• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 2251)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:39 -0 تشکر 595775
"در سوگ ام ابیها"

با سلام
ایام فاطمیه و غم مصیبت حضرت ام ابیها (س) بر شما عزیزان تسلیت باد

دل نوشته ها و اشعار خود را در این مبحث به اشتراک گذارید

امیدوارم مرهمی بر داغ  یوسف گمشده اش باشید

نصرالدین کریمی(مُبین)
شنبه 3/1/1392 - 22:25 - 0 تشکر 595516


راستی، فاطمیه نزدیک است



زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد


وسط کوچه ناگهان دیدم


زن همسایه بر زمین افتاد


سیب ها روی خاک غلطیدند


چادرش در میان گرد و غبار


قبلا این صحنه را... نمی دانم


در من انگار می شود تکرار


آه سردی کشید ، حس کردم


کوچه آتش گرفت از این آه


و سراسیمه گریه در گریه


پسر کوچکش رسید از راه


گفت : آرام باش ! چیزی نیست


به گمانم فقط کمی کمرم...


دست من را بگیر گریه نکن


مرد گریه نمی کند پسرم


چادرش را تکاند با سختی


یا علی گفت و از زمین پا شد


پیش چشمان بی تفاوت ما


ناله هایش فقط تماشا شد


------------


صبح فردا به مادرم گفتم


گوش کن ! این صدای روضه ی کیست؟


طرف کوچه رفتم و دیدم


در و دیوار خانه ای مشکی است


-------------


با خودم فکر می کنم حالا


کوچه ی ما چقدر تاریک است


گریه ، مادر ، دوشنبه، در ، کوچه


راستی! فاطمیه نزدیک است

وبلاگ انسان جاری

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

شنبه 3/1/1392 - 22:33 - 0 تشکر 595519


نوروز مانند شب تار است یاران

چشم بهار از گریه خون بار است یاران


جایی که اشک مصطفی از دیده جاری ست

گل هم به چشم دوستان خار است یاران


تبریک در ماه غم زهرا حرام است

مهدی از این تبریک بیزار است یاران


بی معرفت باشم اگر تبریک گویم

وقتی که پیغمبر عزادار است یاران


تبریک چون گویم که دخت مصطفی را

خون جگر جاری به رخسار است یاران


راه گلستان را به روی دل ببندید

زهرا میان درب و دیوار است یاران


زهراست بر ما مادر و باید بدانیم

مادر به ما، در محشر غم خوار است یاران


بلبل شده در بوستان هم ناله با گل

گل، زارتر از گل به گلزار است یاران


ما چون خریدار غم زهرا نباشیم

زهرا غم ما را خریدار است یاران


روزی که از فرزند، مادر می گریزد

زهرا برای شیعیان یار است یاران


دریایی از خون جاری از چشم تر ماست

نوروز ایام عزای مادر ماست
غلامرضا سازگار

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

دوشنبه 5/1/1392 - 23:41 - 0 تشکر 595776

از سید حمیدرضا برقعی

گفت : در می زنند مهمان است      گفت: آیا صدای سلمان است؟
این صدا، نه صدای طوفان است       مزن این خانه ی مسلمان است
مادرم رفت پشت در، اما


گفت: آرام ما خدا داریم                          ما کجا کار با شما داریم
و اگر روضه ای به پا داریم                           پدرم رفته ما عزاداریم
پشت در سوخت بال و پر، اما


آسمان را به ریسمان بردند              آسمان را کشان کشان بردند
پیش چشمان دیگران بردند                     مادرم داد زد بمان! بردند
بازوی مادرم سپر، اما


بین آن کوچه چند بار افتاد                   اشک از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد                      تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-
گفت: یک روز یک نفر اما…

نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:46 - 0 تشکر 595777

محمد وحید کریم بیکی

دیشب زغم تا نیمه شب بیدار بودم

در ماتم گنجینه ی اسرار بودم

با خویش میگفتم خدایا جای زهرا (س)

ای کاش من بین در و دیوار بودم.

نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:48 - 0 تشکر 595778


سید محمد علی آل مجتبی:



دل داغ تو را دارد و یک عالمه آتـش
می‌ریزد از این خانه خراب این همه آتـش

این کوچه شلـوغ است گمان می‌کنم آخر
برخاسته خواهد شد از این هـمـهـمه آتـش


یـاران قـدیـمـنـد و عـطـشـنـاک جـهـیـمـنــد
افروخـتـه‌انـد این همه بی‌واهـمه آتـش

انصاف دهـیـد ایـنـکه ؛ فـدک حقّ کدام‌ست ؟
از چیست بـپـا گشـتـه در این مَحکـمـه آتـش؟


جز نـنـگ نمی‌ماند از این طایـفـه نـامـی
آنـان که دمـیـدنـد بـه این دمـدمـه آتـش


فردا خـبـر درد به هر گوشـه رسیـده‌ست
این قـوم زده بـر جـگـر فـاطـمـه آتـش

ایـنـک غـزلی سـوخـتـه‌تـر از در و دیـوار
این مـرثـیـه که شـعـلـه‌ور ست از دم آتـش

می‌خوانـم و می‌سـوزم و از آب خـبـر نیـسـت
می‌بـارد و می‌جـوشـد از این زمـزمـه آتـش


نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:49 - 0 تشکر 595779


محمد حسین انصاری نژاد:



انگار ابر عاطفه آن شب بخیل بود
آتش طنین بال و پر جبرییل بود


مهتاب شرمگین به سراپرده می گریست
تابوتی از ستاره به چشمان ایل بود


بر نخل های سوخته اشکی نشاند و رفت
بانوی آب و گندم و عطر قصیل بود


دیوار زیر هرم نگاهش شکست و مرد
شب بر گلوی زخمی چاهی دخیل بود


آه ای رسول عشق! گل پرپرت رسید
تازه گلی که سیل خزان را مسیل بود


دستی شرور سایه شمشیر می گرفت
بر شانه ای که شاخه ای از سلسبیل بود


بال و پر فرشته حق غمگنانه سوخت
تشییع پر ستاره ترین چشم ایل بود


نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:50 - 0 تشکر 595780


فاطمه راکعی:



ای بی نشانه ای که خدا را نشانه ای
هر سو نشان توست ولی بی نشانه ای


ای روح پر فتوح کمال و بلوغ و رشد
چون خون عشق در رگ هستی روانه ای


با یاد روی خوب تو می خندد آفتاب
بر خاک خسته رویش گل را بهانه ای


ای ناتمام قصه شیرین زندگی
تفسیر سرخ زندگی جاودانه ای


تصویر شاعرانه در خود گریستن
راز بلند سوختن عارفانه ای


هیهات خاک پای تو و بوسه های ما؟
تو آفتاب عشق بلند آستانه ای


در باور زمانه نگنجد خیال تو
آری حقیقتی به حقیقت فسانه ای


زهرای پاک، ای غم زیبای دلنشین
تو خواندنی ترین غزل عاشقانه ای


نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:52 - 0 تشکر 595781


احمد عزیزی:



عشق من پاییز آمد مثل پار
بازهم ما باز ماندیم از بهار


احتراق لاله را دیدیم ما
گل برفت و خون نجوشیدیم ما


باید از فقدان گل خون جوش بود
در فراق یاس مشکی پوش بود


یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می دهد


یاس ها یادآور پروانه اند
یاس ها پیغمبران خانه اند


یاس ما را رو به پاکی می برد
رو به عشق اشتراکی می برد


یاس در هرجا نوید آشتی ست
یاس دامان سپید آشتی ست


یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست


در شبان ما که شد خورشید یاس
بر لبان ما که می خندید یاس


بعد روی صبح پرپر می شود
راهی شب های دیگر می شود


یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است


یاس را آیینه ها رو کرده اند
یاس را پیغمبران بو کرده اند


یاس بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پیمبر می دهد


حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه های اشکش از الماس بود


داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
می چکاند اشک حیدر را به چاه


