• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 4357)
چهارشنبه 23/5/1392 - 1:0 -0 تشکر 632416
قطعاتی کوتاه و بلند از کتاب وحی

 


آیه ۴۱ سوره عنكبوت

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ


داستان كسانى كه غیر از خدا دوستانى اختیار كرده ‏اند همچون عنكبوت است كه خانه‏ اى براى خویش ساخته و در حقیقت اگر می ‏دانستند سست‏ ترین خانه‏ ها همان خانه عنكبوت است (۴۱)


این تمثیل در بیان حقیقت است که هر کس غیر از خدا را به دوستی برگزیند چنان است که از قلعه مستحکمی بیرون آمده و به خانه عنکبوتی دل بسته است.

در حالی که اگر شخص از خانه عنکبوت آگاه شود درمی یابد که خانه ای سست تر از آن در میان آشیانه های موجودات زنده نیست که فقط اسم خانه خانه را دارد بدون در و پنجره و حفاظ و سقف و امنیت که به جاروبی هزار مثلِ آن را می توان درپیچید در حالی که دوستی خدا حصار محکمی است که آدمی را از همه دشمنان در پناه می گیرد.

اگر چه خداوند خانه عنکبوت را سست ترین خانه ها معرفی کرده و این در مقام خود راست است، در عین حال تارهای عنکبوت یکی از شگفتیهای طبیعت و خلقت است: حیوانی از آب دهان آنچنان مفتولی می بافد که اگر مفتولی از فولاد با همان قطر  بسازند و با تار عنکبوت مقایسه کنند آن تار از مفتول پولادی قوی تر و محکم تر است.


و در عین حال خداوند نشان می دهد که سست ترین خانه های او خود از نظر استحکام،دانشمندان جهان را به حیرت وا می دارد و چه بسیار که ایمان آنها را معجزۀ همین تارهای سست، تقویت می کند .

آنجا که همین دام سست، پیامبر اکرم را در غاری که با ابوبکر پنهان شده بودند از شر دشمنان حفظ کرد و عجیب واقعه ای است که خداوند با سست ترین چیزی چون تارهای عنکبوت بنده خاص خویش را در پناه می گیرد.


منبع:http://www.yjc.ir

يکشنبه 14/7/1392 - 0:4 - 0 تشکر 661591

آیا پاکی و پلیدی یکسانند!؟









آیه ١٩٢٢ سوره






وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ [٣٥:١٩] وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ [٣٥:٢٠] وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ [٣٥:٢١] وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ ۖ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ [٣٥:٢٢]
و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند، ﴿١٩﴾ و نه ظلمتها و روشنایی، ﴿٢٠﴾ و نه سایه (آرامبخش) و باد داغ و سوزان! ﴿٢١﴾ و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد می‌رساند، و تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‌اند برسانی! ﴿٢٢﴾ 



این بدیهیات پاسخ روشنی است به همه کسانی که نظام عالم را نادیده می گیرند یا نظامی در عالم نمی بینند و به سبب غلبهٔ هواهای نفسانی به خود می قبولانند که دروغ و راست یکی است و زشتی و زیبایی یکی است.

بدین معنی که تفاوتی ندارد در بازتابها و نتایج کارها که شما راست و یا دروغ بگویید و این اندیشه مبدأ هر گونه شرارات و فساد و تباهی در جهان بوده و هست و خواهد بود و یکی از مهمترین درونمایه های ادبیات جهانی انکار همین اندیشه بوده است.

پاسخ ادبیات این است که هرگز چنین نیست که پاکی و پلیدی باهم برابر باشند و هرگز چنین نیست که پاکی و پلیدی امری اعتباری و نسبی باشند بلکه باید گفت اگر جایی هست که اصالت ماهیت کاربرد دارد و عین حقیقت است همینجا است که هر ماهیتی دقیقاً همان چیزی است که هست و قابل اشیاء با ماهیت دیگر و یکسان با ماهیت دیگر نیست و آثار و فرزندان او با ماهیت دیگر متفاوت است.

شکسپیر در دیباچهٔ نمایشنامهٔ مکبث از قول جادوگران سیاهکار که می خواهند مردمان را به کارهای زشت وسوسه کنند می گوید:


پاکی پلیدی است و پلیدی پاکی است. در هوای تیره و مه آلود پرواز کنید.



این سخنان ترجیع بندی است سرودی است که جادوگران می خوانند و درآمدی است بر همهٔ پلیدیها و زشتی ها که می خواهند مکبث را بدان وسوسه کنند.




این جادوگران اهریمنی در نفس هر انسانی هستند و در حقیقت تبلور نفسانیت و خودخواهی کسانی هستند که برای رسیدن به هواهای خود دائماً دلیل و برهان می آورند تا حجابی بر روی وجدان خویش که فرشته درونی اوست بشکند و لذا نغمه سر می دهند که پاکی همان پلیدی و پلیدی همان پاکی است.

جواب این ترجیع بند یک ترجیع بند الهی است که پاکی پاکی است و پلیدی پلیدی است و هرگز مرده و زنده یکسان نیستند و نور و ظلمت برابر نیستند و این ترجیع بند بارها در قرآن تکرار شده است.

