• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 2287)
چهارشنبه 9/9/1390 - 18:15 -0 تشکر 394748
بانوی کربلا

((مفتاح رحمت))
دختر شیر خدا ، مهـد نجـابت زینب است

نور چشم مصطفی،الگوی امت زینب است
ثـانی زهـرای اطهـر ، فخـر آل بـوتـراب

حاصــل عمـر علی ،یار امامت زینب است
شاهـد قتل حسـین ، ماتم کش دشت بلا

یـار شـاه کربلا ، کوه شـرافت زینب است
آنکه لـرزانده ستون کـاخ بیـــداد یـزیـد

گشته آماج ستم ، دخت ولایت زینب است
زینب است یار یتیمان و اسـیران حسـین

چون حسین فرمانده آل طهارت زینب است
در ره شام خراب گرچه سرش عریان شده

پرده دار کعبه سـتر و نجـابت زینب است
گرچه در بند لعینان ، او به زنجیر غم است

یکه تاز و صاحب شـور و شـهامت زینب است
بگذرد از جان ، ولی جز حق نمی گوید سخن

عاشق سیر الی الله و شهادت زینب است 

هم خطیب هست و دلاور قهـرمان کربلا

معنی گلواژه رزم و شــهادت زینب است 

هم یدالله هست و هم دست تـوانـای علی

همچومامش فاطمه،دریای­عصمت زینب است

 شـیفته مهر حسین و آیت بدر و حنین

عاشق حق غنچه بـاغ فضیلت زینب است
چون پدر قرآن ناطق ، همچو مادر کوثر است

مخزن اسرار حق، مفتاح رحمت زینب است
سـرفراز و سـربلند و افتـخار مسـلمین

استوار و راسخ و با عزم و همّت زینب است
طاهره،کلثوم، سکینه،مرضیه، زهرا وش است

شـافع روز جـزا بانوی جنّت زینب است
شد «رها» دین خـدا از بنـد ظلم کافرین

مظهر عشق و وفا، اوج کرامت زینب است

                               بهروز قاسمی((رها))  

شنبه 26/9/1390 - 22:15 - 0 تشکر 402973

jalil1373 گفته است :
[quote=jalil1373;342624;402953]خوش به حال شاعری کو قافیه اش زینب است
خوش به حال او که در یوم الجزا با زینب است

خوش به سعادتـتـون که تونستید این همه شعرهای معنوی بگید. همه ی اینها عنایت خداست.
معلومه که خدا خیلی دوستون داره استاد!

(( ای رها از ظلمت و جهل جهان گشتی رها ♥ من به شوق و ذوق ابیات تو گشتم مبتلا ))

شرمنده می فرمائید آقا

انشالله که چنین باشه

خداوند بزرگ همه شما را در پناه خود حفظ کنه انشالله

شنبه 26/9/1390 - 22:22 - 0 تشکر 402982

تقدیم به استاد بزرگوارم آقای جلیل عزیز كه طنین كلامش آرامش بخش روح و جان است.
الا ای سیدجلیل ای دوست نازم
صفای گفته هایت را بنازم
تو دوست من چه خوب و مهربانی
بزرگوار و عزیز و خوشزبانی
كلامت دلنشین و ناب و جذاب
كه برده از دو چشم خسته ام خواب
تو چون شمعی درخشان و شب افروز
چه شیرینه کلام نابت امروز
ز مهر و عشق دادی تو فراوان
به من آموزش دلچسب و آسان
ز آداب صداقت وه چه راحت
تو درسی داده در اوج وجاهت
الهی سید جلیل سرزنده باشی
همیشه با لبی پر خنده باشی
خداوند توانا یاورت باد
به شهر زندگی باشی تو دلشاد
چو زیبا چهره و شیرین بیانی
تو در قلب (رها) دائم بمانی
قاسمی(رها)

دوشنبه 28/9/1390 - 11:23 - 0 تشکر 403559

عجب مثنوی قشنگ و خوش آهنگی بود. (دعا کنید یه روز ماهم به این مهارت بالا در شعر گفتن برسیم!)
نمی دونم چجوری تشکر کنم ؟! از عمق وجود سپاس گذارم استاد.

( خیلی به بنده حقیر لطف دارید )

[ هر کسی از ظن خود شد یار من                 از درون من نجست اسرار من ]

