• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 4586)
سه شنبه 7/11/1393 - 10:23 -0 تشکر 691983
گزیدهٔ غزلیات شهریار

گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا

فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا

مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب

فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا

کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی

نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا

نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن

چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا

هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش

نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا

توئی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق

چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا

بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم

کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا

سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ

که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا

دوشنبه 4/12/1393 - 12:3 - 0 تشکر 692232



سری به سینه خود تا صفا توانی یافت




خلاف خواهش خود تا خدا توانی یافت






در حقایق و گنجینه ادب قفل است




کلید فتح به کنج فنا توانی یافت






به هوش باش که با عقل و حکمت محدود




کمال مطلق گیتی کجا توانی یافت






جمال معرفت از خواب جهل بیداریست




بجوی جوهر خود تا جلا توانی یافت






تحولی است که از رنجها پدید آید




نه قصه ای که به چون و چرا توانی یافت






تو حلقه بردر راز قضا ندانی زد




مگر که ره به حریم رضا توانی یافت






ز قعر چاه توان دید در ستاره و ماه




گر این فنا بپذیری بقا توانی یافت






کمال ذوق و هنر شهریار در معنی است




تو پیش و پس کن لفظی کجا توانی یافت
30



شنبه 9/12/1393 - 9:28 - 0 تشکر 692270



برداشت پرده شمعم و پروانه پرگرفت




بازار شوق پردگیان باز درگرفت






شمع طرب شکفت در آغوش اشک و آه




ابری به هم برآمد و ماهی به برگرفت






زین خوشترت کجا خبری در زند که دوست




سر بی خبر به ما زد و از ما خبر گرفت






بار غمی که شانه تهی کرد از او فلک




این زلف و شانه خواهدم از دوش برگرفت






یک تار موی او به دو عالم نمیدهند




با عشقش این معامله گفتیم و سرگرفت






چشمک زند ستاره صفت با نسیم صبح




شمع دلی که دامن آه سحر گرفت






چون شعر خواجه تازه و تر بود شهریار




شعر توهم که درس خود از چشم تر گرفت



شنبه 9/12/1393 - 9:28 - 0 تشکر 692271



رفتم و بیشم نبود روی اقامت




وعده دیدار گو بمان به قیامت






گر تو قیامت به وعده دور نخواهی




یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت






بانگ اذان است و چشم مست تو بینم




در خم محراب ابروان به امامت






قصر نمازت چه ای مسافر مجنون




کعبه لیلی است قصد کن به اقامت






در همه عالم علم به عشق و جنونی




گو بشناسندت از جبین به علامت






آنچه به غفلت گذشت عمر نخواندم




عمر دگر خواهم از خدا به غرامت






پیرم و بر دوشم از ندیم جوانی




از تو چه پنهان همیشه بار ندامت






خرمن گل ها به باد رفت و به دل ها




نیش ندامت خلید و خار ملامت






شحنه شهری تو دست یاز به شمشیر




باری اگر شیر می کشی به شهامت






من به سلام و وداع کعبه و صحرا




صحیه زنانم که بارکن به سلامت






شمع دل شهریار شعله آخر




زد به سراپا که سوختن به تمامت



شنبه 9/12/1393 - 9:28 - 0 تشکر 692272



دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت




جان مژده داده ام که چوجان در برارمت






تا شویمت از آن گل عارض غبار راه




ابری شدم ز شوق که اشگی ببارمت






عمری دلم به سینه فشردی در انتظار




تا درکشم به سینه و در بر فشارمت






این سان که دارمت چو لئیمان نهان ز خلق




ترسم بمیرم و به رقیبان گذارمت






داغ فراق بین که طربنامه وصال




ای لاله رخ به خون جگر می نگارمت






چند است نرخ بوسه به شهر شما که من




عمری است کز دو دیده گهر می شمارمت






دستی که در فراق تو میکوفتم به سر




باور نداشتم که به گردن درآرمت






ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی




باری چو می روی به خدا می سپارمت





روزی که رفتی از بر بالین شهریار



گفتم که ناله ای کنم و بر سر آرم

شنبه 9/12/1393 - 9:29 - 0 تشکر 692273



گاهی گر از ملال محبت بخوانمت




دوری چنان مکن که به شیون برانمت






چون آه من به راه کدورت مرو که اشک




پیک شفاعتی است که از پی دوانمت






تو گوهر سرشکی و دردانه صفا




مژگان فشانمت که به دامن نشانمت






سرو بلند من که به دادم نمی رسی




دستم اگر رسد به خدا می رسانمت






پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من




تن نیستی که جان دهم و وارهانمت






ماتم سرای عشق به آتش چه می کشی




فردا به خاک سوختگان می کشانمت






تو ترک آبخورد محبت نمی کنی




اینقدر بی حقوق هم ای دل ندانمت