يکشنبه 14/7/1392 - 0:4 - 0 تشکر 661592

پولشویی عادلانه!

آیه 271 سوره بقره

*إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَیْرٌ لُّكُمْ وَیُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَیِّئَاتِكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ*

*اگر صدقات و بخشش‌های خود را بر مردمان آشکار کنید چه بسیار نیکوست اما اگر آن صدقات را پنهان به نیازمندان برای شما نیکوتر است و خداوند به سبب این رفتار بدی‌ها و کارهای زشت شما شما را می‌پوشاند و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است*

*چه خوش است عطا و بخشش و صدقات اگرچه آشکار باشد زیرا آن آشکاری که خود نوعی امر به معروف است و آن صدقات نیاز کسانی را بر می‌آورد و دل‌هایی را شاد می‌کند اما چون اکثر آدمیان شوق به خودنمایی دارند و ممکن است آشکار کردن صدقات ایشان را به غرور و عُجب بکشاند یا گیرندگان را شرمسار کند. از این رو اگر صدقات را پنهان از چشم دیگران به نیازمندان دهند برای ایشان بهتر است.

*این صدقه پنهانی بر دو نوع است: یکی اینکه بخشنده دور از چشم دیگران صدقه می‌دهد اما گیرنده صدقه از آن با خبر است و یکی دیگر آنکه هم دیگران بی خبرند و هم گیرنده، که و این نوع دوم اشرف و اتمّ صدقات است و این بخشش علاوه بر پاداشی که خداوند برای صدقات معین فرموده، که اگر صدقه ای بدهید خداوند ده برابر آن را به شما باز می‌دهد، همچنین موجب بخشش گناهان عطا کننده می‌شود.


*شاید بدین نگاه است که خداوند صدقات را زکات خوانده یعنی آنچه موجب پاکی مال می‌شود به تعبیر امروز می‌توان زکات را نوعی پول شویی عادلانه و پسندیده است بر خلاف پول شویی ها که دزدان و غارتگران اموال جامعه می‌کنند که آن مکر و حیله ای است برای تسهیل در استفاده از اموال حرام خویش.

*در قرآن دو بار در صفات اهل ایمان آمده است که ایشان در اموالشان حقی برای سائل و محروم قائلند و آنچه را صدقه می‌دهند حق آن نیازمندان می‌دانند.

*هدف نهایی از زکات و صدقات و خیرات و مبرات این است که در جامعه، کودک خردسالی گدایی نکند و وامداری به سبب ناتوانی در ادای دین به زندان نیفتد و یتیمی بی سرپرست و محروم نماند و در نهایت تدبیری اتخاذ شود که همه مردم از حداقل زندگی شایسته و رفاه برخوردار باشند و این بر عهده دولت است که با تأسیس یک نظام تأمین اجتماعی همه این نیازها را بر آورد و بار آن را بر دوش افراد مرفه جامعه بگذارد.

يکشنبه 14/7/1392 - 0:7 - 0 تشکر 661593


  یک خبر مهم!




آیه ١٨ سوره فاطر



وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۚ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ ۗ إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ ۚ وَمَن تَزَكَّىٰ فَإِنَّمَا یَتَزَكَّىٰ لِنَفْسِهِ ۚ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ [٣٥:١٨]

هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد؛ و اگر شخص سنگین‌باری دیگری را برای حمل گناه خود بخواند، چیزی از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزدیکان او باشد! تو فقط کسانی را بیم‌می‌دهی که از پروردگار خود در پنهانی می‌ترسند و نماز را برپا می‌دارند؛ و هر کس پاکی (و تقوا) پیشه کند، نتیجه آن به خودش بازمی‌گردد؛ و بازگشت (همگان) به سوی خداست!

بر پیشانی درخشان این آیه قانون کلی نوشته شده است نخست آنکه: بار گناه هر کس بر دوش خود اوست و به هیچ روی نمی توان ذره ای از این بار را بر دوش دیگری نهاد.

قانون دیگر آن که اگر کسی خود را از زشتی ها و پلیدی ها که در رأس آنها ظلم و تعدی به حقوق دیگران است دور نگه دارد به سود خود اوست و نباید به سبب تزکیه بر خدا و رسول یا مردمان منت نهد و عُجب و غرور پیدا کند بلکه باید خدای را شکر کند که بر پاک کردن نفس خویش توفیق یافته است.

آخرین خبر مهم آیه این است که بازگشت همۀ مردمان به سوی خداست و این نکته تمامی نکات دیگر آیه را تقویت می کند که اولاً چون به نزد خدا می‌رویم چه بهتر که آراسته و پاک باشیم، ثانیاً چون به نزد خدا می‌رویم بر حذر باشیم که نافرمانی او نکنیم و شرمندۀ او نباشیم، ثالثاً چون به نزد خدا می‌رویم امیدوار باشیم که آن خدای رب العالمین که رحمان و رحیم است.



