هر چه آن درختستانِ پیشین پر از سبزه است، این هامون از گیاه تهی است. سترون است. بایر است. دیگر از باروری خبری نیست و مرگ است كه فرمانروا خواهد بود. سهراب هم به گاهِ جان دادن چون كوهی برف پوشیده تصویر شده كه خون از او روان است. نشانِ سیمرغ بر بازویِ او هم نشان از خانه داشتنِ سیمرغ بر ستیغ اوست. تصاویرِ مربوط به پیكرِ سهراب با تصاویرِ مربوط به كوهِ پامیر همخوانی دارد و خون اش، رودی است كه بر شن ها فرو می ریزد:
اما خون
از شكاف پهلویش جوشید و روانش
با سیلِ خون برآمد و خون از برِ سپید و سردش
فرو ریخت و آن سیلابِ سرخ رنگ، تیره و آلوده شد