• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن روانشناسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
روانشناسي (بازدید: 8756)
دوشنبه 28/2/1388 - 22:39 -0 تشکر 114079
زود گریه‌ام میگیره

بنام خدا

 

سلام

 

ویرایش:

این تاپیك، تاپیكی باشه برای همه اونهایی كه مشكل من رو دارن

وقتی خانم دكتر نسخه منو پیچوندن، بقیه هم بیان جلو

خجالت هم نكشن

 

مشاوره درمان گریه كردنم. 

 

اِ  مگه چیه؟

پسرایی هم هستند كه مثل  دخترا گریه میكنن دیگه.

 

اما چون از اونا توقع دیگه ای میشه برای همین اینو مشكل میدونن.

 

اومدم اینجا خانوم مدیر برام نسخه بپیچه

 

بذارین توضیح بدم، دقیقاً مشكلم چیه.

 

خب من تو بیشتر یا بهتره بگم تو تمام موقعیتهای احساسی و عاطفی كه برای خودم یا نزدیكانم پیش میاد. تحت تاثیر قرار میگیرم و در جایی كه حتی خواهر كوچیكم هم گریش نمیگیره من اشكم سرازیر میشه.

 

البته الان دیگه چون زشته اشكم رو بقیه ببینن، خیلی كنترل میكنم خودمو و در آستانه تركیدن بغض خودمو نگه میدارم.

 

مثلاً اگه بین پدر مادرم كدورتی پیش بیاد و حرفشون بشه. هیچ كدوم از برادر و خواهرام عكس العمل عاطفی شدید مثل منو ندارن، جز من.

 

 و وقتی اوضاع كمی بحرانی میشه اونقدر گریه میكنم كه دیگه شاید اگه بیشتر میشد، غالب تهی میكردم.

 

یا مثلاً از كسی كه توقع ندارم چیزی بهم بگه، اون  از من ایراد شدیدی بگیره(البته برای اولین بار، چون برای دفعات بعد دیگه اون توقع در من ایجاد شده و آماده برخورد بد هستم) بغض گلومو میگره، در حد خفه شدن، و بسته به شرایط اجازه میدم بتركه.

 

خلاصه بگم، هر چیزی كه باعث گریه كردن یك خانوم میشه، منو هم به گریه میندازه، البته به جز در مواردی كه احتمال برخورد بد رو میدم و پیش بینی میكنم كه تو این موقعیت اگه این اتفاق بیفته با من برخورد بدی میشه.

 

 تو این موقعیت خوشبختانه فقط ناراحت میشم و گریه نمیكنم.

 

اما در بقیه موارد و حتی مواردی كه بیشتر خانوم ها هم كمتر گریه میكنن، من گریه ام میگیره و اشكم سرازیر میشه.

 

لطفاً كمك كنید.

 

فك كنم اولین مشاوره ی روانشانسی رو من درخواست دادم.

 

خوبه كه این باعث بشه بقیه هم بیان اینجا و مشكلاتشون رودر این محیط صمیمی بدون رودربایسی بیان كنن و از نظر مشاور محترم نگین خانوم به صورت رایگان بهره ببرند.

 

بشتابین، تا پولی نشده، بیرون بخواین برین حداقل 5 تا 6 تومن باید بسلفیدا.

 

 از من گفتن بود از شما نشنیدن 

 

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
دوشنبه 4/3/1388 - 16:21 - 0 تشکر 115956

خب جناب پارسای عزیز.با توضیحات تکمیلی که دادین یه حدسایی میزنم که ایشالا اون بخشش رو از طریق ایمیل باهاتون درمیون میذارم.

اینکه توی لحظه های احساسی سریع تحت تاثیر قرار میگیرین میتونه خیلی وقتا به عنوان یه نقطه مثبت براتون باشه.وقتی یه دوست یه رفیق یه همدم خوب که از لحاظ احساسی به حالات شما نزدیکه در کنارتون باشه میتونید با کمکش هیجانات و احساسات مثبت و منفیتونو تخلیه کنید و به ارامش برسید و مطمئن باشید طرف مقابلتون هم درک میکنه و هم تو این زمینه باهاتون تفاهم داره.

