• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 4212)
سه شنبه 30/7/1387 - 15:26 -0 تشکر 66556
مسابقه شهری در آسمان

دوستان خوب دست به قلم؛سلام

 به مناسبت 35 روز مقاومت دلاورمردان دفاع مقدس برای حفظ خرمشهری که متأسفانه بواسطه کم لطفی جناب بنی صدر درآبان ماه 1358 به خونین شهر تبدیل شد، مسابقه ای تحت عنوان"شهری در آسمان" برگزار می شود.به بهترین قطعه ادبی که درباره  خرمشهر و دفاع مقدس نوشته شود،  به قید قرعه هدایای ارزنده ای تعلق خواهد گرفت. پیشنهاد می کنم تو هم شروع کن؛ شاید ذوق نوشتن داری  و خودت نمی دانی.....

شنبه 4/8/1387 - 16:52 - 0 تشکر 67307

در تکاپوی عشق حسینی ، عشق به وطن ،مردم خونین شهر به مانند دژی استوار از ایران عزیز دفاع کردند، در صورتی که نتوانستیم به پاس زحمات و از دست رفتگانشان حتی گاز و آب شیرین را به آنجا ببریم.

شنبه 4/8/1387 - 16:57 - 0 تشکر 67308

خرمشهر ، شهر خون

با من حرف بزن ، به من بگو

بگو از روزی كه نام خرمشهر را بر تارك تو نهادند چند بار اشغال شده ای ؟

چند بار بیگانگان بر تو تازیدند ؟

چگونه مرم پاكت را به خاك و خون كشیدند؟

همه این ها را در تاریخ پر عظمتت خوانده ام اما باز هم تو به من بگو

بگو تا فراموش نكنم بهای خون محمدی و جهان آرا چه بود ؟

چه كسانی و برای چه به یاری تو آمدند ؟

بگو تا بدانم چه كسانی به خاطر تو از جان گذشتند

و چه خون هایی در راه تو ریخته شد

......

آه خرمشهر

خرمشهر

به راستی كه نام خونین شهر برازنده توست.

شنبه 4/8/1387 - 20:53 - 0 تشکر 67349

برای احترام به جایگاه خرمشهر در این مملكت من هم فقط خواستم سهیم باشم.

به فرموده‌ی امام راحل (ره) خرمشهر را خدا آزاد كرد ، البته ما ایرانی‌ها از این جور معجزات در جنگ تحمیلی زیاد دیده‌ایم و آزادی خرمشهر هم نمونه‌ای از خروار است ، البته قدرت پوشالی صدام ملعون به همراه اعوان پوشالی‌تر از خودش بسیار ناچیزتر از آنی بودند كه بتوانند این شهر را در دست خود نگه‌دارند ، خرمشهر برای ایران بود ، به ایران بازگشت و برای ایران باقی خواهد ماند ، به نظر من در فتح خرمشهر بیشتر از آن‌ كه ، آزادی این شهر جلوه كند پوشالی بودن قدرت دشمن جلوه‌گر بود. 

آری این است قدرت خدا.

