• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 4953)
دوشنبه 23/5/1391 - 23:37 -0 تشکر 510846
خواص دسته بندی شده سوره های قرآن

خواندن هر کدام از سوره های قرآن دارای اعجاز و خاصیتی بشرح ذیل است :

1- فاتحه :

مال وثروت - زنده شدن مرده- آرام بخش درد ها- كلید بهبودی-برآورده شدن حاجات- درمان بیماری ها – رهایی از 
عزاب فرشتگان نوزده گانه- بخشش گناهان – راه رسیدن به بهشت جهت عبور از پل صراط – بخشایش گناهان پدر ومادر 

 

سوره مبارکه آل عمران

 

درود فرشتگان – رفع آتش دوزخ – پر بار شدن درخت – سهولت زایمان رفع دیون آسان شدن مشكلات – ازدیاد روزی

 

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:45 - 0 تشکر 504251

تناسب آیات و سوره‌های قرآن(2)




4 ـ 7. تخصیص عام: نمونه‌های این وجه زیاد است، مثل آیات 2 و 3 سوره‌ی عصر (103).
4 ـ 8. تنظیر و تمثیل: تمثیل در قرآن زیاد به كار رفته است، مانند آیه‌ی 21 سوره‌ی (59) كه دل‌های كافران را از سنگ هم سخت‌تر بیان می‌كند.
4 ـ 9. ذكر متضاد ماسبق: همانند آیات 1 تا 17 سوره‌ی مطفّفین (83) كه ابتدا از كم‌فروشان و بدكاران و سپس درباره‌ی نیكوكاران مطالبی ذكر می‌شود.
4 ـ 10. استطراد، حسن تخلص و حسن مطلب و انتقال: آیه‌ی 26 سوره‌ی اعراف (7) نمونه‌ای از استطراد است كه به مناسبت ذكر لباس ظاهری، از لباس معنوی تقوا یاد شده است.
5. قاعده‌ی كلی برای شناخت ارتباط
روش كلی مفید برای این شناخت، بررسی غرض كلی سوره و در نتیجه بررسی و دسته‌بندی مقدمات بی‌واسطه و باواسطه می‌باشد.[1]
محمد محمود حجازی درباره‌ی ذكر آیات مختلف پیرامون یك موضوع در سوره‌های گوناگون می‌گوید كه بین این معانی ارتباط تامّی وجود دارد و چنین نتیجه می‌گیرد:
هر سوره دارای وحدت كامل و هدف واحد و اغلب پی‌گیر اغراض مختلفی است كه برای رسیدن به هدف خود از نظر لفظ، سیاق، فواصل و كلمات پایانی آیات سرشت خاصی دارد.
موضوع سوره ـ كه نیاز سوره به آن قطعی است ـ تناسب كاملی با آن سوره دارد؛ موضوعی كه در سوره‌های مختلف تكرار می‌شود با آن سوره مناسبت دارد و نیز هیچ داستانی در یك سوره تكرار نشده است. حجازی آیه‌ی 72 سوره‌ی حجر (15) را مثال می‌زند و می‌گوید: «با وجود این كه آیه 87 ـ بنا به نظر بعضی از دانش‌مندان ـ مدنی بوده و در میان آیات مكّی قرار گرفته است، هیچ‌گونه ناهمگونی با آیات دیگر ندارد و هنگام تلاوت این سوره گویی كه یكباره نازل شده است».[2]
با توجه به اهمیت بحث تكرار یك موضوع در سوره‌های مختلف، مناسب است به بیان نمونه‌ای بپردازیم.
5 ـ 1. داستان حضرت نوح ـ علیه السلام ـ در دو سوره‌ی یونس صافات
نام حضرت نوح ـ علیه السلام ـ در بیست و هشت سوره و چهل و سه بار آمده است، اكنون آن را در دو سوره‌ی یونس و صافات بررسی می‌كنیم.
الف: سوره یونس
1. در آیه‌ی 1 و 2 برخی آیات دیگر اثبات نبوّت پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ و حقانیت آیات الاهی و حسادت دشمنان و نیز در آیه‌ی 29، 62، 65 و برخی از آیات دیگر توكل بر خدا و عدم هراس از دشمنان دین خدا بیان شده است. همه‌ی این مطالب در مورد نوح ـ علیه السلام ـ در آیه‌ی 71 آمده است.
2. برائت پیامبر از كفّار و اعلام بی‌نیازی از آنان در آیات 41 و 58 و بعضی دیگر از آیات، و نیز اثبات وحی و بیان استواری پیامبر در طریق ارائه شده از سوی خدا در آیه‌ی 15 و برخی آیات دیگر مطرح شده است، همین مطالب نیز در آیه‌ی 72 درباره‌ی نوح ـ علیه السلام ـ مطرح می‌گردد.
3. تكذیب پیامبر توسط كفّار، یاری مؤمنان از سوی خداوند و اختصاص سرانجام نیكو به آنان، در آیه‌ی 64 و بعضی آیات دیگر بیان شده كه در آیه‌ی 73 در خصوص حضرت نوح ـ علیه السلام ـ و مردم او نیز این مطالب آمده است. در آیات پس از 73 مناسبت بخش مطرح شده از داستان نوح ـ علیه السلام ـ با هدف كلی سوره را می‌توان مشاهده كرد.
ب: سوره‌ی صافات
با توجه به این كه این سوره در مقام بیان مراحل دعوت به توحید و ویژگی‌های برجسته‌ی پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ می‌باشد از آیات 75 تا 82 این سوره شخصیت حضرت نوح ـ علیه السلام ـ محور سخن قرار گرفته است. در آیات بعدی نیز كه از پیامبران دیگر سخن به میان آمده، محور كلام بیش‌تر شخصیت و ویژگی‌های پیامبران ـ علیهم السلام ـ است، نه مطالب دیگر.
داستان نوح ـ علیه السلام ـ در سوره‌هایی كه از آن حضرت یاد شده است، با توجه به هدف سوره می‌باشد.[3] بنابراین ذكر هر آیه در هر سوره و در هر جای آن كاملاً مناسب با آیات مجاور و هدف كلی سوره است. هرچند گاهی این هم‌گونی آشكار نیست و شاید ناسازگاری به نظر آید ولی این ناسازگاری بدوی و ظاهری است، زیرا سخنان بلیغ همواره و در عین داشتن معانی آشكار، نكات دقیقی را در خود جای می‌دهد، كه تنها با تدبّر و تأمّل به دست می‌آید.
6. بررسی آیات به ظاهر غیرمتناسب در سوره‌ی بقره[4]
این آیات بر دو گونه‌اند:
1. آیاتی كه ارتباط آنها با آیات پیش از خود پس از كمی دقّت و بررسی مشخص می‌شود.
2. آیاتی كه تشخیص ارتباط آنها به آسانی ممكن نیست و نمی‌توان گفت قطعاً مقصود خداوند از این‌گونه ترتیب چنین و چنان است.
6 ـ 1. بقره، آیه‌ی 30
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون»
وجوه ارتباط
در آیات 28 و 29، نخستین نعمت خداوند (آفرینش) بر ما و سپس عطای نعمت‌های دیگر، با ذكر داستان آدم ـ علیه السلام ـ ، بیان می‌شود و نیز با سخن از زندگانی و مرگ و آفرینش این جهان، ما را به قدرت خداوند بر بعث رهنمون می‌سازد. سوره با سخن از پرهیزكاران و كافران آغاز شده، گویی كه خدا می‌فرماید: پیمان پیروی از هدایت من از آغاز وجود داشته است (آیه‌ی 2 و 6). بنابراین امر (اُعبدوا) و نهی (فلاتجعلوا) در آیات 21 و 22 و نیز (اسجدوا) در آیه‌ی 34 و (لاتقربا) در آیه‌ی 35 را كنار هم می‌یابیم، پس داستان آدم ـ علیه السلام ـ بدین منظور آمده است تا ضرورت التزام به اطاعت از فرمان خدا و دوری جستن از آنچه نهی فرموده را مسجّل گرداند.
6 ـ 2. بقره، آیه‌ی 40
«یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِی»
وجوه ارتباط
1. پس از داستان آدم ـ علیه السلام ـ و ذكر جانشینی او، سرگذشت بنی‌اسرائیل به عنوان یك نمونه‌ی تاریخی بیان می‌شود.
2. در آیات 21 تا 24: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی» به موعظه‌ی كافران اهل كتاب، تحت عنوان عموم مردم می‌پردازد.
3. بنابراین آیه‌ی 40 دعوت خاص پس از دعوت عام می‌باشد و انتخاب گروه یهود بدین سبب است كه آنها از كهن‌ترین امت‌ها و حامل كتب آسمانی هستند و نیز كینه‌توزترین مردم نسبت به مسلمانان بوده‌اند. اسلام آوردن آنها حجتی قوی بر نصارا و پیروان دیگر مذاهب است.
تذكر: شایسته است درباره‌ی شباهت میان داستان آدم و بنی‌اسرائیل نكاتی خاطرنشان شود.
الف: نسیان عهد آدم (20 / 115) و نقض میثاق بنی‌اسرائیل (2 / 84 و 85).
ب: تكریم آدم در برابر ملائكه (2 / 34) و تفضیل بنی‌اسرائیل (2 / 47).
ج: محرومیت آدم از بهشت (2 / 36) و محرومیت بنی‌اسرائیل از سرزمین مقدّس موعود (5 / 26).
6 ـ 3. بقره، آیه‌ی 124
«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»
در ادامه‌ی احتجاج با اهل كتاب (از آیه‌ی 40 تا 123)، ادّعای آنان كه از تبار ابراهیم ـ علیه السلام ـ و جانشین او هستند و بنیان دین اسلام (یعنی دین حنیف) ذكر می‌گردد. پس از خرده‌گیری از گمراهان كه عمده‌ی آنان از نسل ابراهیم ـ علیه السلام ـ بودند به اثبات اسلام پرداخته است.
داستان ابراهیم ـ علیه السلام ـ كه عطف بر سرگذشت امت بنی‌اسرائیل شده، نیز دعوت به آیین اسلام و ترك تعصّب در دین می‌كند و این‌كه سزاوار است مدعیان تبار ابراهیم ـ علیه السلام ـ بیش از همه‎ی‌ مردم از شریعت وی پیروی نمایند، لذا ارج نهادن به كعبه بر آنان لازم است.
پس از ذكر داستان آدم ـ علیه السلام ـ و بنی‌اسرائیل ـ كه راه راست به آنها ارائه شد ولی منحرف شدند ـ داستان ابراهیم ـ علیه السلام ـ به عنوان نمونه‌ای كامل از هدایت‌شدگان و جانشینان خدا در زمین عرضه می‌شود.
با دقّت در آیه‌ی 30 و 124 در داستان آدم و ابراهیم ـ علیهما السلام ـ مشاهده می‌شود كه تعبیر به «قرار داده شدن از طرف خدا» شده است و نیز پیش از سخن از آدم ـ علیه السلام ـ ، به توحید دعوت شده (آیه‌ی 20 و 21). در این داستان نمونه‌ی والای توحید كه در ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب ـ علیهم السلام ـ تجلّی یافته است، ارائه می‌شود.
6 ـ 4. بقره، آیه‌ی 158
«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِیم»
وجوه ارتباط
1. از آیات 154 تا 157 نكاتی در خصوص امتحان از بندگان، شكیبایان و جهاد یاد شده است. در این‌جا نیز مطرح می‌شود كه از جمله‌ی این امتحان‌ها حج (به خصوص سعی میان صفا و مروه) و بعضی از اعمال دشوار حج نیازمند شكیبایی می‌باشد، ضمن این‌كه حج و جهاد با هم سازگارند و هر دو فریضه نیاز به تن‌فرسایی و هزینه‌ی مال دارند.
2. سعی میان صفا و مروه نیز یكی از مصادیق شكر خداست كه در آیه‌ی 152 فرمود: «فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِی وَ لا تَكْفُرُونِ» در آخر همین آیه نیز بار دیگر مسأله‌ی شكر مطرح می‌شود.
3. در داستان ابراهیم ـ علیه السلام ـ سخن از خانه‌ی خدا (آیه‌ی 127) و دعای «اَرِنَا مَنَاسِكَنَا» (آیه‌ی 128) و سپس قبله و تغییر آن ـ كه اتمام نعمت بر مسلمانان است ـ طی آیات 142 تا 150 می‌باشد و بار دیگر خانه‌ی خدا و مراسم سعی یادآوری می‌شود تا گمان نشود فقط بزرگداشت خانه‌ی خدا از شعایر است، بلكه در منطقه‌ی حرم موارد دیگری از شعایر نیز وجود دارد.