اما خب یه وقتایی که با آدمایی روبرو میشید که دنیاشون باهاتون کلی فاصله داره (که متاسفانه تعدادشونم کم نیست) براتون آزاردهنده و رنج آور میشه.

تو بخش اول حرفاتون گفته بودین اگر از کسی حرفی رو که انتظار ندارین بشنوین میرنجین.میدونید که ما تو دنیایی زندگی میکنیم که اکثر اتفاقاتش از اراده و خواست ما خارجه و خیلی وقتا تلخه و بر خلاف میل ماست.اینجور موقعها اگه حساس باشیم و شکننده اگه بهمون بر بخوره و بریم تو فکر تنها و تنها به خودمون آسیب رسوندیم و طرف مقابلم براش اهمیتی نداره که رفتارش چه تاثیری روی ما داشته.

تجربه شخصی من و اطلاعاتم بهم میگه یاد بگیرم قوی باشم نشکنم و نقطه ضعف دست دیگران و حتی خودم ندم.یاد گرفتم که اگر بخوام روی مسائل جزئی تامل کنم و وایسم در حقیقت فرصت لذت بردن از اتفاقای خوب دیگه رو از دست میدم و یاد گرفتم در مورد هر اتفاقی چه مثبت و چه منفی در حد و اندازه خودش و نه بیشتر مایه بذارم و تمرکز کنم.

خوبه که احساساتی و مهربونید و انقدر روانتون ساده و سالمه که راحت اشک میریزید.اما تمام سعیتونو بکنید که کنترلش دست خودتون باشه.بخشی از مشکلی که مطرح کردین بنظرم مربوط میشه به استرسی که دارین البته بنظرم میزانش زیاد نیست اما میشه کنترلش کرد.توی مطالب بعدی قصدم اینه که یه سری راهکار عملی ارائه بدم برای کنترل استرس و نگرانی که حتما قابل اجراست و مفیده.

امیدوارم صحبتامون مفید بوده باشه براتون.بازم اگر موردی هست بفرمایید.

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

دوشنبه 4/3/1388 - 22:20 - 0 تشکر 116056

بنام خدا

سلام

ممنوم خانم نگین22 از این كه پیگیری میكنید.

در مورد اینكه گفتین اگه حرفی رو از كسی كه انتظار ندارم اون حرف رو بزنه، بشنوم ناراحت و رنجیده خاطر میشم و بغض میكنم باید یادآوری كنم كه اگه اون فرد یه فردی باشه كه از نظر احساسی باهاش رابطه برقرار كرده باشم و به نوعی دوستش داشته باشم این طوریه.

و در مواردی كه انتظار ندارم كسی فلان حرف رو بهم بزن، اما از نظر احساسی با اون رابطه ندارم و دوست نیستم، مثل مدیران ادارات و خیلی دیگر از افرادی كه در روز باهاشون سركار دارم، اصلاً رنجیده خاطر به نوعی كه بخواد بغض كنم یا گریه كنم نمیشم و فقط ناراحت و عصیانس میشم.

راستی منم منتظر جواب تكمیلیتون هستم. ایمیل منو دارین؟

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
سه شنبه 5/3/1388 - 15:3 - 0 تشکر 116270

نشد جناب پارسا،نشد!با اون شروع شجاعانه ای که داشتین انتظار این واکنش رو نداشتم ازتون.

دقت کنید به جوابایی که به سوالات و نظرات من دادین.یکم دیگه بریم جلو احتمالا کل مطلب اولتون رو پس میگیرید.

دوست خوبم!اینجا نه دادگاهه نه قراره کسی به خاطر مشکلی که داره سرزنش بشه.برای حل هر مشکلی اول از همه باید با خودمون صادق باشیم.تخفیف دادن تو بیان مشکلات و عادی جلوه دادنشون کمکی به ما نمیکنه.

