• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 6202)
چهارشنبه 27/6/1387 - 15:35 -0 تشکر 58454
غریب كوفه

 


امام علی ( ع ) فرمود : روزه ی قلب بهتر از روزه ی زبان است و روزه ی زبان بهتر از روزه ی شكم است . غرر الحكم ج 1 ص 417 ح 80

شهادت حضرت علی (ع ) بر همگان تسلیت باد

 

در این تایپیك قصد دارم با یاری دادن شما دوستان گرامی در باره ی فضائل و اخلاق های این امام بزرگوار بنویسم.

 

پنج شنبه 28/6/1387 - 18:34 - 0 تشکر 58748

لقب ((امیرمؤ منان )) براى على (ع )
روایاتى نقل شده است كه رسول اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) در زمان حیات خود، على (علیه السلام ) را به عنوان ((امیر مؤ منان )) نامید، از جمله :
1 -
((انس بن مالك )) مى گوید: من خدمتكار رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) بودم ، وقتى كه شب نوبت اُمّ حبیبه دختر ابوسفیان بود (یعنى بنا بود آن شب ، نزد یكى از همسرانش به نام اُمّ حبیبه باشد) براى آن حضرت ، آب وضو آوردم ، به من فرمود:((اى انس ! هم اكنون از این در وارد مى شود، امیر مؤ منان و سیّد اوصیا، مقدّمترین مسلمین در قبول اسلام ، آن كس كه علمش افزونتر از دیگران است و بردباریش از همه بیشتر مى باشد))
.
انس مى گوید: من با خودم گفتم خدایا! این شخص را از قوم و قبیله من قرار بده . طولى نكشید كه دیدم علىّ بن ابیطالب (علیه السلام ) از همان در وارد شد و در آن هنگام رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) وضو مى گرفت ، رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) آبى كه در مشتش بود به روى على (علیه السلام ) پاشید به طورى كه چشمان على (علیه السلام ) پر از آب شد

پنج شنبه 28/6/1387 - 19:17 - 0 تشکر 58752

به نام حضرت دوست که هر چه داریم ازاوست
.با سلام به همه دوستان خوب و عزیز .
و با سلام به دوست خوبم جناب moffline .
ببخشید که دوباره بی اجازه وسط بحث شما می پرم .
من هم یه سری از فظایل امام علی توی ذهنم است گفتم که بگم .
به نظرم برخی از فضایل امام (ع) آنقدر واضح است که کمتر کسی می تواند آنها را انکار کند .
اولین فضیلت : تولد در خانه کعبه .
هیچ شخصیت دیگری این افتخار را نداشته است .
من جاهایی در این مورد دیدم که گفتند یکی از دلایل عظمت کعبه همان تولد امام امیرالمومنین در آن است .
وگرنه که چند تا سنگ که خودش عظمت ندارد .
این یه نماد از این است که امامت باید پیشرو و قبله ما باشد .
به نظر شما درست نیست که ما در همه اوضاع زندگی رو به سوی رهبر خود داشته باشیم و هر آنچه که این رهبر الهی به ما نشان می دهد انجام دهیم؟
دومین فضیلت بزرگ در جنگ بدر و دلاوی امام است .
در آنجا کار به جایی رسید که حدیث قدسی آمد که هیچ جوانمردی همچون علی (ع) و هیچ شمشیری همچون شمشیر علی(ع) نیست .
مورد بعدی در چنگ احزاب یا همان خندق است .
وقتی که همه مسلمانان از جنگیدن با عمرو بن عبدود ترس داشتند .
تا چه حدی ؟
در تاریخ نیامده که این جنگجوی کفار از مسلمانان خواست که یک نفر یک نفر به جنگ او بیایند .
او فقط مبارز می خواست .
ولی مسلمانان حتی حاضر نشدند جمعی و گروهی به او یورش برند .
اما کسی که جانش را در کف دستش گرفت و هیچ چیز جز رضای خدا ندید همین امیرالمومنین بود .
اینجا بود که خدا به او نیروی عطا می کند که بتواند بر آن شجاع کفار پیروز شود .
بعد از این داستان پیامبر می گوید که امروز تمام کفر در برابر تمام اسلام ایستاده بود .
عظمتی از این بالاتر می شود ؟
مورد بعدی این است که حضرت امیرالمومنین (ع) تکمیل کننده نبوت خاتم الانبیاء و نیز نبوت تمام انبیاء پیشین بوده است .
اگر امامت این امامان همام و روشنی بخشان دو گیتی نباشد که کل هدایت انبیاء ناکام می ماند .
این گونه می شود که در غدیر خم آیه نازل می شود که الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی .
همیشه شاد و پیروز باشید . 

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا 
وبلاگهای من : 
پنج شنبه 28/6/1387 - 22:11 - 0 تشکر 58773

بسم رب المهدی

سلام

عدالت در رفتار اجتماعی حضرت علی علیه السلام

<span style=امام علی علیه السلام" />

در روزگار خلافت خلیفه دوم، شخصی ادعایی نسبت به حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام داشت و بنا شد در حضور خلیفه رسیدگی شود.

