تبیان، دستیار زندگی

سلام

به نظر من جای این توی انجمن خالیه.... خوب معلومه جای چی خالیه.... جای شهدای زن... بالاخره تواون روزا.... زنای زیادی بودن که در راه انقلاب و دین از دنیاشون گذشتن و  جانشون رو فدا کردن... پس این وظیفه ماست که با این شهداو جانبازا آشنا بشیم و اونا رو الگوی زندگی قرار بدیم .پس شروع کنید برید و این عزیزان رو شناسایی کنید و به بقیه هم بشناسونید .

منتظر حضور گرمتون هستم.

یا علی مدد

                                                بنام خدا

با عرض سلام و ادب

زنان در دفاع مقدس نقش عمده ای داشتند،مادران تشویق کردن فرزندانشان برای دفاع از اسلام و اطاعت از فرمان ولایت فقیه زمان امام خمینی ره،همسران با بردباری خود و نگهداری از فرزندان  و اداره کردن خانه در نبود همسران خود خیال یک رزمنده راحت میکرد.

یک زن و شوهر که در یک آمبولانس در پشت جبهه برای اعزام مجروحان خدمت میکردند بوسیله گلوله توپ دشمن مورد اصابت قرار گرفت و هر دوشان که هنوز ازدواجشان به سال نرسیده بود شهید شدند.پس نقش زن در پشت جبهه در زمان جنگ خیلی مهم و تاثیرکذار بوده است.

با سلام

سرکار خانم tear drop

شیرین ترین خاطره من در همایش کاربران در تهران بعد از زیارت دوستان قدیمی دیدن نرگس کوچولوی ناز شما بود انصافا هیچوقت فکر نمی کردم هنوزم مثل عکس هایی باشه که گذاشته بودید تو تبیان چون همون موقع هم که خواستم عکسشون رو بزارید از عکس آواتارتون بزرگتر شده بود.

خدا بتون ببخشه خدا نگرش داره

در مورد تاپیک هم نظر لطفتون هست انشاء الله که بتونیم از محضرتون استفاده کنیم

سرکار خانم jtayebe
با اون علاقه و اشتیاقی که در شما نسبت به مسائل دفاع مقدس هست امیدوارم هر چه بیشتر کمک کنید تا اینکه منتظر بمونید....

جناب آقای CLIFF
ان شاء الله که همچنان ما رو همراهی بفرمائید

خانم ها و آقایان گرامی در ادامه با ما همراه باشید ...

با سلام چند ساعت پیش داشتم مطلبی رو در مورد همسر شهید چمران میخوندم در سری کتابهای نیمه گمشده جلد1 (لینک تصویر پشت جلد)

جدا از اینکه ازدواج ایشون داستان بسیار زیبا و جالبی داره و اینکه همسر شهید چمران یک لبنانی بودند که در جنگ با ایشون آشنا میشن و اختلافاتی با هم داشتند که حالا اون اختلافات و مشکلات خانوادگی به یاری خداوند حل میشه...

ایشون میگن شهید چمران شب قبل از شهادتشون بشون میگن که فردا قرار هست شهید بشن و میخوان از ایشون حلالیت بطلبن و به نوعی ازشون اجازه بگیرند که همسرشون از شهادت ایشون راضی باشه و بعد از گفتگوها و مسائلی که با هم داشتند در نهایت قبول می کنند

ایشون میگن صبح اون روز بعد از اینکه با شهید خداحافظی می کنند منقلب میشن و به سراغ اسلحه کلتشون میرن و سعی می کنند حتی اگر شده با زخمی کردن شهید مانع از شهادت ایشون بشن و شتابان در حالیکه اسلحه بدست سراسیمه بدنبال همسرشون میدوند هر چقدر دنبال ایشون میگردن پیداشون نمی کنند و ازاینکه نتونستن مانع ایشون بشن و اطمینان دارن که برای همیشه ایشون رو از دست میدن حسرت میخورند

*******

با سلام

در گراماگرم نبرد لحظات نبرد گهگاهی خروش بانوان انقلابی از شور و حماسه در بین مردم ایجاد می کرد.

 برگی از تاریخ پر افتخار زنان ایرانی

سهام خیام ( اسم کاربری یکی از کاربران تبیانی)

دختر شجاع هویزه که از اشغال شهرش رنج می برد دست خالی با سربازان دشمن درگیر شد و آن ددمنشان این دختر غیو را هدف تیر قرار دادند و در پی آن قیام پنج هزار نفری جوانان شهر اشغال شده آغاز گردیدو...

