• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 565)
سه شنبه 24/5/1391 - 9:34 -0 تشکر 511647
(خصوصیات و ویژگیها) آیة الله العظمى مکارم شیرازى

 توجّه دائم و ذکر مستمر

کثرت مشغله و تنوّع کارهاى روزمرّگى آفتى است براى دوام ذکر و استمرار حضور. اگر سحرگاهان کوله بار روز، محکم بسته نشود و جوانح انسانِ سالک، بر جزم و عزیمت در مسیر حق، گره نخورد (اشدُدْ على العزیمة جوانحى) و تمام اوقات و آنات، و تمام افعال و اعمال با همه تکثّر و تنوّعش، به «وِرد واحد» تبدیل نشود و یک سو و یک جهت نگردد (اسئلک... حتّى تکون اعمالى و أورادى کلّها ورداً واحداً) مشغله هاى روزمره گى، پرده هاى نسیان و غفلت را در مقابل دیدگان روح، درمى آویزد و حضور و سرمدى را از انسان رهرو مى گیرد (و حالى فى خدمتک سرمداً ( و بلکه شفّاف ترین قلب ها را در مرتبه خودش به نوعى تیره و تار مى سازد تا جایى که صاحب زلال ترین و صاف ترین دل ها یعنى رسول مکرّم مى فرمود:«انه لیغان على قلبى...»

مسلّم است که براى نجات از چنین زنگار و ظلمتى و براى تحصیل چنان «وحدت» و «دوامى» (وحدتِ ورد، و دوام درک حضور) انسان سالک، هم باید پیشگیرى نماید و هم حالت پیش آمده را درمان کند. پیشگیریش این باشد که از مجالس بى مصرف و افعال و اقوال مهمل و لایعنى بپرهیزد و همانند راهوار سریع السیرى که لحظه به لحظه وضعیّت و امکانات مرکب خویش را کنترل مى کند، او نیز لحظه به لحظه و ساعت به ساعت خویشتن را - به اصطلاح - چک کند و پیوسته مقصد را در نظرش مجسّم و لقاى محبوب را زمزمه نماید و مُدام ذکر بگوید و از هواها و وسوسه ها به خدا پناهنده شود و بالاخره مراقب باشد تا مسیرهاى انحرافى و کج راهه هاى به ظاهر زیبا و فریبنده اى که از این سو و آن سوى مسیر اصلى،براى انسان چشمک مى زند او را فریب ندهد.

و درمان حالت پیش آمده هم، آن باشد که پیوسته استغفار کند و همانند آن پیامبر مکرّم(صلى الله علیه وآله (که پس از بیان مزبور فرمود»:و انّى لأستغفر بالنّهار سبعین مرّة » هفتاد بار و بیشتر، از خداوندِ »مُدْرِکَ کلِّ فوت« طلب پوشش، مغفرت، جبران و تدارک نماید.

آنان که با استاد مأنوسند و خصوصاً در سفرى از سفرها محضرش را به خوبى و از نزدیک درک کرده اند، به توجّه دائم و چک کردن ها و پاییدن هاى مستمرّ استاد، پى برده اند و به هرز ندادن عمر و پرهیز از نشستن هاى بى مصرف، گعده هاى بى حاصل، مسامحه کارى و سهل انگارى در گذشت وقت و عمر ایشان، توجّه یافته اند

سه شنبه 24/5/1391 - 9:40 - 0 تشکر 511658

پرهیز از تکلّفات در نگارش



از جلوه هاى خلوص، به دور بودن در میدان نویسندگى، از پیچ و خم هاى مصنوعى و عبارات مغلق و جملات گنگ و نامفهوم و سایر تکلّفات و ملاحظات وهمى و اعتبارى مى باشد که باز بهتر است توضیحات خود استاد را در این رابطه بشنویم:


»اگر بخواهیم در نویسندگى موفّق باشیم، باید مخاطبین اصلى مان را در یک کتاب یا یک مقاله، از قبل، تعیین کنیم که ما این کتاب را براى که و چه اشخاصى مى نویسیم، گویا همیشه این مخاطبین، جلوى ما نشسته باشند، آنها را ببینیم و براى آنها بنویسیم، اگر مخاطبین خودمان را در حین نوشتن کتاب گم کنیم یا عمداً مخاطبین را عوض کنیم اثر، اثر نامطلوبى خواهد شد.