[1] . سیوطی: معترك الاقران، ج 1، ص 49؛ الاتقان، ج 3، ص 376 به نقل از یكی از متأخران.
[2] . الوحدة الموضوعیة فی القرآن الكریم، دار الكتب الحدیثه، ص 24، 52، 53 و 112.
[3] . ر.ك: عباس همامی: چهره‌ی زیبای قرآن، ص 57 ـ 59.
[4] . ر.ك: همان، ص 67 ـ 165.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:45 - 0 تشکر 504252

تناسب آیات و سوره‌های قرآن(3)




6 ـ 5. بقره، آیه‌ی 168
«یا أَیُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»
وجوه ارتباط
1. پس از تبیین توحید و دلایل آن (آیات 163 و 164) سخن از مؤمنان و مشركان و راه و رسم شرك و نتایج آلوده‌ی آن (آیات 165 تا 168)، در این آیه خاطرنشان می‌شود كه معصیت گنه‌كار و كفر كافر در قطع احسان الاهی نقش همیشگی ندارد. خداوند خالق و رزاق در این آیه به امور پاكیزه و سودمند و حلال فرمان می‌دهد ـ كه طاعت انسان متوقف بر آن است ـ و یادآور می‌شود تنها هموست كه تشریع نموده و حلال و حرام را مشخص می‌كند. بدین‌سان تشریع و مسأله‌ی عقیده پیوندی ناگسستنی می‌یابد.
2. در آیات 168 تا 174 گوشزد می‌شود كه حلال شمردن خوردنی‌های حرام، همگام با شیطان و تقلید از راه و رسم نادرست پدران، همگی از مظاهر شرك است.
تذكر: با توجه به آیات بعد (به خصوص آیه‌ی 174) نزول آیه درباره‌ی عبدالله بن سلام و اشخاصی همانند وی تقویت می‌شود.
6 ـ 6. بقره، آیه‌ی 238
«حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ»
این آیه از جمله آیاتی است كه با ماقبل خود كاملاً غیرمرتبط می‌نماید، بدین لحاظ برخی مفسّران وجوه ضعیفی برای ارتباط آن ذكر كرده‌اند.
حال به طرح احتمالات قابل قبول می‌پردازیم:
1. خداوند حكیم پس از بیان بسیاری از احكام زناشویی مانند «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ» (آیات 221 تا 227) با ذكر این آیه، به نماز كه حلقه‌ی اتصال او با بنده‌اش است، فرمان می‌دهد. وقتی كه در حال خوف به مداومت بر نماز امر می‌شود مسلماً به طریق اولی در حالت اشتغال به روابط و مسایل زناشویی نیز چنین است.
2. در آیات قبل به اطاعت از دستورات الاهی تشویق شده و در این آیه به مداومت بزرگ‌ترین طاعات فرمان داده می‌شود.
3. فرمان به مداومت بر نماز پس از تشویق به گذشت و نهی از فراموشی نیكی بدین جهت است:
الف: برقراری پیوند میان بزرگ داشتن فرمان خدا و مهربانی با بندگانش؛
ب: آماده ساختن جان انسان برای رسیدن به مكارم اخلاق.
4. بیان آیات مداومت بر نماز در میان احكام خانواده بدین جهت است:
الف: انسان نیاز به محرّكی دارد كه او را به یاد خدا انداخته تا از ستم و تجاوز در مسایل خانوادگی به خصوص طلاق ـ كه معمولاً كینه‌انگیز ـ دور بماند و به عدل و نیكی بپردازد.
ب: طاعت خداوند در احكام زناشویی نیز از جنس طاعت او در اقامه‌ی نماز (یعنی احكام عبادت) است.
ج: پس از طلاق ممكن است كسی به روابط نامشروع روی آورد، لازم است عاملی بازدارنده در مقابل او نهاده شود و این عامل نماز است.
6 ـ 7. بقره، آیه‌ی 243
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یَشْكُرُون»
وجوه ارتباط
1. با توجه به این‌كه آیه‌ی قبل سخن از ظهور نشانه‌های خداوند قادر است، در این آیه قدرت خدا ذكر می‌شود.
2. طبق عادت قرآن پس از ذكر بخشی از احكام، داستانی برای پند، فرمان‌برداری و ترك عناد شنونده بیان می‌شود./
3. پس از طرح احكام خانواده (طی آیات 220 تا 224)، احكام جهاد و دفاع از امّت و مقدسات ذكر می‌شود زیرا استحكام خانواده منوط به صیانت جامعه است.
تذكر: با توجه به مجموع روایات، برخی گفته‌اند: این آیه زمینه‌ساز ‌آیه‌ی 244 (وقاتلوا فی سبیل الله...) است تا بدین‌وسیله مسلمانان به جهاد تشویق شده و برای شهادت آمادگی داشته باشند.
6 ـ 8. بقره، آیه‌ی 254
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
وجوه ارتباط
1. طی آیات گذشته به جهاد با جان تشویق شده است: «أَلَمْ تَرَ اِلَی الْمَلَاِ...» (آیات 246 تا 253) و این آیه به جهاد با مال و انفاق آن فرا می‌خواند.
2. پس از بیان داستان امت‌های پیشین (آیات 243 تا 253) كه حقانیت رسالت پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ ثابت می‌شود، در این آیه به فرمان‌برداری از دستورات الاهی (كه یكی از آنها انفاق است) تشویق می‌شود.
تذكر: در آیات 244 و 245 نیز جهاد و انفاق بلافاصله پس از یكدیگر مطرح شده‌اند.
6 ـ 9. بقره، آیه‌ی 261
«مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ اللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»
وجوه ارتباط
1. در آیات گذشته شواهدی بر بعثت بیان گردیده است (آیات 259 و 260). در این آیه یكی از كارهایی كه انجام آن برای روز قیامت سودمند است، ذكر می‌شود.
2. این آیه از «اضعافاً كثیرة» (در آیه‌ی 254) رفع اجمال می‌كند و بین این دو آیه شواهدی برای اثبات قدرت خداوند بر بعث ذكر می‌گردد تا تكلیف به انفاق پسندیده باشد.
3. این تمثیل اشاره به قدرت عظیم خداوند است كه می‌تواند مردگان را زنده كند و نیز مؤكّد مفهوم آیات 259 و 260 می‌باشد.
4. در آیه‌ی 257 خداوند بیان فرمود كه ولیّ مؤمنان است و در مقابل آن، «طاغوت» ولیّ‌ كافران می‌باشد در این آیه درباره‌ی انفاق مؤمن تمثیلی بیان شده كه در آیه‌ی 264 ـ در مقابل آن ـ درباره‌ی انفاق كافر نیز تمثیلی به كار می‌گیرد.
7. نتیجه
از آنچه گفتیم نكات زیر به دست می‌آید:
1. تناسب بین آیات و سوره‌های قرآن از شاخه‌های علوم قرآنی است كه قرآن‌پژوهان در آن اختلاف نظر دارند.
2. توفیقی بودن جمع و ترتیب آیات و سوره‌های قرآن، از مبانی تناسب بین اجزای قرآن است.
3. باید بین عدم وجود تناسب و عدم فهم آن، تفكیك قایل شد. چه بسا مواردی كه بین اجزای قرآن تناسب وجود دارد، امّا هنوز كسی به كشف آن نایل نشده است.



قرآن در آینة پژوهش2 ـ عباس همامی

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:46 - 0 تشکر 504253

سوره‌های مكی ومدنی  




تعریف سوره‌های مكی و مدنی: آنچه كه از قرآن در دوره سیزده سال كه پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ در مكه مشغول تبلیغ بود نازل شد آیات وسوره‌های مكی هستند، خواه در خود مكه نازل شده باشد یا نه. و آیات و سوره‌هایی كه در طول ده سال بعد نازل شد، مدنی می‌باشند خواه در مدینه نازل گردیده باشند یا در جاهای دیگر.
ویژگی‌های آیات و سوره‌های مكی:
1. هر سوره‌ای كه در آن سجده وجود دارد مكی است.
2. هر سوره‌ای كه در آن لفظ كلاًّ به كار رفته است مكی است.
3. هر سوره‌ای كه درآن «یا ایها الناس» آمده و «یا ایها الذین آمنوا» درآن دیده نمی‌شود مكی است مگر سورة حج.
4. هر سوره‌ای كه در آن قصص انبیاء و ملل گذشته است مكی است به جز سوره بقره.
5. هر سوره‌ای كه در آن داستان آدم و ابلیس دیده می‌شود مكی است به جز سورة بقره.
6. هر سوره‌ای كه با حروف مقطعه از قبیل: الم، الرا و امثال آن آغاز می‌شود مكی است به جز دو سورة بقره و آل عمران.
7. سوگندهای زیاد.
8. كوتاه بودن سوره‌ها و آیات آن‌ها.
ویژگی‌های آیات و سوره‌های مدنی:
1.هر سوره‌ای كه درآن فرمان جهاد و جنگ‌های پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ دیده می‌شود مدنی است.
2. هر سوره‌ای كه در آن احكام و فرائض و حقوق ، قوانین مدنی، اجتماعی،‌ سیاسی است و به طور مفصل در آن‌ها آمده مدنی است.
3. هر سوره‌ای كه در آن‌ها از منافقین یاد شده است مدنی است. به جز سوره عنكبوت كه در این سوره از منافقین یاد شده است كه سوره مكی است. ولی یازده آیه اول آن مدنی هستند.
4. مجادله با اهل كتاب و دعوت آن‌ها به عدم تعصب و غلو در دین‌شان نشانه مدنی بودن است.
5. طولانی بودن سوره‌ها و آیه‌ها.
6.خطاب در سوره‌های مدنی «یا ایها الذین آمنوا» است.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:46 - 0 تشکر 504254

طبقه‌بندی اسامی سوره‌های قرآن (1)



