« کتاب : اولین میدان مین »
برادر شهید هاشمی می گوید : چند روز بعد از اتمام عملیات ، هنوز در منطقه بودم که دو برادرم به نزد من آمدند و گفتند : همراه ما به بوشهر بیا . پرسیدم : چه شده ؟ گفتند سید ماشاالله به شهادت رسیده است . البته قبل از این که آنها خبر شهادت سید ماشاالله را بدهند ؛ متوجه ی این امر شده بودم ؛ ساعت 4 بعد از ظهر همان روز در منطقه ی کوشک خوابیده بودم ؛ خواب دیدم در خانه مان خیلی شلوغ است . ناگهان ؛ پسر عمویم مرا صدا زد و گفت بلند شو ؛ برادرت شهید شده ؛ گفتم : نه ؛ او در منطقه است . در همین لحظه ؛ یکی از همرزمان مرا صدا زد و گفت : بلند شو ؛ از بوشهر به دیدنت آمده اند . برادر بزرگم مرا در آغوش گرفتند و ماجرا را برایم تعریف کردند .
« شهید سید ماشاالله هاشمی / بوشهر »