هر چیز را قدری نهاده است ما را به قدر اخلاص و صداقت با او و رأفت و شفقت بر خلق خدا پاداش خواهد داد، آخر خداوند هستی فرق می‌نهد میان اخلاص و ریا و میان خداپرستی و خودپرستی و چنانکه در آیات بعدی آمده، میان سایه و آفتاب، چنانکه سعدی فرماید:
«فرق است میان آنکه یارش در بر با آنکه دو چشم انتظارش بر در

يکشنبه 14/7/1392 - 0:10 - 0 تشکر 661594


دو تکته مهم درباره قرض دادن





آیه 278 تا 280 سوره بقره


 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ (278)
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ (279)
 وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَیْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(280)


ای اهل ایمان از خدا پروا کنید و آنچه ربا و زیادت است (بیش از اصل سرمایه شماست) واگذارید اگر به راستی به خدا ایمان دارید (278)


و اگر این کار را نمی‌کنید (و از مردم ربا می‌ستانید) پس با خداوند اعلام جنگ کنید. اما اگر توبه کنید، همان اصل سرمایه از آنِ شما خواهد بود نه شما را ظلمی شده است و نه شما ظلمی بر دیگران کرده‌اند (279)


و اگر چنان باشد که شخص مقروض در تنگنا و عسرت قرار گرفته است به او مهلت بدهید تا گشایش بر او حاصل شود و اگر آن قرض را به او صدقه دهید شما را نیکوتر خواهد بود اگر بدانید (280)



*این آیه مشتمل بر دو نکته درباره قرض دادن است. نخست آنکه وقتی کسی را وام می‌دهید در هنگام باز پس گرفتن چیزی اضافه نطلبید و نرخ و سودی تعیین نکنید بلکه به همان اصل مال خود اکتفا کنید که در این حالت نه شما ظلمی کرده‌اید نه شما را ظلمی رسیده است، اما اگر سودی بر آن تعیین کنید چنان است که با خدا اعلان جنگ کرده باشید و هیچ یک از گناهان را خداوند تا این درجه مورد ملامت قرار نداده که آن را به منزله جنگ با خویشتن تلقی کند از آنکه ربا مقدمات جنگ با مردمان را فراهم می‌کند و آن جنگ با خداست.


*نکته دوم این است که هرگاه به کسی وامی دادید و آن وام گیرنده در عسرت و تنگدستی قرار گرفت او را مهلت دهید تا به آسانی و فراخی برسد و البته اگر اصل آن وام را به گیرنده ببخشید باز برای شما بهتر است. پس توصیه خدا این است که اولاً قرض‌الحسنه دهید یعنی قرض بدون سود و ثانیاً با وام گیرنده مدارا کنید و او را در تنگنا نگذارید و چه بهتر که به کلی بار آن وام را از دوش او بردارید که خیر و صلاح شما اگر بدانید در این کار است.




*نظامی در قطعه شعری از لیلی و مجنون پاره ای از کارهای نیک را برشمرده است و یکی از آن‌ها همین قرض دادن و فراموش کردن (و یا بخشیدن) آن قرض است.




در نوبت بار عام دادن     باید همه شهر جام دادن


باریدن بی دریغ چون مل    خندیدن بی نقاب چون گل  


پرسیدن هر که در جهان است     کز فاقه روزگار چون رست           


  دادن همه را به بخششِ عام      وامی و حلال کردن آن وام          


يکشنبه 14/7/1392 - 0:11 - 0 تشکر 661595


حکمت «خیر کثیر»





آیه 269 سوره بقره



*یُؤتِی الْحِكْمَةَ مَن یَشَاء وَمَن یُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا كَثِیرًا وَمَا یَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ*

*خداوند هر که را که خواهد حکمت بخشد و هر که را حکمت بخشد او را خیر و برکتی عظیم عطا کرده است و این حقیقت را جز صاحبان خرد در نمی‌یابند*


*حکمت به دانشی اطلاع می‌شود که در دل شخص می‌نشیند و موجب عمل می‌شود، پس فرق حکیم با فیلسوف این است که حکیم می‌داند و به دانسته خود عمل می‌کند اما فیلسوفان بسیار بوده‌اند که دانش وسیع داشته‌اند اما در عمل به راه درست نرفته‌اند، اما حکیم، مانند فردوسی و نظامی و امثال ایشان، دانش را چراغ هدایت کرده و خود و دیگران را به راه حق و حقیقت دعوت می‌کند و در جریان نعمتی برتر از حکمت نیست زیرا خداوند همه نعمت‌های عالم را «متاع قلیل» خوانده است و از حکمت با وصف «خیر کثیر» یاد کرده است.


حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامی      بو که از لوح دلت نقش جهالت برود


      (حافظ)


*حکمت همچنین به معنای علت و سبب انجام کاری و وقوع حادثه ای به کار می‌رود چنانکه گویند حکمت آفرینش چیست یعنی خداوند برای کدام مقصود عالم را خلق کرده است یا حکمت فرستادن انبیا چیست؟ آن‌ها را به چه مقصودی فرستاده‌اند؟ گاه ما این حکمت‌ها را در می‌یابیم و دل‌خوش می‌شویم و گاه در نمی‌یابیم و حیران می‌مانیم که این چون است و آن چون؛ و بخش مهم ادبیات و نیز کتب آسمانی از این گونه حکمت است که اسراری را از پشت پرده آفرینش بر آدمیان فاش می‌کنند.