مدعی حاضر شد و خلیفه خطاب به امام علی علیه‌السلام گفت:

ای اباالحسن در کنار مدعی قرار گیر تا حل دعوا کنم.

که آثار ناراحتی را در سیمای حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام نگریست گفت:

ای علی! از این که تو را در کنار دشمن قرار دادم ناراحتی؟

امام علی علیه‌السلام فرمود:

نه بلکه از آن جهت که در رفتارت نسبت به ما دو نفر عدالت را رعایت نکردی نگران شدم، زیرا او را با نام صدا کردی و مرا با کینه و لقب «ابوالحسن» خواندی ، ممکن است طرف دعوا نگران شود.

احترام به شخصیت انسان‌‌‌‌ها

الف- عذر خواستن از پیادگان

حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام سواره به راهی می‌رفت و جمعی از مردم کوفه برای پاس داشتن حرمت امام علی علیه‌السلام پیاده به دنبالش روان بودند.

امام رو به آنان کرد و پرسید:

آیا کاری دارید؟

پاسخ دادند: نه، دوست داریم به‌ دنبال شما بیاییم.

حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام فرمود:

برگردید، زیرا همراهی پیاده با سواره مایه ذلّت و خواری پیادگان و غرور و تباهی سواره خواهد شد.

امام علی علیه‌السلام به بزرگ قبیله شبامیان فرمود:

«ارجع، فان مشی مثلک مع مثلی فتنة للوالی، و مذلة للمومن؛ بازگرد، که پیاده رفتن رئیس قبیله‌ای چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونی مومن است.

ب- نکوهش از آداب جاهلی ذلّت‌بار

بسیاری از پادشاهان و قدرتمندان در طول تاریخ مردم را وادار می‌کردند که در برابرشان به خاک بیافتند، کرنش کنند، خم شوند، و انواع ذلت‌پذیری‌ها را بر خود هموار کنند.

وقتی حضرت علی علیه‌السلام برای رفتن به صفّین به شهر انبار رسید دید که مردم شهر تا امام علی علیه‌السلام را دیدند از اسب‌ها پیاده‌ شده، و در پیش روی آن حضرت شروع به دویدن کردند.

حضرت علی علیه‌السلام علّت را پرسید.

گفتند: یک رسم محلّی است که پادشاهان خود را اینگونه احترام می‌کردیم.

امام علی علیه‌السلام ناراحت شد و فرمود:

«فقال: و الله ما ینتفع بهذا امراوکم!

و انّکم لتشقّون علی انفسکم فی دنیاکم، و تشقون به فی آخرتکم. و ما اخسر المشقّة وراءها العقاب، و اربح الدّعة معها الامان من النّار!

به خدا سوگند! که امیران شما از این کار سودی نبردند، و شما در دنیا با آن خود را به زحمت می‌افکنید، و در آخرت دچار رنج و زحمت می‌گردید، و چه زیانبار است رنجی که عذاب در پی آن باشد، و چه سودمند است آسایشی که با آن امان از آتش جهنّم باشد.»

اصلاح اجتماعی (شکست نظام طبقاتی)

بر اساس آیه 13 حجرات: «یا ایّها النّاس انّا خلقناکم من ذکر و انثی؛ ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، پس همه انسان‌ها، نژادها، قبیله‌ها با هم برابرند.»

رسول گرامی اسلام با همه به ‌گونه‌ای مساوی برخورد می‌کرد. اما خلیفه اول و خلیفه دوم و خلیفه سوم به سنّت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله عمل نکردند، و انواع تبعیضات در تقسیم مدیریّت‌ها، و توزیع بیت‌المال صورت گرفت که قابل چشم‌پوشی نبود.

خلیفه اول، حتی بزرگان انصار را در لشگرهای خود فرماندهی نمی‌داد و تنها ثابت بن قیس را با اصرار و اجبار به کار گماشت که انصار اعتراض کردند.

و دومی و سومی، آنقدر در زنده شدن روح نژادپرستی، افراط کردند که همه، زبان به اعتراض گشودند. یعنی عرب خود را بر غیر عرب برتری می‌داد.

بنی‌امیّه همه مراکز کلیدی کشور را در زمان خلیفه دوم و به خصوص در زمان خلیفه سوم در دست گرفتند و یک نظام طبقاتی جاهلی به وجود آوردند، که شباهتی با جامعه رسول خدا صلی‌الله علیه و آله‌ نداشت.

حضرت علی علیه‌السلام یکی از اهدافش، شکستن بافت طبقاتی ظالمانه موجود جامعه بود. موجودی بیت‌المال را مساوی تقسیم کرد، که اعتراض امتیاز خواهان بلند شد. به همه سه درهم داد و برای خودش هم سه درهم برداشت، و به آزاد کرده خودش قنبر هم سه درهم داد.