شنبه 4/8/1387 - 22:15 - 0 تشکر 67370

خرمشهر مهر پیروزی

 اتاق جنگ

شنبه 4/8/1387 - 22:26 - 0 تشکر 67373

بسم الرب الشهدا والصدیقین

روز مقاومت و پیروزی دروازه آسمان

خرمشهر سرزمین خرمی است که سرچشمه طراوت همیشگیاش، سرخی شبنمگونه قطرات خون است.
خرمشهر سرزمین صبوری است که سنگفرش خیابانهایش به سرخی خون سرو قامتان دلیر میهن رنگین شده است.
خرمشهر دروازه عبور سفیران عابدی است که با قطرات خون، وضوی عشق ساختند و به ملکوت پیوستند.
خرمشهر مقر شاهدان شاهدی است که گواهشان ذکر یا حسین علیهالسلام بود و حضور جاویدانشان تجلی کربلایی دیگر.
خرمشهر سرزمینی به وسعت آسمان است که سینههای سوختهای را در آغوش گرم و سوزان خویش گرفته است که هر کدامشان در جوار قرب الهی مأوی گرفتهاند.
خرمشهر، سرزمین «محمّد جهانآرا» است و «جهانآرا»، سردار فاتح کربلای ایران.
خرمشهر، سرزمین دروازههای آسمانی است که از بیکرانه افق به سمت و سوی زمین گشوده شد و امواج گلوله و آتش خمپاره، مردان مرد را با خود به بیکران ابدیت روانه کرد.
خرمشهر سرزمینی است که هر کوچهاش، همچون شقایقی داغدار، قصه داغی بر سینه دارد؛ قصه شرحه شرحه فراق، قصه مظلومیت، قصه تجاوز و قصه ...
خرمشهر، معبر آسمانی مردان خداست؛ مردانی که در آرزوی همراهی قافله کربلائیان، آرام و قرار نداشتند.
خرمشهر مقر شیردلانی است که جنگاور عرصه جهاد بودند و لبیکگوی ندای لبیک.
سلام و درودت باد، خرمشهر! آزادیت مبارک و آزادگیت جاویدان باد

برخیز، خرمشهر!

چشمهها میدانند که تماشای آسمان، از پشت میلههای اسارت چه قدر سخت است و طلوع خورشید، در قفس زیبا نیست و زندگی ـ در زندان ـ تکرار همیشه مرگ است.
قلبها میدانند که قلب شهر، چه قدر از صدای قدمهای بیگانه نفرت دارد.
همه میدانند که شانههای شهر، ضربههای تازیانه را به حضور دستهای دشمن، ترجیح میدهد،
که مشام شهر، بوی خون لالههایش را ـ چه قدر عاشقانه ـ نفس میکشد.
همه میدانند که شهر، از بوی ادکلنهای غریبه، سرگیجه میگیرد ...
نگاه خون گرفته کوچهها، جادّه را مینگرند، تا شاید غبار سایههایی آشنا را توتیای چشم خود کنند.
خشتْ خِشت خانههای خالی، حضور دوباره زندگی را انتظار میکشند.
گلها فقط بوی غربت میدهند و نخلها، قصیده بلند فراق را به گوش باد میخوانند ...
و اینک، خرمشهر! سر بلند کن، که تو سرفرازترین خاک این دیاری!
خرمشهر! سر بلند کن، که آوازه سربلندیات، کوچه به کوچه، شهر به شهر و دهان به دهان، در تمام دنیا پیچیده است.
بخند، که شکوه و شکوفائی از آن توست.
بخند، که از این پس، دلهای آزاده، نام دلنشینت را عاشقانه هجی خواهند کرد.
خرمشهر! به خود ببال که از این پس، سرگذشت اسارت و آزادیت را شاعران خواهند سرود و روزگار، از الفبای قیام سرخت، قصّهها خواهد نوشت.
قفسها خواهد شکست و کبوترانت رهاتر از همیشه، آزادی را جشن خواهند گرفت. زنجیرها، خواهد گسست و نخلها، سرفرازیشان را به رخ آسمانها خواهند کشید.
پلک بگشا ـ ای شهر خون و قیام! ـ و سربلندی و آزادگیت را عاشقانه به تماشا بنشین.
پلک بگشا و مژده رهاییات را بر در و دیوارهای زمانه نظاره کن؛ «خرمشهر، خونین شهر، آزاد شد» آغوش بگشا ـ ای حجله خونین گلهای بهشتی! ـ و عروس زیبای آزادی را با تمام وجود در آغوش بگیر!
برخیز، خرمشهر!
خدا تو را آزاد و رها میخواهد.