اشاره
قرآن كریم در قالب مجموعه آیاتی نازل شده كه خداوند متعال آنها را به سوره نام‌بردار ساخته است. از زمان رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله ـ ، هریك از سوره‌ها به نام ویژه‌ای شهرت یافته و نخستین نام سوره‌ها از زبان آن حضرت شنیده شده است. پرسشی كه در این‌جا مطرح شده این است كه: آیا این نام‌گذاری بر مبنای اصول خاصی و یا حكمت‌های ویژه‌ای صورت گرفته است یا این‌كه به صورت اتفاقی و صرفاً برای تشخیص سوره‌ها از یكدیگر بوده است؟
این نوشتار ضمن رد فرضیه‌ی «بی‌نظمی و پریشان‌پویی» در تسمیه‌ی سوره‌ها، بر این دیدگاه است كه «عقل‌گرایی»، «روش‌مندی» و «به‌گزینی» در گزینش نام سوره‌ها دخالت داشته است. به طوری كه این نام‌گذاری خود دارای پیام‌های حكیمانه‌ای برای مخاطبان است. این مقاله در دو بخش سامان یافته است؛ در بخش نخست، عناوین سوره‌ها در بیست طبقه‌ی كلی طبقه‌بندی شده است. در بخش دوم، ضمن برشمردن نام یك‌یكِ سوره‌ها، جایگاه هریك از آنها در طبقه‌های یاد شده تعیین گردیده است.
1. مقدمه
قرآن كریم دارای 114 سوره است كه هریك به نام ویژه‌ای نام‌دار است. برخی از سوره‌ها علاوه بر نام اصلی، به چند نام فرعی دیگر نیز شناخته می‌شوند. درباره‌ی نام‌گذاری سوره‌ها، پرسش‌های چندی مطرح است؛ پرسش‌های زیر از آن جمله‌اند:
ـ آیا نام سوره‌ها توقیفی است؟
ـ آیا این نام‌ها همچون خود سوره‌ها وحی الاهی است،
ـ آیا سوره‌ها توسط شخص رسول اكرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ نام‌گذاری شده است؟
ـ آیا در این نام‌گذاری هدف خاصی مورد نظر بوده است،
در این نوشتار، پرسش اخیر را مورد تحقیق قرار داده و نشان داده‌ایم كه در جریان نام‌گذاری سوره‌ها ـ صرف‌نظر از این كه چه كسی انجام داده است ـ نوعی كوشش منظم و معقول دست‌اندر كار بوده است. ما كوشیده‌ایم نام‌های موجود در مصحف را از نظر جایگاهشان در خود سوره‌ها طبقه‌بندی كنیم.
2. طبقه‌بندی نام‌های سوره‌ها
در نام‌گذاری سوره‌های قرآن كریم شیوه‌های متعدد و متنوعی به كار گرفته شده و كوششی حكیمانه اعمال گشته است به نحوی كه می‌توان ساز و كار نام‌گذاری سوره‌ها را فرآیندی هدف‌مند برای نمودن «مضامین اصلی قرآن كریم» در «پیكره‌ی نام سوره‌ها» به حساب آورد. این شیوه‌ها را در 20 عنوان به شرح ذیل طبقه‌بندی كرده‌ایم:
1. نامیدن سوره‌ها به نامی كه بیان‌گر مكان سوره در قرآن كریم است، نظیر «فاتحه».
2. نامیدن سوره به نامی كه در سرتاسر قرآن كریم، اختصاصاً در همان سوره آمده و این ویژگی، شاخص ممتازی برای تمییز و تشخیص آن سوره است، مانند: «انفال» و «قریش».
3. نامیدن سوره به نامی كه بیانگر بخشی از محتوای سوره و از قبیل نامیدن كلّ به جزء است، مانند: «توبه» و «مریم».
4. نامیدن سوره به كلمه‌ای كه نماد پدیده یا رخدادی اعجازآمیز یا ملكوتی است و صرفاً در همان سوره ذكر شده است، مانند: «مائده» و «كهف».
5. نامیدن سوره به اسمی كه آیه‌ها‌ی سوره، پاك در عِنان آن عنوان روان‌اند، مانند: «یوسف» . «نوح».
6. نامیدن سوره به ساختاری صرفی، برگرفته از صیغه‌ای از یك فعل كه آن صیغه‌ی فعل، صرفاً در همان سوره آمده و در جای دیگری از قرآن نیامده است، مانند: «إسراء» و «إنفطار».
7 . نامیدن سوره به حرف یا حروف مقطّّّعه‌ی مرموز در آغاز سوره‌ها كه گاه به تنهایی آیه‌ای هستند و گاه جزیی از یك آیه، مانند: «طه» و «ص».
8. نامیدن سوره به نامی كه عنوان جامع مصداق‌های فراوانی در سوره محسوب می‌گردد، مانند: «أنبیاء».
9. نامیدن سوره به نامی نمایانگر روح روان در سوره، مانند: «مؤمنون» و «فتح».
10. نامیدن سوره به كلمه‌ی ردیف در آیه‌ی نخست، مانند: «كوثر» و «فلق».
11. نامیدن سوره به كلمه‌ی ردیف در آیه‌ی دوم، مانند: «روم» و «علق».
12. نامیدن سوره به كلمه‌ی ردیف در آیه‌ی پایانی، مانند: «ماعون» و «مسد».
13. نامیدن سوره به كلمه‌ی ردیف در 2 یا در چند آیه، مانند: «قدر» و «ناس».
14. نامیدن سوره به كلید واژه‌ای از آیه‌ی نخست، مانند: «نساء» و «همزه».
15. نامیدن سوره به كلید واژه‌ای از آیه‌های دیگر سوره، مانند: «أنعام» و «حجرات».
16. نامیدن سوره به فعل واژه‌ای از آیه‌ی نخست، مانند: «فُصِّلت» و «عبس».
17. نامیدن سوره به نامی كه به تنهایی آیه‌ی نخست سوره محسوب می‌گردد، مانند: «رحمان» و «قارعه».
18. نامیدن سوره به «مقسَمٌ‌به» در آیه‌ی نخست، پس از حرف سوگند، مانند: «طور» و «تین».
19. نامیدن سوره به نامی كه در آن سوره با مصداق و تأویل خاصّ، از نظایرش در سوره‌های دیگر ممتاز گشته است، مانند: «صافّات» و «دخان».
20. نامیدن سوره به كلید واژه‌ای جغرافیایی مربوط به روایتی تاریخی كه به طور اختصاصی در همان سوره روایت شده است، مانند: «سبأ» و «أحقاف».
3. وجه تسمیه‌ی سوره‌ها و جایگاه هریك در طبقات
پس از بیان طبقات بیست‌گانه، اینك وجه تسمیه و جایگاه نام هریك از سوره‌ها را در این طبقات به تفصیل یادآور می‌شویم.
1. الفاتحه: این نام بیان‌گر نقش و جایگاهی است كه این سوره در قلمرو عددی مصحف به عنوان حسن مطلع قرآن، به خود اختصاص داده است.[1] در قرآن كریم، از مادّه‌ی «فتح» ساختار اسم فاعل وجود ندارد. نام اصلی این سوره «فاتحة الكتاب» است؛ یعنی گشاینده و آغازگر كتاب الاهی.
2. البقرة: كلید واژه‌ای از یك قصّه‌ی تاریخی است كه در سرتاسر قرآن كریم، فقط یك بار در همین سوره مطرح گشته است.[2]
3. آل‌عمران: كلید واژه‌ای است كه به سبب غنای حجم و مضمون مطالب، نقش عمده و اصلی را در ستون فقرات آن سوره یافته است[3] و در سرتاسر قرآن یك بار، و در همین سوره آمده است.
4. النساء: نامی است كه در آغاز، میانه و پایان سوره، همواره حضور دارد و سوره از مطالبی درباره‌ی آن، تقریباً پرگشته است.[4]
5. المائدة: واژه‌ای است كه اختصاصاً در همین سوره آمده و مهم‌ترین نماد ماجرایی اعجازآمیز است.[5]
6. الانعام: نام واژه‌ای است كه سوره به گونه‌ای مفصل و مبسوط به آن پرداخته[6] و 6 بار در سوره، مكرَّر گشته است. «انعام، چارپایانی كه برای چریدن به صحرا برده می‌شوند و در آغل تعلیف نمی‌شوند».
7. الأعراف: واژه‌ای است كه اختصاصاً در همین سوره آمده و كلید واژه‌ای نمادین حادثه‌ای است كه در آینده رخ می‌نماید.[7] كلمه‌ی «اعراف» فقط دوبار در قرآن و در همین سوره به كار رفته است.
8. الأنفال: نام واژه‌ای است كه اختصاصاً در این سوره ذكر شده و حكم ویژه‌ی آن بیان گشته است.[8] این كلمه‌ كه به معنای «غنیمت‌های جنگی و ثروت‌های عمومی» است، 2 بار در آیه‌ی نخست سوره آمده است.
9. التوبة: نامیدن كلّ به جزء، یعنی نامیدن یك سوره به نام واژه‌ای كه در آن ذكر شده و جزئی از محتوای سوره را به خود، ویژه ساخته است. «علّت نام‌گذاری این سوره كاربرد مكرّر كلمه‌ی «توبه» با اشتقاقات مختلف آن (17 بار) و احكام آن و دو مصداق مهم از توبه‌پذیری خداوند در این سوره است.»[9]
10. یونس: نام واژه‌ای است كه پیوندخوردگان به آن (یونس و قوم یونس)، در سنجش با همبران و همالان (پیام‌آوران دیگر و اقوامشان) وضعیتی استثنایی و سرنوشتی متفاوت یافته‌اند و همین عنصر، این نام را در سوره برجسته ساخته است.[10] این كلمه‌، 4 بار در قرآن ذكر شده كه یك مورد آن در این سوره است و فقط در همین سوره (آیه 98) از عنصر فوق سخن رفته است.
11. هود: نام واژه‌ای است كه داستانش طولانی‌تر از هر سوره‌ی دیگر در این سوره مذكور افتاده است.[11] این واژه، 5 بار در این سوره و 2 بار نیز در سوره‌های دیگر آمده است.
12. یوسف: نام واژه‌ای است كه یگانه ستون فقرات سوره می‌باشد و سوره صرفاًًًً درباره‌ی او و داستان اوست. داستان یوسف در سوره به تفصیل بیان شده است، «برخلاف سایر قصّه‌های قرآن كه در چند سوره آمده است، این داستان به نحو یكپارچه آمده و بیش‌ترین آیات این سوره به همین داستان اختصاص دارد.»[12] این نام واژه، 27 بار در قرآن آمده كه 25 مورد آن در این سوره است.
13. الرعد: نام واژه‌ای است كه در سوره، وصفی شگرف و غیرعادی یافته است.[13] یعنی تسبیح الاهی گفتن رعد: «وَ یُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمْدِه» «رعد: 13».
14. ابراهیم: واژه‌ای است كه سوره را، از سوره‌هایی كه با حروف مقطّعه‌ی همسان (الر) آغاز گشته‌اند، متمایز كرده است.[14] و عنوان منتخب (ابراهیم) ـ در سنجش با دیگرانی كه در سوره مذكور افتاده‌اند و در سنجش با سوره‌های دیگری كه از او سخن گفته‌اند ـ در همه‌ی مواردی كه در این سوره از وی سخن رفته است، با این ویژگی ممتاز گشته كه در حال مخاطبه با خداوند در قالب دعاست و سخنان خود، از جمله برخی مطالب بی‌نظیر و تازه ـ كه در دگر سوره‌ها نیامده‌اند ـ را به همین شیوه بیان می‌دارد، یعنی در هیأت سخن گفتن و نیایش با خداوند و ستایش حضرت ذوالجلال. واژه‌ی «ابراهیم» 69 بار در قرآن آمده كه یك مورد آن در همین سوره است.
15. الحجر: واژه‌ای است كه فقط یك بار در قرآن و در همین سوره آمده است.[15] این كلمه‌، نام مكان خاصّی است كه در آیه‌ی 84 ، مردمانی بدان منسوب گشته‌اند: «اصحاب الحجر».




[1] . بهاءالدین خرمشاهی: ترجمه و توضضیحات + متن قرآن كریم، چاپ اول، تهران، انتشارات جامی و نیلوفر، 1374، ص 2؛ محمد طاهر بن عاشور: التحریر و التنویر، تونس، الدار التونسیة للنشر، بی‌تا، ج 1، ص 131 ـ 132.
[2] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ص 201؛ عبدالله محمود شحاته: درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سوره‌های قرآن كریم، نگارش سید محمد باقر حجّتی، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 11369، ص 37.
[3] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 3، ص 143؛ عبدالله محمود شحاته، پیشین، ص 55.
[4] . همان، ج 4، ص 211؛ همان، پیشین، ص 54.
[5] . همان، ج 6، ص 69؛ همان، ص 110؛ بهاءالدین خرمشاهی: پیشین، ص 126.
[6] . محمد طاهر بن عاشور، پیشین، ج 7، ص 121؛ عبدالله محمود شحاته، پیشین، ص 132.
[7] . همان، ج 8، ص 5؛ همان، ص 54؛ بهاءالدین خرمشاهی: پیشین، ص 156.
[8] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 9، ص 245؛ عبدالله محمود شحاته، پیشین.
[9] . همان، ج 10، ص 95؛ همان، ص 55، 183 ـ 184؛ دانشنامه‌ی قرآن و قرآن‌پژوهی: به كوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، دوستان (و) ناهید، 1377، ج 2/ 1238.
[10] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 11، ص 78؛ عبدالله محمود شحاته: پیشین، ص 55.
[11] . همان، ص 311؛ همان، ص 55، 223.
[12] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 12، ص 197؛ خرمشاهی: همان، ص 1239.
[13] . محمد طاهر بن عاشور: همان، ج 13، ص 75.
[14] . همان، ص 177.
[15] . همان، ج 14، ص 5.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:46 - 0 تشکر 504255

طبقه‌بندی اسامی سوره‌های قرآن (1)



