• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 567)
سه شنبه 24/5/1391 - 9:34 -0 تشکر 511647
(خصوصیات و ویژگیها) آیة الله العظمى مکارم شیرازى

 توجّه دائم و ذکر مستمر

کثرت مشغله و تنوّع کارهاى روزمرّگى آفتى است براى دوام ذکر و استمرار حضور. اگر سحرگاهان کوله بار روز، محکم بسته نشود و جوانح انسانِ سالک، بر جزم و عزیمت در مسیر حق، گره نخورد (اشدُدْ على العزیمة جوانحى) و تمام اوقات و آنات، و تمام افعال و اعمال با همه تکثّر و تنوّعش، به «وِرد واحد» تبدیل نشود و یک سو و یک جهت نگردد (اسئلک... حتّى تکون اعمالى و أورادى کلّها ورداً واحداً) مشغله هاى روزمره گى، پرده هاى نسیان و غفلت را در مقابل دیدگان روح، درمى آویزد و حضور و سرمدى را از انسان رهرو مى گیرد (و حالى فى خدمتک سرمداً ( و بلکه شفّاف ترین قلب ها را در مرتبه خودش به نوعى تیره و تار مى سازد تا جایى که صاحب زلال ترین و صاف ترین دل ها یعنى رسول مکرّم مى فرمود:«انه لیغان على قلبى...»

مسلّم است که براى نجات از چنین زنگار و ظلمتى و براى تحصیل چنان «وحدت» و «دوامى» (وحدتِ ورد، و دوام درک حضور) انسان سالک، هم باید پیشگیرى نماید و هم حالت پیش آمده را درمان کند. پیشگیریش این باشد که از مجالس بى مصرف و افعال و اقوال مهمل و لایعنى بپرهیزد و همانند راهوار سریع السیرى که لحظه به لحظه وضعیّت و امکانات مرکب خویش را کنترل مى کند، او نیز لحظه به لحظه و ساعت به ساعت خویشتن را - به اصطلاح - چک کند و پیوسته مقصد را در نظرش مجسّم و لقاى محبوب را زمزمه نماید و مُدام ذکر بگوید و از هواها و وسوسه ها به خدا پناهنده شود و بالاخره مراقب باشد تا مسیرهاى انحرافى و کج راهه هاى به ظاهر زیبا و فریبنده اى که از این سو و آن سوى مسیر اصلى،براى انسان چشمک مى زند او را فریب ندهد.

و درمان حالت پیش آمده هم، آن باشد که پیوسته استغفار کند و همانند آن پیامبر مکرّم(صلى الله علیه وآله (که پس از بیان مزبور فرمود»:و انّى لأستغفر بالنّهار سبعین مرّة » هفتاد بار و بیشتر، از خداوندِ »مُدْرِکَ کلِّ فوت« طلب پوشش، مغفرت، جبران و تدارک نماید.

آنان که با استاد مأنوسند و خصوصاً در سفرى از سفرها محضرش را به خوبى و از نزدیک درک کرده اند، به توجّه دائم و چک کردن ها و پاییدن هاى مستمرّ استاد، پى برده اند و به هرز ندادن عمر و پرهیز از نشستن هاى بى مصرف، گعده هاى بى حاصل، مسامحه کارى و سهل انگارى در گذشت وقت و عمر ایشان، توجّه یافته اند

سه شنبه 24/5/1391 - 9:49 - 0 تشکر 511668

سه دستور مهم براى سلامتى



به همین جهات است که خود استاد در یک جمع بندى چنین مى فرماید:


»سه موضوع را به همه طلاّب عزیز سفارش مى کنم: 1- فعّالیّت جسمانى را براى خودشان از واجبات بدانند. 2- اعتدال در غذا را فراموش نکنند. استقبال از غذاهاى گیاهى را به عنوان بخش عمده اى از غذایشان مورد توجّه قرار دهند، خیال نکنند قوّت و سلامت در غذاهاى چرب و شیرین و حیوانى است، ممکن است انسان، اوایل کار از کم غذا خوردن ناراحت بشود ولى کم کم به آن عادت مى کند و بیشتر از آن را نمى طلبد. بسیارند کسانى که وجودهاى بابرکتى براى اسلام هستند، اما متأسّفانه وقتى که پخته شدند و در میان مردم شناخته شدند و در حوزه ها اسم و رسمى پیدا کردند از کار افتاده اند و از وجود آنها نمى توان بهره گرفت، و این ضایعه بزرگى براى جهان اسلام است، بنابراین خوب است به عنوان مقدّمه واجب در حفظ سلامتى خود بکوشند و از هیچ کوشش و آموزشى در این طریق مضایقه نکنند. 3- همان طور که در حدیث شریف دارد: انسان باید براى تجدید قوا، استراحت و تفریح هم داشته باشد و آن را به عنوان یک عبادت مقدّمه واجب مى توان دنبال کرد. طبیبى در شیراز به من گفت: «شما اگر مى توانید کار زیادى در روز انجام بدهید من مانع نمى شوم، ولى در هفته یک روز را از تمام کارهاى فکرى خالى کنید و آن یک روز مطلقاً از کارهاى روزمرّه دور باشید و استراحت کنید، من سعى مى کنم به گفته این طبیب عمل کنم، به همین دلیل جمعه ها ملاقاتى نمى گذارم و سعى مى کنم در مواقعى که هوا مساعد است حتّى در شهر نباشم، چون صداى تلفن هاى پى درپى، خودش ایجاد مشکل مى کند. ولى در عین حال مجبور مى شوم بر خلاف این عقیده، بعضى از کارهایى که در جمعه ها به من تحمیل مى شود بپذیرم، و متأسّفانه این برنامه ناقص مى ماند»

سه شنبه 24/5/1391 - 9:50 - 0 تشکر 511669

آزاداندیشى، اعتماد به نفس، شهامت و طبع بلند



با آن که محور قرار گرفتن تقریرى از تقریرات در درس هاى خارجِ اصول، امرى شایع است و بسیارى از اساتید خارج گو، در واقع، تقریرات استاد خویش را تقریر مى کنند و یا آن را محور بحث قرار مى دهند، در عین حال استاد به گونه اى مستقل و آزاد بحث مى کردند و یا اهمّ آراء موجود در مسأله اى را در عرض هم مطرح مى نمودند که به وضوح مشخّص بود که عقربه فکر او به هیچ سمتى گرایش ندارد.


و جدّاً این مقدار از شهامت و حریّت فکرى و اعتماد به نفس براى شاگرد خارج خوانى که در واقع مى خواهد با خارج شدن از یک متن مشخّص (آن چنان که در مرحله سطح به آن مبتلا بود) روى پاى خویش بایستد و با کمال شهامت و آزاد اندیشى همه آراء و اقوال یک مسأله را به نقد بکشد، وَجْدآور و اعتماد به نفس برانگیز است و این حالت و خصلت استاد در جلسه تفسیر نهج البلاغه و برخورد استاد با شروح مختلف آن نیز، کاملاً آشکار است

سه شنبه 24/5/1391 - 9:50 - 0 تشکر 511670

نور شهامت و بلندى طبع



آن چه گفته شد مربوط به سنگر تحقیق و تدریس در محدوده مباحث تخصّصى حوزه است. استاد ما در سنگر مباحث اجتماعى و مبارزات سیاسى نیز از موهبت اعتماد به نفس و از نور شهامت و بلندى طبع برخوردار بودند و در این رابطه چنین به صحبت مى نشینند:


«در یکى از دفعاتى که مرا به خاطر مجلّه مکتب اسلام به ساواک بردند رئیس ساواک که مرد قلدرى بود با داد و فریاد مطلب را شروع کرد که شما به چه حقّى در این مملکت بدون گرفتن امتیاز، خودسرانه مجلّه منتشر مى کنید من چنین و چنان مى کنم; من با خون سردى به او گفتم: ما تقاضاى امتیاز کردیم، در جریان است. یک مرتبه با کمال تعجّب دیدم این مردِ خشنِ داد و فریاد کن، چهره اش عوض شد و از درِ دیگر وارد شد، با محبّت و صمیمیّت (که در حقیقت دامى بود مى خواست بیندازد) گفت: «من امتیاز مجلّه را براى شما درست مى کنم چرا این بى شعورها امتیاز مجلّه دینى را نمى دهند، کى مانع این کار است؟ نخیر من درست مى کنم، شما قناعت به مجلّه فارسى نکنید یک مجلّه عربى هم منتشر کنید، ما کمک مى کنیم». دیدم دارد دامى مى گستراند به خیال خودش که مثلاً ما دست نیاز براى امتیاز یا براى کمک مادّى به سوى او دراز کنیم و مسأله همین جا تمام مى شود و همه چیز پایان مى گیرد، غافل از این که این دام را باید بر مرغ دگر بنهد که...! من فوراً گفتم آیة اللّه العظمى بروجردى حامى این مجلّه است و هر کمکى لازم باشد ایشان مى کنند، ما اصلاً نیازى به کمک مالى نداریم، فقط مزاحم ما نشوید ما کارمان را ادامه مى دهیم، وقتى که دید مسأله از جاى دیگر تأیید مى شود کوتاه آمد و جلسه تمام شد«.