در فرهنگ غرب و نیز نزد مسلمانان، سلیمان مظهر این‌گونه حکمت‌ها است:


بر حکمت سلیمان هر کس که شک نماید      بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی


(حافظ)




اینک گوهرهایی از حکمت سلیمانی چنانکه در کتاب مقدس آمده است:


*یک جوان فقیر و حکیم بهتر از پادشاه نادانی است که نصیحت نمی‌پذیرد.


*نیکنامی از بهترین عطرها خوشبوتر است.


*چقدر زشت و ابلهانه است که انسان قبل از گوش دادن به سخنی آن را جواب دهد.


*نخستین قدم برای کسب دانش خداترسی است.


*راه درستکاری مانند سپیده صبح است که رفته رفته روشن‌تر می‌شود تا سرانجام به روشنایی کامل روز تبدیل می‌گردد.


حکمت محض است اگر لطف جهان آفرین    خاص کند بنده ای مصلحت عام را (سعدی)


*سخن سعدی این است که اگر بپرسند حکمت چیست که خداوند یکی از مردمان را به پیامبری بر می‌گزیند و او را واسطه فیض رحمت خود قرار می‌دهد. پاسخ این است که این خود عین حکمت است یعنی دلیل روشنی دارد و هیچ اشکالی در آن نیست که در میان بندگان کسانی فضیلتی و امتیازی یابند و آن فضیلت و امتیاز را به مردمان هدیه دهند چنانکه شاعران و آهنگ سازان؛ و مصلحت عامه مردم این است که به کارهای گوناگون معاش و زندگی خود بپردازند و از بزرگان و خاصانی هدیه های معنوی چون هنر و هدایت دریافت کنند و مصلحت نیست که آن هدیه را همگان مستقیم دریابند.


*حدیثی هست از پیامبر اکرم که : «من اَخلَص لِلهِ اربعینَ سَباحاً جرت یَنابیعَ الحکمةِ مِن قلبه الی لسانه» یعنی «هر کس چهل شبانه روز خود به خاطر خدا یعنی در راه حق و حقیقت خالص گرداند چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می‌شود.»


دلی دادی ز حکمت گنج بر گنج      زبانم را به حکمت کن گهرسنج


(جامی)


يکشنبه 14/7/1392 - 0:13 - 0 تشکر 661597


داستان بودن و نبودن





آیه 266 سوره بقره

*أَیَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِیهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآیَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ*

*آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که او را باغی باشد از خرما و انگور و در آن باغ نهرها جاری باشد و همه گونه میوه‌ها و ثمرات از ان حاصل آید و در این حال او را زمان کهن‌سالی در رسد و او را فرزندانی ضعیف و ناتوان باشد پس به ناگاه آن باغ را گردبادی سخت فرا رسد که در آن آتشی باشد و آن آتش درگیرد (و همه باغ را بسوزاند). بدین گونه خداوند برای شما آیات و نشان‌های حکمت خود را بیان می‌کند، باشد که در آن اندیشه کنید*


*یکی از درون مایه های قرآن داستان بودن و نبودن است : جوانی هست و آنگاه نیست، ثروت هست و ناگاه نیست. چراگاه به بارانی سبز و خرم می‌شود و به بادی سرد، خشک و سیاه می‌گردد و این داستان بارها و بارها در قرآن با تمثیلات زیبا و موثر آمده است و پیام کلی این گونه تمثیلات بیدار کردن انسان‌ها به عواقب کارها و بهره گرفتن از هر چیز است.


*در این آیه صنعتی هست از صنایع ادبی که به آن تتمیم گویند و آن این است که شخص سخنی را اول به اجمال بگوید و سپس با افزودن کلمات دیگر ابهامات ذهن خواننده را برطرف کند. در اینجا تمثیل بدیعی است که خداوند از یک باغ نقش کرده و سپس آن باغ را با طوفان سهمگینی به نابودی سپرده است و آن تمثیل لذت‌ها و نعمت‌های دنیوی است که آدمیان بدان دل خوش دارند اما به ناگاه روزگار آن را از کفشان می‌رباید. در این آیه خداوند برای ایجاد نهایت تأثیر در دل خواننده، تنظیم کلام را چنان فرموده است که وقتی باغ از دست می‌رود نهایت نومیدی و حسرت در دل ایجاد می‌شود.


*اگر خداوند چنین می‌فرمود که «آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که باغی داشته باشد و آن باغ نابود شود» چندان تأثیری در دل خواننده نمی‌کرد، زیرا شنونده نمی‌دانست که چه باغی است و چگونه نابود می‌شود، اما می‌بینیم که آهسته آهسته باغ را با هر کلمه بیش از پیش می‌آراید و می‌فرماید «آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد باغی داشته باشد از نخل و انگور» و این مایه کمال باغ است. بعد می‌افزاید که در زیر درختان آن باغ نهرها جاری است و این بر جاذبه باغ می‌افزاید و باز می‌فرماید که «آیا هیچ یک از شما دوست دارد که چنین باغی داشته باشد و او را سن کهنسالی در رسد؟»