تجربه دیگر من این است که اگر بخواهیم نوشته ما و اثر ما یک اثر موفّق باشد باید به دردها و مشکلات و گرفتارى هاى مردم و یا عقده هاى فکرى که براى آنها مطرح است توجّه عمیق و دقیق داشته باشیم، اگر در این مسیر حرکت کنیم و نوشته هاى ما منعکس کننده دردها و مشکلات و راه حلّ آنها باشد و همچنین گشودن عقده هاى فکرى، خیلى پیروز و موفّق خواهیم بود و نوشته ما جاویدان مى شود.


تجربه دیگرى که من در این دوران دارم این است که چیزى را که خودم باور ندارم یا براى من حل نشده، آن را ننویسم و به سراغ آن نروم، انسان چیزى را که باور کرده با تمام وجودش از آن دفاع مى کند، چیزى را که براى خودش حل شده بسیار خوب مى تواند بیان کند و نوشته اى مخلصانه و عمیق خواهد بود. بر اساس این تجربه توصیه من این است که تا چیزى را خودمان حل نکرده ایم و باور نکرده ایم ننویسیم و به سراغ آن نرویم.


تجربه دیگر من این است که یکى از مشکلات نویسندگان این است که گاهى گرفتار مقدّمات طولانى و در نتیجه سبب گم شدن اصل مسأله براى خواننده مى شوند، باید مقدّمات اضافى، شاخ و برگ هاى غیر ضرورى حذف شود و با بسم اللّه الرحمن الرحیم و نوشتن مقدّمه اى کوتاه در ارتباط با انگیزه کتاب، مستقیماً وارد بحث شویم، البتّه ممکن است در مواردى مقدّماتى لازم باشد امّا زیاد به سراغ مقدّمه و شاخ و برگ رفتن، باعث ملالت و خستگى خواننده و نویسنده خواهد شد.


تجربه دیگرى که از نظر من بسیار مهم است این است که سعى کنیم با زبان مردم و مخاطبین نوشته مان چیز بنویسیم، پیچ و خم هاى مصنوعى در نوشته ها، نکات مغلق و پیچیده، جمله هاى گنگ و نامفهوم و آن چه باعث مى شود که نوشته را از سادگى و روانى بیرون بیاورد زیان بسیار شدیدى براى آثار و نوشته هاست. البتّه در این جا سلیقه ها متفاوت است، بعضى مى گویند اگر ساده بنویسیم مردم خیال مى کنند سطح مطلب پایین است. پس چه بهتر که مغلق و پیچیده بنویسیم تا بگویند سطح مطلب بالاست! و خیلى علمى است!.


فراموش نمى کنم کسى به آقایى توصیه کرده بود سعى کن یک سوّم سخنرانى تو را مردم نفهمند تا بگویند بسیار با زبان علمى سخن مى گوید. در نوشته هم بسیارى عقیده هاشان همین است. ولى من عقیده ام این است این بت را باید بشکنیم، این یک نوع ناخالصى در روش کار است، یک نوع فدا کردن هدف براى بعضى از ملاحظات شخصى است، البتّه ساده نوشتن و ساده گفتن ممکن است لوازمى داشته باشد و سبب شود بگویند این آقا که درسش ساده است، یا نوشته اش سطح پایین دارد; ولى تجربه به من نشان داده است از سوى مردم مخلص، استقبال زیاد از این نوشته ها و از این گونه درسها مى شود.


