• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 10572)
سه شنبه 10/5/1391 - 23:27 -0 تشکر 487095
بررسی غمنامه ی رستم و سهراب

یکی از دردآورترین و غم انگیزترین داستان‌های شاهنامه‌است. داستان مرگ سهراب جوان را به تصویر می‌کشد که بر اثر جنگ با رستم، به دست پدر کشته می‌شود.



                                                                                                     به کوشش بهروز رها

سه شنبه 10/5/1391 - 23:39 - 0 تشکر 487136

كیكاووس: شهریاری است كه به گفتة رستم «همه كارش از یكدگر بدتر است.» از سهراب به شدت می‌ترسد و می‌داند كه به رستم بیش از هر زمانی نیاز دارد، اما با او تندی می‌كند و فرمان می‌دهد رستم را بر دار كنند. وقتی رستم بارگاه را ترك می‌كند و می‌گوید اگر راست می‌گویی دشمنی را كه دم دروازه است بر دار كن، پشیمان می‌شود. او می‌داند كه بی رستم نخواهد توانست حملة سهراب را دفع كند.
وقتی گودرز با خردمندی موفق می‌شود رستم را باز گرداند، در حضور همه می‌گوید: «چو آزرده گشتی تو ای پیلتن، پشیمان شدم؛ خاكم اندر دهن.» همین كیكاووس پس از آن كه رستم به پاس همة نیكی‌ها و خدماتش از او برای درمان پسرش نوشدارو می‌طلبد، نوشدارو را از او دریغ می دارد. به این بهانه كه : « اگر زنده ماند چنان پیلتن، شود پشت رستم به نیروترا. هلاك آورد بی گمانی مرا» كیكاووس خود می‌داند مدت‌هاست از راه داد گشته و رستم منتظر فرصت است. او به حكم ضرورتی كه برای حفظ خود احساس می كند نوشدارو را نمی‌دهد. كیكاووس نیكویی‌های رستم را پاس نمی‌دارد. این كیكاووس است كه همراه افراسیاب برندگان واقعی جنگ رستم و سهراب هستند. از كار نسنجیدة سهراب همان‌هایی سود می‌برند كه سهراب می‌خواست سرنگونشان سازد. «آرمان والا» ی سهراب به ضد خود بدل شد

سه شنبه 10/5/1391 - 23:39 - 0 تشکر 487137

در شاهنامه خرد بارها و بارها ستوده شده. چنین مضامینی بسیار زیاد است كه: «سر بی خرد را نباید ستود.» سهراب برای همة نیكویی‌هایش قابل ستایش است؛ اما كتمان كردنی نیست كه برای بی خردی و كار نسنجیده‌اش كشته می‌‌‌شود

سه شنبه 10/5/1391 - 23:40 - 0 تشکر 487140

رستم: زمانی كه گیو فرستادة كیكاووس نزد رستم می‌رسد و وصف سهراب را می‌گوید، تهمتن «بخندید زان كار و خیره بماند.» رستم می‌گوید: «من از دخت شاه سمنگان یكی، پسر دارم و باشد او كودكی» و ادامه می دهد كه: «آن ارجمند، بسی بر نیاید كه گردد بلند.»
از آن چه رستم می‌گوید چنین بر می‌آید كه رستم انتظار ندارد پسرش به سنی رسیده باشد كه به جنگ برود اما می‌گوید از شواهد چنین بر می‌آید كه او هم به زودی جوانی پرخاشجو خواهد شد.
جهان پهلوان سه روز با گیو به شادخواری می‌گذراند به این بهانه كه: «مگر بخت رخشنده بیدار نیست، وگر نه چنین كار دشوار نیست.»
رستم وانمود می‌كند كه جنگ پیش رو جنگ مهمی نیست اما با توجه به شواهد دیگر، رستم آن را جنگ بسیار سختی پیش‌بینی می‌كند.
تأخیر رستم را می‌توان حمل بر آن كرد كه با توصیف‌هایی كه از سهراب می شنود، فرماندة سپاه توران را كسی همسان خود در دوران جوانی می‌بیند.

سه شنبه 10/5/1391 - 23:40 - 0 تشکر 487142

هیچ‌كس به خوبی یك شخص سالخورده نمی‌داند تا چه میزان قدرت و نیروی بدنی‌اش نسبت به دوران جوانی تحلیل رفته. رستم مسلم می‌داند كه باید با این جوان بجنگد. رستم احساس می‌كند ممكن است پیروز این نبرد نباشد. برای رستم جای تأمل دارد كه چگونه با كسی كه هم زور او نیست نبرد كند. رستم سالخورده باید با جوانی بالنده بجنگد.
این جنگ جنگ پدر و فرزند نیست. جنگ پیر است با جوان. جنگ پیری است با جوانی. رستم كه به گفتة سهراب بالش از بسیار سال ستم یافته، به دلایل زیر حق دارد سه روز تأخیر كند. حق دارد تأمل كند: شاید فكر می‌كند این آخرین نبرد اوست و دم باقیمانده را می‌خواهد غنیمت شمرده و به شادخواری سپری كند.  شاید فكر می‌كند چرا باید به كمك كیكاووسی برود كه در خور شهریاری نیست. شاید دست و دلش به جنگ نمی‌رود.

