• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 3469)
جمعه 4/5/1392 - 0:57 -0 تشکر 625560
مرعشیان، سربدارن مازندران

مرعشیان، سربدارن مازندرانیا مرعشیه  دودمانی شیعه بود که در قرن هشتم هجری در طبرستان حکومت می‌کرد.
سادات حسینی  مرعشی که در سرزمین مازندران ساکن بودند، نسبشان به علی بن حسین می‌رسید. مؤسس دولت مرعشیان قوام‌الدین بن عبدالله نیز از حامیان و پیروان علما و رهبران سربداران بوده‌است.جنبش مرعشیان نیز بر این اساس در همهٔ زمینه‌ها از سربداران تأثیر پذیرفت.
قوام‌الدین، ملقب به میربزرگ، که از سادات مرعشی بود در ۷۶۰ هجری قمری مقارن ۱۳۵۹ میلادی، با قیام علیه چلاویان حکومت مرعشی را تأسیس کرد. او پیش از آن‌که به قدرت برسد، با کیا افراسیاب چلاوی، متحد شد، ولی «تضاد گوناگون بین آن دو و خوی و اشرافیت کیا افراسیاب»، سبب قیام و در نهایت پیروزی میربزرگ شد و مرعشیان در اندک زمانی تمامی مازندران را در حیطهٔ نفوذ خود درآوردند. نهضت مرعشیان به لحاظ رشد مذهب شیعه دوازده امامی در مازندران و گسترش آن به نواحی مجاور و ارتباط آن با کیاییان، سلسله حاکم بر بیه پیش و رسمی شدن تشیع دوازده‌امامی در زمان صفویان اهمیت دارد.

جمعه 4/5/1392 - 1:9 - 0 تشکر 625588

یورش‌های تیمور


یورش به استرآباد






نقشهٔ لشکرکشی تیمور در نخستین دورهٔ یورشش به ایران و استرآباد







نقشهٔ لشکرکشی تیمور به استراباد و سپس غرب فلات ایران



در سال ۷۹۴ قمری در زمان حکومت مرعشیان، هنگام حمله تیمور، اهمیت منطقه که مانند سدی در مقابل هجوم دشمنان عمل می‌کرد، روشن شد و تیمور به سختی توانست بر این نواحی دست یابد.


مرعشیان برای این که مبادا امیرولی به تیمور بپیوندد، حکومت را به او برگرداندند. تیمور پیش از آنکه با مرعشیان ارتباطی بیابد، دو بار به استرآباد لشکر کشاند. اولین بار سال ۷۸۰ ه‍‌ق بود که وقتی امیرولی از یورش تیمور آگاه شد، برخی از نزدیکانش من‌جمله امیر حاجی را با انواع پیشکش‌‏ها به‏ نزد پادشاه تیموری فرستاد. تیمور نیز او را بخشید و استرآباد را به او بخشید. پس از رفتن تیمور، امیرولی اقدامات محافظتی برای حفظ استرآباد انجام داد و دستور داد دور شهر را خندقی بزرگ بکنند و دیواری بلند بسازند و در بالای دیوار، سیخ‏‌هایی را قرار دهند. تیمور وقتی از اقدامات امیرولی مطلع شد، با لشکر بزرگی، متشکل از سی ‏قشون در سال ۸۷۶ ه‍‌ق به طرف استرآباد حرکت کرد. لشکر امیرولی شکست خورده، رو به فرار آوردند. امیرولی به سوی ری گریخت و تیمور لشکری به سرداری «خدای‌داد بهادر»، «شیخ‌علی بهادر»، «عمر بهادر» و «ایناغ خماری» را در پس او روانه کرد. امیرولی پس از فرار به ری، از راه گیلان به خلخال رفت و در آنجا به قتل رسید. بعد از فتح استرآباد، تیمور «پیرک‌پادشاه پسر لقمان‌پادشاه» از نوادگان طغاتیمور را والی آنجا نمود.


