بحران خشونت در خانواده
خانواده اساسی ترین نهادی است كه به اعضای خود احساس امنیت و آرامش می دهد و مهمترین فضای ارضای نیازهای طبیعی و جنسی انسانها است. این نهاد طی هزاران سال پایدارترین و مؤثرترین وسیله حفظ ویژگی های فرهنگی و عامل انتقال آنها به نسل های بعدی بوده است. اما وجود خشونت در خانواده اضطراب و ناامنی را گسترش می دهد كه پیامد آن بیماریهای روان تنی، گسترش پدیده قتلهای خانوادگی، همسركشی و كودك آزاری است. كارشناسان اجتماعی معتقدند خشونت در خانواده ، نشان رشد خشونت در سطح جامعه است.
صفحات حوادث روزنامه ها، هفته نامه ها و اخبار رادیو و تلویزیون منعكس كننده صور مختلف پرخاشگری و خشونت هستند كه بیشترین مخاطب را نیز دارند . این گونه رفتارها چنان روبه رشد است كه گویی در جان جامعه جای گرفته و بخشی از رفتارهای معمولی افراد شده است.
افرادی که از خشونت استفاده می کنند ، همواره خود را محق می دانند و اعتقاد دارند فرد مقابل با رفتاری که داشته ، آنها را وادار به خشونت کرده است . بارها شنیده ایم که گفته اند : « وقتی عصبانی می شوم کنترلی بر رفتارم ندارم ، همسرم باید مراقب باشد تا مرا عصبانی نکند . »
این جمله تکراری هیچ گونه توجیه منطقی ندارد و هرگز قابل قبول نیست . موضوع ناراحت کننده تر اینکه چنین افرادی پس از اِعمال خشونت از همسرشان عذر خواهی می کنند و توقع دارند به سرعت بخشیده شوند و همه چیز به حالت عادی باز گردد که این غیر ممکن است .
ممکن است همسر افراد خشن ، پس از تلاش بسیار و گذر زمان ، آنها راببخشند ، ولی فراموش کردن رفتار پرخاشگرانه آنها ممکن نخواهد بود . افراد پرخاشگر باید به یاد داشته باشند تکرار این گونه رفتارها موجب می شود همسرانشان نتوانند آنها را عمیقاً دوست داشته باشند و این امر قطعاً منجر به دوری قلبها خواهد شد .
بیشتر ما خود را جزو افراد پرخاشجو نمیدانیم. ما تصور میکنیم شبیه پدران و مادران بد رفتاری که نامشان عناوین مهم خبری را در رسانههای گروهی تشکیل میدهد نیستیم. با این حال، شاید با عصبانیتهای نامنتظرجو ناشناختهیی پر از خشم در خانه ایجاد کنیم. مطمئناص در فرهنگ ما نمونههای زیادی از خصومت و جدال وجود دارد. در هر مقطع از زمان، جاهای مختلفی از این سیاره درگیر جنگ بوده است، جنایتهایی ناشی از دشمنی و کینه ، بدرفتاری و تجاوز به عنف درگیریهای گروهی، نمونههای مشابه جزیی از آگاهیهای روزمره ماست.
به یاد بسپاریم شاید در مواقع بسیاری ، پرخاشگری های کلامی ، آسیب بیشتری به همسر ما بزند . همسران توقع دارند همواره و درهرشرایطی احترام بین ایشان حفظ شود که این یک انتظار منطقی است . همسر ما درهرشرایطی انتظار دارد از او حمایت کنیم و این با پرخاشگری در تضاد مطلق است.
پرخاشگر، یاد گرفته است هرزمان که دچار ناکامی یا ناراحتی شد ، از پرخاشگری استفاده کند ؛ همه ما می دانیم رفتار یاد گرفته شده را می توان کنار گذاشت .
عمده ترین مشخصه افراد پرخاشگر پایین بودن اعتماد به نفس و ناتوانی در برقراری یک ارتباط انسانی است. معمولاً افراد پرخاشگر، زمانی چنین رفتاری دارند که در وضعیت قدرت یا برتری باشند ؛ یعنی زمانی که فرد مقابل آنها قوتی تر باشد ، پرخاشگری نخواهند کرد که این نشان می دهد افراد پرخاشگر ، حسابگرانه پرخاشگری می کنند .
توجه داشته باشید اگر پرخاشگری از طرف یک شخص غریبه باشد ، شاید آن را فراموش کنید ، ولی این برخورد از سوی عزیزانتان یا افرادی که به شما نزدیک ترند ، به خصوص از طرف همسرتان ، اثرات مخرب بسیار قوی تر و ماندگار تری خواهد داشت . بخش خطر آفرین رفتارها یا کلمات پرخاشگرانه این است که افراد دیگری که شاهد این رفتارها هستند ، پس از آن به خود اجازه می دهند به همسرتان بی احترامی کنند و حتی فرزندان شما نیز این روش را خواهند آموخت و هر زمان که احساس ناراحتی کنند ، به راحتی به دیگران پرخاش خواهند کرد .
برای آن که از این پس نسبت به همسر خود خشونت به خرج ندهید ، این دو نکته مهم را به خاطر بسپارید :
۱. آنچه برای خود می پسندید، برای همسرتان نیز بپسندید .
۲. در ذهن خود تکرار کنید که درهیچ موقعیت و به هیچ دلیلی ، حق ندارید نسبت به همسرتان با خشونت رفتار کنید .
هر روز با انواع خشونت و پرخاشگری از قبیل قتل های خانوادگی، آدم ربایی، نوزاد دزدی، نزاعهای خیابانی و ... مواجه هستیم. در این مقاله سعی شده به سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود.
این كه واقعاً خشونت و پرخاشگری چه مفهومی دارد؟ انواع آن كدام است؟ به چه علت یا عللی از افراد در جامعه سر می زند؟ خشونت با انسان متولد می شود یا معلول محیط و یادگیری های اجتماعی است؟