*اگر خداوند بدین مقدار اکتفا کرده بود شخص با خود می‌گفت «باکی نیست. کهن‌سالی می‌آید و به دنبال آن مرگ و جای نگرانی نیست. باغ را می‌گذارم و می‌روم.» اما خداوند می‌فرماید او به کهن‌سالی می‌رسد و او را فرزندانی است. باز در اینجا ممکن است فکر کند که فرزندان ممکن است رشید و بالغ باشند و بعد از او متولی باغ خواهند شد. به همین جهت می‌فرماید : «او را کهن‌سالی در رسد و فرزندانی ضعیف و خرد باشد.» آنگاه ضربه نهایی را می‌زند که در این حال با سن پیری و فرزندان خرد و آن باغ پر نعمت ناگهان طوفان سردی درمی رسد. باز شخص ممکن است فکر کند که آن طوفان بالاخره می‌گذرد و اگر چه زیانی به باغ می‌رساند ولی به هر حال باغ برجاست. به همین جهت می‌افزاید که در آن طوفان سرد آتشی و صاعقه ای است.


*در اینجا شخص بیش از پیش می‌ترسد اما هنوز می‌تواند با خود بیندیشد که ممکن است صاعقه بیاید اما درنگیرد و باغ را به آتش نکشد. به همین جهت کلمه «فاحترقت» یعنی «پس آن را به آتش می‌کشد» اضافه می‌شود و می‌بینیم که مؤثرترین تصویر را از باغ و آنگاه نابودی آن و آه و حسرت صاحب آن را ارائه کرده است؛ و در پایان می‌فرماید: «خداوند بدین گونه و بدین روش آیات خود را بیان می‌فرماید، باشد که در آن اندیشه کنید».


*در هر یک از ابیات زیر به نعمتی و زوال آن به زیبایی اشاره شده است :


ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار     که می‌رسند ز ره رهزنان بهمن و دی


(حافظ)


     گلی است خرم و خندان و تازه و خوشبوی      ولی امید بقایش چنانکه دانی، نیست          


             دیر و زود این شکل و شخص نازنین       خاک خواهد گشتن و خاکش غبار               


       (سعدی)       


شاهدی کز عشق او عالم گریست      عالمش می‌راند از خود جرم چیست


جرمش آنکه زیور عاریه بست کرد      دعوی کاین حلل ملک من است  


(مثنوی)


*در غزل زیر حافظ نوعی صنعت تتمیم به کار برده که به تدریج شکوه و عظمت واقعه را پیش چشم مجسم می‌کند آنگاه نتیجه می‌گیرد.


زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست      پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی دردست


نرگسش عربده جوی و لبش افسون کنان      نیمه شب یار به بالین من آمد بنشست


 سر فرا گوش من آورد و به آواز حزین گفت      ای عاشق شوریده من خوابت هست   


   عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند      کافر عشق بود گر نشود باده پرست  

يکشنبه 14/7/1392 - 0:14 - 0 تشکر 661598


تمثیلی مشترک در انجیل و قرآن





آیه 261 سوره بقره


*مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ*

*تمثیل کسانی که اموالشان را در راه خداوند انفاق می‌کنند مانند دانه گندمی است که هفت خوشه به بار آورد و در هر خوشه ای یک‌صد دانه باشد و خداوند هر که را بخواهد از این بیشتر نیز عطا خواهد کرد و خداوند را ثروت بی پایان و دانش بی انتهاست*



*بخشش در راه خداوند این است که مال را در مسیر تکامل قرار دهند تا رشد کند و افزون شود اما اگر مال را که خود یک سرمایه اولیه است در راه شیطان یعنی مسیری غیر از رشد و تکامل مانند قمار و ... صرف کنند به کلی ضایع می‌شود و از آن جز زیان هیچ بر نمی‌آید. اکنون دانه افشاندن نوعی سرمایه گذاری است که اگر در زمین مناسب و شرایط و آب و هوای مناسب قرار گیرد ای بسا که از هر دانه ای هفت خوشه برآید که هر خوشه را صد دانه باشد.

*نظامی در یکی از داستان‌های مخزن‌الاسرار از قول برزگری پیر به این آیه و این تمثیل اشاره کرده است:

با تر و با خشک مرا نیست کار      دانه ز من پرورش از کردگار

     آنکه بشارت به خودم می‌دهد      دانه یکی هفت صدم می‌دهد

    دانه به انبازی شیطان مکار      تا ز یکی هفتصد آید به بار

       دانه شایسته بباید نخست      تا گره خوشه گشاید درست


*انفاق در راه خدا در معنای وسیع‌تر همه کارهای نیکو را شامل می‌شود و برترین انفاق این است که آدمی وجود خود را در راه خدا به مردمان نفقه دهد و خود را وقف کند بر اینکه مال و عمرش همه در راه خوبی و دانایی صرف شود که بهترین خدمت خلق این است، چنانکه ابراهیم (ع) فرمود:

«إنَّ صَلاتی و نُسُکی و مَحیایَ و مَماتی قله رب‌العالمین» همانا که نماز و نیایش من و آداب و اعمال من و زیستن و مردنم همه در راه خداست که پروردگار عالمیان است. (انعام 162)

چنین انفاقی است که مجموعه معانی و آرمان‌های متعالی را در بر می‌گیرد و آدمی را از همه بندها و زنجیرهای شیطانی می‌رهاند و آزادی و شادی مطلق می‌رساند.