سه شنبه 24/5/1391 - 9:51 - 0 تشکر 511671

زمامداران دیوانه یا دیوانگان زمامدار


!


قصّه دیگرى که صرف نظر از مسأله شهامت و حریّت، دلیل بر روحیّه ظلم ستیزى و غیرت دینى و استقامت و عدم تسلیم استاد مى باشد به این شرح است:


»باز فراموش نمى کنم در مجلّه مکتب اسلام سرمقاله هاى تندى مى نوشتیم، بعضى از عناوین آن یادم است، در یکى از سرمقاله ها بحثى داشتیم مفصّل، تحت عنوان "زمامداران دیوانه یا دیوانگان زمامدار!" تحلیل تندى در این زمینه شده بود. باز در یکى از این جشن هاى آزادى زنان!، سرمقاله اى نوشته بودیم تحت عنوان «محصول 27 سال آزادى!» که نتیجه آزادى زنان در عصر پهلوى را در آن سرمقاله نوشته بودیم. به هرحال آنها مجلّه را توقیف مى کردند و آزاد مى کردند بعد فشار آوردند که شما مطالب مجلّه را قبل از آنى که منتشر شود 24 ساعت قبل، در اختیار ما بگذارید تا ببینیم. گفتیم امکان ندارد، تعطیل مى کنیم ولى دست به این کار نمى زنیم. گفتند چهار ساعت قبل از چاپ به ما بدهید فوراً به شما مى دهیم، گفتیم امکان ندارد، ما ترجیح مى دهیم مجلّه تعطیل بشود و تسلیم چنین کار زشتى نشویم و بحمداللّه با سربلندى و استقلال و عظمت تمام این دوران را پشت سر گذاشتیم، مجبور شدند امتیاز دادند، ولى مکرّر توقیف مى کردند، فشارهاى مرحوم آیة اللّه العظمى بروجردى و روحانیّت که همه حامى ما بودند مانع شد که این مجلّه و این نورى که در آن تاریکى مى درخشید تعطیل بشود و بحمداللّه کار خودمان را کردیم«.

سه شنبه 24/5/1391 - 9:52 - 0 تشکر 511672

دیگر برکات اعتماد به نفس



در هر حال این گونه اعتماد به نفس هنگامى که با احساس مسئولیّت دینى و اعتقاد به اصالت حوزوى آمیخته شود، مى تواند برکات زیادى را، اوّلاً: براى شخص استاد و ثانیاً: براى مکتب تشیّع و ثالثاً: براى حوزه علمیّه به ارمغان آورد.


آن چه که مربوط به شخص معظّم له مى شود این است که از همان عنفوان جوانى این جرئت را یافته بود که با انس با قرآن گمشده هایش را از آیات این کتاب کریم پیدا کند که در این زمینه در مقدّمه کتاب »قرآن و آخرین پیامبر« چنین مى نویسد:


»نگارنده هم مانند همه افراد از آغاز دوران بلوغ که دوران قطع پیوند از تقالید گذشته و ورود در مرحله استقلال است، شدیداً علاقه داشت بداند این مذهب مقدّسى که نامش «اسلام» است و به حکم تعلیمات پدران و مادران و اجتماع، به آن دل بسته است، در ترازوى عقل و خرد چگونه خواهد بود؟ این فکر به صورت گمشده بزرگى نگارنده را رنج مى داد. پس از دقّت و بررسى، راهى براى شناسایى و آشنایى هرچه بیشتر با این آیین، بهتر از مطالعه اصیل ترین و زنده ترین سند اسلام یعنى قرآن مجید نیافتم«.و آن چه مربوط به مکتب تشیّع است جرأت تألیف کتاب و مبارزه با انحرافات از همان آغاز جوانى است که از تألیف کتاب جلوه حق شروع مى شود تا تفسیر قرآن کریم و نهج البلاغه در سنین بالاتر.