پس از تصرف استرآباد به دست تیمور، سادات مرعشی برای جلوگیری از برخورد با تیمور، درصدد فرستادن نماینده‏ای به خدمتش برآمدند. به همین‌دلیل کمال‌الدین فرزندش غیاث‎الدین را به همراه هدایایی به اردوی تیمور فرستاد. سید غیاث‎الدین توسط «سید برکه» که از صوفیان مورد احترام تیمور بود به حضورش رسید. تیمور انتظار داشت که خود سید کمال‎الدین شخصاً به خدمتش برسد و لذا به سید غیاث‌الدین توجهی نکرد، اما او را خلعت پوشانید و نصیحتی چند کرد و خود به سوی عراق رفت.سید کمال‎الدین برای بار دوم همان فرزند خود را با تعدادی از سپاهیانش به خدمت امیر تیمور فرستاد و با اینکه وی تا عراق ملازم تیمور بود، ولی نتوانست در دل او رأفت و مهر ایجاد کند. تیمور پس از چندی در سال ۷۹۲ هجری لشکر خود را متوجه خراسان کرد و از آنجا برای تصرف مازندران عزمش را جزم نمود.


سید کمال‌الدین برای بار سوم پسرش، غیاث‌الدین، را با هدایایی پیش تیمور فرستاد و عذرخواهی نمود و در پیامی گفت:



ما جمعی از ساداتیم که در این جنگل مازندران مقیم گشته، به دعای دولت مواظبت می‏نماییم.... اکنون این حقیر مدتی است به طریق جدّ و آباء خود در این جنگل مازندران با مردم آنچه وظیفه عدل و انصاف است مدعی داشته، به دعای دولت شاهان ذوی الاقتدار مشغولیم. مأمول آنکه نظر عنایت مشمول حال این فقیران گردانیده از ما بجز دعاگویی چیز دیگری توقع ندارند.


از تیمور در کتاب تزوکات تیموری چنین جمله‌ای نقل شده‌است:



اول کسی که به من پناه آورد امیرعلی حاکم مازندران بود که به من پیشکش فرستاد و در مکتوبی که نوشته بود، قید کرده بود که ما جمعی از آل‌علی‏ایم، قناعت به این سرزمین کرده‏ایم «ان تأخذ و اقدرتكم اقوی و ان تعفوا اقرب للتقوی» یعنی اگر بگیرید قدرت شما قوی‏تر است و اگر عفو کنید نزدیک به پرهیزکاری است.


درخواست‌های سید غیاث‌الدین مورد قبول تیمور واقع نشد و به فرمان تیمور، وی را گروگان گرفتند و سپس برای نصیحت به کمال‌الدین، او را بازگرداندند.

جمعه 4/5/1392 - 1:10 - 0 تشکر 625589

یورش به مرعشیان






نقشهٔ لشکرکشی تیمور که به فتح طبرستان انجامید



پس از آنکه تیمور غیاث‌الدین را بازگرداند، خود نیز در پی او روان شد. ظهیرالدین در مقایسهٔ تعداد لشکریان مرعشیان و تیمور نوشته‌است: «لشکر ایشان نسبت به لشکر تیمور همچو قطره و دریاست.»


بنابراین، مرعشیان به انبوه درختان جنگلی، که به نظر می‌رسید موضعی غیرقابل نفوذ باشد، پناه بردند. تیمور نیز دستور داد که درختان را قطع نموده و جنگل‌ها را نابود کنند. سرانجام نیز، پس از چند روز، نبرد سنگینی بین دو طرف آغاز شد.


تیرباران سپاهیان مرعشی، بسیاری از سرادارن تیمور را کشت؛ اما تیموریان نیز بسیاری را کشتند. کمال‌الدین از تیمور درخواست امان نمود. تیمور در پاسخ به درخواست شرطی وضع نمود:



هر یک از بزرگان و مهتران این ولایت فرزندان خود را با مال چند ساله پیش ما فرستند و چون فرزندان ایشان در کوچها با ما باشند، پدران ایشان را ما امان دهیم.