<span style=امام علی علیه السلام" />

بر خلاف شیوه‌های سه خلیفه قبلی، بزرگان انصار را ولایت داد، از قریش و بنی‌هاشم هم استفاده کرد، و حتّی در نشستن و برخاستن نیز چونان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله عدالت رفتاری را رعایت کرد.

روزی اشعث بن قیس بر امام علی علیه‌السلام وارد شد، دید که حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام در میان عرب و غیر عرب از نژادهای گوناگون نشسته است و جای خالی برای او نیست، با ناراحتی به امام علی علیه‌السلام اعتراض کرد که: ای امیرمومنان، سرخ‌پوست‌ها بین ما و تو فاصله انداختند.

حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام خشمناک شده، به او فرمود: چه کسی مرا بر این آدم‌های چاق و فربه یاری می‌دهد؟

و نپذیرفت که ایرانیان و غیر عرب پراکنده شوند، تا اشعث و دیگر بزرگان عرب در کنار امام علی علیه‌السلام بنشینند.

و در تقسیم مساوی بیت‌المال به حضرت علی علیه‌السلام اعتراض کردند و گفتند:

آیا این عدالت است که بین ما و آنان که با شمشیر ما مسلمان شدند یا بنده آزاد شده ما هستند، یکسان عمل کنید و به همه سه درهم بدهید؟

عدالت نسبت به کودک سقط شده دشمن

چون لشگر بصره پس از شکست در جنگ جمل فرار کردند و به شهر هجوم می‌بردند، زنی حامله از فریادها و هیاهوی فراریان، به شدت ترسید و بچه او سقط شد. پس از مدتی کوتاه آن زن نیز فوت کرد.

وقتی خبر به امام علی علیه‌السلام رسید، ناراحت شده، چنین قضاوت کرد؛

دیه آن کودک و دیه آن مادر را از بیت‌المال به خانواده‌اش بپردازید.

با این که مردم بصره از شورشگرانی بودند که با امام علی علیه‌السلام جنگیدند، چنین قضاوت عادلانه‌ای عقل‌ها را به شگفتی وامی‌دارد.

