طبقهبندی اسامی سورههای قرآن (4)
واژهی «طلاق» در قرآن كریم دو بار و در سوره بقره آمده است.
66. التحریم: مصدر فعلی (تُحرِّم) در آیهی نخست این سوره بود كه كلید واژه (كلمهی راهنمای)موضوع و داستان یگانهای میباشد كه سوره برای آن فرود آمده است و شواهد و تمثیلات مطرح در سوره نیز به شكل آشكاری در پیوند با موضوع اصلی و برای پروردن و به كمال رساندن آن است. «در آیهی اوّل از رسول خدا ـ علیه السّلام ـ پرسیده میشود كه چرا برای خشنودی همسرانش حلال الهی را بر خود تحریم كرده است.»[1] كلمهی «تحریم» در قرآن كریم به چشم نمیخورد.
67. المُلك: كلید واژهای از آیهی نخست آن بوده كه ناظر به مضامین اصلی سوره است كه دربارهی قدرت, تسلّّط و فرمانروایی و بزرگی شكوهمندی (مُلْك) خداوند است: « تَبارَكَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (آیهی 1)؛ «بزرگوار (و خجسته) است آن كه فرمانروایی به دست اوست و بر هر كاری تواناست».
68. القلم: نام واژهای از آیهی نخستینِ این سوره است كه خداوند, چنان ارجمندش داشته كه به آن سوگند یاد كرده است: «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ»؛ «نون, سوگند به قلم و آنچه مینویسند» این كلمه در قرآن كریم دو بار به صورت مفرد و دو بار نیز به صورت جمع (=اقلام) ذكر شده است.
69. الحاقة: كلید واژهای است كه اختصاصاً در این سوره آمده و در بر گیرنده و پوشش دهندهی مضامین و مفاهیم مطرح در سوره است: «الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ» (آیهی 1 ـ 3) این واژه سه مرتبه در قرآن كریم آمده كه جملگی در همین سوره است و به معنای حقیقت تردیدناپذیرِ رخ دهنده (قیامت)میباشد.
70. المعارج: واژهای است در قرآن كریم كه لفظاً, بس كمیاب ـ در سر تا سر قرآن دو بار مذكور افتاده است ـ و در این سوره مصداقاً و تأویلاً بینظیر و منحصر به فرد ـ در این هیأت و ساختار صرفی ـ میباشد و از نخستین آیههای سوره (آیهی سوم) گرفته, شهد و شناسهی برجستهای برای شناسایی و تشخیص این سوره است. توصیف خداوند به «ذی المعارج» (صاحب درجات و مراتب)در آیهی سوم این سوره, به مقام عظمت و كبریای خداوند متعال اشاره دارد.
71. نوح: نام واژهای كلیدی است كه چند بار در سوره ذكر شده و خود, محور و كلید واژهی داستانی میباشد كه سوره از صدر تا ذیل به آن اختصاص یافته است. واژهی «نوح» 43 بار در قرآن كریم آمده كه از آن میان سه بار در همین سوره بوده است.
72. الجنّ: نام واژهای كلیدی برای طرح موضوع اصلی, در سوره بوده و سه بار در سوره تكرار شده است.جنّ به معنای «موجود نامرئی پنهانْ زیست/ پری» میباشد و با همین ساختار 22 بار در قرآن كریم وارد شده است.
73. المزّمّل: وصف واژهای از آیهی نخست است كه در قرآن كریم, چه به لحاظ مادّه (زمل) و چه ساختارهای صرفیِ آن, منحصر به فرد و یگانه میباشد و همین نكته شناسهی ممتاز و مطمئنی برای باز شناخت سوره و تمییز و تشخیص آن است: «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ»؛ «ای جامه به خویشتن فرو پیچیده!» خطاب متوجّه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است كه «از تكان روحی آغاز وحی, احساس سرما میكند و به همسرش گفت: مرا بپوشان! مرا بپوشان![2] امّا خداوند, پیامبرش را هشیار, سبكبار و سبكبال خوش میداشته است نه پوشیده و پنهان در لباس یا پوششی سنگین.
74. المدّثّر: مانند مورد پیشین: «یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ»؛ «ای كشیده ردای شب بر سر!» مدّثّر كسی است كه پوششی سنگین را بر سر و رویش كشیده و مراد از آن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است. این كلمه از ماده «دثر» گرفته شده و همین یك بار در قرآن كریم آمده است.
75. القیامة: كلید واژهی نمادین از آیهی نخست آن «لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ» است كه بخش اعظم سوره را از نظر مضمون در بر میگیرد و پوشش میدهد. فضای حاكم بر سوره, قیامت و مباحثی در پیوند با آن است. واژهی قیامت, 70 بار در قرآن كریم آمده كه دو بار آن در همین سوره است.
76. الإنسان: نامْ واژهای است از آیهی اوّل و دوم كه سوره با ظرافت و تا پایان, در شرح اصنافش سخن را پی گرفته و از انسانِ طِراز قرآن و فرجام خوش او سخن گفته است. واژهی «انسان» در قرآن كریم 65 بار ذكر شده كه از آن میان دو بار در طلیعهی همین سوره آمده است.
77. المرسلات: نخستین واژهی سوره ـ پس از حذف حرف سوگند ـ میباشد كه ساختار صرفی منحصر به فردی در قرآن كریم است: «وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً»؛ «سوگند به فرستادگان پی در پی» با توجّه به سیاق, احتمال فرشتگان دربارهی مصداق المرسلات, راجح است.
