نظر امام خمینی(ره) در لزوم اسفار اربعه برای پیامبران
امام(ره) ابتدا دیدگاه عارف کامل آقا محمدرضا قمشه¬ای (ره) را پیرامون اسفار اربعه ذکر نموده سپس دیدگاه خودش را مطرح می نماید که بنده تنها مجال پرداختن به دیدگاه امام(ره) را در این جا داشته و به طور اجمال به آن میپردازم :
سفر اول: «من الخلق الی الحق» این سفر مقید است به رفع تمامی حجاب ها که امام(ره) از آن به جنبه ی یلی الخلقی یاد میکند که ثمره آن رویت جمال حق در ظهور فعلی آن است که در حقیقت ظهور ذات در مراتب موجودات است، و امام از آن به جنبه یلی الحقی یاد میکند و انتهای این سفر عبارت است از اینکه همه خلق را ظهور حق و آیات او ببیند. (امام خمینی(ره)، مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایة، پیشین،88.)
سفر دوم:«من الحق المقید الی الحق المطلق» پس، هویات وجودی نزد سالک فانی گردیده و تعینات خلقی به طور کلی در نظرش نابود میشود و حق تعالی به مقام وحدانیتش بر او تجلی میکند در این هنگام سالک اصلاً اشیاء را نمیبیند و از ذات و صفات و افعال خود فانی میگردد. از نظر امام(ره) این دو سفر برای رسیدن به نبوت کافی نیست و ممکن است ذرهای از انسانیت در وجود سالک باقی مانده باشد. لذا به معلمی نیاز دارد. اگر عنایت الهی نصیبش شود او را به خود بازگردانده و سالک سفر سوم را آغاز میکند.
سفر سوم:«من الحق الی الخلق الحقی باالحق»یعنی سفر از حضرت احدیت جمعی به حضرت اعیان ثابته در این هنگام حقایق اشیاء و کمالات آنها و کیفیت ارتقا یافتن آنها به مقام اول و رسیدن به وطن اصلی بر او آشکار خواهد شد و سالک در این سفر پیامبر صاحب شریعت نخواهد بود. چرا که هنوز به عالم عینی باز نگشته و در عالم اعیان ثابته است. (همان، ص87-88.)
سفر چهارم: « من الخلق الی الخلق باالحق» این سفر از خلق یعنی اعیان ثابته به سوی اعیان خارجیه با وجود حقانیاش میباشد. در این سفر سالک شاهد جمال حق در همه اعیان خارجی است و مقاماتی را که در عالم علمی دارند و نحوه سلوک آنها تا حضرت اعیان و بالاتر از آن را میداند. در این سفر سالک به درجه نبوت میرسد و قانون وضع میکند و احکام ظاهری،قالبی و احکام باطنی، قلبی جعل مینماید و از خدا و صفات و اسمای او و از معارف حقه به اندازه استعداد و ظرفیت مستعدین خبر میدهد (همان، ص89).