مرعشیان این شرط را نپذیرفتند و در قلعهٔ «ماهانه‌سر»سنگر گرفتند. در منابع مختلف مقاومت مرعشیان در این قلعه، از «یک هفته» تا «دو ماه و شش روز» آورده شده‌است. مرعشیان این قلعه را ناگشودنی می‌دانستند؛ لیکن تیمور شیوهٔ جنگی جدیدی اتخاذ نمود.


لشکر تیمور قلعه را محاصره کردند و از کنارهٔ «دریای قلزم»، کشتی‌هایی مجهز به آتش‌انداز به سوی قلعه رفته و نفت و آتش به میان قلعه انداختند. در این مرحله، مرگ یکی از سرداران تیمور، به نام خواجه علی بهادر، وی را خشمگین نمود. تیمور پس از آن شخصاً در عملیات جنگی دخالت نمود. چنانکه حصاری پس از حصاری فرو می‌ریخت.  سرانجام، پنجشنبه مورخ دوم شوال ۷۹۵ ه‍‌ق، استمرار تهدیدات تیمور، موجب شد تا کمال‌الدین مجبور شود دروازهٔ واپسین حصارها را نیز بگشاید.

جمعه 4/5/1392 - 1:11 - 0 تشکر 625590

تبعید سادات مرعشی






مجسمه‌ای از امیرتیمور گورکانی در تاشکند.



تیمور پس از آنکه سادات را به اسارت گرفت، در فکر توجیه اعمال خلاف ادعاهای خویش در احترام گذاردن به اهل‌بیت پیامبر اسلام بود، چنانچه نقشهٔ جدیدی طراحی کرد:


پس از آنکه اهالی قلعه از سنگرشان بیرون آمده و صف کشیدند و نزد تیمور زانو زدند، اسکندر چلاوی نزد تیمور رفته و گفت:«این‌ها خونی من‌اند، پادشاه به من بسپارند تا قصاص بکنم.» تیمور نیز در پاسخ به وی گفت:«این‌ها تنها خونی تو نیستند، ملک رویان را نیز اینان کشته‌اند. ملک طوس را نیز حاضر گردانید تا خونی او با او سپرده شود، تا قصاص بکند.»


پس از حاضر شدن ملک طوس پادوسبانی در این مجلس، تیمور از او خواست تا آنکس را که خونی اوست، قصاص نماید. ملک طوس، با این عمل مخالفت کرد و گفت:



ایشان هیچ‌کدامین مردم ما را قتل نکرده‌اند که بر ما قصاص لازم آید شرعاً، زیرا که در صف هیجاء تیری از نوکران ایشان برکسان ما آمده مرده‌اند و یا به شمشیری مجهول به شرف هلاک پیوسته باشند. عجب اگر این قتل را قصاص جایز باشد و دیگر آن که ایشان سیداند، هر که ایشان را بکشد فردا روز قیامت یقین در پهلوی یزید لعین باید استادن و سؤال ایزدی را جواب دادن و مرا طاقت شرکت یزید نیست. باقی شما حاکمید.


امیر تیمور گورکانی، چون این سخنان را شنید، به ملک سعدالدوله گفت:



رحمت بر تو باد که مرا و خود را از آتش دوزخ نجات دادی لعنت بر اسکندر شیخی که می‌خواست، مرا همعنان خویش، به نار جحیم رساند.


سپس اسکندر چلاوی و چند تن دیگر، «رشانقه» را از «سادات» جدا کرد و به دستور تیمور هر کس که سید نبود را، «قتل عام» نمودند.تیمور پس از آن، برای اینکه مرعشیان دوباره به حکومت نرسند و منطقه را دچار شورش نکنند و همچنین برای آنکه آن‌ها را تحت نظر داشته باشد، فرمان داد سادات را به فرارود، مرکز حکومتش، انتقال دهند. به فرمان تیمور همهٔ مرعشیان را در کشتی نشانده و به فرارود بردند. چناچه کمال‌الدین را به خوارزم، مرتضی و عبدالله را به چاچ، فخرالدین را به کاشغر و زین‌العابدین را به سیرام تبعید کردند. تیمور نیز پس از تبعید سادات مرعشی، حکومت ساری را به جمشید قارن غوری و آمل را به اسکندر شیخی و رستمدار را به ملک طوس و نور را به ملک کیومرث اهدا نمود.

