• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 4401)
چهارشنبه 23/5/1392 - 1:0 -0 تشکر 632416
قطعاتی کوتاه و بلند از کتاب وحی

 


آیه ۴۱ سوره عنكبوت

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ


داستان كسانى كه غیر از خدا دوستانى اختیار كرده ‏اند همچون عنكبوت است كه خانه‏ اى براى خویش ساخته و در حقیقت اگر می ‏دانستند سست‏ ترین خانه‏ ها همان خانه عنكبوت است (۴۱)


این تمثیل در بیان حقیقت است که هر کس غیر از خدا را به دوستی برگزیند چنان است که از قلعه مستحکمی بیرون آمده و به خانه عنکبوتی دل بسته است.

در حالی که اگر شخص از خانه عنکبوت آگاه شود درمی یابد که خانه ای سست تر از آن در میان آشیانه های موجودات زنده نیست که فقط اسم خانه خانه را دارد بدون در و پنجره و حفاظ و سقف و امنیت که به جاروبی هزار مثلِ آن را می توان درپیچید در حالی که دوستی خدا حصار محکمی است که آدمی را از همه دشمنان در پناه می گیرد.

اگر چه خداوند خانه عنکبوت را سست ترین خانه ها معرفی کرده و این در مقام خود راست است، در عین حال تارهای عنکبوت یکی از شگفتیهای طبیعت و خلقت است: حیوانی از آب دهان آنچنان مفتولی می بافد که اگر مفتولی از فولاد با همان قطر  بسازند و با تار عنکبوت مقایسه کنند آن تار از مفتول پولادی قوی تر و محکم تر است.


و در عین حال خداوند نشان می دهد که سست ترین خانه های او خود از نظر استحکام،دانشمندان جهان را به حیرت وا می دارد و چه بسیار که ایمان آنها را معجزۀ همین تارهای سست، تقویت می کند .

آنجا که همین دام سست، پیامبر اکرم را در غاری که با ابوبکر پنهان شده بودند از شر دشمنان حفظ کرد و عجیب واقعه ای است که خداوند با سست ترین چیزی چون تارهای عنکبوت بنده خاص خویش را در پناه می گیرد.


منبع:http://www.yjc.ir

جمعه 12/7/1392 - 19:1 - 0 تشکر 660290


درسِ یوسف(ع) به هم سلولی هایش!





آیه ۳۹ سوره یوسف


یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ

اى دو رفیق زندانیم آیا خدایان پراكنده بهترند یا خداى یگانه مقتدر

بعد از واقعه برهان رب و مهمانی زنان مصری، عزیز مصر مصلحت می بیند که یوسف را زندانی کند تا آشوب فرو نشیند. دو جوان که همراه یوسف به زندان آمده اند هر یک خوابی دیده اند که تعبیر آن را از یوسف می طلبند.

یوسف هم بر آن می شود که در آغاز درسی و تعلیمی به یاران خویش بدهد آنگاه به تعبیر خواب پردازد. این آیات درس یوسف است در مدرسۀ زندان (عالم) که مهمترین درس انبیاء و اولیا است.




یوسف در کمال محبت و شفقت با هم زندانیان خویش می گوید:
ای یاران هم زندان من، ای کسانی که مه با هم در زندان تن و قفس آب و گِل اسیریم، شما خود قضاوت کنید که آیا آدمی اربابان متفرق و پراکنده داشته باشد و هر دم فرمانی از هر یک دریافت کند و به جانبی کشیده شود بهتر است یا آنکه او را ارباب واحدی باشد یگانه و نیرومندکه سر و کارش تنها با اوست؟

کسانی که غیر خدا را به ربانیت می پذیرند هیچ گاه به وحدت و نهایتاً به صلح درونی نمی رسند و هر دم چون پرِ کاه به تندبادی به هر سو می شتابند.

گاه حرص فرمان می دهد که بشتاب و با هر سختی و هر ظلم و ستم که می توانی این متاع ناچیز دنیا را از دست رقیبان بربای، گاه تکبر فرمان می دهد که خود را از دیگران برتر دان و با تحقیر سخن گوی تا از بأس تو همگان به هراس اندرآیند.

