• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 2829)
پنج شنبه 6/11/1390 - 15:52 -0 تشکر 421915
داستان سرا

سلام دوستان انجمن ادبیات!

 

یه پیشنهاد دارم. دوستان تو قسمتای جمله سازی  خیلی خوب عمل می کنن.

 

چرا از اینمهارت تو زمینه داستان نویسی استفاده نکنیم.

 

اینطوری می تونیم یه مجموعه داستان که کلی نویسنده داره هم ثبت کنیم.

 

می تونیم با داستان کوتاه هم شروع کنیم.

 

نظرتون چیه؟؟

شروع کنیم؟؟

. امام علي (ع) مي فرمايند بهره خرد پند گرفتن واحتياط است و دستاورد ناداني غفلت و فريب خوردگي. و باپاکدامنان و فرزانگان بنشين وباانان زياد گفتگو کن زيرا اگر نادان باشي تورا دانش اموزند و اگر دانا باشي بردانش تو افزوده شود. خداوند به ماتوفيق بندگي بي چون وچرابده. اللهم عجل لوليک الفرج والعافيه والنصر.

منتظر شما در انجمن زن ريحانه آفرينش . کليک کن دوست عزيز

 

يکشنبه 23/11/1390 - 16:18 - 0 تشکر 430280

سلام
وای خدای من، این خانومای انجمن چه قدر بی صبرن، بابا من چندوقته کم پیدا شدم سوءتفاهم پیش اومده، عالیه خانوم باور کنین این مبحث مفیده و دوست داشتنیه، فقط دوستان می ترسن بیان چیزی بنویسن، من یه بار اومدم خراب کردم، بازم ترسشون نریخت، وگرنه می بینین تایپیک متناظرش تو انجمن طنز فعاله.شمام اصلا نگران نباشین، این تایپیک بسته هم نمیشه، چون حداقل خودم پایه شم.
یا علی

يکشنبه 23/11/1390 - 21:57 - 0 تشکر 430480

سلام عالیه جان!!! راستش من تازه این داستان رو دیدم...چند وقتی بود که سرم شلوغ بود و فرصت نکردم به این تاپیک سر بزنم:)
قصور بنده رو ببخشید.... خیلی خوب جهت دادین اتفاقا....آقا شاهین نگران نباشین ما این بار هیچی نمی گیم....

دوشنبه 24/11/1390 - 18:1 - 0 تشکر 430890

... خوشبخت و سرحال بودیم تا اینکه آن اتفاق لعنتی افتاد.
آن روزها هرچقدر مادرم جدی بود، پدرم شوخ بود و خوش بین.پدرم کم برای کارخانه وقت نمی گذاشت، اما همۀ این وقت صرف سرکشی به قسمتهای مختلف می شد، هرقدر روی تولید حساس بود، به حساب و کتاب بی توجهی می کرد.
مادرم بارها و بارها او را ملامت کرده بود :"تا کِی می خوای به این وضع ادامه بدی؟! نمی دونم خودتو زدی به اون راه یا نه، جای تو و بهرام تو کارخونه عوض شده، تو درس خونده ای اونوقت همه حساب کتابا دست بهرامه، کاش این همه شکی که به کارگرا داری، یه سر سوزنشو به بهرام داشتی"
اما پاسخ پدرم همیشه یک جمله بود :"خانوم تو دیگه زیادی بدبینی، بهرام برادر منه، همخون منه، از چشام بیشتر بهش اعتماد دارم"
عمو بهرام که پشتش به کارخانه گرم بود، بعد از دیپلم درس را رها کرده بود و خودش را وقف کارخانه کرده بود.آن قدر از جیک و پیک کارها خبر داشت که اعتماد بی چون و چرای پدرم را تامین کند.پدرم همیشه از زرنگی ها و تصمیمات درست عمو می گفت و به او می بالید.
عمو هم با تحسین های پدرم شیر می شد :"حالا کجاشو دیدی داداش؟! فکرایی دارم که اگه بشه کارخونه رو از این رو به اون رو می کنم، رقابت با داخل دیگه بسه، وقتشه لقمه های بزرگتری ورداریم"
پدرم از حرفهای او قهقهۀ شادی سر می داد و مادرم نگران تر می شد و با لبخندی مصنوعی حفظ ظاهر می کرد :"شما دو تا داداش قسم خوردین که جوونیتونو پای کارخونه بذارین؟!" و با نگاهی به زن عمو ادامه می داد :"خوب کمی هم به فکر ما باشین، یه سفری، گشت و گذاری، چیزی ... "
...

