• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 2272)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:39 -0 تشکر 595775
"در سوگ ام ابیها"

با سلام
ایام فاطمیه و غم مصیبت حضرت ام ابیها (س) بر شما عزیزان تسلیت باد

دل نوشته ها و اشعار خود را در این مبحث به اشتراک گذارید

امیدوارم مرهمی بر داغ  یوسف گمشده اش باشید

نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:54 - 0 تشکر 595784


علی رضا قزوه:



تا که نامت بر زبان آمد، زبان آتش گرفت
سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت


حیدر آمد، خاک همچون باد، گرم گریه شد
خواست تا غُسلت دهد، آب روان آتش گرفت


هان! چه می‌پرسی چه پیش آمد، زمین را آب بُرد
بادبان کشتی پیغمبران آتش گرفت


یک طرف ماه مرا ابر سیاه فتنه کُشت
یک طرف از درد غربت، کهکشان آتش گرفت


رفت سمت آسمان، روحت، زمین از شرم سوخت
در زمین، جسم تو گُم شد، آسمان آتش گرفت


نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:55 - 0 تشکر 595785


علی رضا قزوه:



کیستی؟ ای هرچه هستی چون طفیل هست تو
ای کلید آسمان ها و زمین در دست تو


مادر گل های عالم، مادر صبح و سرود
دختر سبع المثانی، دختر دریا و رود


مادر حوا و آدم، مادر خورشید و ماه
مادر آیینه و لبخند و مفهوم پگاه


عطر زهرا(س) باز پیچیده ست در جان همه
مثل عطر یا محمد(ص) یا علی(ع) یا فاطمه(س)


خود علی(ع) گل بود، تو دادی به آن گل رنگ و بو
سوره کوثر تو بودی، سوره النصر او


آفرینش جلوه ای از اشک و لبخند شماست
سوره اخلاص روح چار فرزند شماست


سوره والشمس و اللیل آیت پیوندتان
سوره والعصر نام آخرین فرزندتان


مادر گل های نرگس، مادر یاس سپید
مادر هرچه شهادت، مادر هرچه شهید


تابناکی مثل قرآن، رازناکی مثل گل
همسر ختم العدالت، دختر ختم الرسل


ای نبی را همچو مادر، ای علی را نیز یار
خطبه ای دیگر بخوان تا پر بگیرد ذوالفقار


خطبه ای تا حیدر از آن شقشقیه سر کند
هر زمان یاد تو و هجران پیغمبر کند


خطبه ای دیگر که زینب شام را محشر کند
تا حسین(ع) بی سرت، بر نیزه قرآن سر کند


ای عطش نوشان بزم ظهر عاشورا سلام!
بچه های انتقام سیلی زهرا سلام!


با شمایم باده نوشانی که ربانی شدید
در سماعی سوختید و در خدا فانی شدید!


بچه های یا علی(ع) در کربلای هشت و چار
تا خدا پل می زدید از روی سیم خاردار


بچه های یا محمد(ص) یا علی(ع) یا فاطمه
بچه های بی محابا لشکر بی واهمه


این زمان در بزم ما آیینه گردانی کنید
با چراغ خون شب ما را چراغانی کنید


کیستی؟ ای هرچه هستی چون طفیل هست تو
ای کلید آسمان ها و زمین در دست تو


عطر گل پیچیده امشب باز در جان همه
مثل عطر یا محمد(ص) یا علی(ع) یا فاطمه(س)


نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:55 - 0 تشکر 595786


عبدالجبار کاکایی:



دنیا طفیل آینه ای بود و آب شد
سقف و ستون عالم و آدم خراب شد


یک ریز ابرهای دو عالم گریستند
وقتی سوار صاعقه، پا در رکاب شد


پهلو گرفته کشتی خورشید در افق
شب زلف را گشود و زمین غرق خواب شد


نزدیک بود خانه ایمان شود خراب
بانو شفیع گشت و دعا مستجاب شد


سیل از چهارسو که برآمد فرو نشست
بادی وزید و فاطمه بانوی آب شد


بانوی آب های دو عالم به یمن تو
در خشکسال عاطفه ها فتح باب شد


نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:56 - 0 تشکر 595787


عبدالجبار کاکایی:



در چشم تو شکوه شبی ته نشین شده ست
رنگین کمان حیرتی از کفر و دین شده ست


در آرزوی سجده به محراب ابرویت
ذرات خاک عالم و آدم جبین شده ست


ای ابر سایه گستر رحمت برآ، دمی
صبح تمام آینه ها آتشین شده ست


ای بی نشان در آینه باور نمی کنم
روحی چنان بزرگ به غربت چنین شده ست


در مشهد بقیع بجویید خاک را
انگشتر رسول خدا بی نگین شده ست


نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 6/1/1392 - 20:11 - 0 تشکر 595842