*مشابه این تمثیل با اشاره به انواع ضایع کردن دانه در انجیل مُرقُس، شماره 4، آمده است:

«گوش کنید! روزی کشاورزی رفت تا در مزرعه‌اش تخم بکارد. هنگامی که تخم می‌پاشید، مقداری از تخم‌ها در جاده افتاد و پرنده‌ها آمده، آن‌ها را از آن زمین خشک برداشتند و خوردند. مقداری نیز روی خاکی افتاد که زیرش سنگ بود؛ به همین خاطر زود سبز شدند، ولی طولی نکشید که زیر حرارت آفتاب سوختند و از بین رفتند، چون ریشۀ محکمی نداشتند. بعضی از تخم‌ها نیز در میان خارها ریختند؛ خارها دور آن‌ها را گرفتند و نگذاشتند ثمری بدهند. اما مقداری از تخم‌ها در زمین خوب و حاصلخیز افتاد و سی برابر زیادتر و بعضی‌ها تا شصت و حتی تا صد برابر ثمر دادند. اگر گوش دارید، گوش کنید!» (ترجمه تفسیری)

يکشنبه 14/7/1392 - 0:15 - 0 تشکر 661599


آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید





آیه 183 و 184 سوره بقره

*یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا كُتِب عَلَیْكمُ الصیَامُ كَمَا كُتِب عَلى الَّذِینَ مِن قَبْلِكمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(183)


أَیَّاماً مَّعْدُودَتٍ فَمَن كانَ مِنكُم مَّرِیضاً أَوْ عَلى سفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طعَامُ مِسكِینٍ فَمَن تَطوَّعَ خَیراً فَهُوَ خَیرٌ لَّهُ وَ أَن تَصومُوا خَیرٌ لَّكمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(184)*


ای اهل ایمان روزه داشتن بر شما فرض گردید چنانکه بر اُمم گذشته واجب شد و این دستور برای آن است که از شهوات نفسانی پاک گردید و پرهیزکار شوید (182)


روزهایی به شماره معین روزه دارید (تمام ماه رمضان) و هر کس از شما مریض باشد یا مسافر به عدد آن، از روزهای غیر ماه رمضان (چون حاضر و سالم شود) روزه دارد و کسانی که روزه را به زحمت و مشقت توانند داشت (چون مردان پیر و زنان حامله و شیرده و...) باید که عوض هر روز فدیه دهند به مقدار یک مُدّ طعام، یعنی آنقدر که فقیر گرسنه ای سیر شود و هر کس بر نیکی بیفزاید (و بیش از یک گرسنه را سیر کند) این رفتار بسیار برای او بهتر است و بی تعلل روزه داشتن شما را تمام خیر و برکت است اگر فواید بی شمار این عمل را بدانید (184)



*روزه یکی از احکامی است که در اکثر مذاهب معروف دنیا برای خود جا و موقعیتی دارد چنانکه در قرآن نیز اشاره شده است که ما روزه را هم بر شما و هم بر پیشینیان شما واجب کردیم و در سطح وسیع‌تر با تحقیقاتی که در جانور شناسی و گیاه شناسی در جهان شده است. روزه یکی از شیوه های معالجه در سراسر طبیعت است که حیوانات و حتی گیاهان به طور غریزی از آن بهره می‌گیرند. در سطحی باز وسیع‌تر و فراتر از خوردن و آشامیدن می‌توان روزه را وسیله ای برای اصلاح بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی به کار گرفت مانند روزه در سخن و روزه در دیدار و روزه در اندیشه و روزه از پایداری عادات و اعمال که همه می‌توانند فرد را در بازگشت به سلامتی و نیل به مقصودها یاری کنند.



احتما کن احتما ز اندیشه‌ها      زآنکه شیرانند اندر بیشه‌ها


   احتماها بر دواها سرور است      ز آنکه خاریدن فزونیّ گر است 


(مثنوی)



*روزه داری در معنای محدود آن پرهیز از خوردن و آشامیدن است در پزشکی جهان امروز مقام ویژه ای دارد و به عنوان یکی از شیوه های شناخته شده درمان برای بسیاری از بیماری‌ها به کار گرفته می‌شود. در این زمینه کتاب‌های بسیاری نوشته شده که یکی از بهترین آن‌ها با عنوان «Fasting the Royal Way to Healing» یعنی «روزه راه شاهانۀ شفا» به زبان انگلیسی به طبع رسیده است. این کتاب بدون توجه به آیین‌های دینی و مذهبی، صرفاً به انواع و اقسام بهره گیری‌های پزشکی در سنت روزه نوشته شده است.





*مولانا به مصداق آیه «إستَعینوا بِالصبرِ و الصَّلوة» با استفاده از مضامین آیات اول سورۀ «و العادیات» ماه صیام را به عنوان لشکر جرّار و نیرومندی معرفی کرده که بر نفس و لشکریان او حمله می‌آورد.



آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید      دست بدار از طعام مائده جان رسید


جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست      قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید  


    لشکر «و العادیات» دست به یغما نهاد      ز آتش «وَ الموریات» نفس به افغان رسید


     روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست      تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید




(دیوان شمس)


********************




*مسلم کسی را بود روزه داشت که درمانده ای را دهد نان چاشت


وگرنه چه لازم که سعیی بری ز خود باز گیری و هم خود خوری


خورنده که خیرش برآید زدست به از صائم الدهر دنیا پرست (سعدی)


********************



*طعام و شراب معنوی نه تنها روزه را باطل نمی‌کند بلکه بخشی از غرض فرمانِ روزه، جایگزین کردن مائده های آسمانی به جای مائده های زمینی است.


 خیال دوست بیاورد سوی من جامی       که گیر بادۀ خاص و ز خاص و عام مترس


بگفتمش «مه روزه است و روز» گفت : «خموش        که نشکند می جان روزۀ صیام، مترس»              


(دیوان شمس)

يکشنبه 14/7/1392 - 0:16 - 0 تشکر 661600


آیاتی سرشار از لطف و رحمت و روشنایی



آیه‌های 255، 256 و 257 سوره بقره



*اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ (255)
لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ
(256 اللَّهُ
وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ (
257)




*خداوند یکتاست آنکه جز او خدایی نیست و اوست که زنده حقیقی و پایدار ابدی است و یکسر به ذات خویشتن قائم است، نه او را خواب فرا گیرد و نه حتی چشمانش از خواب سنگین شود. آنچه در آسمان و آنچه در زمین است از آن اوست و آن کیست که بتواند در حضور او شفاعتی کند مگر با اذن و اجازه او و اوست که می‌داند در پس وپیش و اطراف آدمیان چیست و آدمیان را هیچ احاطه ای به علم او نباشد مگر به آن مقدار که او خواسته باشد. عرش او آسمان و زمین را فرا گرفته و نگهداری آسمان و زمین هیچ گاه او را خسته نمی‌کند و اوست که بلند مرتبه و عظیم است.(255)


هیچ گونه الزام و اکراه در کار دین نیست. همانا که راه رشد و صلاح از گمراهی روشن شده است. پس هر آنکس که به شیطان طغیانگرکافر شود و به خداوند ایمان آورد همانا که به ریسمان محکم (الهی) چنگ زده است و آن ریسمانی است که هرگز گسیخته نمی‌شود و خداوند شنوا و داناست.(256)


خداوند دوست و یاور اهل ایمان است که آن‌ها را از تاریکی به جانب نور هدایت می‌کند، اما کافران، دوستان و یاورانشان همان شیطان‌های سرکش اند که ایشان را از نور به جانب ظلمت می‌برند و آن‌ها اصحاب آتشند و در آن آتش جاودانه خواهند بود.(257)*






تلاوت آیه با صدای استاد منشاوی



*آیت الکرسی را اهل معرفت عروس قرآن نامیده‌اند، اگرچه تمامی قرآن عروس است:


عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد        که دارالملک معنی را مجرد بیند از غوغا


اما در این سه آیه چندان لطف و زیبایی و رحمت و روشنایی هست که شایسته است آن را به تنهایی به چشم عروس بنگرند، عروسی در نقاب کلماتی که چون تور حریر آنچه را در خود گرفته است نشان می‌دهد و اگر به چشم بصیرت به درون آن حجاب نازک بنگرند دختر پادشاه چین را که رمز جمال الهی است خواهند دید که چون عروسی جوان و شاداب، با شکوه و جلال رو به سوی خانه آن‌ها نهاده است. اوست که چون عروس به سوی شما می‌آید و با صدایی مهربان، از مقام استغنا که لازمه جمال آن عروس است می‌گوید: شما را هیچ اجبار و اکراهی در پذیرش من نیست اما بنگرید بدین جمال و کمال تا بر شما روشن شود که هدایت شما در چیست و گمراهی شما کدام است.


*اگر هرکدام از شما بدان دیوهای زشت از حرص و آز و کینه و حسادت و هر چه غیر از خوبی و جمال است کافر شود و به من ایمان آورد چنین کس به حقیقت به ریسمانی چنگ زده است که هرگز گسسته نمی‌شود. پس اگر خدا را به دوستی گرفتید و این عروس یگانه را در خانه دل راه دادید او شما را به جمال خویش از تاریکی به نور خواهد برد اما آن‌ها که اینهمه لطف و خوبی را رها کردند و به دنبال هواهای نفسانی و آن دیو سرکش درونی رفتند و دیوها را به همسری گرفتند آن دیوها ایشان را حتی از نور فطرت که عطیه الهی آن‌هاست محروم خواهند کرد و به ظلمات غفلت و جهالت سوق خواهند داد که تا ابد دردر آتش حسرت دیدار و وصال آن عروس صاحب جمال بمانند.