منبع : هویزه در هشت سال دفاع مقدس (حمید طرفی)

 دختران ا پی دی

در سالهای جنگ ، دفترچه یادداشت کوچکی داشتم که گاه و بی گاه چیزهایی در آن می نوشتم . نوشته هایم برای دل خودم بود . می نوشتم و آرام می شدم . گاهی هم نوشته هایم را پاره می کردم و دور میر یختم .

امروز به این نیت خاطراتم را می نویسم که دیگران بخوانند . امروز برای دل کسانی می نویسم که همدل من و امثال من هستند . اگر هم نیستند ، بخوانند و هم دل و همنوا شوند .

یا سلام و تشکر از سرکار خانم فال نیک

هنوز به بانوان آزاده مون نرسیدیم فعلا میخوایم در مورد خانم های شهید صحبت کنیم عجله نکنید بحث ما داغ تر از این حرف هاست.

یا علی

سلام

لطف دارین جناب مهدی 313! پس درست دیده بودم؟ چون یکی از خانوما توحیاط همایش شمارو نشون داد و معرفیتون کرد، و منم اسمتونو تو گزارشم آوردم ، ولی بعدش دیدم هیچ جا اسمتون نیست!!! واسه همینم فکر کردم اشتباه شنیدم یا اون بنده خدا اشتباه گفته رفتم گزارشمو ویرایش کردم( شرمنده الان میرم درستش میکنم).

به به! ببین کی اینجاست؟ سرکار خانم فال نیک! خیلی خوش اومدین، خوشحال میشیم که در خدمتتون باشیم و از مطالب ارزنده تون استفاده کنیم. ایشالا بیشتر از اینا  تو انجمنمون ببینیمتون.

با سلام

در ابتدا می خوام تشکر کنم از سرکار خانم آقایی که محبت کردند بحثمون رو به بحث مشابه خانم سیب سرخ ادغام کردند تا بتونیم از باقی صحبت ها و نظرات خانم ها استفاده کنیم و همینطور امیدوارم سرکار خانم سیب سرخ ها متوجه بحث ما شده باشن و ان شاء الله تو بحث شرکت کنند .

...

هر کس بگه زنان ما نجنگیدن دروغ گفته اونم جنگی که پیر و جوون سرش نمیشه شهرهای ما مورد حمله موشکلی قرار گرفتند و هیچکس در امان نبود.همیشه در جنگ ها گفته میشه ضعیف ترین اقشار مردم در برابر جنگ زنان و کودکان هستند. شاید هم برای همین حرفاست که فکر می کنیم زنان شاید کمتر از مردان فعالیت کردنولی خداییش زنی که همسر و فرزند خودش رو به جبهه میفرسته بشون روحیه میده براشون دعا می کنه انصافا ثواب نیت خیرش رو برده و تو نیمی از جنگ بصورت مستقیم شرکت داره ولی زنان ما به همین هم راضی نبودند بجاش تو شهرهاشون اسلحه دست گرفتند بجاش امدادگر شدن پشت جبهه چراغ خونه رو روشن نگه داشتند مواد غذایی و مایحتاج رزمنده هامون رو تامین می کردندو... بعد ا جنگ هم که الحقش مثل حضرت زینب (س) همه جوره داغ دیدند و غم فرزند و همسر در انتظار یک پیام یا شاید یک تکه استخوان از عزیزانشون پیر شدند.

اکثر خاطرات مربوط است به زنان خرمشهری و دورانی که مشغول دفاع از شهرشون بودند منبعش هم کتابی هست با عنوان زنان خرمشهر اگر اشتباه نکنم از سری کتابهای یادگاران که از روی نوارهای صوتی روایت فتح برداشت شده امیدوارم یکم تکون بخوریم فقط یکم از دوستان بخاطر عدم درج علائم نگارشی بصورت کامل عذرخواهی می کنم خواستم بیشتر تایپ کنمگفتم: من با شما نمیام می خوام تو شهر بمونم پدر م گفت : مگر نمی بینی چه خبره ؟ اگر بمونی دیگه دختر من نیستی. سرم را انداختم پایین بعد گفتم عیبی نداره من میمونم زد توش گوشم تنها سیلی بود که از پدرم خوردم بعد رفتم طرف مسجد آنقدر کار و زحمی زیاد بود که خانواده ام از یادم رفتمثل مرغ بچه هایش را دور خودش گرفته بود . می گفت می مونم می گفت نمی رم می گفت گریه می کرد و می گفت ببین من هیکلم درشته بزارین منو جای دو تا سه تا از این گونی ها ی سنگرتون نه شوخی داشت و نه تعارف