• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 3330)
يکشنبه 23/4/1392 - 14:50 -0 تشکر 621406
امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی عارف و شاعر بزرگ پارسی‌گوی هند در سال ۶۵۱ هجری قمری در دهلی متولد شد. پس از کسب معلومات به شاعری پرداخت و در دربار پادشاهان هند تقرب حاصل کرد. وی از موسیقی نیز بهرمند بوده و از موسیقیدانان مشهور زمان خود به شمار می‌رفته است. وی در نظم و نثر استاد بود و آثار بسیاری از خود باقی گذاشته که ازجملهٔ آنها دیوان قصاید و غزلیات اوست. علاوه بر آن خمسهٔ نظامی گنجوی را نیز استقبال کرده و آن را جواب گفته است. وی سرانجام در سن هفتاد و پنج سالگی در سال ۷۲۵ هجری قمری در دهلی وفات یافت.

سه شنبه 8/5/1392 - 12:32 - 0 تشکر 627293



ای بوده در قفای تو دایم دعای من




بیگانگی مکن که شدی آشنای من






دست از جفا بدار و گرنه دعا کنم




تا دادمن ز تو بستاند خدای من






گر من دعاکنم به سحرگاه وای تو




گر دست من نگیری صد بار وای من






تو از برای عشقی وعشق از برای تو




من از برای دردم و درد از برای من



سه شنبه 8/5/1392 - 12:33 - 0 تشکر 627294



تنگ نبات چون بود؟ لب بگشا که همچنین




آب و حیات چون بود؟ خیز وبیا که همچنین






هر که بگویدت که تو دل به چه شکل می‌بری ؟




از سر کوی ناگهان مست به سرا که همچنین






هر که بگویدت که جان چون بود اندرون تن ؟




یک نفسی بیا نشین در بر ما که همچنین






هر که بگویدت که گل خنده چگونه می‌زند ؟




غنچهٔ شکرین خودبازگشا که همچنین



سه شنبه 8/5/1392 - 12:33 - 0 تشکر 627295



آن کیست که می آید صد لشکر دل با او




درویش جمالش ما سلطان دل ما او






بی صبح شبی خواهم کورا غم خود گویم




من گویم و او خندد تنها من و تنها او






مستم زخیال او من با وی و وی بی من




یارب چه خیالست این اینجا من و آنجا او






مهتاب چه خوش بودی گر بودی و من تنها




لب برلب و رو به ررو و او با من و من با او






گویند مرا آخ‌ر دیوانگیت خوشد




دیوانه چرا نبودم ماه من و شیدا او






من خسروا و شیرین بنگر که چه شکلست این




دیباچه دلها من آیینهٔ جانها او



سه شنبه 8/5/1392 - 12:33 - 0 تشکر 627296



گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو




بهر چه بازی کند زلف تو با ساق تو






نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو




فتنه عشق گشت باز گرد سر کوی تو






گریه ترازوی چرخ دست بدی مرمرا




حسن تو یکسو نهم مه بد گرسوی تو






من به فسون و فازان خودت می کنم




تفرقه گر نفگند نرگس جادوی تو






بس که شکسته دلان بستهٔ زلفت شدند




هست هزاران شکست در سر هر موی تو



سه شنبه 8/5/1392 - 12:33 - 0 تشکر 627297



ای زندگانی بخش من ، لعل شکر گفتار تو




در آرزوی مردنم ، از حسرت دیدار تو






معذوری از زلف سیه، پوشی بران روی چو مه




سیری ندارد هیچگه، خون دیده از دیدار تو






گیرم ترا زین چشم تر ، دشوار می‌آید نظر




بیرون کنم دیده زسر ،آسان کنم دشوار تو






زین پس به خوبان ننگرم ، در کوی ایشان نگذرم




گر هیچ یک ره جان برم، از غمزهٔ خون‌خوار تو






در کوی تو بر هر دری ، افتاده می بینم سری




این نیست کار دیگری ، این کار تست این کار تو



سه شنبه 8/5/1392 - 12:34 - 0 تشکر 627298



از دوری خود جانا حال دل من بشنو




اندوه فراق گل ازمرغ چمن بشنو






زان موی بناگوشت هر کس گله‌ای دارد




آن طره به یکسو نه از گوش سخن بشنو






نافه همه بوی خوش ازبوی تو می دزدد




غمازی آن دزدی ازمشک ختن بشنو






از باد هوایت دل صد جان بدید این خود




به شگفت گلی دیگر ای غنچه دهن بشنو






تو جان منی و من دور از تو همی میرم




ای جان جدا مانده آخر غم تن بشنو






بشکست می لعلت چون توبهٔ خسرو را




اکنون صفت مستی زان تو به شکن بشنو



سه شنبه 8/5/1392 - 12:34 - 0 تشکر 627299



ای آرزوی دل شکسته




ما در تو دل شکسته بسته






بس دل که به دولت فراقت




از ننگ چات باز رشته






مجروح لبت بسی است کس دید




یک خرما را هزار هسته






سروت چو برای جان ماخاست




برخاسته و به جان نشسته






اندوه من ار نهند بر کوه




که را بینی کمر شکسته



سه شنبه 8/5/1392 - 12:34 - 0 تشکر 627300



ای رفته و ترک من بد نام گرفته




وز دست وفای دگران جام گرفته






باز آمده‌ای تابنمایی و بسوزی




در شور میاور دل آرام گرفته






خونم مخور ای دوست که این باده غم آرد




چون دید توان آن رخ گلفام گرفته






دشنام مرا گفته بدی دوش و همه شب




من لذت آن گفتن دشنام گرفته






من دوزخی عقل و بسا دوزخی عشق




کو صد چو من سوخته را خام گرفته






ای گل چه زنی خنده ز نالیدن خسرو




کازرده بود بلبل در دام گرفته



سه شنبه 8/5/1392 - 12:34 - 0 تشکر 627301



ای فراق تو یار دیرینه




غم تو غمگسار دیرینه






درد تو میهمان هر روزه




داغ تو یادگار دیرینه






غرق خونم که میخلد هر دم




در دلم خار خار دیرینه






ای دریغا که خاک خواهم شد




با دل بر غبار دیرینه






ای صبا زینهار یادش ده




گه گه از دوستدار دیرینه






گاهگاهی خرامشی نکنی




برسر خاک یار دیرینه






چند گاهی مرا زدل شده بود




زاری و کار و بار دیرینه






وه که بازآمدی و خسرو را




بردی از دل قرار دیرینه



سه شنبه 8/5/1392 - 12:35 - 0 تشکر 627302



به باغ سایهٔ بیدست و آب در سایه




ازین سپس من و جانان و خواب در سایه






به بانگ نوش، مگر ساقیم کند بیدار




چو خفته باشم و مست و خراب در سایه






به سایه خفته بدم دی که یار آمد و گفت




چه خفته‌ای که رسید آفتاب در سایه






هوای گرم و تو نازک، برون مرو جانا




بنوش با من صهبای ناب در سایه






بگفت خسرو بگشای زلف تا شیند




حریف و مطرب و چنگ و رباب درسایه



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.