به نام خدا
سلام
شکی نیست که با این امر یعنی ازدواج مجدد کاملاً مخالفم. و صحبت های "ندای آسمانی من"، "گیگیلی" و "آنشرلی" عزیز رو تایید می کنم. اما اگر بخوام دلایل مخالفتم رو با این امر بگم شاید بشه تکرار بحث های گذشته (چون درخصوص عدالت و ایجاد مساوات و... تا حد زیادی صحبت شد)، که اگرچه شنیدنشون برای بعضی آقایون و بعضاً خانم ها شاید لازم باشه، امّا ترجیح می دم چند خط دیگه بنویسم که بد نیست بهش توجه داشته باشید. عذر می خوام اگه طولانیه، اما عنایت کنید لطفاً.
در جایی خانم آقایی گفتند: پس به این نتیجه میرسیم که در جامعه ای که تعداد دختران بیش از پسران است..... یک مرد باید بیش از یک زن داشته باشد البته نه همه مردان بلکه آن تعدادی که این تعداد دختررا به همسری بگیرند .
خیلی عذر می خوام خانم آقایی عزیز، امّا حرف شما من رو به یاد مسائل ریاضی کتابِ فکر می کنم دوم دبستان انداخت! اونجایی که می گفتن "بیست تا پرتقال داریم و چهار تا سبد، حالا چه طوری اون پرتقال ها رو تقسیم کنیم؟ بعد بمون یاد می دادند که به هر سبد پنج تا پرتقال می رسه تا سر هیچ پرتقال بیچاره ای بی کلاه نمونه! (اوج فداکاری و خیر خواهیِ سبدها... شایدم به بهانه ی پرتقالا، سر سبدا بی کلاه نمونه، نمی دونم...) "
دوست خوبم، زندگی ضرب و تقسیم نیست. چاره ی مسئله ای که ذکر کردید هم تقسیم تعداد دختران بین تعداد پسران نیست (که در این صورت خیلی چیزها رو از زندگی مون تفریق کرده ایم). پرتقالی که گفتم نه احساس داره، نه عاطفه... عدالت هم سرش نمی شه... گیرم که به مساوات هم تقسیم نشد، نشد. امّا بحث ما سر انسانه، انسان! پس دوست خوبم، این جا رو با کلاس ریاضی اشتباه نگیرید لطفاً...
این دوستمون در جایی دیگه فرمودند:
اگر قبول کنید که بدون شوهر بمانند خوب از طریق دیگری بدون ازدواج با مردان معاشرت میکنند و این میشود همان غرب
خانم آقایی عزیز، بدیهیه که شما منظورتون از این جمله خیره، اما فکر نمی کنید این حرفتون کمی توهینه؟ ببینید، من هم توی این جامعه زندگی می کنم و می بینم خیلی از دختر خانم ها رو، همه هر روز می شنویم خیلی مسائل رو که...(مسائلی که هم آقایون درش مقصرن، هم خانوما). اما باز هم با این وجود فکر نمی کنید با این حرفتون عفت و پاکدامنی اکثر دختر خانم هارو نادیده گرفتید؟!
ادامه دارد...