سه شنبه 24/5/1391 - 9:53 - 0 تشکر 511673

اصلاح گرى در سطح حوزه



و آن چه مربوط به حوزه علمیّه مى شود، اصلاحاتى است که به اتّفاق دوستان و همراهانش از همان دوران جوانى در سطح حوزه علمیّه، آغاز کردند که خود، قصّه را - پس از بیان قوّت هاى حوزه - این گونه تعریف مى کند:


«با وجود همه این امتیازات که در حوزه علمیّه است، متأسّفانه کاستى هایى را از همان ابتدا مى دیدیم، از جمله امتحانات، مطلقاً وجود نداشت، ما آرزو مى کردیم امتحاناتى وجود داشته باشد، افرادى که تلاش بیشترى مى کنند شناخته شوند، انگیزه ها قویتر بشود، میدان رقابت مثبت آشکار بشود، همچنین انتظار داشتیم براى لباس روحانیّت، حساب و کتابى باشد، از این لباس مقدّس بدون شرایط، استفاده نشود، خداى نکرده اگر تخلّفى مى شود از طرف روحانیّت و مراجع، مسأله پیگیرى شود.


انتظار داشتیم در کتاب درسى اصلاحاتى صورت بگیرد و بعضى از دروس مهمّ اسلامى که در حوزه ها کمرنگ است مانند عقاید، تفسیر قرآن مجید و بحث هاى مربوط به حدیث، پررنگ تر بشود.


انتظار داشتیم در مورد مبلّغین افرادى ورزیده و تمرین دیده و عدّه اى آشنا به زبان هاى خارجى، امر تبلیغ اسلام را در داخل و خارج بر عهده بگیرند.


انتظار داشتیم مشکلات طلاّب تا آن جا که مى شود از نظر مسکن و جهات دیگر حل بشود و در مجموع انتظار داشتیم برنامه ریزى هاى کاملى در جهات مختلف در حوزه هاى علمیّه صورت بگیرد.


از همان موقعى که طلبه جوانى بودم با دوستان دیگر این مطلب را در میان مى گذاشتیم. فراموش نمى کنم جریان نامطلوبى در حوزه پیش آمد و همان سبب شد که افکار، براى بعضى از اقدامات اصلاحى آماده شود. زمان حضرت آیة اللّه العظمى بروجردى بود. با دوستان دور هم نشستیم. دوستانى که بعضى از آنها شهید شدند مثل مرحوم آیة اللّه بهشتى و دوستانى که اکنون در مقامات مختلفى هستند، حوزوى و غیر حوزوى، با آنها نشستیم و صحبت کردیم بالاخره بر سر سه مسأله توافق کردیم که از آیة اللّه العظمى بروجردى بخواهیم:


1- مسأله تشکیل پرونده براى هر یک از طلاّب، شامل سوابق و لواحق و برنامه هاى درسى که از جهات مختلف شناسایى کامل شوند و سوابق آنها در دفتر حوزه جمع باشد.


2- بحث هاى اخلاقى به طور قوى تر در حوزه شکل بگیرد، و خداى نکرده افرادى از این لباس مقدّس براى ضربه زدن به روحانیّت استفاده نکنند، و حساب و کتاب ها روشن باشد.


3- یک هیئت به اصطلاح تهذیب و تزکیه تشکیل بشود که اگر خداى نکرده کسى آگاهانه یا ناآگاهانه قدمى بر خلاف شئون روحانیّت بر مى دارد، احضارش کنند و ارشادش نمایند و اگر واقعاً ارشاد نشد از حوزه و جامعه روحانیّت طرد بشود.