پنج شنبه 27/11/1390 - 18:51 - 0 تشکر 432139

اما ای کاش این حرف از دهان مامان خارج نشده بود. بر خلاف انتظارش پدر از پیشنهاد او استقبال کرد و قرار شد با خانواده عمو سفری تفریحی به پاریس برویم. ما بچه ها هنوز آنقدرها جغرافیامان خوب نبود که بدانیم پاریس کجاست اما همینکه اسم سفر تفریحی خارجی آمد خیلی ذوق زده شدیم.
از همان روز تقسیم کار صورت گرفت و قرار شدکارهای مربوط رزرو بلیط و همراهی خانم ها برای خریدن وسایل مورد نیاز بر عهده پدر باشد و امور مربوط به پدر در کارخانه بر عهده عمو..!
روزها به سرعت از پی هم می گذشتند و ما به موعد سفر رویایی مان نزدیک می شدیم. آن روزها نمی دانستم چرا چشمان مادر اینگونه نگران می نماید.
بالاخره روز سفر فرا رسید و ما باهمه فامیل خدا حافظی کردیم و چند ساعت بعد در یک تاکسی فرانسوی به سوی هتلی مجلل روان بودیم. همه چیز خوب بود. فرانسه شهری بود که از گردش کردن در آن سیر نمی شدیم. کم کم مادر و زن عمو از ما خواستند که در هتل بمانیم تا آن دو راحت تر بتوانند خریدهایشان را انجام دهند.
پدر و عمو هم از این فرصت استفاده کرده و با مشتری های فرانسوی خود مدیدار می کردند.
یکی از آنها زن بسیار زیبایی بود. یکبار که به دعوت پدر و عمو به هتل آمده بود و در لابی منتظر نشسته بود او را دیدم. لبخند مهربانش را نثارم کرد. من هم در عالم کودکی خودم بی اختیار با لبخندی پاسخ او را دادم. او هم دست در کیف گرانقیمت خود کرد و بیسکویتی شکلاتی به من داد. حالا که بیاد می آورم به نظرم آن زن بسیار جذاب و افسونگر می نماید.
هفته اول سفرمان درحال اتمام بود. مادر زن عمو هنوز هم از خرید و گشت و گذار در شانزه لیزه خسته نشده بودند. مادر انگار پدر را فراموش کرده بود و به تفریح مشغول بود. اما من با همه کودکیم می توانستم غمی را که در عمق چشمانش جا خوش کرده بود حس کنم اما چطور مادر ..؟

نمی دانم.

مادر که زن حساس و اغلب نگرانی بود.
شاید چون آنقدر از گشت و گذار با زن عمو خسته می شد که دیگر فرصتی برای نگرانی و حساسیت نمی یافت!
سفر ما تمام شد اما انگار فرصت خوشبختی ما بود که رو به اتمام می رفت!

چون هنوز یک هفته از پایان سفرمان نگذشته بود که پدر و مادر اختلافاتشان بالا گرفت. کم کم فاصله ها زیاد شد. پدر هر دو ماه یکبار به هر بهانه ای شده یک هفته می رفت فرانسه و اسمش هم شده بود مسافرت کاری.
تا اینکه یه روز که از مهد برگشته بودم تلفن زنگ خورد و مادرم جواب داد اما پس از چند لحظه بی حال بر روی زمین رها شد...

. امام علي (ع) مي فرمايند بهره خرد پند گرفتن واحتياط است و دستاورد ناداني غفلت و فريب خوردگي. و باپاکدامنان و فرزانگان بنشين وباانان زياد گفتگو کن زيرا اگر نادان باشي تورا دانش اموزند و اگر دانا باشي بردانش تو افزوده شود. خداوند به ماتوفيق بندگي بي چون وچرابده. اللهم عجل لوليک الفرج والعافيه والنصر.