جمعه 12/7/1392 - 19:2 - 0 تشکر 660291


سَریانِ هوشمندی در ذرات آفرینش



آیه ۶۹ سوره نحل


ثُمَّ كُلِی مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِی سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ

سپس از میوه‌های شیرین و شهد گل‌های خوشبو تناول کنید و راه پروردگارتان را به اطاعت بپویید. آنگاه از درون آن‌ها شهد شیرینی به رنگ‌های گوناگون برآید که در آن شفای مردمان است و در این شگفتی‌ها نیز آیات قدرت الهی بر اصحاب فکرت هویدا است.


*کیست که شگفت انگیزترین دستگاه پالایش را درون حیوانی نصب می‌کند تا از میانه خون و روده، شیری چنان پاک بی کم‌ترین آمیختگی و آلودگی برای نوشیدن فرزند آن حیوان و فرزندان انسان عرضه کند:

در میان خون و روده، فهم و عقل         جز ز اکرام تو نتوان کرد نقل
      مثنوی

*در عین حال بدیهی است که بهره ناچیز ما از علم (و ما اوتیتُم من العلمِ الّا قلیلاً، اسراء: 85) پاسخگوی همه مشکلات آفرینش نیست بلکه ما همچنان حیران و مدهوشیم از این نظارت حیرت انگیز و هرچه بر علم بیفزاییم بر حیرت ما افزوده می‌شود:


پنداشتی این پرند پوشی         معلوم تو گردد ار بکوشی؟
      سر رشته راز آفرینش          دیدن نتوان به چشم بینش
این رشته قضا نه آنچنان بافت         کان را سر رشته می‌توان یافت
سر رشته قدرت خدایی         بر کس نکند گره گشایی


*وحی خداوند به زنبور عسل ابعاد کلی‌تری از معنای وحی را روشن می‌کند و توان گفت که وحی الهی سریان هوشمندی در ذرات آفرینش است و اینکه به زنبور فرمان داده می‌شود که در راه‌های پروردگارت حرکت کن همان تعلیم الهی است که زنبور به سائقه فطرت آن را دنبال می‌کند و هیچ خطایی بر او عارض نمی‌شود.

جمعه 12/7/1392 - 19:3 - 0 تشکر 660293


اهمیت صداقت و راستی



آیه 62 سوره بقره


*إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ الَّذِینَ هَادُوا وَ النَّصرَى وَ الصبِئِینَ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَخِرِ وَ عَمِلَ صلِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ*

*هر مسلمان و یهود و نصارا و ستاره‌پرست که از روی حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان آورَد و نیکوکاری پیشه کند البته از خدا پاداش نیک یابد و هیچ گاه (در دنیا و عقبی) بیمناک و اندوهگین نخواهد بود*


*بار دیگر خداوند از حکمت جاودانه سخن می‌گوید و مهم‌ترین پیام و جان کلام الهی را چه در قرآن و چه در کتب آسمانی دیگر یادآور می‌شود و آنچه را مایۀ رستگاری نهایی بشر و برخورداری او از سعادت دنیا و آخرت است خاطرنشان می‌سازد.


هر خط که بر این ورق کشیده ست        شک نیست در آنکه آفریده ست   
    سـوگـند دهـم بدان خـدایت        کاین نکته بدوست رهنمایت   
  کان آینه در جهان که دیده ست        کاوّل نه به صیقلی رسیده ست؟
(نظامی، لیلی و مجنون)


رستگاری در سه گوهر است که هر که بدان دست یابد از خوف و حزن آسوده می‌شود:
*نخستینِ آن سه گوهر ایمان به خداست، ایمان به اینکه عالم را آفریدگاریست
*گوهر دوم ایمان به جاودانگی روح و نشئه آخرت و روز پاداش و جزاست.
*گوهر سوم حاصل ایمان به دو اصل اول است



*روشن است که کار خوب و صالح در این آیه، به سنت‌ها و آیین مذهبیِ هیچ دین خاصی مربوط نمی‌شود و عمل صالح همان عملی است که مورد قبول و ستایش همۀ انسان‌هاست و همه از یکدیگر انتظار دارند که آن کارها را به جای آورند.