«خرمشهر را خدا آزاد کرد»

آسمان چون طوماری در هم پیچید، زمین لرزید، کوهها غبار شد و خورشید ـ دشنه گزیده ـ از فروغ افتاد. اسرافیل بود که در صور میدمید.
در خرمشهر غوغایی بود و در «خیابان رستاخیز» قیامتی برپا، که اهریمن، به حرمت شکنیِ دیار دلیران جسارت کرد و در بیشه شیران پای میکوبید و جولان میداد.
زنجیر به قامت کوهها میافکند و سینه آسمان را به تیغ ناخن میخراشید.
خورشید را به زخم دشنه، خونین و بیفروغ میکرد و گلهای «هفت بندی» خرمشهر را میدیدی که سرخفام، به خاک و خون تپیدند؛ شکفته و ناشکفته، پیر و جوان، زن و مرد.
خورشید، خودش را به وسط آسمان کشیده بود تا زخمی را که دشمن بر پیکر وارد کرده بود به راحتی ببیند. میدید که مقصدِ دلیران، «خیابان رستاخیز» بود.
«مسجد جامع»، لبریز از شور و شعور بود و پر ازدحامِ حضور.
بیمارستان شهر از گلهای پایمال و کبوتران رنگینبال انباشته و اکنون، نوبت مسجد بود که مرهم زخمها باشد.
و مسجد که مردم زخمدیده را در آغوش گرفته بود، دستهای فیروزهای منارههایش را در امتدادِ گنبد کاشی به نیایش لاجوردی آسمان افراشته بود و از شکوفه آن دستها، نور فرا بنفش تشعشع میکرد و عطر رضوانِ خداوند میپراکند.
دست جنایت اهریمن از آستین خیانت بنیصدر بیرون آمد و از «توپخانه» خبری نشد. دشنه دشمن بود که پهلویِ درختانِ بلند افراشته «کُنار» را یکی پس از دیگری میدرید و «گلهای زرد جنگلیِ» شهر خرّم را میپژمرد.
آفتابِ تیغ خورده خرمشهر، شجاعانه هفتهها مقاومت کرد و از پسِ هر غروب، دیگر بار سینه آفاق را شکافت و طلوع کرد.
حدیث خیانتها و جنایتها و قصه مقاومت دلیرمردان و شیرزنان خرمشهری، کوی به کوی، بَرزن به برزن، شهر به شهر و خانه به خانه پیچید و ندایِ پیر مراد، غیوران دیار را بسیج کرد و خون غیرت را در شریان فرزندان سلمان به جوش آورد. و سرانجام، شکوفه لبخند بر چهره ماهتابِ شهر شکوفا گردید و «خرمشهر را خدا آزاد کرد»
پروانههای مینو، دسته دسته به تکریم کبوترانِ در خون خفته و آلالههای سرخِ «جنّت آباد»، به طواف شمع مزار سید شهیدان خرمشهر، شهید «سیدمحمّد جهانآرا» همّت گماردند. شهد شیرین و دلگشای آزادی، گوارای وجود نازنین دلاور مردان و غیور زنان خرمشهری باد؛ آنان که در خرمشهر ماندند تا خرمشهر بماند تا ایران بماند، تا اسلام بماند..

خودمونی

يکشنبه 5/8/1387 - 6:57 - 0 تشکر 67395

خرمشهر با تو كلامی دارم

میدانم كه میدانی اما باز هم .....