دوشنبه 28/9/1390 - 23:3 - 0 تشکر 403925

دیگه آخر شکسته نفسی هستید
گرفتی مارو استاد جلیل

شنبه 10/10/1390 - 21:9 - 0 تشکر 410127

طبع می‏خواهد که وصف زینب کبرى کند
لیک، قطره کى تواند صحبت از دریا کند؟
توسن طبعم در اینجا پاى در گل مانده است
مرغ بی‏پر چون سفر بر عرصه عنقا کند؟
نطق گویا عاجز است از شرح و ذکر وصف او
کى تواند خامه مدح آن ملک‏سیما کند؟
جد پاکش مصطفی، باب کبارش مرتضاست
مادرش زهرا که مدحش ایزد یکتا کند
چون حسین و چون حسن دارد برادر، هر یکی
ناز بر موسى بن عمران، فخر بر عیسى کند
در شهامت‏ بود وارث بر على مرتضی
همت والاى او تفسیر " کرمنا " کند
دختر زهرا که در حجب و حیا و عصمتش
نقش مادر را به خوبى در جهان ایفا کند
در شجاعت چون حسین و در صبورى چون حسن
در عبادت پیروى از مادرش زهرا کند
در دریاى عفاف و گوهر گنج‏حیاست
عفتش یاد از حیاى مریم عذرا کند
گاه در آغوش گیرد اصغر لب تشنه را
تا بخوابد آب را در خواب خود رؤیا کند
گاه دلدارى دهد بر مادران سوکوار
گاه دلجوئى ز آل و عترت طاها کند
گاه آید بر سر نعش برادر از خیم
از ته دل ناله و فریاد و وا ویلا کند
گاه هم گیرد ز دست دختران بی‏پناه
از خیام سوخته رو جانب صحرا کند
کیست چون زینب کسى کو در دیار کربلا
ناله جانسوز او تاثیر در دلها کند؟
کیست چون زینب که با یک جلوه از نور رخش
رخنه‏ها در قلب موسی، در دل سینا کند؟
کیست چون زینب که در راه رواج دین حق
مو به مو برنامه دین خدا اجرا کند؟
کیست چون زینب کسى کو در ره دین خدا
در جهان دار و ندار خویشتن اهدا کند؟
کیست چون زینب کسى کو با اسیرى خودش
خون پاک کشتگان کربلا احیا کند؟
کیست چون زینب که با تدبیر مظلومه‏اش
دشمن پست و زبون را تا ابد رسوا کند؟
کیست چون زینب کسى کو در میان دشمنان
چون على مرتضى در نطق خود غوغا کند؟
کیست چون زینب که در بزم یزید بی‏حیاء
خطبه‏اى ایراد کرده محشرى برپا کند؟
کیست چون زینب که او با یک کلام آتشین
تنگ و تاریک این جهان در دیده اعداء کند؟
دختر شیر خدا بود و خودش هم شیر بود
کس ندیده شیر را کز روبهان پروا کند
در جهان املاء دین را کرده انشاء مو به مو
کیست چون زینب که این املاء را انشاء کند؟
پیروى باید کند از دخت زهرا و علی
هر که می‏خواهد که راه دین حق پیدا کند
روز محشر گر به شکوه لب گشاید بی‏گمان
محشرى دیگر بپا در محشر کبرا کند
دشمنانش در سقر سوزند در نار غضب
دوستانش هم مقر در سایه طوبا کند
اى "رسولی" غم مدار از گیرودار روز حشر
دختر زهرا اگر از راه لطف ایما کند

شاعر : عباس رسولى

سه شنبه 20/10/1390 - 22:50 - 0 تشکر 415243

برق شمشیر ببین ای عمه بارش تیر ببین ای عمه
نیزه در نیزه ببین از پی هم موج تیر است ونیزه درهم
گرد یک نعش به خاک افتاده موج در موج عدو استاده
با من غمزده زار وحزین عمه این صحنه جانسوز ببین
تیغ بر خسرو دین می آید یا که باران به زمین می آید؟
با تنی خسته چه رسم جنگ است کاین همه دامن پر از سنگ است
تا که دیدند شه دین تنها حلقه زد خصم به گرد مولا
هلهله ها همگی سر دادند تیرها را به کمان بنهادند
یک نفر را یک لشکردیدند کاین همه تیر براو باریدند ؟
تیرها بر بدنش بنشستند راه یکدیگر برهم بستند
سوی او بارد ازهرسوسنگ لحظه لحظه است فرو براو سنگ
عمه بنگراثر از بابا نیست بس که تیغ است تنش پیدا نیست
شمر دون پای به گودال نهاد ازدم تیغ جفا آبش داد
سرببریده به دامن بگذاشت داغ عالم به دل من بگذاشت
عمه جان ارض وسما می لرزد نکند عرش خدا می لرزد؟
چشم خورشید بر او خون بارد هیچ کس نیست تنش بردارد؟
تنش ازجامه ی کهنه عاری است شطی از خون به کنارش جاری است
سر ببریده روی نیزه نشست می شود نیزه ببین دست به دست
زائرا قصه دگرکن کوتا ه بسته ره را به نفس، لشکرآه
به راه کوفه ای جانان زینب ببین پر زاشک غم دامان زینب
تمام جان من پرشد زشیون شررافتاده درجان و دل من
دوچشمم اشک غم ریزد به دامن الا ای کعبه جانان زینب
فدای خسته جان تشنه تو فدای گلستان تشنه تو
سپاهم کودکان تشنه تو الا ای معنی ایمان زینب
الهی بشکند دست عدویت فرو کرده است نیزه درگلویت
به نی آشفته گردیده است مویت زنی بین دیده گریان زینب
ببین بین عدو اینک غریبم شنو از روی نی امن یجیبم
برادرجان غمت گشته نصیبم فروغی ده تو به چشمان زینب
اگر آتش به گلزار توافتاد اگر آتش به گلزار توافتاد
دل زینب گرفتار تو افتاد به هر دردم تویی درمان زینب
زبان حیدری در کام دارم بنای نهضتی در شام دارم
منم شیری که زینب نام دارم بود وفتح وظفر از آن زینب
زبانم تیغ گردد کوفیان را کنم رسوا تمام ظالمان را
کنم بیدارمن پیر وجوان را نگاهت نوردرچشمان زینب
سپاه کوفه را درمانده سازم به هرجا پرچمت رابر فرازم
قیام ات را سفیری سر فرازم فدای توبرادر جان زینب
ببین معجر به سر گشته لباسم به درگاه خدا باشد سپاسم
من ازانبوه دشمن کی هراسم جهان بی توبود زندان زینب