* و مهم‌ترین این کارها صداقت و راستی و عدالت و وفای به عهد و خدمت به خلق و احسان و انصاف و خُلقِ خوش و سخاوت است.

*بنابراین هر کس پیرو هر دینی باشد اگر به راستی به خدا و قیامت ایمان آورد و کار نیکو کند رستگار خواهد شد و اگر این سه اصل حاصل نشود، حفظ ظواهر هیچ دینی آدمی را رستگار نخواهد کرد.

جمعه 12/7/1392 - 19:5 - 0 تشکر 660294


ماجرای بریدن دست به جای ترنج




آیه ۳۱ سوره یوسف


فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِیمٌ ﴿۳۱﴾

پس چون [همسر عزیز] از مكرشان اطلاع یافت نزد آنان [كسى] فرستاد و محفلى برایشان آماده ساخت و به هر یك از آنان [میوه و] كاردى داد و [به یوسف] گفت بر آنان درآى پس چون [زنان] او را دیدند وى را بس شگرف یافتند و [از شدت هیجان] دستهاى خود را بریدند و گفتند منزه است‏خدا این بشر نیست این جز فرشته‏اى بزرگوار نیست (۳۱)



پس از آنکه یوسف مانند هر انسان شریفی از بند عشق زلیخا می گریزد و عزیز مصر بر در ظاهر می شود و پس از جستجو درمی یابد که خطا از جانب زلیخاست با او می گوید که نزد پروردگارت از این گناه آمرزش بخواه و همچنین یوسف را نیز توصیه می کند که از این واقعه درگذرد.

پس از این اتفاق در شهر مصر میان زنان مصری هیاهویی در می افتد که همسر عزیز مصر را با غلام خویش سر و سودایی بوده است و ما او را در گمراهی آشکار می بینیم.

مقصود از گمراهی آشکار همان عشق است که در جان زلیخا بود و مردمان عاشق را گمراه می خوانند چنانکه یعقوب را نیز به سبب عشق یوسف گفتند که در گمراهی آشکار است.




زلیخا برای آنکه ملامت زنان مصری را به خود ایشان بازگرداند، مهمانی ترتیب می دهد و آن زنان را به قصر خویش دعوت می کند و ایشان در حالی که بر بالش های خویش تکیه کرده و با کاردی به پوست کندن ترنج و نارنج و میوه های دیگر مشغول شده اند به ناگاه با یوسف که به فرمان زلیخا از پشت پرده بیرون آمده است روبه رو می شوند.

جمال یوسف چنان ایشان را از خود بی خود می کند که دستها را به جای ترنج می برند و خبر نمی شوند بلکه همه یک زبان از حیرت و تعجب به تکبیر و ستایش جمال یوسف فریاد بر می آورند.

آنها می گویند هیهات که این غلام از جنس آدمیان باشد، بلکه او بی گمان فرشته ای بسیار عزیز و با کرامت است.


گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی روا بود که ملامت کنی زلیخا را


سعدی



جمعه 12/7/1392 - 19:6 - 0 تشکر 660295


  حقیقتی ساده درباره زیبایی







آیه ۳۱ سوره یوسف


فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِیمٌ ﴿۳۱﴾

پس چون [همسر عزیز] از مكرشان اطلاع یافت نزد آنان [كسى] فرستاد و محفلى برایشان آماده ساخت و به هر یك از آنان [میوه و] كاردى داد و [به یوسف] گفت بر آنان درآى پس چون [زنان] او را دیدند وى را بس شگرف یافتند و [از شدت هیجان] دستهاى خود را بریدند و گفتند منزه است‏خدا این بشر نیست این جز فرشته‏اى بزرگوار نیست (۳۱)



پس از اینکه زنان طعنه زن مصری دعوت زلیخا را لبیک گفتند و در مهمانی او شرکت کردند زلیخا با ترفندی زیرکانه مکر ایشان را به خودشان بازگرداند و در حالی یوسف را به ایشان می نمایاند که آنها مشغول بریدن میوه شده اند.