عشق محزون علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس


اشک می ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا گل یاس کبود


گریه آری گریه چون ابر چمن
بر کبود یاس و سرخ یاسمن


گریه کن حیدر که مقصد مشکل است
این جدایی از محمد مشکل است


گریه کن زیرا که دخت آفتاب
بی خبر باید بخوابد در تراب


این دل یاس است و عطر یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین


گریه کن زیرا که کوثر خشک شد
زمزم از این عطر نیت خشک شد


نیمه شب دردانه باید در مغاک
ریخت بر روی گل خورشید خاک


یاس خوشبوی محمد داغ دید
صد فدک زخم از گل این باغ دید


مدفن این ناله غیر از چاه نیست
جز تو کس از قبر او آگاه نیست


گریه بر فرق عدالت کن که فاق
می شود در زیر شمشیر نفاق


گریه بر تشت حسن کن تا سحر
که پر است از لخته خون جگر


گریه کن چون ابر بارانی به چاه
بر حسین تشنه لب در قتلگاه


خاندانت را به غارت می برند
دخترانت را اسارت می برند


گریه بر بی دستی احساس کن
گریه بر طفلان بی عباس کن


باز کن حیدر تو شط اشک را
تا بگیرد با خجالت مشک را


گریه کن چون گریه ابر بهار
گریه کن بر روی گل های مزار


مثل نوزادان که مادر مرده اند
مثل طفلانی که آتش خورده اند


گریه کن در زیر تابوت روان
گریه کن بر نسترن های جوان


گریه کن زیرا که گل ها دیده اند
یاس های مهربان کوچیده اند


گریه کن زیرا که شبنم فانی است
هر گلی در معرض ویرانی است


ما سر خود را اسیری می بریم
ما جوانی را به پیری می بریم


زیر گورستانی از برگ رزان
من بهاری مرده دارم ای خزان


زخم آن گل در تن من چاک شد
آن بهار مرده در من خاک شد


ای بهار گریه باز نا امید
ای گل مایوس من یاس سپید


یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می زند


یاس در هرجا نوید آشتی ست
یاس دامان سپید آشتی ست


یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست


نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:53 - 0 تشکر 595782


پیشم بمان


ای دلیلِ خلقت کون و مکان


فاطمه جانِ علی پیشم بمان


در غم هجران بابا مرضیه


گشته خون از دیدگانِ تو روان


همچنان ابر بهاری اشکِ تو


گریه هایت در غم او بی امان


در جوانی از چه شد یا فاطمه


خم شدی، قد تو شد چونان کمان


چشم وا کن فاطمه من در غمت


با که گویم درد خود را این زمان


در تب و تاب پدر بودی چرا


من چگونه درد خود دارم نهان


من پس از تو با که گویم درد دل


ظلم و جور بی حدِ این مردمان


عمر تو چون گل بسی گردید کم


بی خبر شد وقتِ تاراج خزان


از وفا دورست زهرا ،خود روی


بی تو مانم من میانِ دیگران


میروی زهرا چه سازم بعد تو


یا چه گویم از تو با این طفلکان


میروی تنهایِ تنها میشوم


میکنم با چاه دردِ خود بیان


دیده بگشا فاطمه من حیدرم


طاقت اشکم ندارند عرشیان


دیده بگشا حیدرِ خیبر منم


در غمت قد مرا منما کمان


شد کبود از ضرب سیلی روی تو


ای گلم شرمنده ام از باغبان


باغبان صبر تو دستم بسته بود


کارگر هرگز نباشد ریسمان


زینبت بس بیقراری می کند


مجتبی رازی بدل دارد نهان


ام کلثومت چه زاری می کند


یا حسین آهش رسد تا آسمان


دستها بر آسمانست ای« مبین»


ای خدا رحمی نما بر بیکسان



نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران


وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 5/1/1392 - 23:54 - 0 تشکر 595783


علی رضا قزوه:



نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حوا
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت، زهرا


اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه تطهیری، شبیه سوره اعطینا


شناسنامه تو صبح است، پدر: تبسم و مادر: نور
سلام ما به تو ای باران درود ما به تو ای دریا


کبود شعله ور آبی، سپیده طلعت مهتابی!
به گل نشستن تو امروز، به خون نشستن تو فردا


بگیر آب و وضویی کنز چشمه سار فدک امشب
نماز عشق بخوان فردا، به سمت قبله عاشورا


نصرالدین کریمی(مُبین)
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.