این مسائل را ما با مقدّمه جالبى نوشتیم و امضاء کردیم، بعد گفتیم بهتر این است که قبلاً بزرگان درجه دوّم حوزه آن زمان را ببینیم و نظرات آنها را به این مسائل جلب کنیم که اگر آیة اللّه العظمى بروجردى با آنها مشورت کرد سابقه ذهنى آماده در این مسائل داشته باشند. این کار انجام شد، به صورت دسته جمعى نزد عدّه اى از بزرگان آن زمان مثل مرحوم امام (رحمه الله (و مرحوم آیة اللّه العظمى گلپایگانى (رحمه الله) رفتیم و مطالب را در میان گذاشتیم و از آنها تأیید این مسائل را در حضور آیة اللّه العظمى بروجردى درخواست نمودیم، بعداً هم نامه اصلى را خدمت آقاى بروجردى فرستادیم، ولى در این وسط نمى دانم چه شد که بعضى رفتند و ذهن ایشان را مشوّش کردند و در مجموع این حرکت را که واقعاً یک حرکت بسیار خالصانه و مخلصانه از سوى جوانان دردمند و فاضل آن زمان بود، در نظر ایشان یک حرکت مشکوک جلوه دادند و از میان افراد هم بنده را به عنوان یکى از - به اصطلاح - طرفداران اصلى این برنامه معرّفى کردند. چیزى نگذشت که آیة اللّه العظمى بروجردى سراغ من فرستادند، خدمتشان رفتم، فرمودند: «به عقیده ما وضع حوزه علمیّه خوب است و مشکلى وجود ندارد، طلبه ها درس مى خوانند و علاقه به تحصیل دارند» و محتواى گفتارشان این بود که اگر دست به ترکیب حوزه و برنامه ها بزنیم فساد کار بیشتر از اصلاح آن است. و به این ترتیب این جرقّه بر اثر سعایت بعضى افراد خاموش شد. ولى ما دائماً روى این مسائل مطالعه مى کردیم و مى گفتیم بالاخره یک روز حوزه هاى علمیّه، حرکت توأم با برکت تازه اى پیدا مى کند و یقین داشتیم که گذشت زمان و شرایط اجتماعى به ما یارى خواهد کرد و بالاخره روزى فرا مى رسد که بسیارى از این مسائل جزو بدیهیّات مى شود و آن وقت باید دست به کار شد و به برنامه ریزى ها کمک کرد«.

سه شنبه 24/5/1391 - 9:54 - 0 تشکر 511674

سرعت انتقال و برش در مباحث علمى



بی مناسبت نیست در این قمست، اشاره به دو جلوه از جلوه هاى دیگر »اعتماد به نفس« استاد (به همراه »اراده قوى« و »حدّت ذهن« و »سرعت انتقال« ایشان) در عرصه تألیف و تحقیق، خالى از لطف نیست:


نخست »برش در پیشبرد بحث هاى علمى و سرعت انتقال در آن« است:


شکّى نیست که بسیارى از موضوعات علمى و تحقیقى به خاطر تضارب افکار اندیشمندان و صاحب نظران روى آن در قرون متمادى، از عمق، دقّت و وسعت چشمگیرى برخوردار شده، احیاناً به تورّم خاصى رسیده است، به عکس، موضوعات زیادى نیز پیدا مى شود که به خاطر نو بودن و مستحدثه بودن و یا جهات دیگر، به اصطلاح هنوز بقچه اش باز نشده، همچنان خام و ابتدایى و دست نخورده باقى مانده است. براى یک اندیشمند محقّقى که مى خواهد وارد عمل شود، هر دو عرصه، گیج کننده و حیرت آور است; هم تورّم و گسترش فوق العاده مباحث، سبب مى شود که در باتلاق اقوال، آرا، ادلّه و نقض و ابرام ها فرو رود و راهى براى بیرون آمدن و جمع و جور کردن و دوخت و دوز مطالب پیدا نکند و هم بکر بودن و خامى بحث، باعث مى شود که با کمبود شدید مصالح اوّلیه و موادّ خام، روبرو شده، دست و بالش براى تهیّه اسکلت اصلى بحث و یا شاخ و برگ آن و پرداخت و تکامل بخشى به آن، بسته شود و این نکته، مسأله اى نیست که بر هر کسى که دستى - ولو کوتاه - در تحقیق و تألیف دارد پوشیده باشد.