چون جمال یوسف در ایشان اثر می کند واله و مدهوش به بریدن دستهای خود می پردازند اما متوجه این موضوع نمی شوند!.


زلیخا آنها را به خود می آورد و ایشان که از حیرت بیرون می آیند، سوزش بریدن دستها را احساس می کنند در قبال رفتاری که با زلیخا داشتند اظهار ندامت پیشه می کنند. این بیت سعدی ترجمانی است از آنچه در دل زلیخا بوده است.




گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی        روا بود که ملامت کنی زلیخا را


سعدی


       صفتِ یوسف نادیده بیان می کردند       با میان آمد و بی نام و نشان گردیدیم


سعدی




بیان قرآن نقطه اوجی از ماجرای عشق و زیبایی است و تعبیری شگفت است از این حقیقت که زیبایی چه در انسان باشد و چه در هنر و چه در طبیعت می تواند بر رنج ها و دردها فائق آید.


در این حال است که آدمیان دست خود ببرند و هیچ ندانند و گویند:



جمله غمهای جهان هیچ اثر می نکند        در من از بس که به دیدار عزیزت شادم


سعدی



اهل حکمت گفته اند زیبایی طبیبی است که می تواند مزاج و خلق و خوی آدمی را اگر بیمار شده باشد شفا بخشد یعنی از ناهماهنگی به هم آهنگی و از پریشانی به نظم و از زشتی به زیبایی آورد و بر عمر آدمی بیفزاید:



     روی نکو معالجه عمر کوته است این نسخه از علاج مسیحا نوشته ایم


نظیری نیشابوری



جمعه 12/7/1392 - 19:7 - 0 تشکر 660296


پیروزی انسان بر شیطان حاصل چیست؟





آیه ۲۴ سوره یوسف




وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ ﴿۲۴﴾




و در حقیقت [آن زن] آهنگ وی کرد و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او می‌کرد چنین [کردیم] تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود (۲۴)

شکسپیر نیز در نمایشنامه آن خوش است که پایانش خوش است می گوید:

اگر خطاهای ما، ما را شلاق نزنند

فضایل ما، ما را به وادی غرور خواهند افکند

و اگر فضایل ما، ما را دلگرم نکنند

بدیهای ما، ما را در وادی نومیدی هلاک خواهند کرد.

هر کجا پیروزی انسان بر شیطان حاصل می شود محصول مشاهده همان برهان رب است و هر پیامبری و قدیسی در لحظات حساس این برهان رب را مشاهده کرده است.

چنانکه حضرت امیر در مبارزه با آن پهلوان که بر روی آن حضرت آب دهان انداخت و او را در موضع خشم قرار داد به ناگاه چیزی دید که شمشیر بینداخت.



آن پهلوان در نگاه آن حضرت برق آن مشاهده را دید و حیران پرسید که چه دیدی؟ بقیه داستان از زبان مولانا شنیدنی تر است:

ای علی که جمله عقل و دیده ای     شمه ای واگو از آنچه دیده ای


   بازگو ای بازِ عرشِ خوش شکار تا چه دیدی آن زمان از کردگار


    چشم تو ادراک غیب آموخته چشمهای حاضران بر دوخته


   از تو بر من تافت پنهان چون کنی بی زبان چون ماه پرتو می زنی


          آن چه دیدی بهتر از پیکار من      تا شدی تو سست در اشکار من


آن چه دیدی که چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و بازجست        


 آن چه دیدی که مرا زان عکس دید      در دل و جان شعله ای آمد پدید


       آن چه دیدی برتر از کون و مکان       که به از جان بود و بخشیدیم جان

و آن حضرت:

گفت من تیغ از پی حق می زنم     بنده حقّم نه مأمورِ تنم


              شیر حقم نیستم شیر هوا فعلِ من بر دینِ من باشد گوا

معلوم است که حضرت چشمش به جمال صورت اخلاص که خلاصی از همۀ اطوار هوای نفس است افتاده و بدین مشاهده، دشمن را رها کرده است.