ای غنچه گلی که لب از خنده بسته ای




بازآ که چون صبا به دمی بشکفانمت






یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب




تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت






چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب




دارم غزال چشم سیه می چرانمت






لبخند کن معاوضه با جان شهریار




تا من به شوق این دهم و آن ستانمت



شنبه 9/12/1393 - 9:30 - 0 تشکر 692274



نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت



که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت




تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما



چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت




چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی



حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت




تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من



به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت




امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی



بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت

دوشنبه 18/12/1393 - 8:29 - 0 تشکر 692325



شنیده ام که به شاهان عشق بخشی تاج




به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج






تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن




به دولت سرت از آفتاب دارم تاج






کمان آرشه زه کن که تیر لشگر غم




بر آن سر است که از قلب ما کند آماج






اگر که سالک عشقی به پیر دیر گرای




که گفته اند قمار نخست با لیلاج






به پای ساز تو از ذوق عرش کردم سیر




که روز وصل تو کم نیست از شب معراج






زبان شعر نیالوده ام به مدح کسی




ولیک ساز تو از طبع من ستاند باج






به تکیه گاه تو ای تاجدار حسن و هنر




سزد ز سینه سیمین سریر مرمر و عاج






به قول خواجه گر از جام می کناره کنم




به دور لاله دماغ مرا کنید علاج






به روزگار تو یابد کمال موسیقی




چنانکه شعر به دوران شهریار رواج



دوشنبه 18/12/1393 - 8:30 - 0 تشکر 692326



یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد




درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد






من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست




درد آن بود که از پا درمان من بیفتد






یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست




دردانه ام ز چشم گریان من بیفتد






ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من




ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد






از گوهر مرادم چشم امید بسته است




این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد






من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان




گردون کجا به فکر سامان من بیفتد






خواهد شد از ندامت دیوانه شهریارا




گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد



دوشنبه 18/12/1393 - 8:31 - 0 تشکر 692327



مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد




تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد






نه بلای جان عاشق شب هجرتست تنها




که وصال هم بلای شب انتظار دارد






تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی




که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد






نه به خود گرفته خسرو پی آهوان ار من




که کمند زلف شیرین هوس شکار دارد






مژه سوزن رفو کن نخ او ز تار مو کن




که هنوز وصله دل دو سه بخیه کار دارد






دل چون شکسته سازم ز گذشته های شیرین




چه ترانه های ه محزون که به یادگار دارد






غم روزگار گو رو پی کار خود که ما را




غم یار بی خیال غم روزگار دارد






گل آرزوی من بین که خزان جاودانیست




چه غم از خزان آن گل که ز پی بهار دارد






دل چون تنور خواهد سخنان پخته لیکن




نه همه تنور سوز دل شهریار دارد



دوشنبه 18/12/1393 - 8:31 - 0 تشکر 692328



با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد




با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد






از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است




من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد






دارد متاع عفت از چار سو خریدار




بازار خودفروشی این چار سو ندارد






جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم




رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد






گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب




عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد






خورشید روی من چون رخساره برفروزد




رخ برفروختن را خورشید رو ندارد






سوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کن




هر چند رخنهٔ دل تاب رفو ندارد






او صبر خواهد از من بختی که من ندارم




من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد






با شهریار بی دل ساقی به سرگرانی است




چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.