سلام دوستان. اگر در مورد مطالب ثبت شده پیشنهادی، انتقادی، نظری دارید حتما بفرمایید تا لحاظ شود. منتظر هستم.
رازدارى
حرمت راز
راز، بـه اقـتـضاى حرمتش باید پنهان و پوشیده بماند وگرنه راز نمى شد. در این هیچ تردیدى نیست .
رازهاى درونى افراد نیز همین گونه است . اگر آن را به این و آن بگویید، از راز بودن ، مى افتد.
راز فاش شده ، مثل یك زندانى گریخته از محبس است كه باز گرداندنش به بازداشتگاه بسیار دشوار است .
به تعبیر زیباى امیرالمومنین (علیه السلام ):
سرك اسیرك ، فان افشیته صرت اسیره ؛
راز تو اسیر توست ، اگر آشكارش ساختى ، تو اسیر آن شده اى.
پـس آنـچـه زمـینه برخى كدورتها و گله ها میان افراد مى شود، گاهى زمینه اش دست خود صاحب سر است كه نمى تواند رازدار خویش باشد. راز راحتى به دوستان هم نباید گفت ، اگر واقعا راز است و پنهان بودنش حتمى ! چرا كه همان دوستان صمیمى تو هم دوستان صـمـیـمـى دیـگرى دارند.
كل سر جاوز الاءثنین شاع ؛
هر رازى كه از دو نفر فراتر رفت پخش خواهد شد.
كدام راز؟
همان طور كه باید ظرفیت نگهدارى از راز خودت را داشته باشى و آن را پیش دیگران نگویى ، رازى را هم كه كسى بـا تـو در مـیـان گـذاشـتـه ، یـا از اسرارى به نحوى آگاه شده اى ، باید نگهبان و امین بـاشـى . افـشـاى اسـرار، نـشـانـه ضـعـف نـفـس و سـسـتـى اراده اسـت . بـه عـكـس ، كـتـمـان راز دلیـل قـوت روح و كـرامـت نـفـس اسـت و ظرفیت شایسته و بایسته یك انسان را مى رساند. نگهبانى از راز مردم و راز نظام هم از تكالیف اجتماعى است . كـسـى كـه نتواند رازدار مردم باشد، گرفتار یك رذیله اخلاقى و معاشرتى است و باید در رفع آن بكوشد. تقوا و تمرین مى تواند راهى مناسب به شمار آید.
اسرار مردم
حـفـظ اسـرار را بـایـد از خـدا آمـوخـت . خـداونـد بـیـش و پـیـش از هـر كـس ، از اعـمـال و حالات و رفتار و عیوب و گناهان بندگانش باخبر است ، اما... حلم و بردبارى و پـرده پـوشـى و راز دارى او بـیـش از همه است . ایـن هـمـان اسـت كـه در دعـاى كمیل مى خوانیم : و لا تفضحنى بخفى ما اطلعت علیه من سرى ...
آبرو از هـر سـرمـایـه اى بـالاتـر اسـت و با رازدارى مى توان آبرودارى كرد. كسى كه از عیب پـنـهـان و راز مـخـفـى كـسـى مطلع مى شود و آن را در بوق و كرنا مى كند، گناهكار است و مدیون حق مردم . تعجب است كه گاهى رازهاى خصوصى بعضى خانواده ها زبان به زبان نقل مى شود و صغیر و كبیر از آن آگاهند!
حـضـرت رضـا (عـلیـه السـلام ) در حدیثى فرموده است : مومن ، هرگز مومن راستین نخواهد بود مگر آنكه سه خصلت داشته باشد: سنتى از پروردگار، سنتى از پیامبر و سنتى از ولى خـدا. آنـگـاه سـنـت و روشـى را كـه مـومن باید از خدا آموخته و به كار بندد، رازدارى معرفى مى كند: و اما السنة من ربه كتمان سره .
اگـر حـرفـى را از كـسـى شـنـیـدى كـه راضـى بـه نقل آن براى دیگرى نبود، نقل آن گناه است . اگر بیان یك راز، آبروى خانواده اى را به خطر اندازد، فرداى قیامت مسؤ ولیت دارد و پاسخ گفتن به آن بسیار دشوار است .
چرا غیبت حرام است و زشت ترین معصیت ؟ چون خمیر مایه اش همان افشاى اسرار و بدیها و مـعـایب دیگران است . مگر آبروى رفته را مى توان دوباره باز گرداند و مگر آب ریخته را مى توان جمع كرد؟
اگر از اختلافات خانوادگى زن و مردى خبر دارى ، چه نیازى و لزومى به طرح و افشاى آن ؟
اگر در كسى نقطه ضعفى سراغ دارى ، با كدام حجت شرعى و مستمسك دینى آن را فاش و پخش و بازگو مى كنى ؟
مگر مى توان هر چه را دانست ، گفت ؟
مگر گفتن هر راستى واجب است ؟