در هر صورت من اونچه که به ذهنم میرسید در ارتباط با مشکل شما مطرح کردم.اون بخش از صحبتای شخصی هم بمونه برای وقتی که حس کردین با تمام وجود امادگی روبرو شدن با مشکل و شنیدن راه حل رو دارین.

موفق باشید.

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

سه شنبه 5/3/1388 - 17:26 - 0 تشکر 116310

بنام خدا

سلام

خانم نگین 22 فكر میكنم شما جوابهای قبلیم رو خوب ندیدین.

من دوباره اونارو میذارم.

2‌‌‌- شما درهم می ریزید وقتی‌ ‌كه انتظار چیزی را نداشته اید. به عنوان مثال در مـقـــابــل رئـیــس خــودتــان.

همون طور كه در مورد پیش گفتم. افرادی مثل رئیس و امثال این جور افراد، از نظر احساسی اثری ندارند و  اگه ازشون چیزی كه انتظارشو ندارم بشنوم یا ببینم، در نهایت به ناراحتی همراه با عصبانیت مبتلا میشم.

البته قبلاً كه در دوران راهنمایی و دبستان بودم و از كسی مثل مدیر و این جور افراد چیزی میشنیدم. خب اون موقع گریه هم میكردم كه فكر میكنم تو اون سن طبیعی بوده.

3-‌‌‌ ‌هركار می كنید نمی توانید جلوی گریه خود را بگیرید‌ .

من در مواردی كه با شخص یا اشخاصی روبرو باشم. مثلاً مثل پدر و مادرم، و اونها بینشون مشكلی پیش بیاد كه احساسات منو  شدیداً تحریك كنه، تا وقتی كه اون اختلاف و اثرات اون بین پدر  و مادرم باقی باشه و احساسات منو تحریك كنه، تقریباً نمیتونم جلوی گریه ام رو بگیرم اما اگه اون شرایط بحرانی بین این دو ذره ای كم بشه، به منم بعد از 2 دقیقه میتونم به خودم مسلط بشم و فقط سر درد و ناراحتی برام میمونه.

اما اگر با افراد دیگه روبرو باشم و گریه ام بگیره، نوع گریه ام اون طوری نیست كه نتونم جلومو بگیرم، و شاید حتی اگه شرایطی كه باهاش مواجهم عوض نشه، بتونم دوباره گریه ام رو به بغض تبدیل كنم و حتی اون بغض رو هم تعدیل كنم و كاملاً به آرامش برسم.

همون طور كه میبینید گریه من در برابر توبیخ یا شنیدن حرف از طرف فرد یا افرادی هست كه در درجه اول رابطه ی عاطفی یا دوستانه با اونها دارم و در درجه دوم از اونها انتظار این حرف رو ندارم.

اما افرادی مثل رئیس فلان اداره یا امثال این افراد كه هیچ رابطه دوستانه به اون معنی قبل یا رابطه ی عاطفی ندارم، باعث به گریه افتادنم نمیشن.

امیدوارم منو صادق بدونین ولی واقعیت همینه كه گفتم نمیدونم شما از كجای حرفم برداشتی متفاوت داشتین.

مطمئن باشین من بجز پست اول كه در مورد شما و اومدن تو انجمن خانواده بوده دیگه هیچ نوع ویرایشی در مطالبی كه اینجا گفتم رو اعمال نكردم.

امیدوارم حرفم رو باور كنید

با تشكر

منتظر نظرتون هستم

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
سه شنبه 5/3/1388 - 19:54 - 0 تشکر 116375

"همون طور كه میبینید گریه من در برابر توبیخ یا شنیدن حرف از طرف فرد یا افرادی هست كه در درجه اول رابطه ی عاطفی یا دوستانه با اونها دارم و در درجه دوم از اونها انتظار این حرف رو ندارم. "

بدترین لحظات زندگی را با كسی تجربه می كنی كه شرین ترین خاطرات را با او داشتی."شکسپیر"

این کاملا طبیعیه که حساسیت ما در قبال افرادیه که میشناسیم، بهشون علاقه داریم و روشون حساب کردیم.اصولا در مقابل آدمای غریبه احساس و توقعی نیست.من اخرین مطلب وبلاگم در مورد اینه که ما تو این دنیا حق نداریم از کسی انتظار کاری یا رفتاری رو داشته باشیم.اگر اون مطلبو خونده بودین راحت تر میشد در اینباره بحث کرد.