دل آرام گیرد با یاد خدا

یا علی مدد

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

شنبه 30/6/1387 - 11:10 - 0 تشکر 59111

سیماى على (ع ) در جنگ تبوك
[سال نهم هجرت ، ماه رجب بود كه به پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) خبر رسید ارتش روم مركب از چهل هزار سواره نظام با ساز و برگ كامل رزمى در نوار مرزى ((تبوك )) (سوریه كنونى ) مستقر شده اند و این نقل و انتقالات ، حكایت از خطر حمله و تجاوز مى كند.
پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) بى درنگ به تدارك سرباز و جمع آورى اسلحه پرداخت و خطبه هاى آتشین خواند و دستورهایى داد و خودش همراه سى هزار نفر به سوى سرزمین تبوك حركت كردند، با توجّه به اینكه فاصله تبوك با مدینه 610 كیلومتر است ، سپاه روم ناگهان خود را در برابر قدرت عظیم اسلام دید، و از مرزها عقب نشینى نمود و وانمود كرد كه قصد تجاوز ندارد، پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) پس از مشورت با یاران و پس از ده یا بیست روز اقامت ، براى تجدید قوا به مدینه بازگشت .]
در آغاز جنگ تبوك ، خداوند به پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) وحى كرد كه خودش به سوى تبوك حركت كند و مردم را براى حركت به سوى تبوك برانگیزد و به او آگاهى داد كه نیازى به جنگ نیست و آن حضرت گرفتار جنگ نخواهد شد و امور، بدون شمشیر رو به راه خواهد شد وقتى كه پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) تصمیم خروج از مدینه گرفت ، امیرمؤ منان على ( علیه السلام ) را جانشین خود در مدینه كرد تا از افراد خانواده و فرزندان و مهاجران سرپرستى كند و خطاب به على (علیه السلام ) فرمود:
((یا عَلِىُّ! اِنَّ الْمَدِینَةَ لا تَصْلُحُ اِلاّبِى اَوْبِكَ؛ اى على ! شهر مدینه سامان نیابد، جز به وجود من یا به وجود تو))
.
به این ترتیب ، آن حضرت را با كمال صراحت و آشكارا جانشین خود ساخت و امامت على (علیه السلام ) را به روشنى تصریح نمود.
و در این مورد، روایات بسیار رسیده مبنى بر اینكه منافقان وقتى كه از جانشینى على (علیه السلام ) با خبر شدند به مقام شامخ او حسد بردند و این موضوع بر آنان گران و سنگین بود كه على (علیه السلام ) داراى چنین مقامى شود و دریافتند كه با خروج پیامبر( صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) على (علیه السلام ) از مدینه نگهدارى مى كند و دشمنان نمى توانند دست طمع بر مدینه بیفكنند (با توجّه به اینكه تقریبا مدینه از مسلمین خالى شده بود و حتّى شخص پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) رفته بودواحتمال خطر هجوم دشمنان ساكن حجاز، به مدینه مركز اسلام وجود داشت ). منافقین كوشش داشتند كه به هر صورتى شده ، على (علیه السلام ) را همراه پیامبر بفرستند، چرا كه هدفشان این بود با دورى پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) فساد و بى نظمى در مدینه به وجود بیاورند و بانبودن مردى كه مردم از او حساب مى برند،بتوانند به هدف شوم خود برسند و حسادت داشتند از اینكه على (علیه السلام ) در مدینه در رفاه و آسایش بسر برد ولى مسلمین دستخوش رنج سفر طولانى و طاقت فرسا گردند، و در این مورد، راه چاره اى مى اندیشیدند، سرانجام شایع كردند كه اگر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) ، على (علیه السلام ) را در مدینه به جاى خود گذارده از روى احترام و دوستى نیست بلكه از روى بى مهرى و بى اعتنایى به او، او را با خود نبرده است ، اینگونه به آن حضرت تهمت زدند، همانند تهمت قریش به پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) به امورى مانند: مجنون ، ساحر، شاعر و كاهن ، با اینكه خلاف این تهمتها را در مورد رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى دانستند، چنانكه منافقین خلاف آنچه را شایع مى كردند، در مورد امیرمؤ منان على (علیه السلام ) مى دانستند و دریافته بودند كه على (علیه السلام ) خصوصى ترین افراد در پیشگاه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) است . و محبوبترین و سعادتمندترین و برترین انسانها در محضر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) است .
وقتى كه امیرمؤ منان على (علیه السلام ) از شایعه سازى منافقین با خبر شد، تصمیم گرفت آنان را تكذیب و رسوا كند و دروغشان را فاش سازد، از مدینه خارج شد و خود را به پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) رساند و به آن حضرت عرض كرد:
((منافقین مى پندارند كه تو از روى بى مهرى و خشمى كه بر من داشته اى ، مرا با خود نبرده اى و مرا جانشین خود در مدینه ساخته اى ))
.
پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) به او فرمود:
((برادرم ! به جاى خود به مدینه باز گرد؛ چرا كه امور مدینه سامان نیابد جز به وسیله من یا به وسیله تو و تو خلیفه و جانشین من در میان خاندانم و هجرتگاهم و دودمانم هستى ))
.
((اَما تَرْضى اَنْ تَكُونَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدِى ))
.
((آیا خشنود نیستى كه مقام تو نسبت به من همچون مقام هارون نسبت به موسى ( علیه السلام ) باشد جز اینكه بعد از من پیامبرى نخواهد بود))
.
و این سخن رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) بیانگر چند مطلب است :
1 - تصریح پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) به امامت على (علیه السلام ) .
2 - انتخاب شخص خاصّ على (علیه السلام ) براى جانشینى ، در میان همه مردم .
3 - تبیین فضیلتى ویژه براى على (علیه السلام ) كه هیچ كس داراى آن نیست و تنها او صاحب این افتخار است .
4 - پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) با این سخن ، تمام آنچه را كه هارون در پیشگاه حضرت موسى ( علیه السلام ) داشت براى على (علیه السلام ) ثابت كرد، جز در آنچه را كه عرف مردم مى دانند مانند برادرى (تنى و پدر و مادرى ) هارون با موسى و جز آنچه را كه شخص پیامبر( صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) استثنا كرد كه
((مقام نبوّت ))
باشد.
و این امور، حاكى از امتیازات خاصّ على (علیه السلام ) در میان مسلمین است كه هیچ كس در این امتیازات ، همتاى او و یا همسان و نزدیك به او نیست .

