• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 6394)
چهارشنبه 27/2/1391 - 15:44 -0 تشکر 454402
اشعار مهدی سهیلی

سلام

تو این تاپیک اشعار مهدی سهیلی رو قرار میدم

امیدوارم که خوشتون بیاد

من که خودم اشعارش رو خیلی دوست دارم

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:36 - 0 تشکر 456037

قناری بی پرواز
دخترم

برادرت دیگر به خانه باز نمی گردد
به ستاره ها بگو
دیگر آن ماه به آسمان نمی تابد
دریغا ك شبهای سیاه و سنگینی را در پیش داریم
غنچه ها را به تسلیتی دلخوش كن
كه بهاران ما برای همیشه به خزان پیوست
لك لك های مهجر
قصه ی هجرت او را برای من بازگفتند
دیگر صدای خش خش پای او در خانه ی خاموش ما نمی پیچد
دخترم اشتباه مكن
اگر همهمه یی در باد می شنوی
این صدای شیون برگهاست
كه در عزای
قناری خاموش ما می گریند
قفس خالی را از بالای پنجره بردار
و پرهای خون آلود پرنده رابرباد ده
زیرا نغمه ی همیشه اش را به یادم می آورد
دخترم
بیا شب ها در مرگ برادر نوجوانت با هم بگرییم
شاید تسكین یابیم
نه نه دخترم
در خانه را باز بگذار
شاید او از هوا
بازآید
اما نه
گویا پریشان می گویم
آخر قناری من پرش بر خاك ریخت
قناری من خون آلود بود
مگر قناری پر شكسته ی خون آلود
به قفس باز میگردد
هیهات از این خوش باوری
اما نه باور بی هنگام اگر چه فریبست
شاید دست كم پدر داغدیده را
دلخوش كند
دخترم
قفس قناری ما را بر پنجره بیاویز
اما درش را مبند
شاید قناری پریده به آشیانه باز آید
آه خداوند
تاب این كوه غم را ندارم
این غم ویران كننده را با چه كس قسمت كنم ؟
این غم استخوان مرا می تراشد
قناری پر شكسته ی من خون آلودست
قناری من بی تغمه است
قناری
من بی پروازست

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:37 - 0 تشکر 456038

قفس آزاد
من آن مرغم كه امروز پری نیست

قفس زادم قفس را هم دری نیست
مرا گفتند روزی پر درآری
ولی در من چراغ باوری نیست
دلم شاد از نگاه مادرم بود
گشودم چشم و دیدم مادری نیست

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:37 - 0 تشکر 456039

قحط کمال
ما را از تلخگویی دشمن ملال نیست

در كیش ما ملال ز جاهل حلال نیست
از عشق من مپرس به چشمم نگاه كن
در عالم مشاهده جای سوال نیست
در كار قال
عمر گرامی به سر رسید
دردا در این زمانه یكی اهل حال نیست
در چشم ما كه روی چو خورشید دیده ایم
هر چهره ماه و هر خم ابرو هلال نیست
ما رهسپار بقاییم غم مدار
در دستگاه هستی مطلق زوال نیست
غافل مشو كه مهلت توفیق اندكست
گر مرگ در رسد نفسی هم مجال نیست
با شعر
تازه گوی ز پیشینیان ببر
ای خسته جان بكوش كه قحط كمال نیست
مست حلاوت غزلم بی خبر ز خصم
ما را ز تلخگویی دشمن ملال نیست

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:38 - 0 تشکر 456040

قافله پشت قافله
شكوه مكن دژم مشو

بار ز راه می رسد
رنج فراق طی شود مهر به ماه می رسد
یوسف من مكن گله از غم و درد بی كسی
قافله پشت قافله بر سر چاه می رسد
ای به عزیزی آشنا
بیم چه داری از بلا
هر كه نترسد از خطر
زود به جاه می رسد
غمزده از خزان مشو
غنچه ز شاخه می دمد
نوبت بانگ بلبلان
خواه نخواه می رسد
ناله ی بی سبب مكن
شكوه ز تیره شب مكن
از سخنم عجب مكن
وقت پگاه می رسد
های به غم نشستگان
مژده دهم به خستگان
جانب دلشكستگان
لطف الاه می رسد
پای بكوب و كف بزن
عود بساز و دف بزن
شكوه مكن دژم مشو
بار زراه می رسد

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:49 - 0 تشکر 456041

فکر خداوندی
خویان كه ایزد را خریدارند بیدارند

خطا گویان كه در دنیای پندارند بینارند
زراندوزان كه از یاد خدا دورند مزدورند
گدیاین گر هوای او به سر دارند
سردارند
ستمكاران اگر در كار دیوانند دوانند
بداندیشان اگر در ملك سردارند سربارند
نكویان دربر عاشق چو لرزانند ارزانند
و گر از صحبت بیگانه بیزارند گلزارند
فتوت پیشگان را نیست سودای زراندوزی
به زر باری ز دوش خلق بردرند اگر دارند
كسان گر دل به سوی دوست
میرانند میرانند
گلندامان كه یاد حق به دل دارند دلدارند
دغلكاران كه در سیمای انسانن شیطانند
پلیدانی كه دوزخ را خریدارند بسیارند
بدان كز جورشان مردم پریشانند ایشانند
به نیرنگ و فسون با این و آن یارند و عیارند
خداگویان اگر در خط منصورند محصورند

