مهاتما گاندی
گاندی : «من نمی خواهم به دور خانه ام دیواری بكشم و پنجره هایم را بپوشانم. من دوست دارم تمامی فرهنگ های جهان با آزادی كامل به خانه ام بوزند. اما نمی گذارم زیر پایم را سست كنند. من نمی خواهم در خانه های دیگران مثل یك پرده و گدا زندگی كنم.» این كلام مردی است كه برای آنكه سرزمین محبوبش را از مرگ برهاند تلاش فراوان كرد. مردی كه خشونت را بدترین راه مبارزه می دانست او تنها شش ماه بعد از استقلال كشورش كشته شد. مردی كه در نگاه مردم كشورش یك قدیس بود. موهنداس كرم چند گاندی در سال 1869 میلادی در محلی به نام «پوربندر» در سواحل غربی هند به دنیا آمد. او درست زمانی به د نیا آمد كه انگلستان برای نگهداشتن مستعمره گران بهای خود در شرق آسیا از هیچ كاری روی گردان نبود. گاندی در سال های اوج استعمار انگلیس ، به پا خاست و بنای مبارزاتش را بر پایه همین تفكر گریز از خشونت گذاشت. او تحصیلاتش را در رشته حقوق در انگلستان به پایان برد. در سال 1907 به آفریقای جنوبی رفت و در شعبه كمپانی هند شرقی در این كشور مشغول به كار شد. در آفریقای جنوبی با مشاهده تبعیض نژادی ، به خصوص در مقابل اقلیت هندی تبار این كشور رهبری نهضت مبارزه با تبعیض نژادی را در این كشور پایه گذاشت. در سال 1917 به هند بازگشت و رهبری كنگره را بر عهده گرفت و مبارزه علیه انگلیس را آغاز كرد. «آهسیما» (عدم خشونت) اصل مهم تفكر گاندی به شمار می آید. او با اندیشمندانی مانند تولستوی مكاتبه داشت و با آنها در مورد اندیشه های خود صحبت كرد. آهسیما در مفهوم واقعی خود به معنای سرباز زدن از خشونت و صدمه زدن به مخلوقات از انسان تا گیاه است. در دكترین گاندی این مفهوم به خودداری از خشونت بر اساس عشق است. به نظر او عشق است كه می تواند مترادف عدم تنفر و كینه توزی مطلق باشد.