نبرد در جنوب
مرعشیان نیمنگاهی نیز به آن سوی البرز داشتهاندو کمالالدین بنابرین به سوی سوادکوه لشکرکشی نمود. مسیر این لشکرکشی از منطقهٔ لپور میگذشت که جایگاه خاندانی به نام کیائیان بیستون نیز بود. کمالالدین هدایایی به این خاندان اهدا نمود و با دختر کیاحسن کیابیستون وصلت نمود.
کیااسکندر سیاوش سوادکوه را تسلیم نمود ولی کیاجلال متمیر به مقاومت ادامه داد تا آنکه با رسیدن فصل پاییز، مرعشیان مجبور به ترک منطقه و بازگشت به ساری شدند. با رسیدن بهار، ارتشی با حمایت رضیالدین، حاکم آمل، به این ناحیه بازگشت ولی علیرغم فتح سریع فیروزکوه، کیاجلال متمیر هنوز در قلعه مقاومت مینمود. سید فخرالدین در پیامی، کیاجلال متمیر را دعوت به تسلیم نمود و کیاجلال نیز با فرستادن هدایایی، از وی مهلت خواست. این هملت به درازا کشید و فصل پاییز دوباره رسید. مرعشیان نیز مجبور به ترک آنجا شدند. بدین شکل، فرزندان میربزرگ در سال ۷۷۶هجری، نزد پدر رفتند و از وی کمک خواستند. در این هنگام سید علی کیا[ نیز به میربزرگ پناهنده شدهبود. میربزرگ بر سر این مسئله با سیدعلی مشورت نمود و سرانجام وی گفت که شخصأ در این نبرد شرکت خواهد نمود. سپس مرعشیان از حاکمان رستمدار خواستند که به عهد خود عمل نموده و در این نبرد آنان را همراهی کنند ولی آنان پیمانشکنی نمودند.
پس از شروع نبرد و رسیدن خبر حضور سادات گیلان به گوش جلال متمیر، وی اعلام نمود که به شرط میانجیگری علی کیا و دریافت اماننامهای برای فرزندانش، تسلیم خواهد شد. پس از انجام درخواستهای کیاجلال، او درهای قلعهاش را گشود و طبق پیامش تسلیم شد. پس از تسخیر دژ، سادات مرعشی اموال دیوانی و اموال باقیمانده از دوران حکومت باوندیان را جدا نموده و اموال کیاجلال متمیر را به وی بازگرداندند. او نیز بخشی از این اموال را به سادات گیلان و بخش دیگری را به سادات مرعشی اهدا نمود. پس از آن نیز کیاجلال را به ساری منتقل نمودند و قلعهٔ فیروزکوه را از آن پس به عنوان انبار ذخایر محفوظ داشتند.