سه شنبه 20/10/1390 - 22:50 - 0 تشکر 415244

ای کشته که لب تشنه بر این خاک بلائی پا تا به سرت در یم خون غرقه چرائی
برخیز و ببین دل زغمت پاره خون است از سینه من بر لب من آه فزون است
برخیز و ببین بی کس و تنها شده زینب انگشت نمای صف اعدا شده زینب
برخیز و ببین دامنم از اشک چو دریاست بی سر تن خونین تو بیت الحرم ماست
از دیدن این رأس به نی رفته چو مهتاب صدبار به لب آمدم این جان ز غم آب
افسوس که جز خاک بیابان کفنت نیست افسوس گل سالمی اندر بدنت نیست
از بس که عدو بر تن تو اسب دوانده امکان یکی بوسه به نعش تو نمانده
شد نیمه شب و چشم حرم بسته خواب است زینب به سر نعش تو محتاج جواب است
ای کشته که غرقاب دو صد تیغ بلائی زود آمده جانا ز چه هنگام جدائی

چهارشنبه 21/10/1390 - 18:54 - 0 تشکر 415547

امیر قافله ی غم ز شام می آید

سوار محمل و با احترام می آید

سیاه پوش و عزادار و بی قرار و غریب

به خاك بوسی قبر امام می آید

همای عاطفه و مهر در سرای بلا

شكسته بال و پر از كوی شام می آید

پرستویی كه ز پرواز خسته گردیده

به شكوه از سفر سنگ و بام می آید

یقین كه آتیه سازی شبیه زینب نیست

كه او برای ثبات قیام می آید

قسم به چادر خاكی دختران حرم

كه بوی دود هنوز از خیام می آید

ز عطر پیرهن كهنه می توان فهمید

كه بوی یك سفری ناتمام می آید

كنار قبر پر از فیض اكبر و عبّاس

امان كه زینب والا مقام می آید

رباب با قدحی شیر می رسد از راه

سكینه با سبدی از طعام می آید

وَ نجمه با گل و قند و نبات و آیینه

كنار قبر پسر با سلام می آید

گرفته مشك پر آبی به دست دختركی

كنار قبر شه تشنه كام می آید

تمام شد همه ی لحظه های طوفانی

زمان خواندن حُسن ختام می آید

مبین به چهره ی ما ردّ غصّه ها مانده

ببین كه آمده ایم و رقیه جا مانده

چهارشنبه 21/10/1390 - 19:39 - 0 تشکر 415602

پس از حادثه کربلا حضرت زینب (س)، حدود یک سال و شش ماه زندگى کرد. حضرت در کاروان اسیران، همراه دیگر بازماندگان قافله کربلا به کوفه و سپس به شام برده شد. اگر چه رهبرى بازماندگان بر عهده امام سجاد بود، زینب کبرى (س) نیز سرپرستی را برعهده داشت.
سخنرانى قهرمانانه زینب (س) در کوفه، موجب دگرگونی افکار عمومى شد. وى در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه که به پیروزیش مى‏نازید و مى‏گفت: "کار خدا را با خاندانت چگونه دیدى؟!" با شهامت و شجاعت و صف ناپذیرى گفت: جز زیبایى چیزى ندیده‏ام. شهادت براى آنان مقدر شده بود. آنان به سوى قربانگاه خویش رفتند به زودى خداوند آنان و تو را مى‏آورد تا در پیشگاه خویش داورى کند».

چهارشنبه 21/10/1390 - 19:40 - 0 تشکر 415604

آن گاه که ابن زیاد دستور قتل امام سجاد را صادر کرد، زینب (س) با شهامت تمام، برادر زاده‏اش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستى او را بکشى مرا هم بکش. به دنبال اعتراض زینب (س)، ابن زیاد از کشتن امام پشیمان شد.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.