در هر صورت مشکل دقیقا از زمانی شروع میشه که ما با توجه به نوع نگاه و اعتقادات خودمون از طرف مقابل انتظار یه رفتار شایسته و مناسب رو داریم و این در حالیه که آدمای اطراف ما اونجوری که دوست دارن و راحتن رفتار میکنن فارق از اینکه براشون مهم باشه من و شمای نوعی چه حسی بهمون دست میده.

و تو این دنیا من تنها کاری که میتونم بکنم تا این ضربه ها که اصولا از رفقا و ادمای اشنای زندگیم بهم وارد میشه برام قابل تحملتر بشه اینه که انقدر خودم و روانم رو قوی و محکم کنم که به راحتی ترک برندارمو نشکنم.من نه وظیفه دارم و نه میتونم ادمای اطرافمو به میل خودم تغییر بدمو اصلاح کنم.تنها کاری که باید انجام بدم اینه که نگاهمو به خودم، اطرافیانم و دنیام عوض کنم.یک نگاه واقع بینانه و قدرتمند.

وقتی با تمام وجود درک کردین داشتن "انتظار" تو این دنیا کار بی فایده ایه و فقط توان و انرژی مارو برای ادامه راه ازمون میگیره سعی میکنید توقعتون رو کم کنید و برسونید به حد نرمال.اونوقته که دیگه روی برخورد آدما زووم نمیکنید و اگر دلخوری و ناراحتیم درکار باشه انقدر سطحیه که بهتون آسیب نمیزنه.

در مورد واکنشتونم همچنان اعتقاد دارم تو بعضی قسمتا دارید از مکانیزم "انکار" استفاده میکنید.انقدری تجربه دارم که بدونم طرفم تو چه شرایطیه و از چی نگرانه.

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

سه شنبه 5/3/1388 - 22:30 - 0 تشکر 116411

21:32:02بنام خدا

سلام

در مورد واکنشتونم همچنان اعتقاد دارم تو بعضی قسمتا دارید از مکانیزم "انکار" استفاده میکنید.انقدری تجربه دارم که بدونم طرفم تو چه شرایطیه و از چی نگرانه.

من درست متوجه این جملتون نشدم، اگه ممكنه لطف كنید شفاف تر بگین.

اگه منظورتون گریه كردن من در برابر همه ناملایماتی هست كه میشنوم

باید بگم كه همونطور كه گفتم این در مورد دوران دبستان و راهنمایی كه بودم صدق میكنه. و بعد از ورودم به دبستان و یه مدت خیلی كوتاه حوزه و بعد هم دانشگاه دیگه اون طوری نیستم.

بذارین بیشتر باز كنم.

من رمان غمناك میخونم بغض میكنم، فیلم غمناك میبنم اشك تو چشم جمع میشه. گریه ی كسی رو كه مظلومه میبینم بازم اشك تو چشم جمع میشه بغض میكنم و گریه.

تحمل دیدن حتی صحنه های غیر غمناك ولی به نفع طرف بد ماجرا رو هم ندارم و تو این شرایط میرم یه جایی كه نه صدا و نه تصویر اون صحنه رو ببینم

من فكر میكنم شما(از اون جمله آخری كه گفتین) هنوز اصرار دارید كه من در برابر تمام حرف های ناملایم از بالاتر به خودم واكنش گریه رو دارم.

راستی بازم یادم اومد. دیدین تو یه جمعی مثلاً یه دختر در برابر شخصیت بزرگی مثل رهبر یا رئیس جمهور، مخصوصاً اگه به اون محبت هم داشته باشه وقتی میخواد سخنرانی كنه دست و پاش میلرزه و تن صداش یه جوریه آدم فكر میكنه الانه كه دیگه بزنه زیر گریه؟

و فرقی هم نمیكنه این سخنرانی كه میكنه یا سوالی كه از اون شخصیت داره چیه

منم تقریباً مطمئنم در اون شرایط همون علائم رو از خودم نشون میدم.

