صفحه ها
دسته
برگزیدگان انجمن از دید علی
برگزیده ی وبلاگ علی
دانلود محبوب علی
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 153437
تعداد نوشته ها : 65
تعداد نظرات : 262
Rss
طراح قالب
عارف موسوي


به نام خدا


اگر در این روزگار مُردم، بگویید به او بگویند:

در روزگار سختی می زیست.روزگار ناکامی بود و دلتنگی.
نا آگاه دلش هوایی می شد.روزگار غم و اندوه بود.
بی گاه به یاد کسی می افتاد و اشک میریخت.روزگار دوری و غربت بود.
زمان زیادی را در غفلت می گذراند.روزگارش روزگار فراموشی بود.


چشمانش را در روزگاری گشود که چشم گشودن جرم بزرگی بود.نه نان داشت نه آب، تنها غم داشت و آه و حسرت.روزگارش اینها را داشت وگرنه خودش که بی چیز تر از این حرف ها بود!


عریان و بی چیز آمد..یعنی وقتی آمد ما که در دستانش چیزی ندیدیم اما هنگام رفتن کوله بار سنگینی از گناه با خود برد.گفت که شنیده است در آن دنیا به ازای این توشه برایش سرپناهی می سازند در انتهای گرما.

روزگارش سخت بود و بد.در روزگار او برای وصل می بایست بی وفایی کرد.
شرط موفقیت، خیانت بود و شرط دوست داشتن، خجر خوردن.

در روزگارش ثروتمندان، ظالم؛ دانایان، بی خرد؛ جوانمردان، دو رو و ریاکار؛ و مهربانان، بی رحم شده بودند.

انصاف در منطق جایی نداشت و منطق  به اندیشه راه نمی یافت.حرف حق تقاضای گفتن میکرد و زبان گویای نا حق بود.

روزگارش جولانگاه گناه بود و گناه بی شرمانه در دلهای سنگ شده رخنه کرده بود.
مردم درگیر بازی روزگار و ذهن خسته از این روزگار به امید فردایی روشن، ناامیدانه به وجدان های نیمه بیدار، امید می داد.

در چنین وادی ای زیستن سخت بود.
زمانه ی بدی بود.
روزگار او، عصر غیبت بود.


2066

---------------------------------------------------------------------------------

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

الهم عجل لولیک الفرج


چهارشنبه هفتم 11 1388
X