جمعه 4/5/1392 - 1:12 - 0 تشکر 625591

وقایع پس از تبعید مرعشیان






نقشهٔ تقریبی خوارزم و فرارود که در شمال‌غرب طبرستان قرار دارند.



تیمور ساری و آمل را «غارت» و مردم آنجا را «قتل عام» کرد.بسیاری از مردم آمل از شهر گریختند و راهی ساری شدند تا آنکه آمل به «قحطی» دچار شد. اسکندر شیخی در این زمان برای آوردن غلات از گیلان کمک خواست ولی با وجود تلاش‌‎های او، برای ازدیاد جمعیت و بازسازی اقتصاد، این شهرها رونق سابقشان را بازنیافتند. مقارن همین ایام اسکندر مشهد میربزرگ را تخریب نمود.  سید عزالدین رکابی، داماد کمال‌الدین مرعشی، هم در بازگشت از گیلان در جنگل‌ها کمین نمود و مدتی علیه اسکندر قیام نمود که در آخر اسکندر چلاوی با کمک قارن غوری، حاکم ساری، و خراسانیان در خدمت او، عزالدین رکابی را شکست داد و او و پنج پسرش را کشت.


پس از مدتی اسکندر چلاوی به دلایل نامعلومی علیه تیمور شورش نمود و مدتی بعد در جنگل‌ها متواری شد و در شیرود دوهزار به قتل رسید و سر بریده‌اش به دو پسر زندانی‌اش در قلعه فیروزکوه نشان داده شد. تیمور بعداً از آنان عذرخواهی کرد. پس از قتل اسکندر، تیمور سیاستش را نسبت به مرعشیان تغییر دادچنانچه در سفرش به گیلان، به قصد یافتن اسکندر، غیاث‌الدین مرعشی ملازم وی بود.همچنین پس از مرگ اسکندر، حکومت آمل را به سید علی بن سید کمال‌الدین سپردو به سید علی قول داد، وقتی به فرارود رسید، دیگر سادات مرعشی را نیز رها نماید؛ ولی پیش از رسیدن به آنجا وفات یافت.  در این مدت چند تن از فرزندان میربزرگ نیز درگذشتند. کمال‌الدین، حاکم سابق مرعشیان، از جمله این افراد بود که در کاشغر وفات یافت و بعدها مریدانش، استخوان‌هایش را به ساری آوردند و دفن کردند.

جمعه 4/5/1392 - 1:12 - 0 تشکر 625592

دورهٔ سوم حکومت مرعشیان: بازگشت به طبرستان


پس از مرگ تیمور، رفتار جانشینش، شاهرخ، با بازماندگان سادات مرعشی که در فرارود می‌زیستند مسالمت‌آمیز بود؛ چنانچه به آنان اجازهٔ بازگشتن به مازندران داد. در ابتدای ورود مرعشیان به طبرستان، پیرک پادشاه، حاکم استرآباد، اجازه‌شان را معتبر ندانستآنان را محبوس نمود و اموالشان را ضبطکرد.  با شورش مردمان ساری و سپس حرکت مردم آمل به سوی استرآباد، پیرک پادشاه سادات مرعشی را در سال ۸۰۹ه‍جری قمری با هدایایی رها کرد.


در این دوره از حکومت مرعشیان، حکومت دو قسمت شده و بخشی از عموزادگاه در ساری و بخشی دیگر در آمل حکومت می‌کردند. تدریجاً درگیری میان حاکمان آمل و ساری برای کسب قدرت بیشتر، رشد کرده و درگیری‌های خانوادگی به نزاع و جنگ دو شهر مبدل شد.