من در تمام عمرم این توصیه را نپذیرفتم که پیچیده و مغلق بنویسم یا بگویم یا تدریس کنم و آثار مثبت زیادى بر این مترتّب بوده است، هر کس هرچه مى خواهد بگوید. به علاوه این را من یک نوع شرک و ناخالصى در نیّت مى بینم که ما مصالح مردم را فداى عناوین موهومى براى خودمان بکنیم. این عیب نیست کسى روان و ساده بنویسد یابگوید، این یک هنر بسیار بزرگ است. من اگر وقت مى داشتم بعضى از این کتاب هاى بسیار پیچیده علمى (مانند کفایة الاصول) را بدون تغییر محتوى به زبان ساده عربى مى نوشتم تا ثابت شود سخت ترین و پیچیده ترین بحث ها را مى شود تا حدّ زیادى آسان کرد و در دسترس افکار افراد قرار داد. به هر حال اگر ساده نوشتن و روان نوشتن یا ساده گفتن و روان گفتن گناه و عیب باشد من معترف به این گناه و این عیب هستم. ولى تجربه به من نشان داده است که موفّقیّت، در این راه است و اخلاص و پاداش الهى هم در همین راه است. و به همین دلیل توصیه مى کنم که عزیزان، گرفتار وسوسه ها در این مسأله نشوند و اگر توانایى بر روان نویسى و ساده نویسى و روان گفتن و ساده گفتن دارند آن را یکى از مواهب الهى بشمارند و مغتنمش بدانند«.



سه شنبه 24/5/1391 - 9:41 - 0 تشکر 511659

توکّل بر خدا از لغزش هاى قلم



شاید بتوانیم یکى از آثار و جلوه هاى برجسته خلوص استاد را، توکّل به خدا کردن و دغدغه خاطر نداشتن از خطاها و اشتباهات احتمالى در نوشتار و با نور شهامت و شجاعت به جلو تاختن است، توکّل و تفویضى که سلامت فکرى انسان را در نوشته ها بیمه مى کند و به نسبت، حاصل فکرى و قلمى انسان را از لغزش، محفوظ نگه مى دارد، جالب است که در این رابطه نیز از زبان خود استاد، چنین بشنویم:


»من معتقدم نویسنده هرقدر ماهر و عالم باشد باید خودش را به خدا بسپارد، چراکه گاه، لغزش هایى پیش مى آید که قابل جبران نیست، و من به عنوان )وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ (باید این نعمت بزرگ الهى را بازگو کنم که گاه مطالبى از قلم ما روى صفحه کاغذ آمده که اشتباه و خطا بوده است و یا لغزش مهمّى محسوب مى شده و گاه تا داخل چاپخانه هم براى چاپ رفته، امّا پیش آمدهایى کرده که ما متوجّه و بیدار شدیم و آن را از چاپخانه برگرداندیم. اصولاً نوشتن کتابى مثل تفسیر نمونه در 27 جلد به طورى که لغزش مهمّى در آن نباشد، جز با کمک خداوند ممکن نیست. افرادى را مى بینیم که کتاب چند صفحه اى مى نویسند، گرفتار لغزش هاى مهمّى مى شوند. به هر حال تا  کسى نویسنده نباشد شاید این سخن مرا دقیقاً نتواند باور کند. من همیشه خودم را به خدا سپردم و خودم را از این گونه لغزش ها در آینده نیز به خدا مى سپارم، (الهى لا تکلنى الى نفسى طرفة عین ابداً).«

سه شنبه 24/5/1391 - 9:41 - 0 تشکر 511660

خوى مذموم سرقت در نویسندگى


!


دیگر از جلوه هاى خلوص، به دور بودن از چیزى است که استاد خود، از آن مى نالد و به »سرقت در نویسندگى» تعبیر مى کند و مى فرماید:


»یک وقت کتابى به دست من رسید، مطالب جالبى درباره خداپرستى، در آن دیدم، و بعد از مطالعه متوجّه شدم این مطالب آشناست، مثل این که شبیه نوشته هاى من در کتاب»آفریدگار جهان« است ولى نگاه کردم دیدم کتاب، ترجمه از یک کتاب عربى است، بعد متوجّه شدم که یک نفر از نویسندگان عرب زبان مطالب کتاب حقیر را بدون این که نامى از مؤلّف ببرد به عربى ترجمه کرده است و به نام خود منتشر نموده، بعد، این برادر فارسى زبان آن کتاب عربى را کتاب خوبى یافته و بار دیگر به فارسى برگردانده است و ترجمه آن چیزى شبیه به کتاب اصلى ما شد!.