اشاره
قرآن كریم در قالب مجموعه آیاتی نازل شده كه خداوند متعال آنها را به سوره نام‌بردار ساخته است. از زمان رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله ـ ، هریك از سوره‌ها به نام ویژه‌ای شهرت یافته و نخستین نام سوره‌ها از زبان آن حضرت شنیده شده است. پرسشی كه در این‌جا مطرح شده این است كه: آیا این نام‌گذاری بر مبنای اصول خاصی و یا حكمت‌های ویژه‌ای صورت گرفته است یا این‌كه به صورت اتفاقی و صرفاً برای تشخیص سوره‌ها از یكدیگر بوده است؟
این نوشتار ضمن رد فرضیه‌ی «بی‌نظمی و پریشان‌پویی» در تسمیه‌ی سوره‌ها، بر این دیدگاه است كه «عقل‌گرایی»، «روش‌مندی» و «به‌گزینی» در گزینش نام سوره‌ها دخالت داشته است. به طوری كه این نام‌گذاری خود دارای پیام‌های حكیمانه‌ای برای مخاطبان است. این مقاله در دو بخش سامان یافته است؛ در بخش نخست، عناوین سوره‌ها در بیست طبقه‌ی كلی طبقه‌بندی شده است. در بخش دوم، ضمن برشمردن نام یك‌یكِ سوره‌ها، جایگاه هریك از آنها در طبقه‌های یاد شده تعیین گردیده است.
1. مقدمه
قرآن كریم دارای 114 سوره است كه هریك به نام ویژه‌ای نام‌دار است. برخی از سوره‌ها علاوه بر نام اصلی، به چند نام فرعی دیگر نیز شناخته می‌شوند. درباره‌ی نام‌گذاری سوره‌ها، پرسش‌های چندی مطرح است؛ پرسش‌های زیر از آن جمله‌اند:
ـ آیا نام سوره‌ها توقیفی است؟
ـ آیا این نام‌ها همچون خود سوره‌ها وحی الاهی است،
ـ آیا سوره‌ها توسط شخص رسول اكرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ نام‌گذاری شده است؟
ـ آیا در این نام‌گذاری هدف خاصی مورد نظر بوده است،
در این نوشتار، پرسش اخیر را مورد تحقیق قرار داده و نشان داده‌ایم كه در جریان نام‌گذاری سوره‌ها ـ صرف‌نظر از این كه چه كسی انجام داده است ـ نوعی كوشش منظم و معقول دست‌اندر كار بوده است. ما كوشیده‌ایم نام‌های موجود در مصحف را از نظر جایگاهشان در خود سوره‌ها طبقه‌بندی كنیم.
2. طبقه‌بندی نام‌های سوره‌ها
در نام‌گذاری سوره‌های قرآن كریم شیوه‌های متعدد و متنوعی به كار گرفته شده و كوششی حكیمانه اعمال گشته است به نحوی كه می‌توان ساز و كار نام‌گذاری سوره‌ها را فرآیندی هدف‌مند برای نمودن «مضامین اصلی قرآن كریم» در «پیكره‌ی نام سوره‌ها» به حساب آورد. این شیوه‌ها را در 20 عنوان به شرح ذیل طبقه‌بندی كرده‌ایم:
1. نامیدن سوره‌ها به نامی كه بیان‌گر مكان سوره در قرآن كریم است، نظیر «فاتحه».
2. نامیدن سوره به نامی كه در سرتاسر قرآن كریم، اختصاصاً در همان سوره آمده و این ویژگی، شاخص ممتازی برای تمییز و تشخیص آن سوره است، مانند: «انفال» و «قریش».
3. نامیدن سوره به نامی كه بیانگر بخشی از محتوای سوره و از قبیل نامیدن كلّ به جزء است، مانند: «توبه» و «مریم».
4. نامیدن سوره به كلمه‌ای كه نماد پدیده یا رخدادی اعجازآمیز یا ملكوتی است و صرفاً در همان سوره ذكر شده است، مانند: «مائده» و «كهف».
5. نامیدن سوره به اسمی كه آیه‌ها‌ی سوره، پاك در عِنان آن عنوان روان‌اند، مانند: «یوسف» . «نوح».
6. نامیدن سوره به ساختاری صرفی، برگرفته از صیغه‌ای از یك فعل كه آن صیغه‌ی فعل، صرفاً در همان سوره آمده و در جای دیگری از قرآن نیامده است، مانند: «إسراء» و «إنفطار».
7 . نامیدن سوره به حرف یا حروف مقطّّّعه‌ی مرموز در آغاز سوره‌ها كه گاه به تنهایی آیه‌ای هستند و گاه جزیی از یك آیه، مانند: «طه» و «ص».
8. نامیدن سوره به نامی كه عنوان جامع مصداق‌های فراوانی در سوره محسوب می‌گردد، مانند: «أنبیاء».
9. نامیدن سوره به نامی نمایانگر روح روان در سوره، مانند: «مؤمنون» و «فتح».
10. نامیدن سوره به كلمه‌ی ردیف در آیه‌ی نخست، مانند: «كوثر» و «فلق».
11. نامیدن سوره به كلمه‌ی ردیف در آیه‌ی دوم، مانند: «روم» و «علق».
12. نامیدن سوره به كلمه‌ی ردیف در آیه‌ی پایانی، مانند: «ماعون» و «مسد».
13. نامیدن سوره به كلمه‌ی ردیف در 2 یا در چند آیه، مانند: «قدر» و «ناس».
14. نامیدن سوره به كلید واژه‌ای از آیه‌ی نخست، مانند: «نساء» و «همزه».
15. نامیدن سوره به كلید واژه‌ای از آیه‌های دیگر سوره، مانند: «أنعام» و «حجرات».
16. نامیدن سوره به فعل واژه‌ای از آیه‌ی نخست، مانند: «فُصِّلت» و «عبس».
17. نامیدن سوره به نامی كه به تنهایی آیه‌ی نخست سوره محسوب می‌گردد، مانند: «رحمان» و «قارعه».
18. نامیدن سوره به «مقسَمٌ‌به» در آیه‌ی نخست، پس از حرف سوگند، مانند: «طور» و «تین».
19. نامیدن سوره به نامی كه در آن سوره با مصداق و تأویل خاصّ، از نظایرش در سوره‌های دیگر ممتاز گشته است، مانند: «صافّات» و «دخان».
20. نامیدن سوره به كلید واژه‌ای جغرافیایی مربوط به روایتی تاریخی كه به طور اختصاصی در همان سوره روایت شده است، مانند: «سبأ» و «أحقاف».
3. وجه تسمیه‌ی سوره‌ها و جایگاه هریك در طبقات
پس از بیان طبقات بیست‌گانه، اینك وجه تسمیه و جایگاه نام هریك از سوره‌ها را در این طبقات به تفصیل یادآور می‌شویم.
1. الفاتحه: این نام بیان‌گر نقش و جایگاهی است كه این سوره در قلمرو عددی مصحف به عنوان حسن مطلع قرآن، به خود اختصاص داده است.[1] در قرآن كریم، از مادّه‌ی «فتح» ساختار اسم فاعل وجود ندارد. نام اصلی این سوره «فاتحة الكتاب» است؛ یعنی گشاینده و آغازگر كتاب الاهی.
2. البقرة: كلید واژه‌ای از یك قصّه‌ی تاریخی است كه در سرتاسر قرآن كریم، فقط یك بار در همین سوره مطرح گشته است.[2]
3. آل‌عمران: كلید واژه‌ای است كه به سبب غنای حجم و مضمون مطالب، نقش عمده و اصلی را در ستون فقرات آن سوره یافته است[3] و در سرتاسر قرآن یك بار، و در همین سوره آمده است.
4. النساء: نامی است كه در آغاز، میانه و پایان سوره، همواره حضور دارد و سوره از مطالبی درباره‌ی آن، تقریباً پرگشته است.[4]
5. المائدة: واژه‌ای است كه اختصاصاً در همین سوره آمده و مهم‌ترین نماد ماجرایی اعجازآمیز است.[5]
6. الانعام: نام واژه‌ای است كه سوره به گونه‌ای مفصل و مبسوط به آن پرداخته[6] و 6 بار در سوره، مكرَّر گشته است. «انعام، چارپایانی كه برای چریدن به صحرا برده می‌شوند و در آغل تعلیف نمی‌شوند».
7. الأعراف: واژه‌ای است كه اختصاصاً در همین سوره آمده و كلید واژه‌ای نمادین حادثه‌ای است كه در آینده رخ می‌نماید.[7] كلمه‌ی «اعراف» فقط دوبار در قرآن و در همین سوره به كار رفته است.
8. الأنفال: نام واژه‌ای است كه اختصاصاً در این سوره ذكر شده و حكم ویژه‌ی آن بیان گشته است.[8] این كلمه‌ كه به معنای «غنیمت‌های جنگی و ثروت‌های عمومی» است، 2 بار در آیه‌ی نخست سوره آمده است.
9. التوبة: نامیدن كلّ به جزء، یعنی نامیدن یك سوره به نام واژه‌ای كه در آن ذكر شده و جزئی از محتوای سوره را به خود، ویژه ساخته است. «علّت نام‌گذاری این سوره كاربرد مكرّر كلمه‌ی «توبه» با اشتقاقات مختلف آن (17 بار) و احكام آن و دو مصداق مهم از توبه‌پذیری خداوند در این سوره است.»[9]
10. یونس: نام واژه‌ای است كه پیوندخوردگان به آن (یونس و قوم یونس)، در سنجش با همبران و همالان (پیام‌آوران دیگر و اقوامشان) وضعیتی استثنایی و سرنوشتی متفاوت یافته‌اند و همین عنصر، این نام را در سوره برجسته ساخته است.[10] این كلمه‌، 4 بار در قرآن ذكر شده كه یك مورد آن در این سوره است و فقط در همین سوره (آیه 98) از عنصر فوق سخن رفته است.
11. هود: نام واژه‌ای است كه داستانش طولانی‌تر از هر سوره‌ی دیگر در این سوره مذكور افتاده است.[11] این واژه، 5 بار در این سوره و 2 بار نیز در سوره‌های دیگر آمده است.
12. یوسف: نام واژه‌ای است كه یگانه ستون فقرات سوره می‌باشد و سوره صرفاًًًً درباره‌ی او و داستان اوست. داستان یوسف در سوره به تفصیل بیان شده است، «برخلاف سایر قصّه‌های قرآن كه در چند سوره آمده است، این داستان به نحو یكپارچه آمده و بیش‌ترین آیات این سوره به همین داستان اختصاص دارد.»[12] این نام واژه، 27 بار در قرآن آمده كه 25 مورد آن در این سوره است.
13. الرعد: نام واژه‌ای است كه در سوره، وصفی شگرف و غیرعادی یافته است.[13] یعنی تسبیح الاهی گفتن رعد: «وَ یُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمْدِه» «رعد: 13».
14. ابراهیم: واژه‌ای است كه سوره را، از سوره‌هایی كه با حروف مقطّعه‌ی همسان (الر) آغاز گشته‌اند، متمایز كرده است.[14] و عنوان منتخب (ابراهیم) ـ در سنجش با دیگرانی كه در سوره مذكور افتاده‌اند و در سنجش با سوره‌های دیگری كه از او سخن گفته‌اند ـ در همه‌ی مواردی كه در این سوره از وی سخن رفته است، با این ویژگی ممتاز گشته كه در حال مخاطبه با خداوند در قالب دعاست و سخنان خود، از جمله برخی مطالب بی‌نظیر و تازه ـ كه در دگر سوره‌ها نیامده‌اند ـ را به همین شیوه بیان می‌دارد، یعنی در هیأت سخن گفتن و نیایش با خداوند و ستایش حضرت ذوالجلال. واژه‌ی «ابراهیم» 69 بار در قرآن آمده كه یك مورد آن در همین سوره است.
15. الحجر: واژه‌ای است كه فقط یك بار در قرآن و در همین سوره آمده است.[15] این كلمه‌، نام مكان خاصّی است كه در آیه‌ی 84 ، مردمانی بدان منسوب گشته‌اند: «اصحاب الحجر».




[1] . بهاءالدین خرمشاهی: ترجمه و توضضیحات + متن قرآن كریم، چاپ اول، تهران، انتشارات جامی و نیلوفر، 1374، ص 2؛ محمد طاهر بن عاشور: التحریر و التنویر، تونس، الدار التونسیة للنشر، بی‌تا، ج 1، ص 131 ـ 132.
[2] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ص 201؛ عبدالله محمود شحاته: درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سوره‌های قرآن كریم، نگارش سید محمد باقر حجّتی، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 11369، ص 37.
[3] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 3، ص 143؛ عبدالله محمود شحاته، پیشین، ص 55.
[4] . همان، ج 4، ص 211؛ همان، پیشین، ص 54.
[5] . همان، ج 6، ص 69؛ همان، ص 110؛ بهاءالدین خرمشاهی: پیشین، ص 126.
[6] . محمد طاهر بن عاشور، پیشین، ج 7، ص 121؛ عبدالله محمود شحاته، پیشین، ص 132.
[7] . همان، ج 8، ص 5؛ همان، ص 54؛ بهاءالدین خرمشاهی: پیشین، ص 156.
[8] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 9، ص 245؛ عبدالله محمود شحاته، پیشین.
[9] . همان، ج 10، ص 95؛ همان، ص 55، 183 ـ 184؛ دانشنامه‌ی قرآن و قرآن‌پژوهی: به كوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، دوستان (و) ناهید، 1377، ج 2/ 1238.
[10] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 11، ص 78؛ عبدالله محمود شحاته: پیشین، ص 55.
[11] . همان، ص 311؛ همان، ص 55، 223.
[12] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 12، ص 197؛ خرمشاهی: همان، ص 1239.
[13] . محمد طاهر بن عاشور: همان، ج 13، ص 75.
[14] . همان، ص 177.
[15] . همان، ج 14، ص 5.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:46 - 0 تشکر 504256

طبقه‌بندی اسامی سوره‌های قرآن(2)