جمعه 4/5/1392 - 1:13 - 0 تشکر 625593

سید علی ساروی و آملی

پس از رهایی سادات، آن‌ها به ساری رفته و در قلعه‌ای اقامت گزیدند. پس از چند روز فرزندان رضی‌الدین به آمل رفتند و حکومت شهر را از سید علی، فرزند کمال‌الدین، گرفت. سید علی نیز به ساری رفته و با رایزنی و استناد به وصیتنامه‌های میربزرگ و کمال‌الدین، بارفروش‌ده را به برادرش، غیاث‌الدین، سپرد. سپس حکومت آمل را با موافقت سادات مرعشی، به سید قوام‌الدین دوم، فرزند رضی‌الدین، واگذار کرد. لیکن حکومت قوام‌الدین دوم، به درازا نکشید؛ چنانچه «سید علی آمل» علیه برادر زاده‌اش، سید علی ساری، با جمعی از درویشان در جنگل‌های اطراف آمل شورید. علی ساری نیز با، به حکومت رسیدن سید علی آمل، موافقت نمود. پس از به حکومت رسیدن علی آمل، در سال ۸۱۲ هجری، وی با خانوادهٔ سید رضی، کیای گیلان، وصلت کرده و روابط سادات مرعشی و کیاییان گیلان را زنده نمود.

جمعه 4/5/1392 - 1:13 - 0 تشکر 625594

حکومت مرتضی


پس از آن که علی ساری به جای خودش، در نماز عید قربان، فرزندش مرتضی را فرستاد، غیاث‌الدین نامه‌ای تهدیدآمیز به سید علی نگاشت. سپس علی ساری با نصیرالدین، به مشورت نشست و از او برای پسرش بیعت گرفت. در سال ۸۲۰هجری علی ساری وفات یافت و فرزندش، مرتضی، بر مسند نشست. نصیرالدین برای مرتضی از علی آمل، ملک کیومرث و فرزندان رضی‌الدین بیعت گرفت و نامه‌ای به شاهرخ رساند و در آن درخواست حکم مازندران را برای مرتضی نمود.


یکی از مشاوران مرتضی، به نام اسکندر روزافزون، به این فکر افتاد که غیاث‌الدین را که در زندان حبس بود، بکشد تا از خطرات احتمالی بکاهد ولی مخالفت بزرگان خاندان، زنان صاحب نفوذ و نصیرالدین مانع این عمل شدند.نصیرالدین پس از آن ظاهراً از کلیهٔ فعالیت‌های سیاسی کناره‌گیری نمود. مرتضی از او درخواست نمود تا به ساری بازگردد و به فعالیاتش ادامه دهد ولی وی نپذیرفت. پس از آن در سال ۸۲۲ هجری، مرتضی به جنگ نصیرالدین شتافت و او را شکست داد.پس از آن که نصیرالدین در «نبرد لپور» شکست خورد، گریختو سادات کیای گیلان او و خانواده‌اش را پذیرفتند. در این هنگام، بین مرتضی و علی آمل اختلافاتی روی داد و در سال ۸۲۴ هجری، علی را از آمل بیرون کرده، قوام‌الدین دوم را بر مسند نشاندند.سرانجام نیز علی آمل و نصیرالدین به ترتیب در سال‌های ۸۲۵ و ۸۲۶ و مرتضی در ۴ صفر ۸۳۷ هجری درگذشتند