78. النبأ: كلید واژهای است كه ازآیهی دوم «عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» كه به معنای «اتفاق, جریان و خبر عظیم رستاخیز» است, یك بار در این سوره ذكر شده و چتر خود را بر بیشترین مضامین مطرح در سوره, گسترده است.
79. النازعات: نخستین واژهی سوره ـ پس از حذف حرف سوگند ـ میباشد كه ساختار صرفی منحصر به فردی به لحاظ فرم و محتوا است و در نتیجه شناسهی ممتاز و مطمئنی برای بازشناسی و تمییز و تشخیص این سوره, محسوب میشود. از نظر محتوا و مضمون, موافق یكی از تفاسیری كه از آن شده, به معنای فرشتگانی است كه جان گروهی از آدمها را به سختی از كالبدشان بر میكنند: «وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً» این واژه فقط یك بار در همین سوره آمده است.
80. عَبَس: فعلْ واژهای است كه سوره با آن آغاز گشته است و از نظر مضمون, جزو سبب نزول سوره محسوب میگردد؛ در قرآن كریم فقط دو بار آمده كه یك بار از آن در همین سوره است: «عَبَسَ وَ تَوَلَّى»؛ «چهره در هم كشید و روی گردانید.»
81. التكویر: مصدر فعلی در آیهی نخست آن «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ»؛ «آنگاه كه خورشید به هم در پیچد و رنگ بازد و تیره شود.» كه مفهوماً, عضوی از پیكرهای محسوب میشود كه سوره, دست كم, در نیمی از آیههایش, آشكارا به آن پرداخته است (هنگامهی رستاخیز). بنابراین, این عنوان از قبیل نامیدن كلّ به جزء نیز میباشد. «تكویر» مصدر باب تفعیل از مادهی «ك. و. ر» كه از صیغهی چهارم فعل ماضی خود در همین سوره گرفته و در قرآن كریم نیامده است.
83. المطفّفین: وصفْ واژهای است كه موردِ منحصر به فردِ مادّهی خود (طفف) در قرآن بوده و در نخستین آیهی سوره جای گرفته است و دیگر آیهها در پیوندی متین با آن در دو جهت مفهومی موافق و مخالف ـ با بهرهگیری از دو فنّ تشابه (همانند آوری) و تضادّ (ناهمانند آوری) ـ تا پایان سوره رواناند. همچنین این واژه, در موضع كلمهی ردیف برنشسته است. «المطفّفین» به معنای «كمگذاران در ترازو و كمپیمایان در پیمانه و زیادتستانان از مردم» است: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ».
84. الإنشقاق: مانند مورد (81) دو سوم آیات این سوره, آشكارا به قیامت و بعض جزئیات آن پرداخته است. «انشقاق» مصدر باب «انفعال» از ماده «ش. ق. ق» از صیغهی چهارم فعل ماضی خود در آیهی نخست این سوره «إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ»؛ «آنگاه كه آسمان ز هم بشكافد» گرفته شده است و به معنای چاك خوردن و پاره پاره گشتن آسمان در آستانه رستاخیز است.
85. البروج: واژهای از آغازین آیهی سوره است: «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ»؛ «سوگند به آسمان آكنده ز برج» «بروج», جمع «بُرج», سه بار در قرآن كریم آمده كه یك بار آن در صدر همین سوره است و به معنای «ستارگان» است.
86. الطارق: وصف واژهای است از آیهی اوّل و دوم كه اختصاصاً در همان سوره مذكور افتاده و شناسهی ممتاز و مطمئنی برای بازشناخت این سوره, از دیگر سورههاست: «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ» (آیهی 1 ـ 3) و به معنای «اختر شبگرد فروزان» است.
87. الأعلی: وصف واژهای از آیهی نخست اوست كه در موضع كلمهی ردیف برنشسته و مضامین سوره ـ صریحاً یا تلویحاً ـ به همین كلید واژه معطوفاند: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»؛ «نام پروردگار والای خود را به پاكی بستای.» این كلمه كه اسم تفضیل است, نه بار در رابطه با مصداقهای متفاوتی در قرآن كریم ذكر شده كه یك بار از آن میان در همین سوره است.
88. الغاشیة: كلید واژهای برگرفته از موضوع محوری مطرح در سوره (قیامت و احوال دو گروه بهشتی و دوزخی) است كه این واژهی منتخب به خوبی بر این موضوع دلالت دارد و در جایگاه نخستین كلمهی ردیف برنشسته است: «هَلْ أَتاكَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ»؛ «آیا خبر آن هنگامهی فراگیر به تو رسیده است؟» این واژه دو بار در قرآن كریم آمده كه یك بار از آن میان در همین سوره بوده است.
89. الفجر: نام واژهای از آیهی نخست این سوره است. این نام, پس از حذف حرف سوگند, خود ـ یكتا و یگانه ـ یكمین آیهی سوره را تشكیل میدهد و در رواق منظر چشمان آشیانه میگیرد. افزون بر این همه, در موضع اوّلین واژهی ردیف در صدر سوره برنشسته است و چنان مهمّ بوده كه سلسلهای از سوگندها بدان آغاز و بر آن عطف شدهاند « وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْر ٍوَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» (آیهی 1 ـ 4). این واژه, شش بار در قرآن كریم آمده كه از آن شمار یك نوبت در همین سوره پدیدار گشته است.
[1] . خرمشاهی، پیشین، ص 1257.
[2] . همان، ص 1259.