سلام
قابل توجه taraneh21
مطابق آن چه در لغت نامه ی دهخدا آمده است،«كج دار و مریز» دو فعل امر است و در مثل می توان گفت:«جامى كه به دست توست كج دار و مریز.» تعبیر آن چنین است كه چون ظرف آبى را به جانبى متمایل كنند آب از دهانه یا لوله ی آن بیرون ریزد, ولى می توان آن را طورى با دقت و احتیاط نگاه داشت كه در عین كجى فرو نریزد.«كجدار و مریز» به تنهایى یا به صورت فعل «كجدار و مریز كردن» غالباً براى توصیف وضعیت یا تدبیر خاصى مانند لطف و قهر, مهربانى و سختگیرى,و به طور كلى مدارا و مماشات و گاهى هم به معانى عذر و بهانه آوردن, به تاخیر انداختن, و مكر كردن ، به كار مى رود.با سه بیت شاهد به ترتیب از كمال خجندی (شاعر قرن هشتم قمرى),محسن تبریزى - متخلص به تاثیر- و ابوالفیض فیاضى(هر دو شاعران عهد صفوى):
كرد خون همه به گردن زلف
گفت كج دار طره را و مریز
نه از رحم است گر خونم نریزد چشم فتانش
كه كج دار و مریزى مى كند ،برگشته مژگانش
كجدار و مریز ساقى دهر
مى بین و مكن حواله بر غیر
دو رباعى زیر به ترتیب از محتشم كاشانى و سنایى غزنوى و رباعى سوم منسوب به خیام است:
در بزم حكیمان ز مى شور انگیز
نى پاى نشستن است، نى پاى گریز
از بهر من تنگ سراب اى ساقى
مینا به سر پیاله كج دار و مریز
ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز
وى نرگس شهلاى تو بس شورانگیز
هر قطره كه مى چكد ز خون دل من
در جام وفاى توست، كژدار و مریز
یا رب تو جمال آن مه مهرانگیز
آراسته اى به سنبل عنبر بیز
پس حكم همى كنى كه در وى منگر
این حكم چنان بود كه كج دار و مریز