چهارشنبه 11/5/1391 - 0:30 - 0 تشکر 487171

چنانچه رستم در نبرد پیش رو و حتی در حین نبرد، ذینفع نبود و امكان شكست را این چنین قوی نمی‌دانست، از شباهت‌های این جوان تورانی با خود و فرزندش از دختر شاه سمنگان، ممكن بود پی به واقعیت ببرد. اما برای سالخورده‌ای كه امیدی به پیروزی در جنگ ندارد، یعنی یك مشغلة ذهنی دردناك ، با امكان مرگ خود دارد، چنین كشفی توقع زیاده از حد است.
اگر رستم می‌توانست از بیرون گود به داخل نگاه كند، مثل ما ممكن بود واقعیت را كشف كند. اما او در گیر ماجراست.
فردوسی قوی‌تر بودن سهراب را نه از زبان رستم كه جهان پهلوان است و چنین اعترافی را هرگز نخواهد كرد، بلكه از زبان همة قهرمانان داستان بیان می‌كند. اگر با وجود قوی‌تر بودن سهراب، همة ایرانیان این همه به رستم امید بسته‌اند، به این علت است كه او همیشه زیادتر از انتظار، از خود مایه گذاشته و این بار هم همه می‌پندارند با وجود قوی‌تر بودن سهراب، رستم تمهیدی خواهد اندیشید و كاری غیر قابل پیش‌بینی از او سر خواهد زد، تا نتیجه به نفع ایران تمام شود. آگاهی همه یعنی آگاهی رستم، یعنی مسئولیتی بر دوشش. در آینده نشان خواهم داد كه رستم اگر نه زبانی، بلكه در عمل سهراب را قوی‌تر می‌داند و از این جنگ می‌ترسد. با چنین نگاهی، رستم حق ندارد تأخیر كند؟

چهارشنبه 11/5/1391 - 0:31 - 0 تشکر 487173

دلایل ترس رستم از جنگ با سهراب:
الف- تأخیر سه روزه و شادخواری، قبل از حركت به سوی بارگاه شاه.
ب - رفتن به اردوی تورانیان و دیدن سهراب از نزدیك و ارزیابی سهرابی كه همه او را مشابه سام دانسته‌اند. در هنگام مشاهدة سهراب او را چنین وصف می‌كند: « تو گفتی همه تخت سهراب بود.» یا «دو بازو به مانند ران هیون» یا «برش چون بر پیل و چهره چو خون» وصف سهراب مشابه همان‌هایی است كه در توصیف رستم در هنگام جوانی گفته می‌شد.
ج - توصیف رستم از سهراب در هنگام بازگشت از اردوی تورانیان: «به ایران و توران نماند به كس»
د - مخفی كردن نام خود از سهراب در هنگام نبرد. اگر رستم خود را قوی‌تر و پیروزی را حتمی می‌دانست چنین نمی‌كرد. با این مخفی كردن می‌خواهد به حریف بگوید رستم قوی‌تر از آن است كه با او بجنگد. رستم می‌خواهد حال كه امكان پیروزی كم است، نام خود را همچنان در اوج نگه دارد. رستم از یك سو ننگش می‌آید از یك تازه جوان شكست بخورد و از دیگر سو می‌خواهد این شكست محتوم را به پای كس دیگری بگذارد.

ه - سخنانی كه از زبان رستم در طول جنگ شنیده می‌شود: «مرا خوار شد جنگ دیو سپید. ز مردی شد امروز دل ناامید.» یا «به سیری رسانیدم از روزگار»
و - وصیت رستم نزد برادرش زواره پس از جنگ روز اول و پس از آن كه قدرت سهراب را بخوبی ارزیابی كرده بود.
ز - استفاده از حیله پس از شكست از سهراب به قصد رهایی. رستم حیله را تنها چارة كار می‌داند.
ح - زخم زدن بر پهلوی سهراب به محض آن كه او را بر زمین می‌زند. رستم می‌داند كه همین یك بار امكان داشته كه او سهراب را بر زمین زند و از این فرصت استفاده می‌كند. اگر رستم هم همچون سهراب به نیروی خود ایمان داشت كه هزار باره هم خواهد توانست سهراب را شكست دهد، بی شك او هم، لااقل برای جبران امانی كه سهراب به او داده بود، به او امان می داد. اما چون به پیروزی مجدد ایمان ندارد، فورا دست به كار می‌شود. «زدش بر زمین بر به كردار شیر، بدانست كو هم نماند به زیر. سبك تیغ تیز از میان بر كشید، بر شیر بیدار دل بردرید.»