منتظر شما در انجمن زن ريحانه آفرينش . کليک کن دوست عزيز

 

سه شنبه 2/12/1390 - 10:21 - 0 تشکر 434038

الان یه چیزی بگم به حساب کم صبری نمیذارید؟

امیدوارم که نذارید.

اما کسی نمی خواد ادامه بده؟؟

در حد یه خطم باشه غنیمت هااا.

قلم روان و شیواتون رو از ما دریغ نکنید.

. امام علي (ع) مي فرمايند بهره خرد پند گرفتن واحتياط است و دستاورد ناداني غفلت و فريب خوردگي. و باپاکدامنان و فرزانگان بنشين وباانان زياد گفتگو کن زيرا اگر نادان باشي تورا دانش اموزند و اگر دانا باشي بردانش تو افزوده شود. خداوند به ماتوفيق بندگي بي چون وچرابده. اللهم عجل لوليک الفرج والعافيه والنصر.

منتظر شما در انجمن زن ريحانه آفرينش . کليک کن دوست عزيز

 

سه شنبه 2/12/1390 - 20:27 - 0 تشکر 434327

سلام
به حساب کم صبری نمی ذاریم، ولی این بارم غیبت داشتم و شرمندم، نگران نباشین، کسی ادامه نده راهی ندارم جز این که خودم خرابش کنم.
یا علی

چهارشنبه 3/12/1390 - 15:22 - 0 تشکر 434668

shahinf گفته است :
[quote=shahinf;424382;434327]سلام
به حساب کم صبری نمی ذاریم، ولی این بارم غیبت داشتم و شرمندم، نگران نباشین، کسی ادامه نده راهی ندارم جز این که خودم خرابش کنم.
یا علی

جناب فرخندی
شما ادامه بدید شاید دوستان راغب بشن.
ممنون

. امام علي (ع) مي فرمايند بهره خرد پند گرفتن واحتياط است و دستاورد ناداني غفلت و فريب خوردگي. و باپاکدامنان و فرزانگان بنشين وباانان زياد گفتگو کن زيرا اگر نادان باشي تورا دانش اموزند و اگر دانا باشي بردانش تو افزوده شود. خداوند به ماتوفيق بندگي بي چون وچرابده. اللهم عجل لوليک الفرج والعافيه والنصر.

منتظر شما در انجمن زن ريحانه آفرينش . کليک کن دوست عزيز

 

چهارشنبه 3/12/1390 - 18:14 - 0 تشکر 434737

هرگز اون روز رو فراموش نمی کنم...با این که کوچک بودم ولی یه حسی به من می گفت حتما کار همون خانومه فرانسوی هستش....
بالاخره آب قند آوردم و به مادرم دادم بعد چند لحظه مادرم به هوش اومد ....وقتی چشماشو باز کرد یه حرفای نامفهومی بر زبون میاورد ....من متوجه نشده بودم چی میگه ولی یه جور حرفاش بوی توطئه میداد...اون زمان هم بابا تو سفر به قول خودش کاری رفته بود...چند روز اوقات مادرم تلخ شده بود و هی تو دلش غصه می خورد ....نمی دونستم چیه هر بار ازش می پرسیدم مامانی چی شده اون خانومه کی بود چی گفت؟ می گفت:بچه برو سر نقاشیت الان این چیزا رو متوجه نمیشی!...ولی من تو دلم می گفتم مامان مامان بگو متوجه میشم ...
نزدیک به یه هفته گذشت بابام بالاخره اومد...

جمعه 5/12/1390 - 19:27 - 0 تشکر 435209

سلام
ممنون از ثمره خانوم، بالاخره طلسمو شکستین و اومدین کمک.
یا علی

جمعه 5/12/1390 - 23:32 - 0 تشکر 435356

shahinf گفته است :
[quote=shahinf;424382;435210]سلام
ممنون از ثمره خانوم، بالاخره طلسمو شکستین و اومدین کمک.
یا علی

سلام
خواهش میکنم!!!! کدوم طلسم؟؟؟!!!!:)
آهان اون گره ی کور رو میگین!!!! اونو که شماها بازش کردین ...من که فقط دست گرمی یه چیزی نوشتم:))
قبلیا رو راستش نمی تونستم چه جوری ادامش بدم که شما ها زحمتش رو کشیده بودین
ممنون بابت همراهیتون:)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.