شنبه 30/6/1387 - 11:10 - 0 تشکر 59112

نام كشته شدگان به دست على (ع ) در جنگ بدر
دانشمندان و محدّثین شیعه و سنّى به اتفاق نظر، نام افرادى را كه در جنگ بدر به دست على (علیه السلام ) كشته شده اند ضبط و ثبت نموده اند كه به شرح زیر است :
1 -
((ولید بن عتبه ))
(چنانكه قبلاً خاطرنشان شد) وى مردى دلاور، پرجراءت ، قوى دل و چابك بود و دلاوران شجاع ، از جنگ با او هراس داشتند.
2 -
((عاص بن سعید بن عاص ))
از قهرمانان قریش بود كه دیگران از نبرد با او وحشت داشتند.
3 -
((طعیمة بن عدى بن نوفل ))
كه سركرده گمراهان بود.
4 -
((نوفل بن خُوَیلد)) كه از سرسخت ترین دشمنان پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود، قریشیان او را در كارها مقدّم مى داشتند و احترام خاصّى به او مى نمودند، او همان كسى است كه قبل از هجرت در مكّه ، ابوبكر و طلحه را (به خاطر اینكه مسلمان شده بودند) با طناب به همدیگربست وآنان را یك روز تا شب شكنجه داد، تا اینكه بر اثر وساطت بعضى ، آنان را آزاد نمود، وقتى كه پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) او را در میدان بدر دید، شناخت ، از خدا خواست به دست خودش نابودش كند، عرض ‍ كرد:((اَللّهُمَّ اكْفِنِى نُوفِلَ بْنِ خُوَیْلِدْ خدایا! مرا در مورد نوفل كفایت فرما))
على (علیه السلام ) به سوى او شتافت و او را كشت .
5 - زمعة بن اسود.
6 - عقیل بن اسود.
7 - حرث بن زمعه .
8 - نضر بن حارث عبدالدّار.
9 - عُمیر بن عثمان بن كعب بن تیم ، عموى طلحة بن عُبیداللّه .
10 - عثمان بن عبیداللّه .
11 - مالك بن عبیداللّه (این دو نفر برادر طلحه بودند).
12 - مسعود بن ابوامیة بن مغیره .
13 - قیس بن فاكة بن مُغیره .
14 - حذیفة بن ابى حذیفة بن مغیره .
15 - ابوقیس بن ولید بن مُغیره .
16 - حنظلة بن ابى سفیان .
17 - عمرو بن مخزوم .
18 - ابوالمنذر، ولید بن ابى رفاعه .
19 - منبّه بن حجّاج سهمى .
20 - عاص بن منبّه .
21 - علقمة بن كلده .
22 - ابوالعاص بن قیس بن عدى .
23 - معاویة بن مغیرة بن ابى العاص .
24 - لوذان بن ربیعه .
25 - عبداللّه بن منذر بن ابى رفاعه .
26 - مسعود بن ابى اُمیّة بن مغیره .
27 - حاجب بن صائب بن عویمر.
28 - اوس بن مغیرة بن لوذان .
29 - زید بن ملیص .
30 - عاصم بن ابى عوف .
31 - معبد بن وهب ، هم سوگند قبیله عامر.
32 - معاویة بن عامر بن عبدالقیس .
33 - عبداللّه بن جمیل بن زهیر بن حارث بن اسد.
34 - سائب بن مالك .
35 - ابوالحكم بن اخنس .
36 - هشام بن اُمیّة بن مغیره .

شنبه 30/6/1387 - 11:10 - 0 تشکر 59113

چهره على (ع ) در آینه جنگ بدر
به عنوان نمونه ، سلحشورى و فداكارى على (علیه السلام ) را در آینه جنگ بدر بنگریم كه داستانش در قرآن ، ذكر شده است ، جنگ بدر، اوّلین جنگى است كه مسلمانان در آن آزمایش شدند (84) و ترس و وحشت آن جنگ ، عدّه اى از دلیران اسلام را به كنار مى كشاند و هركدام به بهانه اى شانه خالى مى كردند و خود را از صحنه دور مى نمودند چنانكه قرآن در ترسیم این موضوع مى فرماید:
(كَما اَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَیْتِكَ بِالْحَقِّ وَانَّ فَریقا مِنَ الْمُؤْمِنینَ لَكارِهُونَ # یُجادِلُونَكَ فِى الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ كَاءنَّما یُساقُونَ اِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ یَنْظُرُونَ ).
(85)
((خشنودى بعضى از شما از چگونگى تقسیم غنایم بدر) همانند آن است كه خداوند تو را از خانه ات به حق بیرون فرستاد (به سوى میدان بدر) در حالى كه جمعى از مؤ منان كراهت داشتند. آنان با اینكه مى دانستند، این فرمان خداست ، باز با تو ستیز مى كردند. (و آنچنان وحشت زده بودند كه ) گویى به سوى مرگ رانده مى شوند و (آن را با چشم خود) مى نگرند))
.
و در تعقیب آیات فوق مى فرماید:
(وَلا تَكُونُوا كَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرا وَرِئاءَ النّاسِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِاللّهِ وَاللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ ).
(86)
((و مانند كسانى نباشید كه از سرزمین خود از روى هواپرستى و غرور و خودنمایى كردن در برابر مردم (به سوى میدان بدر) بیرون آمدند و مردم را از راه خدا باز مى داشتند و خداوند به آنچه عمل مى كنند، آگاه است ))
.
بلكه تا آخر سوره انفال ، سخن از بهانه جویى و شانه خالى كردن عدّه اى است ، اگرچه تعبیرات ، گوناگون است ، ولى از نظر معنا، هماهنگ و داراى معانى متّحد مى باشند.