خرمشهر من ، بگذار این را به تو بگویم

نه خیانت خیانتگران را در آن آبان سیاه از یاد برده ام و نه شجاعت جوانان ایران را

نه اشغالت را فراموش كرده ام و نه پیروزی ات را

اما بدان 
تو باز هم اشغال خواهی شد و باز هم مردمت به خون كشیده می شوند

تو باز هم خون خواهی داد و باز هم  باز هم به اسارت خواهی رفت

چون تو دلاور پروری  و این جرم توست

دلاور و دلاور پرور  محكوم به رنج و اسارت است

این یك قانون است و تا قیام قیامت پا برجاست



پس خود را آماده كن 

يکشنبه 5/8/1387 - 8:45 - 0 تشکر 67401

سلام بر خونین شهر شهر خون "سلام بر دلاوریها وحماسه های گلگون کفنان این شهر" سلام بر لاله های گمنام ومطهر ارمیده در این شهر که پس از سالها بی نشانی همچنان از حضرت زهرا مدد می گیرند" سلام بر شجاعت ورشادت فرماندهان خونین شهر خصوصا شهید محمد جهان ارا"براستی میدانی اوج افتخارات و صلابت 8 سال دفاع مقدس فتح خرمشهراست وبه دلیل استقامت ملت اسلامی ایران در برابر بعثی های عراق روز مقاومت نامیده شده است "فتح خرمشهر فتح حق وشکست تحقیر امیز امریکا وحامیانش بود

يکشنبه 5/8/1387 - 10:31 - 0 تشکر 67410

گرچه تقریر زبان روشنگر است /لیک عشق بی زبان ...

حرفی جز سکوت ندارم .اومدم سکوتمو زیر اسمم ثبت کنم تا که اسمم تو جمع سوخته های دوری بمونه. 

يکشنبه 5/8/1387 - 11:44 - 0 تشکر 67421

" فتح خرمشهر فتح خاك نیست، فتح ارزشهای اسلامی است. خرمشهر شهر لاله های خونین است. خرمشهر را خدا آزاد كرد. "
امام خمینی (ره)
*در خیال خرمشهر که کنار کارون آرام نشسته بود، هیچ صدای خمپاره ای نبود. نخلستان هایش صدای چرخ های تانک را تا آن روز نشنیده بود، تا شهریور ماه 59 که خرمشهر، خونین شهر شد. پس از گذشت روزهای تاریک و پر دود اسارت، در سوم خرداد 1361 شهر از اشغال درآمد. خرمشهر نخل های سوخته، نخل های بی سر...

فتح خرمشهر (سوم خرداد 1361) در تاریخ جنگ ایران و عراق از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. خبر آزادی خرمشهر آن چنان شگفت‌آور بود كه در سراسر میهن اسلامی ما مردم را به وجد آورد. با اعلام خبر فتح خرمشهر مردم ایران بسان خانواده‌ای بزرگ كه فرزند از دست رفته خود را باز یافته است اشكهای شادی و شعف خود را نثار روح شهدای حماسه‌آفرین صحنه‌های شورانگیز این نبرد كردند. برای پی بردن به عظمت این نبرد حماسی كافی است بدانیم كه نیروهای متجاوز عراق پیش از نبرد سرنوشت ساز رزمندگان ما برای آزادی خرمشهر در اطلاعیه‌ای به نیروهای خود دستور داده بودند كه دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهای عراق محسوب دارند. همچنین تجهیزات و امكانات دفاعی دشمن در این منطقه نشان می‌داد كه عراق خرمشهر را به عنوان نماد پیروزی خود در جنگ به حساب آورده و قصد داشته است به هر قیمت،‌ این شهر را در تصرف نیروهای خویش نگهدارد.

هنگامی كه مرحله اول و دوم عملیات بیت‌المقدس به پایان رسید و رزمندگان ما در اطراف خرمشهر مستقرشدند، رادیوی رژیم بعثی، می‌كوشید در تبلیغات كاذب خود، حضور نیروهای عراق را در خرمشهر به رخ بكشد تا توجیهی برای ترمیم روحیه نیروهای شكست خورده و رو به هزیمت عراق باشد. فتح خرمشهر در زمانی كمتر از 24 ساعت، موجب شد كه بخش قابل توجهی از نیروهای مهاجم عراقی به اسارت نیروهای جمهوری اسلامی ایران درآیند.