16. النحل: مانند مورد پیشین.[1]
17. الإسراء: واژه‌ای برگرفته از ساختاری صرفی است كه فقط یك بار در قرآن و در همین سوره ذكر شده است و مقصود از ساختار صرفی، فعل ماضی «أسری» است كه به سیر دادن شبانگاهی پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ از مسجدالحرام به مسجدالاقصی و از آن‌جا به آسمان‌ها و «عندالله» اشاره دارد.[2]
18. الكهف: مانند شماره‌ی (2). این كلمه‌، در مجموع 6 بار در قرآن آمده كه همه‌ی موارد در همین سوره و مربوط به یك ماجراست.
19. مریم: نام واژه‌ای است كه این سوره، بیش و پیش از دیگران، درباره‌ی آن و برخی وابسته‌های آن، به گونه‌ای كم‌نظیر، كلام را توسعه داده است.[3] این واژه در 34 جای قرآن آمده كه 3 بار آن، در همین سوره مذكور افتاده است.
20. طه: نامیدن این سوره به حروف مقطّعه‌ی آغازگر سوره‌هاست.[4] چون این سوره، با حروف مقطّعه‌ی (طه) آغاز شده و فقط یك بار در همین سوره آمده است.
21. الأنبیاء: كلمه‌ای است كه از عین آن در سوره، اثر و نشانی نیست؛ لیكن مصداق‌های فراوانی از آن (نام‌های پیامبران) در سوره ذكر شده، به نحوی كه از جهت تعداد مصادیق، در سرتاسر قرآن كریم رتبه‌ی دوم را حائز گشته است و سوره‌ی انعام كه رتبه‌ی الهی را داراست، به سبب مبحث گسترده‌ای كه درباره‌ی انعام در آن آمده، چنین نام گرفته و نام «انبیاء» را برای سوره‌ی بیست و یكم باقی گذارده است.[5]
22. الحجّ: كلید واژه‌ای است كه نماد برجسته‌ی موضوع با اهمیّتی است كه از زبان پیامبری بزرگ مطرح و مردم به آن موضوع دعوت و حُرُمات و شعایر آن تكریم شده است.[6]
23. المؤمنون: واژه‌ای است كه نماد روح جاری در سوره، یعنی روح ایمان، می‌باشد. «این سوره با اشاره به «مؤمنون» آغاز می‌شود و اوصاف عالیه‌ی مؤمنان راستین را (در همان طلیعه‌ی سوره) بیان می‌كند.»[7]
24. النور: كلید واژه‌ای یكی از محوری‌ترین آیه‌ها‌ی سوره، بل كلِّ قرآن است. «كلمه‌ی نور 7 بار در این سوره به كار رفته كه یكی از زیباترین و معروف‌ترین آیات قرآنی به نام آیه‌ی نور (آیه‌ی 45) را در بر دارد... و كلمه‌ی نور 5 بار در این آیه آمده است.»[8]
25. الفرقان: یگانه كلید واژه‌ی آیه‌ی نخستین سوره است. «كلمه‌ی فرقان (جداگر حق و باطل)... از نام‌های معروف قرآن است و در آیه‌ی نخست این سوره به جای قرآن و به معنای آن به كار رفته و به همین سبب نامی برای سوره گردیده است.»[9]
26. الشعراء: ساختاری صرفی است كه اختصاصاً در این سوره دیده می‌شود و ذیل آن به بیان حال «شعراء» پرداخته شده و به شاعران حق‌گو و شاعران باطل‌گو اشاره شده است.[10]
27. النَّمل: نام واژه‌ای (مورچه) است كه اختصاصاً در این سوره به چشم می‌خورد. و از این روی، شاخص فارق ممتازی برای سوره است. «داستان مورچگان در این سوره در ضمن داستان حضرت سلیمان آمده است.»
گره به باد مزن گرچه بر مراد وزد كه این سخن به مثل مور با سلیمان گفت[11]
28. القصص: واژه‌ای نمادین است و اشاره دارد به فصلی مشبَع از داستانی یگانه كه به تفصیل در سوره ذكر شده است و جنبه‌های دیگر همان داستان در سایر سوره‌ها رخ نموده‌اند. مقصود «داستان حضرت موسی ـ علیه السلام ـ » است كه به تفصیل بیان شده است «از آیه‌ی 3 ـ 46 (50)» و در آیه‌ی 25 نیز این داستان، قصص نامیده شده است.»[12]
28. العنكبوت: مانند مورد (27).[13] كلمه‌ی عنكبوت در قرآن دو بار به كار رفته كه آن‌هم در همین سوره (آیه‌ 41) و در قالب یك تمثیل است.
30. الرُّوم: مانند مورد (27) «وجه تسمیه‌ی این سوره به «روم» اشاره و پیشگویی شكست ایرانیان از روم است. كلمه‌ی «روم» در آغاز این سوره (بعد از حروف مقطّعه) به كار رفته است.[14]
31. لقمان: مانند مورد (27) از وجوه مشخصه‌ی این چهره‌ی ممتاز، اندرزهای خردمندانه‌ی اوست. این نام واژه، دو بار در قرآن كریم و تنها در همین سوره مذكور افتاده و «حكمت‌ها، مواعظ و نصایح لقمان نسبت به فرزندش در ضمن 8 آیه (از آیه‌ 12 ـ 19) به تفصیل آمده است.»
نصیحتی كنمت بشنو و بهانه مگیر هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر[15]
32 ـ السجدة: واژه‎ای است فارق و ممیّز این سوره از سوره‎هایی كه با آن وجه مشتركی دارند. وجه اشتراك در این مورد خاصّ، شروع برخی سوره‎ها (بقره، آل عمران، عنكبوت، روم، لقمان و سجده) با یكی از انواع حروف مقطّعه‎ی آغازگر سوره‎ها (الم) می‎باشد. بدین سان این نام (السجده)، كوتاه شدة نامی است كه تقدیر آن چنین است: سورة الم السجده».[16]
واژه‎ی «سجدة» كه مصدر نوع از سجود و به معنای پیشانی بر زمین نهادن است در قرآن كریم نیامده است، ولی مشتقات آن به كرّات در قرآن آمده‎اند كه بر 92 مورد بالغ می‎گردد و در این سوره تنها یكی از مشتقات آن (سجّداً جمع ساجد = اسم فاعل) ذكر شده است.
33 ـ الأحزاب: كلیدواژه‎ای است كه در این سوره، مذكور افتاده است و اشاره دارد به گروه‎هایی از مشكران كه رخدادی (جنگی) را به همین نام در اسلام، رقم زدند و سبب‎ساز گشتند.[17]واژه‎ی «احیار» (ساختار جمع مكسّر) 11 بار در قرآن كریم آمده كه از آن میان، 3 بار در همین سوره است.
34 ـ سبأ: كلیدواژه‎ی جغرافیایی است برگرفته از رخدادی تاریخی كه اختصاصاً در این سوره آمده است. لسان الغیب این سرزمین مرفّه و آبادان را، پیش از سیل عَرِم، به گلشن مانند كرده است. حافظ به آن «سبا» اشاره دارد كه در سوره نمل ضمن داستان سلیمان ـ علیه السّلام ـ و ملكه سبا مذكور افتاده است.(نمل:22)
صبا به خوش خبری هدهد سلمیان است كه مژده‎ی طرب از گلشن سبا آورد[18]
یك مورد دیگر ورود واژه‎ی «سبأ» در قرآن در همین سوره (سبأ آیه 15) و درباره‎ی «قوم سبأ» و داستانشان است.
35 ـ فاطر: واژه‎ای است برگرفته از آغازین واژگان آیه‎ی نخستین كه در صدر این سوره آشیانه گرفته و در سوره‎های دیگر، این واژه در چنین جایگاهی منزل نیافته است.[19] كلمه‎ی «فاطر» یك بار در این سوره (الحمدلله فاطر السماوات والأرض) فاطر: 1 و 5 بار در سوره‎های دیگر مذكور افتاده است.
36 ـ یس: نامیدن سوره به حروف مقطّعه‎ای است كه اختصاصاً در بدایت همین سوره، مذكور افتاده است. «حروف مقطّعه گاه آیه‎ای به شمار می‎آیند، از جمله در این سوره. و به نظر بعضی از مفسّران، این كلمه مانند كلمات معمولی معنای خاصّی هم دارد.»[20]
37. الصافات: واژه‎ای است كه علاوه بر دارا بودن طنین خاصّ و برجستگی ساختاری, ویژگی ورود اختصاصی در این سوره به مفهومی خاص (فرشتگان صف در صف) را, در خود نهفته و افزون بر آن یك بار دیگر در همین سوره و به همین معنا، با ساختار جمع مذكر سالم (الصافون ـ آیه 165) آمده است. امّا در سوره‎های دیگر دو بار, آن هم به صورت نكره (صافّاتٍ) و در توصیف پرندگان ذكر شده است.[21]
38. ص: مانند مورد (36)[22] این «حرف مقطّعه» جزئی از آیه‎ی نخست سوره است كه در طلیعه‎ی آیه و سوره و بر پیشانی آن (سوره) می‎درخشد.
39. الزمر: واژه‎ای بوده كه اختصاصاً در همین سوره ذكر شده است. «تصریح به این كلمه (زمر: گروه‎ها) در اشاره به بردن گروه بهشتیان به بهشت و راندن گروه دوزخیان به دوزخ (در آیه‎ی 71 و 73) است».[23] این واژه در قرآن كریم فقط دوبار و در همین سوره رخ نموده است.
40. غافر: ساختار صرفی مفردی است ـ كه به معنای كسی كه بر روی گناهان پرده می‎افكند و كلیه‎ی آثار و عواقب سوء دنیوی و اخروی آنها را محو و نابود می‎سازد ـ كه اختصاصاً در این سوره و در بخش (ثلث) نخست آن به چشم می‎خورد.[24]این ساختار (اسم فاعل) در سراسر قرآن كریم فقط یك بار دیگر، آن هم به صورت جمع (الغافرین) در سوره‎ی اعراف مذكور افتاده است.
41. فُصِّلت: فعل واژه‎ای است كه در بخش نخست این سوره آمده و فارق و ممیّز سوره است از سوره‎هایی (غافر، شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف = حوامیم = حامیمات) كه با او وجه مشتركی دارند. وجه اشتراكشان آن است كه همه‎ی این سوره‎ها با نوع واحدی از حروف مقطّعه‎ی آغازگر سوره‎ها (حم) آغاز شده‎اند. كلمه‎ی «فصلت» دوبار در این سوره و یك بار نیز در سوره‎ی هود آمده است.
42. الشوری: كلید واژه‎ای است كه اختصاصاً در این سوره مذكور افتاده است. «و به مسلمانان گفته است كه كارشان را به مشورت برگزار كنند».[25] در قرآن كریم، واژه‎ی «شوری» صرفاً یك بار، در همین سوره ذكر شده است.
43. الزخرف: ساختار صرفی ـ نحویِ ویژه‎ی بی‎نظیری (نكره منصوب = زخرفاً) در سنجش با همسانان كم شمار خود در قرآن كریم (زخرفَها ـ یك بار) و (زخرفٍ ـ دو بار) است. همین ساختار و ندرت ورود، واژه‎ی زخرف را در قرآن و در سوره ممتاز و برجسته ساخته و حفظ و تشخیص آن را آسان كرده و در جایگاه نام سوره نشانده است.[26]
44. الدخان: واژه‎‏ای است بسیار كمیاب كه در سرتاسر قرآن كریم فقط دو بار رخ نموده و یك بار آن در همین سوره با مصداق خاصّ و بی‎نظیری (دودی كه آسمان به صبح قیامت برآورَد) جلوه‎گر شده است.[27] «فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ» (دخان (44) 10)؛ «پس در انتظار روزی باش كه آسمان دودی نمایان برمی‎آورد، واژه‎ی «دخان» در سوره‎ی فصّلت (آیه‎ی 11) نیز آمده كه ناظر به آغاز آفرینش آسمانهاست.