و امثال این مطلب به صورت هاى دیگر به شکل خاطره تلخى باقى مانده است. درست است که اقتباس از کتابها معمول است ولى اقتباس هم حدّى دارد ،درست است که ما نباید در مقابل این کارها عکس العمل نشان بدهیم ولى این هم درست نیست که چنین بى انصافى کنند و اى بسا نتیجه این شود که مردم خیال کنند من از کتاب آن آقاى عرب زبان سرقت کرده ام، در حالى که تاریخ کتاب او، بسیار بعد از کتاب ما است!. امیدوارم همه ما در سطحى از اخلاق قرار بگیریم که سراغ این مسائل نرویم و عالم مطبوعات را با این گونه کارها تیره و تار نکنیم«.

سه شنبه 24/5/1391 - 9:42 - 0 تشکر 511661

تعبّد و ترس از حساب و میزان



با آن که استاد، اوّلاً: بسیارى از ابواب فقه را درس گفته اند، و از این طریق یک بار مسائل مختلف فقهى را استنباط کرده اند، و ثانیاً: بر تمام عروة الوثقى سیّد یزدى (قدس سره (تعلیقه زده اند و از این طریق بار دیگر، نگاهى مستنبطانه به ابواب فقهىِ معنون در عروة الوثقى دوخته اند و نسبت به ابوابى از فقه که در عروه مطرح نیست بر تحریرالوسیله مرحوم امام (قدس سره (کم و بیش تعلیقه زده اند و ثالثاً: به مدّت دو سال کار مداوم، با قلم روان و رساى خویش و به شکل بدیعى، رساله عملیه را نوشته اند و به این طریق، براى بار سوّم همه ابواب فقه را مرور کرده اند و آراى شخصى خویش را استخراج نموده اند و در نتیجه بسیارى از مسائل را لااقل سه بار دیده اند و مورد لحاظ و توجّه قرار داده اند، در عین حال در بسیارى از استفتائات با وسواس و حسّاسیّت، برخورد کرده و با صبر و حوصله براى بار دیگر مدارکش را مورد دقّت قرار داده، جواب مسأله را موکول به زمان دیگرى مى کنند.


روشن است چنین حسّاسیّتى، تعبّد و تدیّنى خاص، تقوایى ویژه و خوف از حساب و کتاب و میزان را طلب مى کند، خصوصیّتى که چون سایر خصلت ها و ویژگى هاى استاد، از نُمودها و جلوه هاى مختلفى در زندگى معظّم له برخوردار است از آن جمله است »وسواس در مسائل مالى و مصرف بیت المال و سهمین و نداشتن ریخت و پاش«.


توضیح آن که: صرف نظر از وسواس و حسّاسیّت استاد در حقوق الناس و پرداخت بدهکارى هاى پولى (که بارها مى فرمود: در مواردى من دوبار به عنوان اداى بدهى، به کسى پول دادم و مکرّر مشاهده شد که قبل از هر سفرى حتّى سفرهاى کوتاه، با تمام کسانى که مختصرطلبى دارند، تسویه حساب مى کند) در مصرف بیت المال نیز وسواس قابل توجّهى دارد و اهل ریخت و پاش نیست.


این خصلت، با توجّه به بعضى از ریخت و پاش ها، و بذل و بخشش هاى بى حساب که گاهى شنیده و یا دیده مى شود، اعتراض بسیارى را برانگیخت و جدّاً سبب شد که تنها کسانى در خدمت استاد باشند و با او دوام آورند که انگیزه اى غیر از خدمت به امام زمان(عج) (از این باب که استاد را سرباز و خادمى براى آن حضرت مى دانند) و یا رعایت حقوق استاد و شاگردى و یا انگیزه هاى دیگر علمى و معنوى نداشته باشند.