نبرد بزرگ، سرنوشت‌ساز و غرورآفرین بیت ‌المقدس كه برای رها سازی خرمشهر از سلطه‌ نیروهای مهاجم عراقی انجام شد، از دهم اردیبهشت ماه تا چهارم خرداد ما 1360 به طول انجامید. این نبرد حماسی علاوه بر پایان بخشیدن به 19 ماه اشغال بخشی از حساس‌ترین مناطق خوزستان و آزادسازی خرمشهر، ضربه‌ای سهمگین و كمرشكن به توان رزمی و جنگ طلبی‌های دشمن مهاجم وارد ساخت.

كوتاه سخن اینكه عملیات بیت‌المقدس به عنوان برجسته‌ترین عملیات پدآفندی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در تاریخ نظامی 8 سال دفاع مقدس ثبت شده است.

اگر امروز در هر شهر و روستا به گلزار شهیدان گذر كنیم و تاریخ نقش بسته بر سنگرها را مرور كنیم، خواهیم دید كه مجموعه شهیدان سوم خرداد 1360 الگویی كوچك از ملت مقاوم ایران است كه چونان سپهری پر ستاره می درخشد. شادیهای به یاد ماندنی خودجوش و سراسری پس از آزادسازی خرمشهر نیز برگ دیگری از این حماسه ملی بود و نشان داد كه مردم سراسر اقطار و بلاد ایران اعم از آن كه هرگز خرمشهر را به چشم دیده باشند یا نه چگونه از شنیدن خبر این پیروزی ساعتها به دست افشانی و پایكوبی پرداختند وهزیمت دشمن اشغالگر را از خاك میهن جشن گرفتند.

سوم خرداد یك حماسه ملی است؛ اگر حضور ملت در صحنه جبهه های دفاع نبود، نه حماسه آن پیروزی تحقق می یافت و نه حماسه حضور مردم در جشن پس از پیروزی. لذا به حق می توان گفت پاسداشت فتح خرمشهر در گرو پاسداشت حضور مردمی در همه صحنه هاست.

بیاد سوم خرداد سالروز حماسه همیشه تاریخ ایران ...آزادی خرمشهر

مسجد جامع خرمشهر، قلب شهر بود كه می‌تپید و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامع خرمشهر، مادری بود كه فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود و در بی‌پناهی پناه داده بود و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود و آنگاه نیز كه خرمشهر به اشغال متجاوزان در‌آمد و مدافعان ناگزیر شدند كه به آن سوی شط خرمشهر كوچ كنند باز هم مسجد جامع، مظهر همه آن آرزوهایی بود كه جز در باز پس‌گیری شهر برآورده نمی‌شد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود.

خرمشهر از همان آغاز، خونین‌شهر شده بود. خرمشهر خونین ‌شهر شده بود تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت رزم‌آوران و بسیجیان غرقه در خون ظاهر شود. و مگر آن طلعت را جز از منظر این آفاق می‌توان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیكرهاشان زیر شنی تانكهای شیطان تكه تكه شد و به آب و باد و خاك و آتش پیوست. اما… راز خون آشكار شد. راز خون را جز شهدا درنمی‌یابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب، شیرین‌تر است؛ و نگو شیرین‌تر، بگو بسیار بسیار شیرین‌تر است.

راز خون در آنجاست كه همه حیات به خون وابسته است. اگر خون یعنی همه حیات… و از ترك این وابستگی دشوارتر هیچ نیست پس، بیشترین از آن كسی است كه دست به دشوارترین عمل بزند. راز خون در آنجاست كه محبوب خود را به كسی می‌بخشد كه این راز را دریابد. آن كس كه لذت این سوختن را چشید در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمی‌یابد.

آنان را كه از مرگ می‌ترسند از كربلا می‌رانند. مردان مرد، جنگاوران عرصه جهادند كه راه حقیقت وجود انسان را از میان هاویه آتش جسته‌اند. آنان ترس را مغلوب كرده‌اند تا فتوت آشكار شود و راه فنا را به آنان بیاموزد.