شعری از امیر حسین میر حسینی


آسمان غرق سیاهی شد



تباهی شد , کبوترهای شهر عشق چاهی شد



تمام فکرهای خوب مردم سست و واهی شد



تمام شهر بیداد و زهرا غرق فریاد و پیمبر بستر افتاد و



سیه پوشید مقداد و مدینه هستی اش از دست داد و





ماجرا این بود





و جمعی اهل کینه , دشمنی هاشان چه دیرینه



کنار شهر پیغمبر مدینه گرد هم گفتند



باید مرتضی با غم قرین گردد . خانه نشین گردد , حزین گردد



نباید بعد پیغمبر امیرالمومنین گردد





مدینه غرق ماتم بود , سراسر غصه و غم بود , به چشمان همه نم بود



آری سوگ خاتم بود . همین کم بود





نمیدانم چرا قصد خلافت شد , مدینه دلخوش یک عده خصم بی کفایت شد



ظلمت بی نهایت شد و اجحافی که در حق ولایت شد





نمودند از خدا دوری . نه ایمانی و نه نوری



و جمعی آمدند , آری , بگیرند از علی مرتضی یک بیعت سوری





و حالا حکم اجرا شد . غوغا شد بلوا شد



تمام آسمان غرق تماشا شد



سپاهی , عده ای از دور پیدا شد



نمی دانم چرا آتش مهیا شد



صدای یک زن تنها هویدا شد





چه میخواهید از مردم . غرق ماتم و دردم



ز ضعف گریه هر روزو شب زردم . مگر من چه بدی کردم ؟ چه میخواهید از مردم ؟



ز کف رفته قرارم . دل فکارم , بعد پیغمبر مریضم , خسته ام , زارم چه میخواهید ای مردم , عزادارم





تمام گوشها کر بود .



عده شان سر بود , قصد شان تنها نه حیدر بود



یک زن , هستی و دخت پیامبر بود .





نمیگویم چه شد .



چهل تن ناجوانمردانه استاده , مادر افتاده , جان داده .





علی جان ! نعره های آشکارت کو ؟!



اقتدارت کو ؟ قرارت کو ؟ لباس رزم و ذوالفقارت کو ؟





و یاس مرتضی نیلوفری شد . بستری شد



گوشه ای افتاد  ، زهرا پییش مرگ رهبری شد . حیدری شد





باز هم میگفت .



اگر چه بی قرارم , خسته و زارم و یا از زندگی بیزار بیزارم



ولی تا جان به تن دارم , به روح مصطفی دست از علی ام بر نمیدارم





اگر چه عشق جاری بود . اگر چه ناتوان در فکر یاری بود



زمان بی قراری بود .



بمیرم زخم کاری بود .





دو چشمش همچنان جیحون



لباسش روز و شب گلگون



نفس میزد ولی با خون



چنین می گفت : پس کی می رود روح از بدن بیرون





حسن افسرده , حسین آب وضو آورده



زینب دختر خانه , گمان از رفتن مادر بو برده .



علی بغض اش فرو برده ..





وای چه ظهری .



ظهر محشر بود . تمام دیده ها تربود . روز آخر زهرای اطهر بود



موذن در پی قد قامت و الله اکبر بود



علی مرتضی آری کنار مرقد پاک پیمبر بود





خبر آمد که زهرا رفت . علی با این خبر آرام تا می شد



نوایش بی صدا می شد .



به اندوه غریبی مبتلا میشد .



زمین می خورد و پا می شد , زمین می خورد و پا می شد





آمد شیر خیبر . پهلوان و مرد نام آور



نشسته پیش بستر , میزند بر سینه و بر سر



علی تنهاست زهرا جان مرو . ای دخت پیغمبر





زهرا چشم خود باز کرد . صورت مردش تماشا کرد



غوغا کرد وصیت گفت , نجوا کرد





علی جان مرد مظلومم . بیا راحت خیالم کن



نوازش زخم بالم کن .



رحمی بر دل افسرده حالم کن , اگر بد کرده ام در زندگی آقا , حلالم کن





صدای گریه ی حیدر تمام شهر را لرزاند



اشک می افشاند , به زیر لب چنین می خواند . مرو زهرا , زهرا رفت





شب بود . درون سینه ها ماتم لبالب بود .



حسین می سوخت درتب بود



کنار پیکر بی جان مادر ,وای , زینب بود .





شبانه , مخفیانه , دور از چشم زمانه , شوهری تنها میان خانه



همسرش را غسل می داد و کفن میکرد



و تابوتی که می بردند بر شانه





دل تاریخ صد چاک است , هلاک است .



و اینجا صفحه اش پاک است



کجاست زهرای مظلومه , کجا خاک است



نمی دانم نمی دانم .



اگر چه رد نماندست





باز بوی یاس می آید



اگر چه رفته مادر باز بوی یاس می آید .