جالب توجّه است که وسواس استاد در این زمینه، در زندگى خصوصى و خانوادگى ایشان نیز، نُمود یافته است و در این رابطه چنین مى فرماید:


»سعى ام این بوده که از بیت المال کمتر استفاده کنم و به همین دلیل قسمت عمده زندگى من در سابق، از طریق رفتن به تبلیغ در ایّام ماه محرّم و صفر و ماه مبارک رمضان تأمین مى شد، قسمتى هم از شهریّه حوزه، ولى بعداً که کار تألیفات من بالا گرفت و به اصطلاح حقّ التألیف کتاب هاى من جواب گوى زندگى من بود، دیگر از شهریه مراجع هم استفاده نکردم. الآن هم که به اصطلاح، دوران مرجعیّت است باز هم زندگى شخصى من از حقّ التألیف کتاب هاى من اداره مى شود«.


سه شنبه 24/5/1391 - 9:43 - 0 تشکر 511662

حفظ الغیب از دیگران



و از جمله از جلوه هاى خصلت مزبور تعبّد و ترس از حساب و میزان »حفظ الغیب استاد در غیاب دیگران«است. با توجّه به این که شیوع مسأله غیبت و عدم رعایت حریم آن، در میان خاصّ و عام بر احدى پوشیده نیست و بعضى از افراد، با همه کرامت ها و فضیلت ها در زمینه هاى مختلف، با کمال تأسّف مشاهده مى شود که در مسأله حفظ الغیب و رعایت حرمت اشخاص، خصوصاً رقبا و هم دوره اى ها، کمیتشان لنگ است و گاه با کمترین بهانه و احساس خطر، افشاگرى و هتک را روا مى دارند و حکم جوازش را صادر مى کنند - با توجّه به همه اینها - بسیار پندآموز است که استاد با همه بى مهرى هایى که در موارد مختلف از جانب عدّه اى متحمّل شد، خویشتن دار بوده و هست و على رغم فراهم آمدن زمینه مساعد براى جواب گویى، مهر سکوت بر لب مى زدند و مى زنند و کریمانه از کنار موقعیّت به عمل آمده مى گذرند. شکّى نیست که پرهیز و امساکى این چنین، تقوایى راسخ و ملکه ویژه اى از عدالت را طلب مى کند و نصیب کسانى مى شود که سحرگاهان کوله بار روزشان را محکم مى بندند. بعضى از همراهانشان این چنین حکایت مى کنند که:


»آن چه که در نظرم است و مى خواهم بگویم مسأله تعبّد ایشان است در تعبّد (نمى دانم خودشان راضى باشند یانه) اهل شب بودند، نماز شب را ترک نمى کردند و شاید باعث نماز شب خواندن بعضى هم حجره اى هایشان مى شدند، آخرهاى شب بیدار مى شدند و بعد از نوافل، نماز صبح و بعد هم مشغول مطالعه تا وقت صبحانه و بیرون رفتن براى ادامه کارهاى روزانه و تعلیم و تعلّم...«.

سه شنبه 24/5/1391 - 9:43 - 0 تشکر 511663

سعه صدر، روحیّه جمعى و کار گروهى



هر کار خیرى و اقدام به هر عمل بنیادى و مهمّى، همچنان که تحسین و تشویق عدّه اى را بر مى انگیزد، بعضى را نیز به انگیزه هاى مختلف (خواه انگیزه سلیقه اى باشد و یا خطّى و جناحى و یا نفسانى و از باب حسادت هاى درونى) به مخالفت وامى دارد، ولى با توجّه به عامل «گذشت زمان» و پایدار بودن حق و عمل صالح، و هبوط و سقوط باطل، این عدّه تدریجاً به خود مى آیند و متنبّه مى شوند، روشن است که هم تحمّل مخالفت هاى آنان در آن زمان و هم به آغوش گرفتن و انتقام نگرفتن در این زمان، شرح صدرى موهبتى و الهى مى خواهد که معظّم له بحمداللّه از آن برخوردار بوده و هست.


مورد فوق تنها یکى از میادین ظهور و بروز انشراح صدر است، چراکه این خصیصه، میادین دیگرى نیز، براى ظهور دارد که از آن جمله است کار گروهى کردن و جمع را تحمّل نمودن.