جمعه 12/7/1392 - 19:8 - 0 تشکر 660297


ارتباط داستان یوسف (ع) با جنگ رستم و دیو سپید



آیه 24 سوره یوسف



وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ ﴿۲۴﴾




و در حقیقت [آن زن] آهنگ وی کرد و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او می‌کرد چنین [کردیم] تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود (۲۴)


در پایان آیه بشارتی است هست به آیه ای دیگر (حجر: 39،40) که آنجا شیطان گوید «من همۀ بندگان تو را گمراه خواهم کرد مگر مخلصین را» یعنی آنها که خود را از هر آنچه غیر حق است پاک کرده اند. و یوسف در شمار آنان بود.


اینجاست که شیطان می تواند ضربه خود را فرود آورد و یوسف را به حماسه گریز خویش معجب و مغرور کند.


اما یوسف به صراحت می گوید که من نفس خود را از بدی تبرئه نمی کنم که می دانم بسیار امر کنندۀ بدیهاست مگر آنکه رحمت پرورگار شمال حال آدمی باشد.


حکیم ابوالقاسم فردوسی را می بینیم که در نبرد رستم با دیو سپید که آخرین حماسۀ هفت خوانِ اوست رستم ابتدا دیو را که در غار خفته است بیدار می کند زیرا می داند که کشتن دیو خفته نشان رستگاری نخواهد بود.







در واقع ممکن است است در جای دیگری با دیوی بیدار روبه رو شود و از او درماند پس:



       بغرید غریدنی چون پلنگ      چو بیدار شد اندر آمد به جنگ



و چون آن دیو غول پیکر را بر زمین زد برای نیایش پروردگار از غار بیرون آمد و:



ز بهر نیایش سر و تن بشست     یکی پاک جای نیایش بجست


از آن پس نهاد از بر خاک سر      چنین گفت کای داور دادگر


   تویی بندگان را ز هر بد پناه      تو دادی مرا گُردی و دستگاه


        توانایی و مردی و فرّ و زور     همه کامم از گردش ماه و هور


تو دادی وگرنه زخود خوارتر      نبینم به گیتی یکی زارتر



می بینیم که حکیم توس قهرمان خود چگونه از سقوط در ورطۀ عُجب و خودبینی حفظ کرده و شایستگی خود را به لقب حکیم تحکیم کرده است.


جمعه 12/7/1392 - 19:8 - 0 تشکر 660300


مفهومی به نام «برهان رب»








آیه 24 سوره یوسف



وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ ﴿۲۴﴾





و در حقیقت [آن زن] آهنگ وی کرد و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او می‌کرد چنین [کردیم] تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود (۲۴)



در این نکته مفسران بسیار بحث کرده اند که مقصود از برهان رب چیست و با تکیه بر بعضی اخبار و احادیث مطالبی آورده اند که نه تنها راه حقیقی نمی برد بلکه راه را بر فهم حقایقی می بندد.

برهان رب باید چیزی باشد که همه مردمان بتوانند در مواجهه با وساوس نفسانی از آن بهره بگیرند و آن چیزی نیست جز فرشته ای که خداوند بر هر نفسی مراقب و محافظ کرده است : «إنّ کلُ نفسٍ لما علیها حافظ» (طارق:4).

در پایان آیه بشارتی است هست به آیه ای دیگر (حجر: 39،40) که آنجا شیطان گوید «من همۀ بندگان تو را گمراه خواهم کرد مگر مخلصین را» یعنی آنها که خود را از هر آنچه غیر حق است پاک کرده اند. و یوسف در شمار آنان بود.



یوسف پس از آن گریز حماسه آمیز که با پیروی از «برهان رب» صورت می گیرد باز در معرض خطر دیگری قرار می گیرد که از خطر نخستین بسی زیانبار تر است.


آن خطر بزرگ دچار شدن به عُجب و خود بینی است که در دل گوید عجبا که من چنین دیو شهوت بیداری را که در منتهای قدرت خود بود از پای درآوردم.