آنان را كه از مرگ می‌ترسند از كربلا می‌رانند. وقتی كه كار آن همه دشوار شد كه ماندن در خرمشهر معنای شهادت گرفت، هنگام آن بود كه شبی عاشورایی برپا شود و كربلائیان پای در آزمونی دشوار بگذارند…

كربلا مستقر عشاق است و شهید سید محمد علی جهان‌آرا چنین كرد تا جز شایستگان كسی در آن استقرار نیابد. شایستگان، آنانند كه قلبشان را عشق تا آنجا آكنده است كه ترس از مرگ، جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانند؛ حكمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بی‌انتهای نور نور كه پرتوی از آن همه كهكشانهای آسمان دوم را روشنی بخشیده است.

يکشنبه 5/8/1387 - 11:46 - 0 تشکر 67422

در خیال خرمشهر که کنار کارون آرام نشسته بود، هیچ صدای خمپاره ای نبود. نخلستان هایش صدای چرخ های تانک را تا آن روز نشنیده بود، تا شهریور ماه 59 که خرمشهر، خونین شهر شد. پس از گذشت روزهای تاریک و پر دود اسارت، در سوم خرداد 1361 شهر از اشغال درآمد. 

مسجد جامع خرمشهر، قلب شهر بود كه می‌تپید و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامع خرمشهر، مادری بود كه فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود و در بی‌پناهی پناه داده بود و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود و آنگاه نیز كه خرمشهر به اشغال متجاوزان در‌آمد و مدافعان ناگزیر شدند كه به آن سوی شط خرمشهر كوچ كنند باز هم مسجد جامع، مظهر همه آن آرزوهایی بود كه جز در پازپس‌گیری شهر برآورده نمی‌شد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود.

خرمشهر از همان آغاز، خونین‌شهر شده بود. خرمشهر خونین ‌شهر شده بود تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت رزم‌آوران و بسیجیان غرقه در خون ظاهر شود. و مگر آن طلعت را جز از منظر این آفاق می‌توان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیكرهاشان زیر شنی تانكهای شیطان تكه تكه شد و به آب و باد و خاك و آتش پیوست. اما… راز خون آشكار شد. راز خون را جز شهدا درنمی‌یابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب، شیرین‌تر است؛ و نگو شیرین‌تر، بگو بسیار بسیار شیرین‌تر است.

راز خون در آنجاست كه همه حیات به خون وابسته است. اگر خون یعنی همه حیات… و از ترك این وابستگی دشوارتر هیچ نیست پس، بیشترین از آن كسی است كه دست به دشوارترین عمل بزند. راز خون در آنجاست كه محبوب خود را به كسی می‌بخشد كه این راز را دریابد. آن كس كه لذت این سوختن را چشید در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمی‌یابد.

آنان را كه از مرگ می‌ترسند از كربلا می‌رانند. مردان مرد، جنگاوران عرصه جهادند كه راه حقیقت وجود انسان را از میان هاویه آتش جسته‌اند. آنان ترس را مغلوب كرده‌اند تا فتوت آشكار شود و راه فنا را به آنان بیاموزد.

آنان را كه از مرگ می‌ترسند از كربلا می‌رانند. وقتی كه كار آن همه دشوار شد كه ماندن در خرمشهر معنای شهادت گرفت، هنگام آن بود كه شبی عاشورایی برپا شود و كربلائیان پای در آزمونی دشوار بگذارند…

كربلا مستقر عشاق است و شهید سید محمد علی جهان‌آرا چنین كرد تا جز شایستگان كسی در آن استقرار نیابد. شایستگان، آنانند كه قلبشان را عشق تا آنجا آكنده است كه ترس از مرگ، جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانند؛ حكمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بی‌انتهای نور نور كه پرتوی از آن همه كهكشانهای آسمان دوم را روشنی بخشیده است.

 ایمان چیت ساز

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.