يه مورد ديگه هم يادم اومد.

چند وقت پيش تو يه محيطي كه ميشه گفت حالت همكاري دوستانه توش بود. من قرار گرفتم و ديدم يكي از دوستان داره حرف زوري به دوستم ميزنه، در صورتي كه هيچ گونه اختياري هم در اون مورد نداشت. و فقط احساس قلدري ميكرد. من تو اون صحنه براي دفاع از دوستم چيزايي به اون طرف گفتم و وقتي داشتم اين چيزا رو از روي عصبانيت ميگفتم در خودم احساس كردم كه حالتي شبيه به بغض و هم بهم دست داده.  اما اطرافيان متوجه اون حالت نشدند و فقط عصبانيت من رو ديدند و براشون تازگي داشت( چون فكر نميكردن من هم اين طوري عصباني بشم)

امیدوارم این توضیحات جدید برای شناختن مشكلی كه دارم بهتر راهنماییتون بكنه.

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
پنج شنبه 7/3/1388 - 1:8 - 0 تشکر 116792

اون جمله آخر من زیاد مهم نیست اگر متوجه نشدید.بگذریم.

از توصیفاتی که کردین کاملا مشخصه که جزو افراد احساسی با حالات هیجانی هستین.و بنظرم تا زمانی که این احساسی و عاطفی بودن به ضررتون تموم نشده و آسیبی بهتون وارد نکرده اصلا مشکل ساز نیست.وقتی حستونو شناختین دوسش دارین و باهاش کنار اومدین دیگه مشکلی نیست.احساسی بودن ایرادی نداره مهم اینه که توانایی کنترل و هدایتش رو داشته باشین که با تمرین بدست میاد.

فقط در مورد مثالی که زدین و گفتین در حمایت از دوستتون عکس العمل نشون دادین باید بگم که اگر واقعا بخوایم صحبتا و نظرات ما برای اطرافیان قابل قبول و شنیدنی باشه حتما باید اول از همه روی احساس و هیجان خودمون کنترل داشته باشیم تا بتونیم درست و منطقی حرف بزنیم و دفاع کنیم.

نوع جمله بندی و حالات ما موقع صحبت کردن تاثیر مستقیم میذاره روی شنونده.اینکه میدونیم نظر ما درسته کافی نیست، باید مهارت انتقال درست و کاملش رو هم داشته باشید.منطقی و اصولی ترین نظرات اگر با بغض و لرزش صدا و هیجانات اضافی همراه باشه نمیتونه تاثیر مناسب و ایده آلی روی دیگران بذاره.

در نهایت پیشنهاد میکنم یه بار دیگه اون بخش از صحبتام که در مورد "انتظار" بود رو بخونید و توی برنامه هاتون کنترل هیجانات و کم کردن استرس رو بگنجونید.

موفق باشید.

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

پنج شنبه 7/3/1388 - 1:34 - 0 تشکر 116801

بنام خدا

سلام

ممنونم از جوابتون

اما من تو برخی شرایط خیلی حساس كه موردش هم گفتم. حتی با اینكه انتظار دارم چه اتفاقی میفته، اما بازم نمیتونم جلوی گریه رو بگیرم و این خیلی منو آذار میده.

من وقتی از این نوع گریه ها میاد سراغم بعدش سر درد میشم و تا مدتی حلم بده

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
پنج شنبه 7/3/1388 - 15:38 - 0 تشکر 116915

آخیییییی الهی

شنبه 9/3/1388 - 11:40 - 0 تشکر 117378

خب سر دردی که ازش اسم بردین مربوط میشه به فشارها و هیجاناتی که توی این شرایط بهتون وارد میشه.که اگر حداقل این یه مورد رو بپذیرید که بخشی از این مشکلات برمیگرده به استرسی که دارید با یه سری تکنیکها میتونید هم هیجاناتونو کنترل کنید و به دست بگیرید هم سردردهاتونو درمان کنید.

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.