*دوستان و عاشقان خدا را سنخیت و مشابهت می‌باید با اوصاف او چنانکه بر زبان مولانا آمده است:


او ندارد خواب و خور چون آفتاب         عاشقان را می‌کند بی خورد و خواب


که بیا من باش یا همخوی من         تا ببینی در تجلی روی من (مثنوی)





*هنگامی که آن پادشاه جهان با صراحت می‌فرماید «خداوند دوست اهل ایمان است» همه ما را پر از ذوق و شوق می‌کند که در شمار اهل ایمان قرار گیریم تا دوست او باشیم و کدام دوستی غیر از او می‌تواند ما از ظلمات غم به نور شادی آورد. از این رو چه خوش‌تر که همه چنگ زنیم در آن ریسمان محکم عشق به خوبی و زیبایی و دانایی که محکم‌ترین شرط آن ترک هواهای نفسانی است و به گفته مولانا:


عروة الوثقی ست این ترک هوا          برکشد این شاخ جان را بر سما


*حرف «لا» در «لا اکراه فی الدین» لای نفی جنس است یعنی از جنس اکراه چیزی در دین نیست از آنکه دین اختیار و گزینش است و با اکراه باطل می‌شود.


*از دیدگاه دیگر می‌توان گفت که چون دین بر مبنای فطرت استوار است و با عقل و ادراک آدمی هماهنگی دارد، هیچ کس اکراهی در پذیرش آن احساس نخواهد کرد بلکه آدمیان به طوع و رغبت نه ترس و کراهت سوی آن خواهند آمد چنانکه وقتی خداوند به آسمان و زمین فرمود : «به سوی من آیید خواه به رغبت، خواه به کراهت»، گفتند: «البته به شوق و رغبت می‌آییم».


*شفاعت و پای در میان نهادن قدیسان به لفظ و عبارت نیست بلکه به دستگیری و هدایت است. دانته به شفاعت حضرت مریم به دیدار خداوند رسید. بدین معنی که ایمان به مسیح و رفیق راه او و یاری جستن از قداست و پاکی مریم او را شایسته مقام دیدار کرد و شفاعت پیامبر اکرم همان پذیرفتن دعوت اوست به ایمان و ترک دیوان و ددان و دوستی با نیکوان، و قدیسان همچون مشاطه‌اند که می‌آرایند روی مارا و می‌پیرایند موی ما را تا خوش و دلپذیر و شایسته شویم ورود به ضیافت الهی را. درآن ضیافت حیوانات زشت و درنده ای چون حرص و حسد را چه جای خواهد بود؟ و به گفته سعدی :


گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت         شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم

يکشنبه 14/7/1392 - 0:17 - 0 تشکر 661601


قرض دهید و چندین برابر بگیرید!





آیه 245 سوره بقره


*مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِیرَةً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ*


*کیست که به (بندگان) خداوند قرض نیکو دهد تا خداوند چندین برابر به او بازگرداند و این خداست که شما را گاه در تنگنا می‌نهد و گاه وسعت و برکت می بخشد و به سوی اوست که شما همگی بازخواهید گشت*




*خداوند آنچنان خود را به بندگان نزدیک کرده است که خود را به جای آنان در معرض نیاز نهاده و از بندگان تقاضای قرض کرده است. عجبا از این لطف و تواضع و نزدیکی و به قول مولانا:

چه پادشاست که از خاک پادشا سازد      برای یک دو گدا خویش را گدا سازد
(دیوان شمس)


*لطیفه شگرف این است که وقتی آدمیان قرض نیکو و بدون سود و سودا می‌دهند به حقیقت مال خود را در دست خداوند هستی می‌گذارند و کیست غنی‌تر از خداوند که به ایشان سود بدهد چنانکه فرموده است خداوند آن قرض را چندین و چندان برابر و بیشتر از آنچه در خاطر وام دهنده می‌گذرد سود خواهد داد.

*نکته دیگر این است که مردمان غافلند از این واقعیت که قبض و بسط زندگی و تنگی و فراخی معیشت به دست خداست، وگرنه به خیالات باطل گرفتار حرص و آز نمی‌شدند تا وامی را از نیازمندی دریغ کنند و نکته دیگر آنکه ما همگی به سوی او باز خواهیم گشت و اگر گله و شکایت کند که از تو قرض خواستم و دریغ نکردی چه پاسخ توان گفت؟



*در حکایت‌های عرفانی ادب پارسی مکرر به این نکته بر می‌خوریم که خداوند خود را به جای بندگان می‌نهد، از جمله معروف است که ابن سینا در جایی نشسته بود. زنی کتابی پیش او آورد و گفت «نذر کرده‌ام این کتاب را به عالمی بدهم و از تو عالم‌تر کیست؟» ابن سینا گفت: «من عهد کرده‌ام که جز از دست خدا هدیه‌ای نپذیرم». آن زن که از اولیای حق بود گفت: «اینجا غیری نیست. از دست خدا بگیر».

* در حدیث آمده است که مردمان به منزله عیال خداوند و خانواده او هستند. از این رو هر کس از مردمان دلجویی کند و به خدمت ایشان بپردازد آن عبادتی است که نسبت به خدا انجام داده است.

*قرض نیکو در مقابل ربا آمده است که قرض دادن به بهره و افزونی است و این زیاده گرفتنِ ربا خواران را خداوند چندان مطرود و ناپسند دانسته که آن را اعلان جنگ با خدا خوانده است.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.