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:50 - 0 تشکر 456042

فریبایی
چمن ها بی تو زیبایی ندارد

بهار و گل دلارایی ندارد
فریب كس نخوردم جز تو ای یار
كه دیگر كس فریبایی ندارد

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:51 - 0 تشکر 456043

فریاد آشناست
از دوردست خاك

درگوش من صداست
تنها قفط صدا
آری فقط صداست
آوای نرم دوست
فریاد آشناست
این صاحب صدا
هر لحظه با منست
اما ز
من جداست
من باغ نیستم
اما دو غنچه ام
در غارت صباست
دریا نبوده ام
اما دو گوهرم
بر خاك ها رهاست
یعقوب نیستم
اما دو یوسفم
د چنگ گرگهاست
در این لهیب غم
چون كوه آهنم
برجا و استوار
مغرور و سربلند
این درد و این شكیب
همتای
كیمیاست
گویم به خویشتن
ای دل صبور باش
تدبیر با شماست
تقدیر با خداست
در این هجوم درد
سرمایه امید
جانمایه ام دعاست
ای دوست ای رفیق
بهتر از این دو چیز
با من بگو كجاست

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:52 - 0 تشکر 456044


فرهاد یکه تازم
در سوختن دلیرم در نغمه یكه تازم

چنگم كه میخروشم شمعم كه می گدازم
با بال نغمه هر صبح بر آسمان شوقم
با چنگ زهره هر شب در عرش اهتزازم
پروانه
می گریزد از آتش درونم
شمعست و اشك حسرت هنگام سوز و سازم
خوش دولتیست آن دم كز عشق و شور و مستی
در حالت دعایم در خلوت نیازم
كی می رود ز یادم آن جذبه ها كه گاهی
با ندبه در سكوتم با گریه در تمازم
تاری ز زلف یاری یك شب به چنگم آمد
گفتم كه چیستی
گفت من قصه یی
درازم
چشمان او به مستی گفتا كه دلفریبم
ناز نگاه گرمش گفتا كه دلنوازم
من نغمه ام سرودم نایم نوای عودم
ناله در عراقم با مویه در حجازم
سلطان وقت خویشم در زیر قصر گردون
با یار همزبانم وز خواجه بی نیازم
دیوانه ی زمانم در عشق جانفشانم
مجنون كوچه گردم
فرهاد یكه تازم

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:53 - 0 تشکر 456045

غنچه های هنر
چگونه جلوه كند ماه در برابر تو

كه آفتاب نتابد زشرم منظر تو
به شاخه بوسه زدی شاخه در خزان گل كرد
بهار می شود از یوسه ی مكرر تو
مسیح چشم
تو جان می دهد به ناز نگاه
فدای معجزه چشمان ناز پرور تو
نظیر روی تو هرگز نمی توانم دید
مگر كه آینه یی آورم برابر تو
مرا به گل چه نیازی كه لحظه لحظه نسیم
شمیمی آورد از گیسوی معطر تو
به یك نگاه دلم را در آتش افكندی
خدا بداد رسد از نگاه دیگر تو
فقیر میكده
را هم به جرعه یی دربای
چو ریخت دست زمان باده یی به ساغر تو
به جان دوست ز جانت ملال برخیزد
اگر خدا بنشیند به عمق باور تو
تو سایه بخش عقابان ابر پیمایی
چه قدرتیست كه ایزد نهاده در پر تو
گلاب می چكد از خامه ات مبارك باد
كه غنچه های هنر میدمد از دفتر تو

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 2/3/1391 - 15:54 - 0 تشکر 456046




عقاب تنها
منم آن عقاب تنها كه به لانه پر ندارد

به فضای آسمانها هنر سفر ندارد
به حصار تیره ماندم چه بگویم از اسیری
بود آشیانه ی من قفسی كه در ندارد
به پر خیال آیم همه شب به دیدن تو
دل چون كبوتر من غم نامه بر ندارد
منم و خیال خدامی به امید روشنایی
عجبا كسی ه جز من شب بی سحر ندارد
پدرم فراق ددیه سخنم به جان پذیرد
غم من كسی چه داند كه غم پسر ندارد
همه عاشقیست كارم من و چشم مست یارم
دل و جان بی قرارم هوس دگر
ندارد
به هنروری چنان شو كه روی به قعر دریا
به كنار بركه منشین كه به كف گهر ندارد
ز عقیق خون چشمم به غزل نگین نشانم
غم مدعی ندارم كه از آن خبر ندارد
من و ناسزای دشمن كه دمی نمی شكیبد
دل ما بر او بسوزد چه كند هنر ندارد



خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.