[1] . همان، ص 93.
[2] . همان، ج 15، ص 5.
[3] . همان، ج 16، ص 58.
[4] . همان، ص 179.
[5] . همان، ج 17، ص 5.
[6] . همان، ص 179.
[7] . عبدالله محمود شحاته: پیشین، ص 293؛ خرمشاهی: همان، ص 1243.
[8] . خرمشاهی: همان.
[9] . همان، با اندكی تصرّف.
[10] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 19، ص 89؛ نیز بنگرید به: خرمشاهی: همان، ص 1244.
[11] . همان، ص 215؛ شمس الدین محمد حافظ شیرازی؛ دیوان خواجه حافظ شیرازی، تهران، انتشارات جاویدان، ص 36؛ خرمشاهی، پیشین، ص 1244.
[12] . محمد طاهر بن عاشور: همان، ج 20، ص 61؛ خرمشاهی: پیشین، ص 1244 ـ 1245.
[13] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ص 199.
[14] . همان، ج 21، ص 39؛ خرمشاهی: پیشین، ص 1245.
[15] . همان، ص 137؛ شمس الدین محمد حافظ شیرازی، پیشین، ص 132؛ خرمشاهی، همان.
[16] . همان، ص 201 ـ 203؛ همان، ص 240.
[17] . محمد طاهر بن عاشور، همان، ص 245؛ عبدالله محمود شحاته، پیشین، ص 477.
[18] . همان، ج 22، ص 133؛ همان، ص 491؛ شمس الدین محمد حافظ شیرازی، پیشین، ص 64.
[19] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ص 247؛ عبدالله محمود شحاته: پیشین، ص 503.
[20] . همان، ص 341؛ همان، ص 511، خرمشاهی، پیشین، ص 1247.
[21] . همان, ج 23, ص 81؛ همان, ص 521.
[22] . همان, ص 201؛ همان, ص 529.
[23] . محمد طاهر بن عاشور, همان, ص 311؛ عبداللّه محمود شحاته, همان, ص 573؛ خرمشاهی, پیشین، ص 1248.
[24] . همان، ج 24، ص 75؛ همان، ص 547.
[25] . همان، ص 227؛ همان، ص 557؛ خرمشاهی، پیشین، ص 1249.
[26] . همان، ج 25، ص 157؛ همان، ص 573.
[27] . همان، ص 275؛ همان، ص 583.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:46 - 0 تشکر 504257

طبقه‌بندی اسامی سوره‌های قرآن(3)



45. الجاثیة: تك واژه‎ای است كه فقط یك بار اختصاصاً در این سوره مذكور افتاده و درجای دیگری از قرآن دیده نمی‎شود.[1] ساختار این كلمه، اسم فاعل (الفاعلة)و به معنای «به زانو در آمده» می‎باشد كه در آیه‎ی 28 سوره، مذكور افتاده است و به زانو در آمدن هر امّتی در قیامت برای گرفتن نامه‎ی اعمالش و جزای متناسب با آن را به تصویر نموده است: «وَ تَرى كُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا...».
46. الأحقاف: واژه‎ای جغرافیایی كه برای یك بار فقط در این سوره آمده و نام خانه و سرزمین مردمانی (قوم عاد) بوده است كه چندی بر گذرگاه شتابناك تاریخ، چهره نمودند و چون دورانشان سپری گشت در پس غبار سالیان و قرون، رخ نهفتند.[2] «وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ...» (آیه‎ی 21)؛ «و برادر عادیان (=هود) را به یادآور، آنگاه كه قوم خویش را در ریگستان بیم داد».
47. محمّد: نام واژه‎ای است كه در نزدیك‎ترین نقطه به پیشانی سوره یعنی محلّ درخشش نام وعنوان سوره قرار گرفته است؛ به عبارت دیگر، این نام در بخش (ثلث) نخست سوره (آیه‎ی 2)، قرار گرفته است امّا در سوره‎های دیگر در جایی دور از طلیعه‎ی سوره، جلوه‎گری می‎كند؛ یعنی در بخش (ثلث) پایانی آل عمران (آیه‎ی 144)؛ در بخش (ثلث) میانی احزاب (آیه‎ی 40) و در بخش (ثلث) پایانی فتح (آیه‎ی 29).
بنابراین در میان این چهار سوره، سزاوارتر به این نام خجسته، همین سوره‎ای است كه اكنون «محمّد» می‎خوانندش.[3] از جنبه‎ی مفهوم شناسی هم، سوره به طور یكپارچه درباره‎ی محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ و پیروانش است و مطالب و موضوعات متنوّع و مهمّی درباره‎ی آنان و بعض، جزئیّات تاریخ اسلام در دوران پیامبری ـ صلّی الله علیه و آله ـ را، در بر دارد.
48. الفتح: كلید واژه‎ای از آیه‎ی نخست این سوره است كه در نوع خود، فشرده‎ای گویا و آیینه‎ای تمام نما از جهت‎گیری سوره و مضامین و مندرجات آن است. «آیات سوره از فتح مُبین یعنی صلح حدیبیّه و به دنبال آن فتح مكّه و پیروزی نهایی اسالم بر شرك و مشركان در جزیرة العرب سخن می‎گوید.[4] واژه‎ی «فتح» در قرآن كریم 12 بار به صورت مرفوع، منصوب، مجرور و معرفه و نكره آمده كه از آن میان سه بار در همین سوره و در هیأت نكره‎ی منصوب، چهره نموده است.
49. الحجرات: تك واژه‎ای است كه اختصاصاً در این سوره مذكور افتاده و نشانه‎ی خوبی برای شناسایی وتشخیص سوره می‎باشد. افزون بر این، چون این نام یادآور ماجرا و سفارشی اخلاقی، در حقّ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است؛ از آن جا كه محور سوره، معرّفی و نهی از خلقیات بد و توصیه به خلقیات نیك می‎باشد، عنوان «الحجرات» ـ به مثابه‎ی تجسم نمادین و قرینه‎ی یادآور خُق و خویها ـ گزینشی بسیار مناسب و مضمون نما برای این سوره می‎باشد: «إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» (آیه‎ی 4)؛ «كسانی كه تو را از پشت اتاق‎ها (ی مسكونی تو) به فریاد می‎خوانند، بیشترشان نمی‎فهمند.» در این سوره از جمله درباره‎ی حجره‎های متعلّق به همسران رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ و لزوم حفظ حرمت وحریم آن و ادب آموختن به یاران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و مورد چگونگی مراجعه‎شان به خانه‎ی حضرت سخن به میان آمده است.[5]
50. ق: حرف واژه‎ی «ق» از حروف مقطعه‎ی فواتح سورهاست. حروف مقطّعه‎ی فواتح سُوَر گاه دو، یا چند حرفند و گاهی یك حرف بیش‎تر نیستند. تك حرف قاف به عنوان یكی از حروف مقطّعه‎ی آغازگر سوره‎ها ـ با چنین ویژگی و جایگاهی ـ تنها یك بار و در آغاز همین سوره دیده می‎شود.[6]
51. الذاریات: وصفْ واژه‎ای است كه اختصاصاً در آغاز این سوره به چشم می‎خورد.[7] «وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً» (آیه‎ی 1)؛ «سوگند به (بادهای) برانگیزنده‎ی پراكنده‎گرِ ذرّه فشان». واژه‎ی «الذاریات» تنها یك بار در قرآن كریم ـ در طلیعه‎ی همین سوره ـ مذكور افتاده است.
52. الطور: آغازین آیه و آغازین واژه‎ی این سوره، پس از حذف حرف سوگند، می‎باشد. بر روی هم این كلمه ده بار در قرآن كریم آمده كه یك بار آن در مطلعه همین سوره است.
53. النجم: آغازین واژه از نخستین آیه‎ی این سوره، پس از حذف حرف سوگند، می‎باشد. كلمه‎ی «نجم» چهار بار در قرآن كریم آمده كه از آن میان یك بار در این سوره بوده است. ساختار جمع آن (نجوم) نیز نه بار در قرآن مجید ذكر شده است.
54. القمر: أنجامین واژه‎ی آیه‎ی نخست (كلمه‎ی ردیف) می‎باشد: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»؛ «نزدیك شد قیامت و از هم شكافت ماه». واژه‎ی «قمر» 26 بار در قرآن كریم آمده كه یك بار آن در همین سوره است.
55. الرحمان: آیه‎ی نخست این سوره می‎باشد كه كلید واژه‎ای است مضمون نمایِ سوره؛ زیرا محور سوره، خداوند مهربان و بیان نعمت‎های اوست. كلمه‎ی «الرحمان» با محاسبه‎ی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در سرتاسر قرآن كریم 169 بار ذكر شده است كه از آن میان دو بار در همین سوره آمده است.
56. الواقعة: أنجامین واژه (واژه‎ی ردیف)، در آیه‎ی نخست این سوره است كه از نظر مضمونی به عنوان كلید واژه‎ای نمادین و جامع، پوشش دهنده‎ی بیش‎ترین آیه‎های این سوره است كه همه در پیوند با رستاخیز و قیامتِ واقعه (رخ دهنده و وقوع یابنده) می‎باشند: «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ»؛ «آن واقعه (بزرگ قیامت) چون وقوع یابد»... . این واژه، دو بار در قرآن كریم ذكر شده كه یك بار آن در همین سوره است.
57. الحدید: نامْ واژه‎ای است كه در یكی از چند آیه‎ی اصلی و محوری سوره در بخش (ثلث) پایانیِ آن قرار گرفته است. و از جهت محلّ وقوع و كاربری‎های ویژه‎ی مصداقی كه برای حدید در آیه ذكر شده است، این واژه «حدید» در میان همسانان خود كه در قرآن آمده‎اند، در این سوره مزیّتی ویژه وخصوصیّاتی منحصر به فرد یافته است: «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ» (آیه‎ی 25)؛ «و آهن را پدید آوردیم كه درآن برای مردم خطری سخت و سودهایی است». این واژه، شش بار در قرآن كریم آمده كه از آن میان، یك بار در همین سوره است.
58. المجادلة: ساختاری صرفی (اسم فاعل) مأخوذ از خود كلمه‎ای در نخست آیه‎ی این سوره؛ این عنوان، نماد مشكل ظهار و حكم الاهی درباره‎ی آن است. كلمه‎ی مورد نظر در آیه‎ی نخست، فعل مضارع «تُجادِلُ» می‎باشد كه عنوان سوره «المُجادِلَة: زنِ مناقشه‎گر» از آن گرفته شده است.
59. الحشر: واژه‎ای است از آیه‎ی دوم، با مفهومی ویژه كه صرفاً در این سوره جلوه‎گر است و اشاره دارد به رخدادی در تاریخ اسلام. در این سوره «حشر یعنی هنگامه‎ی (جمع و گردآوری و) رهسپاری و آوارگیِ انبوه یهودیان پیمان شكن و اسلام ستیز بنی نضیر». این واژه یك بار دیگر در سوره‎ی «قاف» آمده است كه ناظر به جمع و گردآوری مردمان در قیامت است.[8]
60. الممتحنّة: ساختاری صرفی، مأخوذ از واژگان آیه‎ای در بخش (ثلث) پایانی سوره است. این عنوان, نماد حكمی اجتماعی ـ اعتقادی بوده و سبب نزولی ویژه داشته است.[9] نام سوره ازمصدر امتحان, مأخوذ از صیغه‎‎ی امر « فَامْتَحِنُوهُنَّ» (آیه‎ی 10) در این سوره گرفته شده و اسم مفعول است به معنای «زن امتحان پس داده و آزمایش شده».
61. الصفّ: واژه‎ای در بخش (ثلث) نخست این سوره است كه به معنایِ صف كار زار است و از نظر مفهوم در میان موارد همسان خود در قرآن كریم كه غیر از این سوره بر شش مورد بالغ می‎گردد, نظیر ندارد. محتمل است كه این مفهومِ بی‎همتا در كنار ارزش و اهمیّت بی‎بدیل پیكار سازمان یافته در راه خداوند, این واژه‎ی نمادین را در جایگاه رفیع نام سوره، نشانده باشد: « إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ» (آیه‎ی 4)؛ «در حقیقت, خدا دوست دارد كسانی را كه در راه او صف در صف, چنانكه گویی بنایی ریخته شده از سُرب‎اند, جهاد می‎كنند.»
62. الجمعة: نام واژه‎ای از بخش (ثلث) پایانیِ این سوره است كه تنها یك بار اختصاصاً در همین سوره به چشم می‎خورد و این ویژگی, شناسه‎ی ممتازی است برای باز شناخت سوره و اشتباه نگرفتن با سوره‎های دیگر. از نظر مفهومی نیز در سرتا سر قرآن كریم این سوره یگانه سوره‎ای است كه در آن حكم نماز جمعه و آداب اعمال پس از آن (آیات 9 ـ 11) بیان شده است.
63. المنافقون: كلید واژه‎ی موضوع اصلی و محوریِ سوره است. آن چنان كه «اكثر آیات آن درباره‎ی منافقان نازل شده و از صفات, احوال و اعمال آنان سخن رفته» و «ضمن حجم اندك سوره (11 آیه) چهار بار نامشان (منافقون ـ منافقین) مكرّر گشته است.
64. التغابن: كلمه‎ای است كه در سر تا سر قرآن كریم, فقط یك بار و در همین سوره آمده و به همین جهت شناسه‎ی ممتازی برای شناسایی سوره است. این واژه در بخش میانی سوره به چشم می‎خورد: « یَوْمَ یَجْمَعُكُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ یَوْمُ التَّغابُنِ ...» (آیه‎ی 9)؛ «روزی كه شما را, به گاه گرد آوری فراهم آوَرد, آن (روز), روز «حسرت خوردن و دریغ و درد گفتن» است.
65. الطلاق: ساختاری صرفی مأخوذ از واژگانی در نخستین آیه‎ی آن است (طَلَّقْتُم وَ طَلِّقُوا)؛ ساختاری كه كلید واژه‎ی موضوع اصلی و محوریِ مطرح در سوره (طلاق و جدایی همسران) قلمداد می‎شود.




