• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 7738)
دوشنبه 7/9/1390 - 14:26 -0 تشکر 393834
عشق است ابوالفضل

در این مبحث هر آنچه در وصف و سوگ آقا ابوالفضل العباس (ع) اعم از شعر و نثر کیلیپ دارید بیارید.

پنج شنبه 10/9/1390 - 9:58 - 0 تشکر 394922

در خود شکست آن شب، از خود برید عباس
اوج ولایت است این، خود را ندید عباس

آن عاشقان یکدست، هفتاد تن نبودند...
یک تن شدند، یک تن، اول مرید عباس

با یاد کشتگانش، آیینه خانه ای ساخت
آیینه دار او بود ، آیینه چید عباس

از نسل پختگان بود، خامی نکرد، باری
چون سیب سرخ افتاد، از بس رسید عباس

کی او بهانه جو بود، چشمش به چشم او بود
دستی به دست او داد، غیرت خرید عباس

از قهر، او به دور است ، بی ناز و بی غرور است
اول شهیدِ او شد تا شد شهید عباس

" سید حسن" چه زیبا راز تو را علم کرد
"راز رشید" بودی ، راز رشید... عباس

(بیت آخر اشاره به شعر زیبایی از مرحوم سید حسن حسینی است)

پنج شنبه 10/9/1390 - 10:1 - 0 تشکر 394925

شعر زیبایی از سید حسن حسینی( خودم با این شعر خیلی حال می کنم)

به گونه ماه
نامت زبانزد آسمان ها بود
و پیمان برادری ات
با جبل نور
چون آیه های جهاد
محکم
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و ساعتی بعد
در باران متواتر پولاد
بریده بریده
افشا شدی
و باد
تو را با مشام خیمه گاه
در میان نهاد
و انتظار در بهت کودکانه حرم
طولانی شد
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و کنار درک تو
کوه از کمر شکست

پنج شنبه 10/9/1390 - 10:1 - 0 تشکر 394926

عاقبت، آن دلبر دلخواهم از دستم گرفتی رهنما و رهبر و همراهم از دستم گرفتی

یادگار مرتضی و، جانشین مجتبی را یار همراز و، دلیل راهم از دستم گرفتی

در جوار مدفن زهرا، چه خوش آسوده بودم جان پناه و، آن عبادتگاهم از دستم گرفتی

مسکن خود ساختم، در کربلا چون خیمه ای را باز هم، آن خیمه و خرگاهم از دستم گرفتی

یادبود احمد از دیدار اکبر تازه می شد لیکن آن شبه رسول اللهم از دستم گرفتی

نقش سیمای حسن، بر چهرة قاسم عیان بود حق نما، آئینة دلخواهم از دستم گرفتی

تیره شد روز من و، شام سیاهم شد نمایان در کنار علقمه، چون ما هم از دستم گرفتی

ز آن عزیزانم، نماند آخر بغیر از اصغر من تا به دست حرمله، او را هم از دستم گرفتی

ای ستمگر، هستیم را، گر همه تاراج کردی کی جلال و اقتدار و، جاهم از دستم گرفتی

نیست اشکم، تا بگریم، نیست آهم تا برآرم بسکه دادی غصه، اشک و آهم از دستم گرفتی...

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
پنج شنبه 10/9/1390 - 14:40 - 0 تشکر 394991

ممنونم از همراهی شما عزیزان بزرگوار
اجرتان با باب الحوائج

پنج شنبه 10/9/1390 - 20:0 - 0 تشکر 395123


روز عاشورا آقا ابوالفضل العباس که تنهایی و بی کسی آقا امام حسین ر و می بینه میاد محضر آقا. رخصت میدان می خواد. آقا گریه شدیدی می کنه. فرمود عباس من تو پرچمدار منی تو حامی زنان و کودکان حضرت عباس فرمود سینه ام تنگی می کنه از زندگی سیر شدم، مولای اجازه بده به میدان برم. دیگه طاقت ندارم. امام فرمود مقداری آب برای طفلان تهیه کن خبر به خیمه ها رسید.عمو عباس می خواد بره آب بیاره همه خوشحال شدن. سکینه گفت عموجان منتظرت می مونم سقا نگاهی به چهره معصوم کودکان کرد و با شتاب به سوی شریعه فرات حرکت کرد. به نگهبانان شر یعه حمله کرد و همه را به خاک هلاکت انداخت. وقتی وارد شریعه فرات شد دست به زیر آب برد تا مقابل صورت آورد ولی به یاد لبان خشکیده مولایش امام حسین و اهل حرم افتاد. به خودش گفت عباس حسینت تشنه باشه و تو آب بنوشی و آب ننوشید بنازم وفایت را عباس. مشک را پر از آب کرد روانه خیمه ها شد. دشمن راه را بر او بست. عباس تمام افکارش متوجه مشک آب بود که آسیبی نبینه. به سمت نخلستان رفت. از هر طرف تیر و نیزه و شمشیر بر او باریدن گرفت. تا اینکه ظالمی از کمینگاه بیرون امد و دست راست حضرت را قطع کرد. حضرت مشک در آغوش با دست چپ می جنگید و رجز می خواند والله ان قطعتمو یمینی
انی احامی ابدا عن دینی. به خدا اگه دست راستم را قطع کنید دست از حمایت دینم بر نمی دارم. در این هنگام دست چپ حضرت را قطع کردن. آقا روی مشک خم شد که و با سینه مشک را روی زین اسب فشرد.
این بار دشمن تیری به چشمش و تیری به مشکش زد عباس رکه دید مشک سوراخ شده و آب در حال خالی شدنه امیدش نامید شد. روی برگشتن به خیمه را نداشت. ظالمی دیگر با گرزی آهنین فرق آقا را نشانه گرفت، عباس از اسب به زمین افتاد ولی دستی نداشت که حائل کنه با صورت به زمین افتاد. فریاد زد یا ابا عبدالله مرا دریاب امام به سرعت خود را به بالین برادر رساند. سرش را به دامان گرفت. خون از صورت برادر پاک کرد. گفت عباس الان کمرم شکست. عباس گفت برادر تا من
زنده ام مرا به خیمه مبر. مرا به خیمه مبر چون که حالتی دارم.
چرا؟چرا که ز روی سکینه خجالتی دارم.
سکینه آب ز من خواست و پاره شد جگرم.
نشد که قطره آبی برای او ببرم.
امام حسین به عباش قول داد که جان داره اونو به خیمه نبره. رو کرد به عباس گفت عباسم سئوالی ازت دارم. تو همیشه منو ارباب و مولا صدا می زدی چه شد که این بار برادر خواندی؟ عباس گفت برادر، مادرم فاطمه به بالینم آمد و مرا پسر خود خواند