توضیح آن که: شکّى نیست که جمع «وجود سیّال فرد» است و انسان ها در درونِ جمع، رشد خود را درمى یابند و تکامل پیدا مى کنند و از طرفى دیگر اتقان کار جمعى و پیشرفت آن به مراتب، بیشتر از کارهاى فردى است، امّا از آن جایى که انسان، شیفته اندیشه هاى خود و دلداده نوآورى ها و بافته هاى خود است، غالباً شرح صدرِ تحمّل سلیقه ها و افکار دیگر را ندارد و از تن دادن به کار جمعى طفره مى رود، ولى استاد، از پیشگامان و خط شکنان این جبهه است و خود، وقتى که تجربیّات دوران نویسندگى را برمى شمرد، چنین مى فرماید:


»اوّلین تجربه ام این است که به روشنى بر ما ثابت شد که کار جمعى در همه جا و مخصوصاً در کارهاى علمى به ویژه در نوشتن کتاب، بر کار فردى بسیار برترى دارد، کتاب هایى که ما به صورت جمعى نوشته ایم یعنى با مشورت انجام شده، هم سریع تر پیش رفت و هم پرمایه تر و مرغوب تر و مطلوب تر واقع شد، حتّى اگر طرف مشاور انسان شاگردان او باشند.


پیشرفت سریع تفسیر نمونه و تفسیر پیام قرآن و مطلوبیّت و مرغوبیّت آن، مولود کار جمعى است. کتاب هایى را که من در عقاید نوشتم، قبلاً تدریس کرده ام، لذا مولود کار جمعى است و کتاب فیلسوف نماها نیز بالاخره نزد جمعى از فضلا و بزرگان مطرح شد پس به یک معنى کار جمعى است. به هر حال من توصیه مى کنم که همه عزیزان نویسنده تا مى شود کار جمعى را بر کار فردى مخصوصاً در کار تألیف و تصنیف کتب مهم، مقدّم بدارند«.


و نیز با توجّه به این که شرح صدر، تحمّل نظرات مخالف و اجتناب از مطلق نگرى و برخوردارى از گذشت و اغماض است، مى فرماید:


»همان گونه که اشاره کردم با تجربیّات زندگى ام دریافته ام که باید کارها به صورت دسته جمعى باشد، پیشرفت بسیار خوبى دارد و از خطا و اشتباه محفوظ تر است منتهى در کار دسته جمعى و گروهى شرایطى است که سعى کرده ام با استمداد از لطف پروردگار تا آن جا که مى توانم به آن عمل کنم و به دیگران هم توصیه مى کنم: در این موارد باید انسان به نظرات دیگران احترام بگذارد، عقیده مخالف را تحمّل کند، سعه صدر و اغماض داشته باشد. اگر این امور دست به دست هم بدهد کار گروهى ادامه مى یابد، امّا اگر من مطلق نگر باشم فکر خودم را صددرصد صائب و مخالف آن را باطل بدانم به نظرات دیگران احترام نگذارم، عقیده مخالف را تحمّل نکنم، و گذشت و اغماضى نداشته باشم کار، پیشرفتى نخواهد داشت.


این جمله را باید اضافه کنم: اشخاص همیشه نکات مثبتى دارند و نکات منفى اى. کسى که هیچ نقطه منفى نداشته باشد جز معصومین (علیهم السلام) پیدا نمى شود، هر کسى نقطه یا نقاط قوّتى هم دارد، ما باید همیشه دنبال معدّل نمره هاى آنها باشیم و سرجمع نمره هاى صفات اشخاص را حساب بکنیم، اگر معدّل خوب بود، جنبه هاى منفى را باید تحمّل کنیم!«.


به هر حال روحیّه جمعى و سعه صدر استاد در کار گروهى آثار و برکات فراوانى را به دنبال داشت و دارد که ذکر بسیارى از آنها در فصل »دیدبانى از مکتب« گذشت.