شنبه 30/6/1387 - 11:10 - 0 تشکر 59114

دلاوریهاى على (ع ) در جنگ حُنَین
پس از فتح مكّه در سال هشتم ، جنگ حُنَین (بر وزن حسین ) پیش آمد كه جمعیّت بسیار مسلمین (104) نشان مى داد كه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) پیروز مى شود رسول اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) با ده هزار نفر از مسلمین به سوى دشمن حركت كرد، بیشتر مسلمین گمان مى كردند به خاطر داشتن جمعیّت بسیار و اسلحه كافى ، شكست نمى خورند.
بسیارى جمعیّت مسلمین ، موجب تعجّب ابوبكر شد و گفت :
((ما هرگز شكست نمى خوریم و از جهت مشكل كم بودن جمعیّت آسوده ایم )) ولى نتیجه كار برخلاف گمان آنان شد وقتى كه سپاه اسلام با مشركین برخورد نمودند، در همان درگیرى اوّل ، مسلمین غافلگیر شده و همه پا به فرار گذاشتند جز پیامبر و ده نفر دیگر كه نه نفر آنان از بنى هاشم بودند و یك نفر به نام ((اَیْمَنْ))
فرزند اُمّ اَیْمَنْ كه از غیر بنى هاشم بود و در میدان جنگ ماند و جنگید تا به شهادت رسید.
و نُه نفر از بنى هاشم همچنان استوار با رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) ماندند تا سایر مسلمین فرارى ، گروه گروه بازگشتند و به پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) پیوستند و به مشركین حمله كردند (و آنان را شكست دادند) از این رو به خاطر تعجّب ابوبكر از بسیارى جمعیّت ، خداوند این آیه را نازل فرمود:
(لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِى مَوَاطِنَ كَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ اِذْ اَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَیْئاً وَضاقَتْ عَلَیْكُمُ الاَْرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ ).
(105)
((خداوند شما را در میدانهاى زیادى یارى كرد (و بر دشمن پیروز شدید) و در روز حنین (نیز یارى نمود) در آن هنگام كه فزونى جمعیتشان شما را به اعجاب آورده بود، ولى هیچ مشكلى را براى شما حل نكرد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد، سپس پشت به دشمن كرده ، فرار نمودید))
.
و بعد مى فرماید:
(ثُمَّ اَنْزَلَ اللّهُ سَكِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلى الْمُؤ مِنِینَ وَاَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَعَذَّبَ الَّذِینَ كَفَرُوا وَذلِكَ جَزاءُ الْكافِریِنَ).
(106)
((سپس خداوند ((سكینه )) (آرامش و اطمینان ) خود را بر رسولش و بر مؤ منان نازل كرد و لشگرهایى فرستاد كه شما نمى دیدید و كافران را مجازات كرد و این است جزاى كافران ))
.
منظور از
((مؤ منین )) در آیه فوق امیر مؤ منان على (علیه السلام ) و افرادى از بنى هاشم هستند كه با آن حضرت در میدان جنگ پابرجا ماندند كه در آن روز هشت نفر بودند كه نهمین آنان امیرمؤ منان على (علیه السلام ) بود، عبّاس (عموى پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) ) در طرف راست پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود، فضل بن عباس در طرف چپ پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) قرار داشت ، ابوسفیان بن حارث (پسر عموى پیامبر) زین استر آن حضرت را از پشت ، نگه داشته بود و امیرمؤ منان على (علیه السلام ) پیش روى آن حضرت با شمشیر مى جنگید و نوفل و ربیعه دو پسر حارث (پسرهاى عموى دیگر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم )) و عبداللّه پسر زبیر و عتبه و معتب دو پسر ابولهب ، گرداگرد رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) بودند و از آن حضرت دفاع مى نمودند و بقیّه مسلمین - غیر از اَیْمَنْ - همه گریختند، چنانكه ((مالك بن عباده عافقى ))
در اشعار خود مى گوید:

لم یواس النبى غیر بنى
هاشم عندالسیوف یوم حنین
هرب الناس غیر تسعة رهط
فهم یهتفون بالناس این