و به راستی یوسف در سخت ترین شرایط این مبارزه با نفس قرار داشت زیرا اولاً زنی با چنان زیبایی خود را به وی عرضه کرده بود، در خلوت و امنیت خانه، درها کاملا بسته و از همه مهم تر اینکه معشوقی که باید او را به هزار ناز بجویند خود از مقام ناز که برازنده زن است فرود آمده است و دست در دامن یوسف زده است.






جمعه 12/7/1392 - 19:9 - 0 تشکر 660301


نخستین مسلمان





آیه 285 سوره بقره


آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ


*رسول الهی به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده است ایمان آورد و مؤمنان همگی ایمان آورده‌اند به خدا و فرشتگانش و صحف آسمانی و رسولان الهی و گویند که ما میان رسولان فرقی نمی‌گذاریم و نیز گویند که ما سخن خدا را شنیدیم و از آن اطاعت می‌کنیم. پس ای پروردگار ما، ما را مشمول رحمت و آمرزش خود قرار ده که بازگشت همه کارها به سوی توست*




*محققان اسلامی این پرسش را طرح کرده‌اند که نخستین مسلمان کیست؟ بعضی حضرت امیر علیه‌السلام را نخستین مسلمان شمرده‌اند و بعضی گفته‌اند پیش از آن حضرت، حضرت خدیجه به پیامبر ایمان آورد و حتی نخستین بارقه های وحی را که پیامبر در آن حیران شده بود خدیجه نشان رسالت او دانست. اما در این آیه نخستین مسلمان همان رسول خداست که به آنچه بر او نازل شده بود ایمان آورد و بدان تکیه کرد و در پی او مؤمنان بسیار همه به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و رسولان الهی ایمان آوردند و دریافتند که جوهر رسالت همان دعوت به خدا و صراط مستقیم اوست و دانستند که فرقی میان رسولان الهی نیست زیرا همه به یک خدا و یک راه و یک سعادت ابدی دعوت می‌کنند و گفتند سخن حق را شنیدیم و اطاعت کردیم و امید رحمت و آمرزش داریم از پروردگار خویش و می‌دانیم که بازگشت ما به سوی اوست.

*نکته این است که تا رسول و گیرنده وحی خود به آنچه دریافت کرده ایمان پیدا نکند بر دیگران تأثیری نخواهد گذاشت اما وقتی دل او به عالم اطمینان رسید و جانش از نور الهی آکنده شد به گفته سعدی :


سخن کز دل برون آید، نشیند لاجرم بر دل




*و این نکته غیر از رسالت در همه سطوح دعوت صادق است. آن کس که به زیبایی ایمان نیاورده است نمی‌تواند به دیگران هنر آموزد و عشق به زیبایی را بپرورد و همچنین است کسی را که او را شجاعت و سخاوت و همتی بلند نیست هرگز نمی‌تواند با سخن بلیغ و سحر کلام چنین صفاتی را در دل مردمان بنشاند و سر جاذبه شاعران بزرگ همین است که اول خود آن‌ها ایمان آوردند بدان معشوق یگانه و آن عشق که دردانه عالم است و آن میخانه که پناهگاه همه آفات است و از این روست که مردمان به خواندن اشعار آنان گرم می‌شوند و به وجد و سرمستی و سرخوشی می‌رسند و این همه از برکات ایمان آوردن رسول و شاعر و هنرمند است به هدایای الهی؛ چه کسی می‌تواند مانند مولانا فریادی از صمیم دل برآورد که :


هله پاسبان منزل، تو چگونه پاسبانی      که ببرد رخت ما را همه دزد شب نهانی


 بزن آب سرد بر رو بجه و بکن هیاهو       که ز خوابناکی تو همه سود شد زیانی



*مقصود از پاسبان منزل، عقل است که در خدمت نفس درآمده و وکیل شیطان شده و دیگر حافظ منافع و مصالح حقیقی آدمی نیست.