جمعه 4/5/1392 - 1:14 - 0 تشکر 625595

حکومت محمد

پس از مرگ مرتضی، فرزند وی، محمد، زمام امور را به دست گرفت. در ابتدای حکومت محمد، غیاث‌الدین در زندان وفات یافت. همچنین «کمال‌الدین بن قوام‌الدین دوم» حکومت آمل را پس از مرگ پدرش بدست گرفت و با تابعیت از محمد بن مرتضی به حکومت ادامه می‌داد. بهرام، ولد اسکندر روزافزون، به محمد پیشنهاد نمود که حکومت آمل از کمال‌الدین بگیرد و به یکی از پسران خویش اهدا کند. وقتی محمد، کمال‌الدین را به ساری فراخواند، او از فرمان سر باز زد.  سرانجام کمال‌الدین در نبردهای پیش‌آمده شکست خورد و به تنکابن پناهنده شد و عبدالکریم حکومت آمل بدست گرفت. ولی مخالفت طرفداران کمال‌الدین آغاز شد و آملیان پس از علنی کردن حمایت خود از کمال‌الدین، عبدالکریم بن محمد را از شهر خارج نمودند. ظهیرالدین نیز که در گیلان مستقر بود، به همراهی کمال‌الدین شتافت. پیروزی آسان، آملیان را به این فکر انداخت که ساری را نیز از سلطهٔ محمد خارج کنند.ظهیرالدین دربارهٔ این موضوع نوشته‌است: «چون در سنهٔ هشتصد و چهل، کاغذ مردم ساری به حقیر رسید و سید کمال‌الدین به آمل متمکن گشت هم کاغذی بنوشت و از ملک کیومرث هم کاغذی به نام حقیر ستاند و طلب به جد نمود عزم جزم کرده روان گشته آمد.

در نخستین نبردی که محمد و «مثلث ملک کیومرث، سید ظهیرالدین و سید کمال‌الدین»انجام دادند، لشکر ساری از ظهیرالدین شکست خورد. سپس مرتضی، توسط محمد، در رأس لشکری به سوی ظهیرالدین فرستاده شد و او نیز شکست خورد. پس از آن محمد یکی از فرزندانش را با هدایایی نزد «امیر هندو»فرستاد و کمک خواست. امیر هندو با لشکر قومس و جرجان به آمل رفت و در موضع «مرزناک» میان وی و کمال‌الدین جنگی «سهمناک» به وقوع پیوست که به شکست آملیان انجامید.پس از جنگ، کمال‌الدین با «طرح توطئه‌ای»، به حکومت آمل دست یافت و مرتضی را کنار زد.در سال ۸۴۹ ه‍‌ق، با مرگ کمال‌الدین، سید مرتضی دوباره به حکومت آمل رسید. سرانجام نیز محمد مرعشی در سال ۸۵۶ درگذشت.

جمعه 4/5/1392 - 1:15 - 0 تشکر 625596

حکومت عبدالکریم یکم


یک ماه پس از مرگ محمد فرزند ارشدش، عبدالکریم، که جهت کسب آموزش‌های ملک‌داری در «دیوان اعلی» و یا در اردوگاه «میرزا جهان‌شاه بن قرایوسف» به سر می‌برد به ساری آمد و بر مسند حکومت نشست. در سال ۸۵۰ نیز شاهرخ تیموری درگذشت. با مرگ شاهرخ، بر سر جانشینی وی در هرات درگیری‌هایی روی داد که موجب شد چندی بر سلطه و اقتدار تیموریان بر ولایات گوناگون من‌جمله مازندران خلل ایجاد شود. در سال ۸۵۲ نیز این درگیری‌ها به حکومت «بابر پسر بایسنقر پسر شاهرخ» انجامید و عبدالکریم یک‌بار بر سر خراج با وی جنگید و شکست خورد. عبدالکریم در ۵ ربیع‌الاول ۸۶۵ هجری‌قمری درگذشت.

جمعه 4/5/1392 - 1:15 - 0 تشکر 625597

حکومت عبدالله


پس از مرگ عبدالکریم یکم، فرزند وی عبدالله را، گرچه سن کمی داشت، به حکومت رساندند. عبدالله به شرب خمر بسیار اقدام می‌کرد و این موجب شد تا مردم مازندران از وی متفرق شوند. در حکومت وی، علی روزافزون قدرت بسیاری داشت که به دست سادات بابلکانی  کشته شد. بابلکانی او را با عمویش کمال الدین که از او هم بیشتر شرابخوارتر بود جایگزین کردند.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.