صدای خواندن قرآن با احساس می آید



گوش کن بانو میان خانه است , آری



صدای چرخش دستاس می آید , صدای چرخش دستاس می آید .



نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 6/1/1392 - 20:19 - 0 تشکر 595843

به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش



ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش





کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید



بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش





علی از چشم زهرا چشم خود را بر نمی دارد



مجسم می کند عشق و فداکاری و ایثارش





کند اشک علی را پاک با دستی که بشکسته



نخواهد اشک مظلومی فرو ریزد به رخسارش





علی گه در بغل زانو گهی سر بر سر زانوست



تو گویی از جدایی می کند زهرا خبردارش





به زحمت واکند چشم و به سختی می نهد بر هم



رمق رفته دگر از دیده تا صبح بیدارش





دوای درد خود تنها ز مرگ خویش می خواهد



که در فصل جوانی از جهانی گردیده بیزارش




علی انسانی

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 6/1/1392 - 20:21 - 0 تشکر 595844



رفتـی مــرا بــه وادی غــم واگـذاشتی





تنهـای مـن! مـرا ز چـه تنهـا گذاشتی؟





یادش به خیر باد کـه نـه سال پیش بود





آن شب کـه تـو به خانۀ من پا گذاشتی





حوریـۀ بـهشت علـی! نیمه‌هــای شـب





رفتـی سوی بهشت و مـرا جـا گذاشتی





یـاسین مـن! چـقــدر غریبـانه از وطن





رفتی و سـر بـه دامـن طاهــا گذاشتی





کردی بـه هر نفس طلب مـرگ از خدا





تـا داغ خـویش بــر جگـر مـا گذاشتی





گردون به دیده‌ام چه قدر زشت گشته بود





آن شب که سر به سینۀ صحرا گذاشتی





تا ننگرم چه با تو شده، دست خویش را





هنـگام مــرگ بــر رخ زیبـا گـذاشتی





هرکس نهد ز خویش نشانی، تو بعد خود





یک قبـر بی‌نشـانه بــه دنیــا گذاشتی





دار و نــدار من همـه رفت و بـرای من





تنهـا چهـار کـودک خــود را گذاشتی





گفتــی ز داغ فاطمــه و سینــۀ علـی





«میثم!» چه داغ‌ها که به دل‌ها گذاشتی






صدف نبوت 5 غلامرضا سازگار

نصرالدین کریمی(مُبین)
چهارشنبه 7/1/1392 - 0:15 - 0 تشکر 595849

کن دعا

کن دعا مهدی بیاید فاطمه
عقده هایم او گشاید فاطمه
قصه ام پر غصه شد بعد نبی
او غم دل را زداید فاطمه
دست من را بست بابت مصطفی
مهدی ما میگشاید فاطمه
در سکوت کنج خانه منتظر
تا که وقتش کی برآید فاطمه
بزم ما با آتش خصم ار گسست
شادی ما او فزاید فاطمه
بیقرار و در خروش باشد زمین
با ظهورش عشق زاید فاطمه
کوچه تنگ مدینه بعد تو
طاقتم را می رباید فاطمه
شد غمین تا صبر زین غم یا «مبین»
صبر هم ما را ستاید فاطمه
نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران
وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نصرالدین کریمی(مُبین)
پنج شنبه 8/1/1392 - 23:3 - 0 تشکر 595968

لیلای علی

شهر نامردی به غمهای علی


شهر درد و رنج زهرای علی


آتش اینجا بر تسلی می برند


کس ندارد چونکه پروای علی


جوهر تردید در رگهایشان


سست پیمان در تماشای علی


او که درب شهر علم احمدیست


جهل مردم درد شبهای علی


ای مدینه ذوالفقار در غلاف


دیده ای در صبر والای علی


دیده مجنون کوچه ی تنگ ترا


میخورد سیلی لیلای علی


بغض هجران گل یاس کبود


میفشارد تا ابد نای علی


مهر کردی تا دهان مجتبی


محرم زهراست همپای علی


ای «مبین» کم کن سخن بس باشدت


از دل و جان کن تمنای علی


نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران


وزن شعر:فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نصرالدین کریمی(مُبین)
جمعه 9/1/1392 - 0:20 - 0 تشکر 595981



مدعی هستیم در دوران ما ... اتفاق تازه ای افتاده، نیست؟! ... آن زمان دنیا نمی دانست که، میزبان یاس بودن ساده نیست ... یاس رفت ... اینک گل نرگس ... ولی ... نیست ... این دنیا هنوز آماده نیست ... ادعا پر کرده دنیا را ولی ... جمع کن! ... سیصد نفر دلداده نیست ... روز نو گشته ولی دقت کنی ... اتفاق تازه ای افتاده نیست!




برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.