شنبه 30/6/1387 - 11:11 - 0 تشکر 59115

اعلان برائت از مشركان توسّط على (ع )
یكى از ویژگیهاى مخصوص امیرمؤ منان على (علیه السلام ) آن چیزى است كه ((در حدیث برائت )) آمده (كه در سال نهم هجرت اتفاق افتاد) پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) (آیات برائت و بیزارى از مشركان را كه در آغاز سوره توبه آمده ) نخست به ابوبكر سپرد تا به مكّه برود و در مراسم حجّ آن را اعلان كند، ابوبكر به سوى مكه رهسپار شد، چندان از مدینه دور نشده بود كه جبرئیل بر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شد و عرض كرد: خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرماید:
((لا یُؤَدّىِ عَنْكَ اِلاّ اَنْتَ اَوْ رَجُلٌ مِنْكَ؛ اعلان بیزارى از مشركان نباید انجام گیرد جز به وسیله خودت یا مردى از خودت ))
.
رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) على (علیه السلام ) را طلبید و به او فرمود:
((بر شتر غضبا سوار شو و به سوى ابوبكر برو و نامه برائت از مشركین را از او بگیر و خودت آن را به مكّه ببر و به مشركان ابلاغ كن و ابوبكر را مخیّر كن ، اگر خواست همراه تو به مكّه بیاید و اگر خواست به مدینه بازگردد))
.
حضرت على (علیه السلام ) سوار بر شتر غضبا (شتر مخصوص رسول خدا) (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) شد و حركت كرد تا به ابوبكر رسید، همینكه ابوبكر آن حضرت را دید، پریشان گشت و به سوى على (علیه السلام ) متوجّه شد وقتى به او رسید، گفت :
((اى ابوالحسن ! براى چه آمده اى ؟ آیا مى خواهى با ما به مكّه بیایى و یا براى امر دیگرى آمده اى ؟))
.
امیرمؤ منان على (علیه السلام ) فرمود:
((رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) به من فرمان داد تا به تو بپیوندم و آیات برائت را از تو بگیرم و آن را در مكّه براى مشركان اعلان نمایم و پیمان قبلى با مشركان را بهم بزنم .
(81) و به من دستور داد، تو را به اختیار خودت واگذارم كه همراه من بیایى و یا به مدینه بازگردى )).
ابوبكر گفت : من به سوى رسول خدا باز مى گردم ، وقتى كه به حضور رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد، عرض كرد:
((مرا براى اجراى امر مهمّى كه دیگران براى آن گردن كشیده بودند (تا به افتخار آن نایل گردند) شایسته دانستى ، وقتى كه براى انجام آن به راه افتادم ، مرا برگرداندى ، آیا از قرآن ، آیه اى در این مورد نازل شده است ؟))
.
رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: نه ، ولى فرستاده امین خدا جبرئیل ، نزد من آمد و این پیام را از جانب خدا براى من آورد كه :
((لا یُؤَدّىِ عَنْكَ اِلاّ اَنْتَ اَوْ رَجُلٌ مِنْكَ، وَعَلِىُّ مِنّىِ وَاَنَا مِنْ عَلِی ، وَلا یُؤَدِّى عَنِّى اِلاّعَلِىُّ))
.
((این آیات (برائت از مشركان را به مشركان ) ابلاغ نكند جز خودت یا مردى از خودت و على (علیه السلام ) از من است و من از على هستم و از جانب من جز على آن را ابلاغ نخواهد كرد)).
(82)
بنابراین ، مطابق حدیث فوق ، شكستن پیمان (صلح با مشركان ) مخصوص كسى است كه پیمان را بسته است یا با جانشین اوست كه در وجوب اطاعت و بلندى مقام وشرافت منزلت ، همسان اوست ، كسى كه در كارش شكّى پیدا نشود و در سخنش ، خرده نگیرند.
و آن كس كه مانند خود شخصى است كه پیمان بسته و دستورش دستور اوست ، حكم و فرمان او نافذ و برقرار است و جاى عیب و ایراد نیست .
و با شكستن همین پیمان (صلح با مشركان كه با اعلان برائت از مشركان شكسته شد) اسلام قوّت گرفت و دین راه كمال را پیمود و بر قلّه كمال رسید و شؤ ون مسلمانان سامان یافت و مكّه به طور كامل تحت پرچم اسلام قرار گرفت ، و امور آنان به خیر و خوبى رو به راه شد و خداوند خواست پایه تمام این امتیازات را به دست كسى انجام دهد كه نامش ‍ را ارجمند كرده و یادش را گرامى داشته و (مردم را) به بلندى مقامش راهنمایى نموده و در فضایل ، او را بر دیگران برترى داده است ، او همان امیرمؤ منان على ( علیه السلام ) است .

شنبه 30/6/1387 - 11:11 - 0 تشکر 59116

ادامه فداكارى على (ع ) در مكّه
پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) به عنوان امین (امانتدار) قریش ، خوانده مى شد. و نگهبان امینى براى حفظ اموال قریش بود، وقتى كه ناچار شد به طور ناگهانى (بدون مهلت ) از مكّه هجرت كند، در میان قوم خود و مردم مكّه ، شخص امینى جز امیرمؤ منان على (علیه السلام ) را نیافت كه امانتهاى مردم را به او بسپارد تا به صاحبانش برگرداند. ونیز كسى را جز على (علیه السلام ) نیافت كه دیون خود را به وسیله او بپردازد و دختران و زنان خانواده و همسرانش را گرد آورده و به سوى مدینه ببرد، پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) در این امور مهم ، تنها على (علیه السلام ) را برگزید و پاكى ، جوانمردى ، امانتدارى و لیاقت على علیه السلام پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را آسوده خاطر نمود؛ چرا كه ، شجاعت ، جوانمردى ، پاكدامنى و پارسایى على (علیه السلام ) اطمینان داشت .
امیرمؤ منان على (علیه السلام ) نیز به خوبى از عهده این امور برآمد، امانتها را به صاحبانش برگرداند، حقوق حقداران را ادا كرد، دختران و زنان و همسران پیامبر( صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) را نگهدارى كرد و آنان را تحت توجّهات و عنایات پرمهر خود، از گزند دشمنان ، حفظ نمود و به سوى مدینه روانه ساخت ودر مسیر، با آنان رفاقت و مدارا كرد تا آنان را با بهترین شیوه ، با كمال حراست و مهر، محبّت و حسن تدبیر به مدینه ، به حضور رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) رساند.
پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) على (علیه السلام ) را در خانه خود جاى داد و در حریم خود فرود آورد و چون یكى از افراد خصوصى خانواده با او رفتار كرد و او را از خانواده اش جدا نساخت و او را محرم اسرار خود نمود و این رفتار بیانگر یگانگى پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) با على ( علیه السلام ) است و حكایت از آن دارد كه هیچ كس از خویشان پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) نتوانستند چنین موقعیّت تنگاتنگى در محضر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) پیدا كنند و احدى را یاراى نیل به آن مقام ارجمند یا نزدیك به آن مقام نبود، به علاوه فضایل ویژه دیگرى كه قبلاً خاطرنشان گردید كه قلب اندیشمندان را شیفته نموده و سرشار از عشق و شوق كرده است .

