به نام خدا
سلام
من که نه جونور تشریح می کردم نه بچه کتک می زدم! (البته شایدم زده باشم، اما دیگه نه به اون خشانت! لوله ی گاز؟! طناب؟!!!! نوااااااااا؟!!!!)
اوکی، من یه بار یه کاری کردم که وقتی بزرگ شدم هم از مامانم عذرخواهی کردم!!! ههههه من آخر عذاب وجدانم!! از خصلت های معروفمه که همیشه هم آزارم داده!! اه چیه آخهههه؟!!!
آدم خوب نیست خیلی هم مثبت باشه!
خلاصههههه
یه بار دبستان بودم، کلاس نمی دونم چندم.
اول یه نکته ای بگم، پدر و مادر من هیییییییچ وقت سر نمره حساسیت به خرج ندادن و اظهار ناراحتی خاصی نکردن. اما خوب به هر حال منم غرور داشتم و روم نمی شد که نمره ی کم نشونشون بدم!
داشتم می گفتم، کلاس نمی دونم چندم بودم که بر خلاف همیشه که بیست می گرفتم، این بار یه نمره ی بد گرفتم، فکر کنم 17- 18 بود!! احتمالاً 17!!
طبق معمول هم باید والدین زیر برگه هامون رو امضا می کردن.
اصلاً دلم نمی خواست پدر و مادری که همش زیر 20 و به ندرت 19 رو امضا کردن، حالا خاطرشون با این نمره ناراحت بشه دیگه!!! هههههه
منم برداشتم و امضای مامانم رو جعل کردم!!!!!!!!!!!!!!
آخه امضای بابام سخت بود!!!
اما قربونش برم امضای مامانم خیلی باحاله!!
نمی دونید وقتی معلم داشت برگه ها رو می دید چقدر ترسیده بودم!!
اما ظاهراً عملیات رو با موفقیت انجام داده بودم و مشکلی پیش نیومد!
شیطنت های من این مدلی بودن.
یکی دو مورد دیگه هم توی ذهنمه، شاید بعداً اومدم اعتراف کردم!