*چرا مؤمنان گویند ما فرقی نمی‌نهیم در میان رسولان؟ زیرا از قرآن و هر کتاب آسمانی معنی و پیام و مغز اخذ می‌کنند و به پوست نظر ندارند و جنگ هفتاد و دو ملت بر صورت‌ها و پوست‌هاست که خوراک آتش دوزخ است و این همه دوزخ در جهان پدید آورده است.

جمعه 12/7/1392 - 19:10 - 0 تشکر 660302


آداب معامله نسیه






آیه 282 و 283 سوره بقره



یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ کانَ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفیهاً أَوْ ضَعیفاً أَوْ لا یَسْتَطیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏ وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغیراً أَوْ کَبیراً إِلى‏ أَجَلِهِ ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدیرُونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ (282)




وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلى‏ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلیمٌ(283)




ای اهل ایمان، چون به قرض و نسیه معامله کنید تا زمانی معیّن، سند و نوشته در میان باشد، و بایست نویسنده درستکاری معامله میان شما را بنویسد، و نباید کاتب از نوشتن خودداری کند، که خدا به وی نوشتن آموخته پس باید بنویسد، و مدیون باید مطالب را املاء کند، و از خدا بترسد و از آنچه مقرّر شده چیزی نکاهد، و اگر مدیون سفیه یا ناتوان (صغیر) است و صلاحیّت املا ندارد ولیّ او به عدل و درستی املا کند و دو تن از مردان خود (از مسلمانان عادل) گواه آرید، و اگر دو مرد نیابید یک مرد و دو زن، از هر که (به عدالت) قبول دارید گواه گیرید تا اگر یک نفر از آن دو زن فراموش کند دیگری به خاطرش آورد، و هر گاه شهود را (به محکمه) بخوانند امتناع از رفتن نکنند، و در نوشتن آن تا تاریخ معیّن مسامحه نکنید چه معامله کوچک و چه بزرگ باشد. این عادلانه تر است نزد خدا و محکمتر برای شهادت و نزدیکتر به اینکه شکّ و ریبی در معامله پیش نیاید (که موجب نزاع شود) مگر آنکه معامله نقد حاضر باشد که دست به دست میان شما برود، در این صورت باکی نیست که ننویسید، و گواه گیرید هر گاه معامله کنید، و نبایست به نویسنده و گواه ضرری رسد (و بی اجر مانند)، و اگر چنین کنید نافرمانی کرده اید و از خدا بترسید و خداوند هم به شما تعلیم مصالح امور می کند و خدا به همه چیز داناست.(282)

و اگر در سفر باشید و نویسنده ای نیابید برای وثیقه دین گروی گرفته شود. و اگر برخی بعضی را امین داند (و به او امانت بسپارد) پس باید ادا کند آن امین آنچه را که به امانت گرفته است و از خدای خود بترسد (و به امانت خیانت نکند)، و کتمان شهادت ننمایید، که هر کس کتمان کند البته به دل گناهکار است و خدا از همه کار شما آگاه است.(283)




*در تفسیر این آیات همان ترجمه کفایت می کند. تنها کافی است بیفزاییم که خداوند در این آیات تا چه اندازه وارد جزئیات زندگی و روابط عمومی انسانی شده است و چقدر نکته ها و لطایف اخلاقی و اجتماعی در آن درج فرموده تا مردمان در معاملات و مبادلات خویش دچار مشکل نشوند و هیچ کس زیان نبیند.

*البته امروز ممکن است انسانها با شیوه های حقوقی موثر و مطمئنی بدین گونه کارها بپردازند اما نکته های مهم می تواند از همین آیه الهام گرفته شود و ضرورتی در حفظ شیوه های پیشین در همه احوال نیست بلکه باید رعایت حقوق و حفظ عدالت و انصاف مورد نظر باشد.

*چنانکه لطایف ادبی را ادیبان در می یابند، زیبایی و استحکام یک متن حقوقی را نیز حقوق دانان و قانون نویسان درک می کنند. به حقیقت بسیاری از فقیهان و قانون نویسان اسلامی شیوه بیان وحی در این گونه آیات سرمشق «ایجاز در عین تفصیل» قرار داده اند.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.