این نیز از موهبت هاى اعطا شده به استاد است که به خاطر برش فکرى و شهامت و اعتماد به نفس و سرعت در انتقال، نه گستردگى بحث و تعدّد و تکثّر آرا، مرعوبش مى سازد و موتور فکر و قلمش را کند مى کند و نه خامى و تازگى مطلب، غزال فکرش را از جهش و انتقال، باز مى دارد.اوّلى را شاگردان نخبه اش در بسیارى از مباحث اصولى و فقهى که در دو کتاب »انوار الفقاهة» و «انوار الاصول« به چاپ رسیده، دریافته اند، و دوّمى را مى توان در »مسائل مستحدثه اى« که استاد مطرح کرده اند (و نیز در «القواعد الفقهیة»اى که سابقاً اشاره شد که جلد اوّل آن، حتّى قبل از «القواعد الفقهیه» مرحوم محقّق بجنوردى به چاپ رسید) به خوبى لمس کرد

سه شنبه 24/5/1391 - 9:55 - 0 تشکر 511675

قدرت برش در جلسات تألیف



دیگر »برش در پیشبرد و اداره جلسات تألیف و تحقیق« است:


مسلّم است که ذهن فرّار انسان از یک طرف و بحث هاى جانبى که به مناسبت هاى مختلف طرح مى شود از طرف دیگر، دو عامل اساسى براى کُند شدن چرخ تحقیق و تألیف و هرز رفتن فرصت ها و لااقل عدم استفاده بهینه از فرصتى است که انسان براى تألیف و یا تحقیق در نظر مى گیرد و از قبل طرّاحى اش مى کند.


آن چه مى تواند این دو عامل را سدّ کند و لااقل از تأثیرش بکاهد، اوّلاً: اراده اى استوار و پولادین است که تحصیل آن خود، نیاز به تمرین و ممارست طولانى و دست یافتن به بعضى از مکارم و باورهاى روحى و نفسانى دارد; اراده اى که مؤلّف و یا محقّق به توسّط آن، هم بتواند ذهن خویش را کنترل کند و هم بدون هر گونه ملاحظه و مسامحه اى دوستان همراه را از طرح مطالب وقت کش و غیرضرورى و یا پى گیرى هاى غیرلازم در مسائل مطروحه جانبى، منع نماید.


ثانیاً: تعیین بهترین و مناسب ترین ساعت براى تألیف و تحقیق است، ساعتى که هنوز فکر، خسته نشده و قواى انسانى بر اثر کثرت مشغله و مراجعه، تحلیل نرفته و با توجّه به تأثیر متقابل قواى جسمى و روحى در یکدیگر، انسان، به راحتى مى تواند بر نفس و اراده خویش مسلّط شود.کسانى که با استاد دام ظلّه اندک ارتباطى دارند تصدیق مى کنند که ایشان، هر دو خصلت را به خوبى داراست:





اراده پولادین



امّا خصلت اوّل یعنى اراده پولادین او که همانند بولدوزرى موانع روزمرّگى و احیاناً پیش بینى نشده راکنار مى زند و با بى اعتنایى و شهامت و خونسردى خاصّى از کنارش مى گذرد، بر احدى پوشیده نیست، تا حدّى که بعضى به حق، او را تجسّمى از عزم و اراده مى دانند. این که این اراده چگونه به دست آمد و به دست مى آید بحث دیگرى است که باید جوابش را به اهلش واگذاشت.



بین الطّلوعین بهترین زمان براى تفکّر و تحقیق



امّا خصلت دوّم: از دیرزمان یعنى سال هاى تألیف کتاب گرانقدر تفسیر نمونه تا اکنون بهترین ساعت یعنى اوّلین ساعت کارى (هفت صبح) را براى »تألیف گروهى« در نظر گرفته و براى تحقیق و مطالعات شخصى خودش، باز هم بهترین زمان (بین الطّلوعین) را منظور نموده است.


به خاطر داشتن این دو خصلت است که در قاموس کارى استاد ، تعبیراتى چون »امروز که گذشت« و یا »بماند براى جلسه بعد« و یا »به فلانى قول داده ام« و یا »امروز حالش را ندارم« راه ندارد و از برش خاصّى در اداره و پیشبرد جلسه برخوردار است و در نتیجه، هم خود و هم یاران همراه، احساس مى کنند که هر روز هرچند به اندازه نیم گامى، نسبت به روز قبل، جلوتر رفته، به مقصد خاصّ تألیفى و تحقیقى خویش، نزدیکتر شده اند


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیة الله العظمى مکارم شیرازى.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.