چهارشنبه 11/5/1391 - 0:31 - 0 تشکر 487175

در این نبرد سهراب كشته می‌شود و رستم ویران.
داستان غم‌انگیز رستم و سهراب یك بار دیگر نشان می‌دهد هر زمان كه ایران در خطر بوده و رستم وارد معركه شده، حتی اگر قدرتش هم كم‌تر از حریف بوده، با هر شعبده‌ای، با هر كار غیر منتظره‌ای، حتی به قیمت ویران كردن خود، به كمك ایران آمده و ایمان مردم به او بر حق بوده است.
رستم در تمامی شاهنامه شجاع و بر حق است. در این جنگ هم با معیارهای قبلی بر حق است. او یك جوان تورانی را شكست داده و سرزمینش را از خطر دشمن رهانده. از كجا می‌دانسته كه او فرزندش است

چهارشنبه 11/5/1391 - 0:32 - 0 تشکر 487176

آخرین بیت این داستان در شاهنامة فردوسی این است: «یكی داستان است پر آب چشم، دل نازك از رستم آید به خشم.»
مطابق قانون طبیعت جوان می‌آید و پیر می‌رود. نیروی جوانی، عرف و عادت و همه چیز دست به دست هم می‌دهد تا جوان پیروز شود. اما در جنگ رستم و سهراب رستم پیروز می‌شود. چرا؟ چون رستم بر حق است.
سهراب نوباوه‌ای است بی تجربه كه دنیا را آسان گرفته و می‌خواهد ره صد ساله را یك شبه طی كند. حركت سهراب نه با منطق دنیا همخوانی دارد و نه فردوسی چنین پرشی را از روی زحمات طاقت فرسای عمر طولانی پهلوانی سالخورده و خردمند در راه داد و آبادانی، اجازه می‌دهد. نه، انصاف نیست. دل نازك به خشم می‌آید، اما انصاف نیست. چنانچه سهراب رستم را از پا درمی‌آورد، دل همه به درد می‌آمد. داوری در بارة كار رستم دشوار است. جنگ با سهراب در حوزة زندگی خصوصی او نیست. این جنگ به او تحمیل می‌شود. او فكر می‌كند برای برباد نرفتن ایران باید بجنگد و می‌جنگد

چهارشنبه 11/5/1391 - 0:33 - 0 تشکر 487177

اما نتیجة جنگ و آگاهی بر نژاد سهراب ناگهان او را به حوزة زندگی خصوصی‌اش پرتاب می‌كند. واقعیتی خوفناك همچون زلزله‌ای سهمگین دنیای او را می‌لرزاند و وجود او را به ویرانه‌ای بدل می‌كند.
رستم هیچ‌گاه در جنگی كه جنگ داد نبوده، شركت نكرده. در این جنگ هم با وجود یك اشتباه، بر حق است. اگر بر حق نبود، اول كسی كه نمی‌گذاشت او پیروز شود، خود فردوسی بود.
كسانی كه می‌گویند رستم آگاهانه، از آن جا كه «آرمان والا» ی فرزند را نتوانسته برتابد دست به فرزندكشی زده، با نشانه‌هایی كه در شاهنامه آمده و بیان كنندة اندوه عمیق رستم است چگونه برخورد می‌كنند؟

چهارشنبه 11/5/1391 - 0:33 - 0 تشکر 487179

با اولین سخنی كه سهراب در اشاره به رستم بر زبان می‌آورد: «كنون گر تو در آب ماهی شوی، و گر چون شب اندر سیاهی شوی،....بخواهد هم از تو پدر كین من ... كسی هم برد سوی رستم نشان كه سهراب كشته‌ست و افگنده خوار...» رستم بیهوش (مبهوت‌!؟) می‌شود. به هوش كه می‌آید (از بهت‌زدگی كه خارج می‌شود!؟) از او نشانه‌ای می‌خواهد. «كه اكنون چه داری ز رستم نشان، كه گم باد نامش ز گردنكشان.»
یا «كرا آمد این پیش، كامد مرا، بكشتم جوانی به پیران سرا» یا «نه دل دارم امروز گویی نه تن.» یا «یكی دشنه بگرفت رستم به دست، كه از تن ببرد سر خویش پست.» یا تلاش برای گرفتن نوشدارو.
از طرفی با بررسی نامه‌های مردم به استاد انجوی شیرازی كه معرف فرهنگ شفاهی و دیرپا در مورد داستان رستم و سهراب است، در می‌یابیم كه نظر مردم بر این است كه رستم نمی‌دانسته سهراب فرزندش است.  در این داستان‌ها كه از زبان مردم گفته می شود، رستم با دیدن سهراب می‌ترسد و لرزه بر اندامش می‌افتد. (دلیلی دیگر بر ترس رستم از جنگ با سهراب)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.