یعنی
انسان به جهت اخلاقیات مثبت خود به دیگران افتخار کند و خود را تافته جدا
بافته بداند قبل از تبیین مسئله فوق بهتر است به معنی اخلاق اشارهایی
داشته باشیم :
اخلاق ملکهایی است که در انسان حاصل شده و بواسطه آن ملکه با سهولت و بدون تامل و فکر، آن خُلق از انسان صادر میشود مثلا
اگر فردی به سعه صدر متخلق است یعنی انبساط خاطر دارد و پستی و بلندیها و
فراز و فرودهای زندگی ، تغییرات خاصی در ارتباط با دیگران در او ایجاد
نمیکند . البته این سعه صدری که از فرد ظاهر میشود امر سختی نیست یعنی
لازم نیست با نفس خود مبارزه کند و ترفند های خاصی را به کار گیرد تا از او
سعه صدر ظهور کند بلکه این امر با سهولت و بدون مشقت انجام میشود گرچه
انسان برای دریافت خلقیات متعالی هر زحمتی را هم متحمل شود ، جا دارد (یعنی
زحمت بکشد که خلقیات مثبت را بدون تکلف و سختی و با راحتی از خود بروز دهد
)
بعضی تصور میکنند اگر شاکلهای بر مبنای خُلق نامناسب شکل گرفته دیگر
قابلیت اصلاح و تغییر را ندارد در حالیکه امام سجاد(ع) پاسخ این تصور
میفرمایند .« اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ
خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا، وَ لَا عَائِبَةً
أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا، وَ لَا أُكْرُومَةً فِیَّ نَاقِصَةً
إِلَّا أَتْمَمْتَهَا»
1- خدایا مرا در خلق و خویی که مردم
آنرا زشت میدانند ، وامگذار مگر آنکه آنرا اصلاح نمایی (توفیقم دهی که به
زشتی آن پی برده و مرتکب نشوم ).
2- همچنین مرا به خلق و خوی زشتی که
بوسیله آن سرزنش شوم وامگذار جز آنکه آنرا نیکوگردانی (توفیقم دهی که از
کیفر آن آگاه شد، خود را برهانم).
3- در خوی پسندیدهای که در من ناتمام و ناقص است وامگذار مگر آنکه آنرا کامل کنی .
در توضیح فراز فوق مثالی
میزنیم : میگویند فلانی خیلی خوب است ولی متاسفانه طمّاع است و یا تندخو
است در واقع گر چه فلانی از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار است اما خصلتهایی
هم دارد که نزد مردم معیوب محسوب میشود لذا از خدای سبحان اصلاح ونیکو
شدن و کامل گردیدن خلقیات حَسن را تقاضا میکند .
پس نتیجه میگیریم که برای رهایی از اخلاق نامناسب:
اولا به حضرت حق پناهنده شویم یعنی از یادگیری علم اخلاق به تنهایی کاری برنمیآید بلکه طلب اعانت و استعاذه به حق در اولویت است
دوماً
کسی که مایل است امور اخلاقی مناسب در او شکل بگیرد حتی به یک خُلق ناپسند
هم رضایت نمیدهد و از خداوند میخواهد که به طور کامل وارد وادی حسن خلق
شود زیرا یک خلق نامناسب هم رویش و زایش دارد و فضای اطراف خود را آلوده
میکند
سوما اینکه
به ناپسندی اخلاق خود واقف باشیم و مُصلح کلیه خصال نامطلوب را خدایی
بدانیم که قدرت مرتفع کردن آنرا درهر سنی و زمانی و مکانی دارد
چهارماً اینکه صفات ناپسند را بر خود حسن ندانیم مثلا هتاکی و پرده دری را بر خود
بپسندم آن را نشانه توانایی و شجاعت بدانیم و یا بخل و ترك انفاق را برخود
بپسندیم چون آن را آینده نگری میدانیم . در این صورت عیوب ما مرتفع
نمیشود به دلیل اینکه در صدد توجیه آن بر آمدهایم .
پنجم اینکه
فعل مجهول آمده یعنی مهم نیست چه کسی عیوب ما را بر میشمارد ، دشمن است یا
دوست. مهم این است که این خصلت ناپسند با ساختار انسانیت ما سازگار نیست و
عقل سلیم آنرا معیوب میداند و باید اصلاح شود.
ششم اینکه گاهی یک ویژگی و
اخلاق ناپسند در زندگی و اجتماع عادی جلوه میکند مثلا در جامعهای دروغ
میگویند یا تندخویی در زندگی یک روال عادی محسوب میشود و یا در محیطی همه
بینظم هستند ، در این صورت موارد فوق برای ما هم قبحی نداشته و عیب محسوب
نشود . اما امام سجاد میفرمایند هر نوع ضد ارزشی که از ما صادر میشود ،
باید در محضر حق مرتفع گردد و لو دیگران خواستار بقای عیبشان باشند و یا
حتی عیب آنها حسن جلوه کند.