[1] . همان، ص 323؛ همان، ص 591.
[2] . همان، ج 26، ص 5.
[3] . همان، ص 71.
[4] . خرمشاهی، پیشین، ص 1251.
[5] . همان.
[6] . همان.
[7] . همان، ص 335.
[8] . خرمشاهی، پیشین، ص 1254.
[9] . محمّد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 28، ص 129.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:47 - 0 تشکر 504258

طبقه‌بندی اسامی سوره‌های قرآن (4)



واژه‎ی «طلاق» در قرآن كریم دو بار و در سوره بقره آمده است.
66. التحریم: مصدر فعلی (تُحرِّم) در آیه‎ی نخست این سوره بود كه كلید واژه (كلمه‎ی راهنمای)موضوع و داستان یگانه‎ای می‎باشد كه سوره برای آن فرود آمده است و شواهد و تمثیلات مطرح در سوره نیز به شكل آشكاری در پیوند با موضوع اصلی و برای پروردن و به كمال رساندن آن است. «در آیه‎ی اوّل از رسول خدا ـ علیه السّلام ـ پرسیده می‎شود كه چرا برای خشنودی همسرانش حلال الهی را بر خود تحریم كرده است.»[1] كلمه‎ی «تحریم» در قرآن كریم به چشم نمی‎خورد.
67. المُلك: كلید واژه‎ای از آیه‎ی نخست آن بوده كه ناظر به مضامین اصلی سوره است كه درباره‎ی قدرت, تسلّّط و فرمانروایی و بزرگی شكوه‎مندی (مُلْك) خداوند است: « تَبارَكَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ» (آیه‎ی 1)؛ «بزرگوار (و خجسته) است آن كه فرمانروایی به دست اوست و بر هر كاری تواناست».
68. القلم: نام واژه‎ای از آیه‎ی نخستینِ این سوره است كه خداوند, چنان ارجمندش داشته كه به آن سوگند یاد كرده است: «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ»؛ «نون, سوگند به قلم و آنچه می‎نویسند» این كلمه در قرآن كریم دو بار به صورت مفرد و دو بار نیز به صورت جمع (=اقلام) ذكر شده است.
69. الحاقة: كلید واژه‎ای است كه اختصاصاً در این سوره آمده و در بر گیرنده و پوشش دهنده‎ی مضامین و مفاهیم مطرح در سوره است: «الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ» (آیه‎ی 1 ـ 3) این واژه سه مرتبه در قرآن كریم آمده كه جملگی در همین سوره است و به معنای حقیقت تردیدناپذیرِ رخ دهنده (قیامت)می‎باشد.
70. المعارج: واژه‎ای است در قرآن كریم كه لفظاً, بس كمیاب ـ در سر تا سر قرآن دو بار مذكور افتاده است ـ و در این سوره مصداقاً و تأویلاً بی‎نظیر و منحصر به فرد ـ در این هیأت و ساختار صرفی ـ می‎باشد و از نخستین آیه‎های سوره (آیه‎ی سوم) گرفته, شهد و شناسه‎ی برجسته‎ای برای شناسایی و تشخیص این سوره است. توصیف خداوند به «ذی المعارج» (صاحب درجات و مراتب)در آیه‎ی سوم این سوره, به مقام عظمت و كبریای خداوند متعال اشاره دارد.
71. نوح: نام واژه‎ای كلیدی است كه چند بار در سوره ذكر شده و خود, محور و كلید واژه‎ی داستانی می‎باشد كه سوره از صدر تا ذیل به آن اختصاص یافته است. واژه‎ی «نوح» 43 بار در قرآن كریم آمده كه از آن میان سه بار در همین سوره بوده است.
72. الجنّ: نام واژه‎ای كلیدی برای طرح موضوع اصلی, در سوره بوده و سه بار در سوره تكرار شده است.جنّ به معنای «موجود نامرئی پنهانْ زیست/ پری» می‎باشد و با همین ساختار 22 بار در قرآن كریم وارد شده است.
73. المزّمّل: وصف واژه‎ای از آیه‎ی نخست است كه در قرآن كریم, چه به لحاظ مادّه (زمل) و چه ساختارهای صرفیِ آن, منحصر به فرد و یگانه می‎باشد و همین نكته شناسه‎ی ممتاز و مطمئنی برای باز شناخت سوره و تمییز و تشخیص آن است: «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ»؛ «ای جامه به خویشتن فرو پیچیده!» خطاب متوجّه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است كه «از تكان روحی آغاز وحی, احساس سرما می‎كند و به همسرش گفت: مرا بپوشان! مرا بپوشان![2] امّا خداوند, پیامبرش را هشیار, سبكبار و سبكبال خوش می‎داشته است نه پوشیده و پنهان در لباس یا پوششی سنگین.
74. المدّثّر: مانند مورد پیشین: «یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ»؛ «ای كشیده ردای شب بر سر!» مدّثّر كسی است كه پوششی سنگین را بر سر و رویش كشیده و مراد از آن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است. این كلمه از ماده «دثر» گرفته شده و همین یك بار در قرآن كریم آمده است.
75. القیامة: كلید واژه‎ی نمادین از آیه‎ی نخست آن «لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ» است كه بخش اعظم سوره را از نظر مضمون در بر می‎گیرد و پوشش می‎دهد. فضای حاكم بر سوره, قیامت و مباحثی در پیوند با آن است. واژه‎ی قیامت, 70 بار در قرآن كریم آمده كه دو بار آن در همین سوره است.
76. الإنسان: نامْ واژه‎ای است از آیه‎ی اوّل و دوم كه سوره‌ با ظرافت و تا پایان, در شرح اصنافش سخن را پی گرفته و از انسانِ طِراز قرآن و فرجام خوش او سخن گفته است. واژه‎ی «انسان» در قرآن كریم 65 بار ذكر شده كه از آن میان دو بار در طلیعه‎ی همین سوره آمده است.
77. المرسلات: نخستین واژه‎ی سوره ـ پس از حذف حرف سوگند ـ می‎باشد كه ساختار صرفی منحصر به فردی در قرآن كریم است: «وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً»؛ «سوگند به فرستادگان پی در پی» با توجّه به سیاق, احتمال فرشتگان درباره‎ی مصداق المرسلات, راجح است.
78. النبأ: كلید واژه‎ای است كه ازآیه‎ی دوم «عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» كه به معنای «اتفاق, جریان و خبر عظیم رستاخیز» است, یك بار در این سوره ذكر شده و چتر خود را بر بیش‎ترین مضامین مطرح در سوره, گسترده است.
79. النازعات: نخستین واژه‎ی سوره ـ پس از حذف حرف سوگند ـ می‎باشد كه ساختار صرفی منحصر به فردی به لحاظ فرم و محتوا است و در نتیجه شناسه‎ی ممتاز و مطمئنی برای بازشناسی و تمییز و تشخیص این سوره, محسوب می‎شود‎. از نظر محتوا و مضمون, موافق یكی از تفاسیری كه از آن شده, به معنای فرشتگانی است كه جان گروهی از آدم‎ها را به سختی از كالبدشان بر می‎كنند: «وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً» این واژه فقط یك بار در همین سوره آمده است.
80. عَبَس: فعلْ واژه‎ای است كه سوره با آن آغاز گشته است و از نظر مضمون, جزو سبب نزول سوره محسوب می‎گردد؛ در قرآن كریم فقط دو بار آمده كه یك بار از آن در همین سوره است: «عَبَسَ وَ تَوَلَّى»؛ «چهره در هم كشید و روی گردانید.»
81. التكویر: مصدر فعلی در آیه‎ی نخست آن «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ»؛ «آنگاه كه خورشید به هم در پیچد و رنگ بازد و تیره شود.» كه مفهوماً, عضوی از پیكره‎ای محسوب می‎شود كه سوره, دست كم, در نیمی از آیه‎هایش, آشكارا به آن پرداخته است (هنگامه‎ی رستاخیز). بنابراین, این عنوان از قبیل نامیدن كلّ به جزء نیز می‎باشد.‌ «تكویر» مصدر باب تفعیل از ماده‎ی «ك. و. ر» كه از صیغه‎ی چهارم فعل ماضی خود در همین سوره گرفته و در قرآن كریم نیامده است.
83. المطفّفین: وصفْ واژه‎ای است كه موردِ منحصر به فردِ مادّه‎ی خود (طفف) در قرآن بوده و در نخستین آیه‎ی سوره جای گرفته است و دیگر آیه‎ها در پیوندی متین با آن در دو جهت مفهومی موافق و مخالف ـ با بهره‎گیری از دو فنّ تشابه (همانند آوری) و تضادّ (ناهمانند آوری) ـ تا پایان سوره روان‎اند. هم‎چنین این واژه, در موضع كلمه‎ی ردیف برنشسته است. «المطفّفین» به معنای «كم‎گذاران در ترازو و كم‎پیمایان در پیمانه و زیادت‎ستانان از مردم» است: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ».
84. الإنشقاق: مانند مورد (81) دو سوم آیات این سوره, آشكارا به قیامت و بعض جزئیات‌ آن پرداخته است. «انشقاق» مصدر باب «انفعال» از ماده «ش. ق. ق» از صیغه‎ی چهارم فعل ماضی خود در آیه‎ی نخست این سوره «إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ»؛ «آنگاه كه آسمان ز هم بشكافد» گرفته شده است و به معنای چاك خوردن و پاره پاره گشتن آسمان در آستانه رستاخیز است.
85. البروج: واژه‎ای از آغازین آیه‎ی سوره است: «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ»؛ «سوگند به آسمان آكنده ز برج» «بروج», جمع «بُرج», سه بار در قرآن كریم آمده كه یك بار آن در صدر همین سوره است و به معنای «ستارگان» است.
86. الطارق: وصف واژه‎ای است از آیه‎ی اوّل و دوم كه اختصاصاً در همان سوره مذكور افتاده و شناسه‎ی ممتاز و مطمئنی برای بازشناخت این سوره, از دیگر سوره‎هاست: «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ» (آیه‎ی 1 ـ 3) و به معنای «اختر شبگرد فروزان» است.
87. الأعلی: وصف واژه‎ای از آیه‎ی نخست اوست كه در موضع كلمه‎ی ردیف برنشسته و مضامین سوره ـ صریحاً یا تلویحاً ـ به همین كلید واژه معطوف‎اند: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»؛ «نام پروردگار والای خود را به پاكی بستای.» این كلمه كه اسم تفضیل است, نه بار در رابطه با مصداق‎های متفاوتی در قرآن كریم ذكر شده كه یك بار از آن میان در همین سوره است.
88. الغاشیة: كلید واژه‎ای برگرفته از موضوع محوری مطرح در سوره (قیامت و احوال دو گروه بهشتی و دوزخی) است كه این واژه‎ی منتخب به خوبی بر این موضوع دلالت دارد و در جایگاه نخستین كلمه‎ی ردیف برنشسته است: «هَلْ أَتاكَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ»؛ «آیا خبر آن هنگامه‎ی فراگیر به تو رسیده است؟» این واژه دو بار در قرآن كریم آمده كه یك بار از آن میان در همین سوره بوده است.
89. الفجر: نام واژه‎ای از آیه‎ی نخست این سوره است. این نام, پس از حذف حرف سوگند, خود ـ یكتا و یگانه ـ یكمین آیه‎ی سوره را تشكیل می‎دهد و در رواق منظر چشمان آشیانه می‎گیرد. افزون بر این همه, در موضع اوّلین واژه‎ی ردیف در صدر سوره برنشسته است و چنان مهمّ بوده كه سلسله‎ای از سوگندها بدان آغاز و بر آن عطف شده‎اند « وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْر ٍوَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» (آیه‎ی 1 ـ 4). این واژه, شش بار در قرآن كریم آمده كه از آن شمار یك نوبت در همین سوره پدیدار گشته است.