سه شنبه 24/5/1391 - 9:44 - 0 تشکر 511664

ورزش و نشاط جسمانى



از آفت هاى حوزه و عالمان حوزوى خصوصاً در ادوار گذشته، این بود که بى توجّهى عالم دینى به عوامل تندرستى و اعتنا نکردن به کمّ و کیف تغذیه و سلامت آن و مسائل مربوط به حفظ الصحّه، در دیدگاه بعضى از عوام، دلیل زهد و وارستگى حضرت آقا و بى اعتنایى او به دنیا بود. آشفتگى ظاهرى در کفش و لباس و... و زردى رخسار، افسردگى، رنجورى و بى حالى در تکلّم و مشى و نشست و برخاست، همه و همه در نظر تعدادى از عوام النّاس، اماره اى بر زهد و ورع و تقوى بود و ارزش و کرامتى به حساب مى آمد! به عکس، قبراق و سرحال بودن و ورزش و نرمش و چون سربازى پاى در رکاب در جاى خود پریدن، و محکم حرف زدن و محکم نشستن و محکم جهیدن، از آثار بى تقوایى و گرایش به مادّیات و دنیازدگى و حرکت در خلاف شئونات و عدم رعایت زىّ طلبگى و روحانى محسوب مى شد!.


استاد دام ظلّه از آغاز جوانى از این آفت غافل نبودند، پیاده روى بین الطلوعین ایشان زبان زد همه بود، و تا الآن که بیش از هفتاد سال از عمر پربرکتش مى گذرد ساعتى از شب و روزش به نرمش و پیاده روى اختصاص دارد، در مسائل حفظ الصحّه و ضوابط و نکات بهداشتىِ طبّ قدیم و جدید، اطّلاعات وسیع و قابل استفاده اى دارند و طرف مشورت دوستان، آشنایان و شاگردانند. در مقدار و چگونگى غذا و پرهیز از افراط در غذا و خوردن هاى غیرضرور، جدّاً قابل تأسّى مى باشند، معظّم له خود، در این رابطه مى فرماید:


»به اندازه اى غذا مى خورم که اگر دفعتاً مهمانى از راه برسد و سفره اى دوباره پهن شود و مصلحت بر این باشد که با او همراه شوم هیچ مشکلى ندارم و ظرفیّت تناول دوباره به مقدار اوّل را دارم!«.



سه شنبه 24/5/1391 - 9:45 - 0 تشکر 511665

کم خورى



و نیز مى فرماید:


»ما طبیبى داشتیم که طبیب خانوادگى ما بود، روزى به من گفت: بیست سال تجربه پزشکى خودم را مى خواهم در دو جمله براى شما خلاصه کنم و آن دو این است که رمز سلامت انسان در دو چیز است: کم خوردن و فعّالیّت جسمانى. من توصیه او را قبول کردم و از همان اوایل زندگى به کتاب هایى که تغذیه سالم و فعّالیّت هاى ورزشى و جسمانى را شرح مى داد، علاقه داشتم، در مجموع، غذاى خودم را کم کردم، احساس کردم بسیار راحت شدم، تصوّرم این است پنجاه درصد غذایى را که مى توانم بخورم مى خورم... بسیارى از کسالت ها و ناراحتى ها از غذاهاى اضافى است که جذب بدن انسان نمى شود، من با کتاب هاى گیاه خواران و خام گیاه خواران آشنایى داشتم، از بعضى از آنها که براى حلّ مشکلاتى به من مراجعه کردند سؤالات زیادى کردم و از مجموع آن، این چنین فهمیدم که باید غذاى خام گیاهى و میوه را به صورت قسمت مهمّى از تغذیه خودم قرار بدهم و زیاد به سراغ غذاهاى حیوانى و چرب و شیرین نروم و همین به من آرامش مى داد«.


آن چه گفته شد در مورد کمّ و کیف تغذیه بود. استاد در زمینه کیفیّت و مقدار استراحت نیز بیانى دارد، مى فرماید:


»در مورد خواب و استراحت، بر اثر کار زیاد طورى هستم که بلافاصله بعد از آنى که به بستر مى روم چند لحظه بعد، خواب هستم. گاهى یک آیة الکرسى را که معمولاً قبل از خواب مى خوانم به زحمت تمام مى کنم«.