شنبه 30/6/1387 - 11:11 - 0 تشکر 59117

فداكارى بى نظیر على (ع ) در شب هجرت
یكى از ویژگیهاى على (علیه السلام ) این است كه وقتى پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) هنگام تصمیم اجتماع قریشیان براى كشتنش از جانب خدا ماءمور به هجرت شد و نمى توانست آشكارا از بین مشركان ، از مكه خارج گردد، بلكه مى خواست در پنهانى و بدون اطّلاع آنان بیرون رود تا از گزندشان محفوظ بماند، این موضوع را تنها با امیرمؤ منان على (علیه السلام ) در میان گذاشت و از دیگران پنهان كرد. و على (علیه السلام ) را به دفاع از خود و خوابیدن در بستر خود، فرا خواند، به گونه اى كه قریشیان نمى دانستند كه على (علیه السلام ) به جاى پیامبر( صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) خوابیده است ، بلكه گمان مى كردند كه طبق معمول ، خود پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) است كه در بسترش خوابیده است .
امیرمؤ منان على (علیه السلام ) جانش را فدا كرد و آن را در راه خدا در راستاى اطاعت از پروردگار جانبازى و سخاوتمندانه نثار پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) نمود به خاطر آنكه به این وسیله وجود پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) از نیرنگ دشمنان ، نجات یابد و از گزند شوم آنان سالم بماند و به هدف - كه دعوت به اسلام و برپایى و آشكار شدن دین بود - برسد.
على (علیه السلام ) (در این موقعیّت خطیر) در بستر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) خوابیده ، و با روپوش آن حضرت ، خود را پوشاند، دشمنان ، خانه پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) را محاصره كردند و به اتفاق راءى تصمیم بر قتل آن حضرت را گرفتند و در كمین او نشستند و در انتظار بسر بردند تا سپیده سحر بدمد و هوا روشن شود و آشكارا پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) را بكشند، تا خونش پایمال گردد، از این رو كه وقتى بنى هاشم قاتلین را مشاهده كنند و از هر قوم و قبیله اى یك نفر از آنان را بنگرند، نتوانند به خاطر كشته شدن یك نفر، باتمام قبایل بجنگند و با همه در افتند و همین طرح مدبّرانه پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) و فداكارى على (علیه السلام ) نقشه آنان را نقش بر آب مى كرد و موجب نجات و بقاى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى شد، تا بتواند اسلام را آشكارا تبلیغ كند و به راستى اگر امیر مؤ منان على (علیه السلام ) و خوابیدن او در بستر آن حضرت نبود، پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) نمى توانست تبلیغ رسالت كند و وظیفه نبوّت را ادا نماید و عمرش كفاف نمى كرد و دشمنان و كینه توزان بر او چیره مى شدند.
وقتى كه هواروشن شدومشركان به طرف بستر هجوم آوردند تا رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) را غافلگیر كرده و بكشند ناگهان على (علیه السلام ) از بستر سر برداشت و به آنان حمله كرد، وقتى كه او را شناختند، پراكنده شدند و از تصمیم خود منصرف گشتند و نیرنگشان در ترور پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) از هم پاشید و رشته هاى طرحشان از همدیگر گسسته شد و اندیشه هایشان بى نتیجه ماند و آرزوهایشان برباد رفت و تار و پودشان پاروپور شد.
تدبیر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) و فداكارى على (علیه السلام ) موجب قوام نظام اسلام و واژگونى شیطان و خوارى كافران و دشمنان گردید. و در این منقبت ، هیچ كس با امیر مؤ منان على (علیه السلام ) شركت نداشت و حتّى هیچ فردى نظیر آن - و حتّى قریب به آن را - نداشت ، بلكه از ویژگیهاى منحصر به فرد على (علیه السلام ) بود (كه حاضر شد خود را آماج شمشیرها و نیزه ها قرار دهد).

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.