[1] . خرمشاهی، پیشین، ص 1257.
[2] . همان، ص 1259.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:47 - 0 تشکر 504259

طبقه‌بندی اسامی سوره‌های قرآن(5)



90. البلد: نامی است از آیه‎ی اوّل و دوم كه در هر دو جا در جایگه كلمه‎ی ردیف, خانه كرده است: « لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»؛ «سوگند به این شهر و حال آن كه تو در این شهر جای داری.» این واژه, نه بار در قرآن كریم وارد شده كه دو بار آن در همین سوره است.
91. الشمس: نام واژه‎ای است كه در طلیعه‎ی سوره, طلوع كرده است بر نشستن یك واژه در چنین جایگاهی, حجّتِ موجّهِ نامندگان برای نامیدن سوره به آن واژه می‎باشد. این واژه چنان اهمیت داشته كه شماری از سوگندها بدان آغاز و بر آن عطف شده‎اند (آیه‎ی 1 ـ 7): «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحیها»؛ «سوگند به خورشید و تابندگی‎اش.» این واژه 32 بار در قرآن آمده كه یك بار از آن شمار در این سوره بوده است.
92. اللیل: مانند مورد پیشین: «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی» (آیه‎ی 1)؛ « سوگند به شب چون پرده برافكند.» این كلمه (لیل) 80 بار در قرآن كریم آمده كه یك بار از آن شمار در همین سوره بوده است.
93. الضحی: مانند مورد پیشین: «وَ الضُّحى» (آیه‎ی 1)؛ «سوگند به روشنایی روز.» این واژه در قرآن كریم شش بار مذكور افتاده است كه یك بار از آن شمار در این سوره بوده است.
94. الشَّرح: مصدر فعلی از آیه‎ی نخست این سوره می‎باشد: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»؛ «آیا سینه‎ات را گشاده نداشتیم و به تو شرح ندادیم.» كلمه‎ی «شرح» مصدری است كه در قرآن كریم نیامده و از مضارع مجزوم خود در صدر همین سوره گرفته شده و به معنای «بسط و توسعه دادن, پر پهنا كردن و گسترده و حجیم ساختن» است. در این سوره به شمارش نعمت‎های خداوند نسبت به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پرداخته و پیش از همه از نعمت «شرح صدر و ظرفیت و تحمل عظیم او» سخن گفته است.[1]
95. التین: مانند مورد (91). این كلمه چنان مهم تلقی شده است كه حسن مطلعِ شماری از سوگندها قرار گرفته و همین یك بار در قرآن كریم چهره نموده است: «وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ» (آیه 1 ـ 3).
96. العلق: نام واژه‎ای از آیه‎ی دوم سوره است كه در موضع كلمه‎ی ردیف جای گرفته و مورد اختصاصیِ ورود ساختاری بدین شمایل, در قرآن كریم است: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ» (آیه‎ی 1 ـ 2)؛ «بخوان به نام پروردگارت كه آفرید, انسان را از علق (آوزیك= اسپرماتوزوئید= نطفه زالووش) آفرید.»
97. القدر: واژه‎ای است كه اختصاصاً در آیه‎ای اوّل تا سومِ همین سوره ذكر شده است. در آیه‎ی اوّل و دوم در محل كلمه‎ی ردیف و در آیه‎ی سوم ضمن آیه آمده و سوره از صدر تا ذیل به تركیب اضافی این واژه با كلمه‎ی «لیلة» (لیلة القدر) پرداخته است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛ «ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل كردیم.»
98. البیّنة: نام واژه‎ای است كه در آیه‎ی اوّل و چهارم سوره در جایگاه كلمه‎ی ردیف جای گرفته است. این كلمه 19 بار در قرآن كریم آمده كه از آن شمار، دو نوبت در این سوره مذكور افتاده و به معنای «برهان روشنی است كه بدان حق از باطل جدا شود.»
99. الزلزلة: مصدر فعلی از آیه‎ی نخست آن بوده كه دیگر مصدرش (زلزال) در همین آیه، در موضع كلمه‎ی ردیف مذكور افتاده است: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها»؛ «آنگاه كه زمین به لرزش (شدید) خود لرزانیده شود». این نام (زلزله) فقط یك بار در سوره‎ی حجّ آمده است. «این سوره را به این مناسبت «زلزله» می‎نامند كه از زلزله‎ی واپسین و نهایی زمین و برهم خوردن نظم كیهانی در آغاز قیامت سخن می‎گوید.»[2]
100. العادیات: وصفْ واژه‎ای است در طلیعه‎ی سوره كه پس از افتاده حرف سوگند، عنوانِ سوره گشته است: «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً»؛ «سوگند به اسبان تیزتك كه نفس نفس زنان (و با همهمه) می‎تازند».
101. القارعة: وصفْ واژه‎ای از آیه‎های اوّل تا سوّم سوره است كه در هر سه آیه، در جایگاه كلمه‎ی ردیف جای گرفته و از صفات قیامت است. «این سوره از آغاز تا انجام از حادثه‎ی قیامت سخن می‎گوید و شداید و احوال آن روز و سرنوشت نهایی انسان را بیان می‎كند.» در آیه‎ی نخست، «القارعة» یكتا واژه‎ی موجود است. این كلمه پنج بار در قرآن كریم آمده كه سه بار از آن میان در همین سوره بوده است: «الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ»؛ «كوبنده. چیست كوبنده؟ و توچه می‎دانی كه كوبنده چیست؟»
102. التكاثر: كلید واژه‎ای است از آیه‎ی نخست كه در جایگاه كلمه‎ی ردیف برنشسته، و رشته (سِلْك) وار آیه‎های پسین ـ دُردانه‎ها ـ را، در گرد خود، به یكدیگر پیوند داده است: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ»؛ «تفاخر به بیشتر داشتن، شما را غافل داشت.» مصدر «تكاثر» یك بار در این سوره و یك بار در سورة حدید آمده و به معنای «هم چشمی كردن و مسابقه گذاشتن در فزونی مال و قدرت و فرزند است».
103. العصر: مانند مورد (89). تنها سوگند سوره به همین كلمه است در سرتاسر قرآن كریم فقط یك بار در همین سوره آمده است.
104. الهُمزة: كلید واژه‎ای است از آیه‎ی نخست كه با كلید واژه‎ی دیگر «لُمَزَة»، رشته وار آیه‎های پس از خود ـ دُر دانه‎ها ـ را هم می‎پیوندند. «وَیْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»؛ «وای بر هر بدگوی عیبجویی.» این وصف ـ واژه در قرآن كریم یكبار و در همین سوره مذكور افتاده و به معنای «شخصی است كه در صدد خوار و بدنام و معیوب نمایاندن دیگران باشد».
105. الفیل: نامْ واژه‎ای است از آیه‎ی نخست كه در موضع كلمه‎ی ردیف بر نشسته و به جهت یكتا بودن در قرآن كریم، كلید واژه و شناسه‎ی ممتازی برای شناسایی، تمییز و تشخیص سوره است و بامضافش «اصحاب» چونان رشته‎ای واژگان سوره ـ دُر دانه‎ها ـ را بر گِرد خود، به یكدیگر پیوند می‎دهد: «أَ لَمْ تَرَ كَیْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِیلِ»؛ «مگر ندیدی پروردگارت با پیل‎داران چه كرد؟» در این سوره یكسره به ماجرای تاریخی «اصحاب فیل» پرداخته شده است.
106. قریش: مانند مورد پیشین. با این قید كه «قریش» قرین (مضاف)ندارد و تك افتاده است. این سوره «درباره‎ی همبستگی قریش نازل شده و یك سوره‎ی به هم پیوسته است و از آغاز تا پایان درباره‎ی قریش سخن گفته شده است و نعمت‎های خدا را نسبت به قریش و وظایف آنان را در برابر این نعمت‎های الاهی بیان می‎كند.» واژه‎ی قریش در قرآن كریم، فقط یك بار در همین سوره ذكر شده است.
107. الماعون: نامْ واژه‎ای است كه در موضع «كلمه‎ی ردیف»، آخرین واژه در آخرین آیه‎ی سوره، برنشسته و در تمام قرآن، یكتاست و در نتیجه، با مجموعه‎ای از ویژگی‎ها، شناسه‎ی ممتازی برای شناسایی، تمییز و تشخیص سوره گشته است. معنای اصلی آن (ماعون) مطلق منابع فیاض طبیعت است و سپس به آلات و وسایل عمومی تولید و زندگی كه برای همه فراهم نمی‎شود و باید در دست‎رس همه باشد نیز اطلاق شده است. آنها كه نماز گزارند و از روح نماز دور و غافلند، ریا می‎كنند و خود را ظاهر الصلاح نشان می‎دهند و مانع ماعون می‎گردند وای بر آنان. (نك: آیه‎ی 4 ـ 7).
108. الكوثر: مانند مورد ( 105) با این قید كه «كوثر» تك افتاده است و قرین «مضاف» ندارد. در قرآن كریم، فقط یك بار در همین سوره آمده و به معنای «خیر فراوان» و «جویی در بهشت» است و به لطف سرشار الاهی به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ اشاره دارد: «إِنَّا أَعْطَیْناكَ الْكَوْثَرَ» (آیه‎ی 1).
109. الكافرون: جمعْ واژه‎ای است كه در موضع كلمه‎ی ردیف بر نشسته است؛ وصف واژه‎ای است كه از كثرت استعمال، چونان نام به نظر می‎رسد و گاه به همین عنوان به كار می‎رود و به صُور گونه‎گون، فراوان در قرآن به چشم می‎خورد و در این سوره، یك بار آمده و سوره با خطاب به آنان (كافران) آغاز می‎شود و از عدم سازش، التقاط و آمیختگی میان آیین توحید و شرك و بت‎پرستی سخن می‎گوید.
110. النصر: نامْ واژه‎ای از آیه‎ی نخست آن است كه ضمن آن، خبر مهم غیبی فتح مكّه با پیروزی بزرگ و غلبه‎ی نهایی اسلام پیش گویی شده است. بنابراین، كلمه‎ی «النصر» با واژه‎ی «الفتح» دو كلید واژه‎ی سوره‎اند: «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» واژه‎ی نصر (كمك، امداد و مساعدت)، 22 بار در قرآن كریم ذكر شده كه یك بار آن از میان در همین سوره بوده است.
111. المسّد: مانند مورد (107). واژه‎ی «مَسَد» به معنای «رشته‎ها و الیاف بافته و تافته‎ی خرما»، تعریضی همراه با توبیخ و تحقیر به زن ابو لهب است كه حمالة الحطب (حمال هیزم) بود با اشاره به اینكه او و شویش كاركرد مشتركی داشته‎اند وسرنوشت مشتركی هم خواهند داشت.
112. الأخلاص: نامْ واژه‎ای (مصدری) است كه از ظاهرش در سوره نشانی نیست، امّا لُبّ لبابِ سوره، چیزی جز آن نیست و حافظ شیرین سخن به نام این سوره تصریح نموده در آن جا كه فرموده است:
بس كه ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم وز پِیَش سوره‎ی اخلاص دمیدیم و برفت[3]
113. الفلق: نامْ واژه‎ای كه در سراسر قرآن، یگانه است كه در موضع كلمه‎ی ردیف برنشسته است. در نتیجه، شناسه‎ی ممتازی برای شناسایی، تمییز و تشخیص سوره است: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» (آیه‎ی 1)؛ «بگو به پروردگار سپیده‎دم پناه می‎برم».




[1] . بنگرید به: پیشین، ص 1265.
[2] . همان، ص 1266.
[3] . شمس الدین محمد حافظ شیرازی: پیشین، ص 35.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:47 - 0 تشکر 504260

طبقه‌بندی اسامی سوره‌های قرآن(6)




114. الناس: نامْ واژه‎ای كلیدی است كه در سرتاسر قرآن بسیارآمده، و در این سوره 5 بار در موضع كلمه‎ی ردیف برنشسته است و افزون بر آن كه نظمْ آهنگ ویژه‎ای به سوره بخشیده، در كنار دیگر محور سوره، الله (=ربّ، مَلِك، اِله)، یكی از دو محور اصلی سوره را برساخته است و قرآن عظیم كه با نام خداوند در آغاز سوره‎ی «الفاتحه» (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ) آغاز گشته با نام مردم (الناس) خاتمه پذیرفته است.
برای حسن ختام گفتنی است كه اوّلین حرفی كه قرآن كریم با آن آغاز می‎شود «ب» است در «بسم الله الرحمن الرحیم» و آخرین حرفی كه قرآن كریم با آن پایان می‎گیرد «س» است (در كلمه‎ی الناس) و این دو حرف، كلمة «بس» را تشكیل می‎دهند، همین است كه سنایی، شاعر و عارف بزرگ قرن پنجم، با حسن تعلیل می‎گوید:
اوّل و آخر قرآن زچه با آمد و سین یعنی ادر ره دین رهبر ما قرآن بس[1]
آن چه سخن نیكوی سنایی را به كمال حُسن می‎رساند اشاره به این نكته است كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و عترت پاك او كه قرآن مجسّم و گویایند، همبَر قرآن، حق گرایان را اندر رده دین رهبرند، چنان كه لسان الغیب فرموده است:
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان بصدق بدرقه رهت شود همّت شحنه‎ی نجف[2]
4. نتیجه
سابقه‎ی نامیدن سوره‎ها به زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ باز می‎گردد و نخستین نام سوره‎ها، اززبان آن حضرت شنیده شده است. بنابراین، انتخاب «اسماء السور» ـ در اساس ـ آگاهانه و برخودار از حكمتی بوده و در چارچوب طبقات مفاهیم موجود در قرآن كریم، صورت پذیرفته است تا «نام‎های منتخب» نمودار و نمایه‎ی گویا و آسان یابی باشند از مفاهیم، موضوعات، عرصه‎ها و اولویت‎های مطرح در قرآن كریم، برای نمایاندنِ خطوط اصلی جهت گیری‎های قرآن در زمینه‎های گوناگون؛ به گونه‎ای كه نام‎های سوره‎ها، در سیمای طرحی فشرده و كلی از مفاهیم، فراخوان و پیام‎های قرآنی، رخ نمایی كنند.




[1] . بهاء الدین خرمشاهی؛ قرآن شناخت، ص 282 ـ 283.
[2] . بدرقه، «رهبر، راهنما و رهبری ومشایعت است». شحنه «مراقب و نگهبان» را گویند و مراداز شحنه‎ی نجف، وجود مبارك امیر المؤمنین علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ است.
قرآن در آینة پژوهش ـ عبدالمهدی جلالی

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.