سه شنبه 24/5/1391 - 9:46 - 0 تشکر 511666

نرمش صبحگاهى



و در مورد ورزش و تحرّکات بدنى مى گوید:


»به مسأله حرکت جسمانى و پیاده روى سخت پاى بندم، صبح ها حتماً باید با حرکات مخصوص بدنى، نرمش هایى انجام بدهم، پزشکان توصیه نرمش هاى خاصّى را کردند و من از وقتى که آنها را انجام مى دهم بحمداللّه احساس کمردرد و پادرد نمى کنم«.





پیاده روى



در زمینه پیاده روى نیز سخنى دارند:


»درباره فواید پیاده روى مطالب بسیارى دیده ام و لذا مقیّدم همه روز در یک جاى خلوت و بى سر و صدا یا خارج از شهر یا جاهایى که مثل خارج شهر است بروم و پیاده روى کنم و این کار، جزء زندگى من شده که اگر انجام ندهم بیمار مى شوم و این کار، کمک زیادى به من مى کند به طورى که در حال حاضر که بیش از هفتاد سال دارم (آینده با خداست نمى دانم( هیچ گونه ناراحتى جسمانى در هیچ قسمت از بدن خودم احساس نمى کنم، گاهى فکر مى کنم مثل سن چهل سالگى کارهایم را ادامه و برنامه هایم را در قسمت مطالعه و نوشتن و امثال اینها ادامه مى دهم«.

سه شنبه 24/5/1391 - 9:47 - 0 تشکر 511667

تشویق نامه



رعایت این امور سبب شده است که با همه کثرت مشغله و تعدّد و تنوّع کارها، به لطف الهى از جسمى سالم و شاداب برخوردار باشد به گونه اى که زمانى مى فرمودند:


»هر سال که اقدام به آزمایش کلّى بدن مى کنم بحمداللّه نتیجه آزمایشات به گونه اى است که گویا آزمایش بعدى سالم تر از قبلى است و این بار یکى از دکترها تشویقنامه مفصّلى برایم نوشت، از جمله نوشته است که به تشخیص من رمز سلامتى شما در سه چیز است:


1- رعایت حفظ الصحّه در کمّ و کیف غذا.


2- ورزش.


3- تسلّط بر اعصاب و پرهیز از عصبانیّت(البتّه آینده با خداست)«.


و نیز رعایت این همه سبب شده است که بحمداللّه و المنّه در این مقدار از سن، سرحال تر و پرانرژى تر از شاگردان و همراهان جوانش، در جلسات تألیف و تحقیق حضور پیدا کند و این در حالى است که با نهایت تأسّف، کثیرى از اندیشمندان و عالمانِ هم سنّ و سال، هر کدام به یک یا چند نوع از کسالت ها گرفتارند. از خداى منّان صحّت و عافیت و طول عمر همه آنان را براى خدمت به اسلام و مسلمین و نیز بقاى صحّت و عافیت ایشان را خواهانیم.


از عجایب، این است که با همه تأکیدات عقل و تجربه و شرع و روایات بسیار زیادى که در این زمینه وارد شده، هم چنان عدّه اى، دست قضا و تقدیر را تنها مؤثّر این باب مى دانند، یا راه افراط را گرفته، از کمترین پرهیز در غذا، دریغ نموده، از تغذیه بى حساب و کتاب، ابایى ندارند و یا راه تفریط را گرفته از نعمتى که خدا ارزانى اش داشته است امساک مى کنند و از نشستن سر سفره اى که مولى جلّ شأنه پهنش نموده است مى پرهیزند.


این در حالى است که ممکن است رعایت نکات مزبور، بیست یا سى سال، بر عمر پربرکت یک عالم دینى و ربّانى بیفزاید، یعنى بیست یا سى سال بیشتر از حدّ معمول در سنگر علم و فقاهت و دیدبانى از مکتب، نگهش دارد و در مقابل، عدم رعایت آن سبب شود که عالم وارسته اى پس از عمرى تلاش و کوشش و صرف هزینه آن همه امکانات براى به بار نشستن او، الآن که زمان بهرهورى و میوه چینى از این شجره طیّبه است، از فعّالیّت بیفتد و به جاى بیشترین استفاده و استفاضه، کمترین بهره را از عمر شریفش بگیرد و این جاى بسى حسرت و تأسّف است.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.