پنج شنبه 10/9/1390 - 23:8 - 0 تشکر 395226

عشق را از "عین" اول تا به آخر خواند و رفت
آنچه حیدر داده بودش درس، ازبر خواند و رفت
لحظه های آخرش، زهرا پسر کردش خطاب
بار اول بود، مولا را برادر خواند و رفت

جمعه 11/9/1390 - 10:24 - 0 تشکر 395382

یا ابالفضل العباس

یا ابالفضل تویی تاج سر ام بنین

پسر فاطمه هستی پسر ام بنین

تو علمدارترین صاحب پرچم هستی

تو به اسرار دل فاطمه محرم هستی

تا تو بودی نگرانی به دل خیمه نبود

تا تو رفتی همه ی خیمه شده رنگ کبود

گر چه گفتی تو غلامی به من اما عباس

تو شدی آبروی حضرت زهرا عباس

من زینب چه کنم بی تو در این دشت بلا

من و یک خیمه ی پر کودک و زن در صحرا

دست تو قطع شد و دست مرا می بندند

چشم تو پاره و بر گریه ی من می خندند

جگر من شده چون چشم تو پاره پاره

دختر شیر خدا بعد تو شد آواره

از شکافی که به فرق سر تو افتاده

معجر از روی سر خواهر تو افتاده

به همان محکمی ضربت نامرد عمود

خورده ام سیلی و رخساره ی من گشته کبود

تو سر نیزه و من محمل بی پرده اخا

جمعه 11/9/1390 - 11:1 - 0 تشکر 395399

(برادرم ابوالفضل، پشت و پناه لشگر)
=========================
وقتی که تیردشمن،برمشک آبت نشست
همچون دل رقیه، قلب سکینه شکست
وقتی که بازوانت، از پیکرت جدا شد
در خیمه گه برادر، از ماتمت عزا شد
برادرم ابوالفضل،پشت و پناه لشگر(2)
=========================
عباس تویی امیدم،در دشت آتش وخون
بی رویت ای دلاور، حالم شود دگرگون
ای کوه عشق و ایثار، آب آور یتیمان
اهل حرم برادر، از مرگ تو هراسان
برادرم ابوالفضل،پشت و پناه لشگر(2)
=========================
بر چشم تو نشسته، تیر عدو برادر
آمد به بالین تو، پهلو شکسته مادر
بی تو چگونه روم، سوی حرم عباس
نعش ترا بگیرم ، من در برم عباس
برادرم ابوالفضل،پشت و پناه لشگر(2)
=========================
رفتی دگر ندارم، من یاوری ابوالفضل
بی تو حرم ندارد، آب آوری ابوالفضل
از تشنگی برادر، گشته سکینه بیتاب
قول داده ای که آری، بهر او قطره ای آب
برادرم ابوالفضل،پشت و پناه لشگر(2)

بهروز(رها)

جمعه 11/9/1390 - 11:10 - 0 تشکر 395411

حوریان، محو رخ مه‌پاره‌ات

كعبه‌ی خیل ملك، گهواره‌ات


گردش چشمان تو عشق‌آفرین

رشته‌ی قنداقه‌ات حبل‌المتین


زینت آغوش و دامان رباب

آینه‌گردانِ رویت، آفتاب


عالم و آدم همه محتاج تو

بر سر دوش پدر معراج تو


بسته بر هر تار موی تو نجات

تشنه‌ی لب‌های تو آب حیات


كودكی ، اما به معنا پیر عشق

روی دستان پدر ، تفسیرِ عشق

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
جمعه 11/9/1390 - 11:25 - 0 تشکر 395421

عمو عباس بی تو قلب حرم می گیره
عمو عباس بی تو بابا تنها می میره
عمو عباس بی تو دستام جونی نداره
از دو چشمام پولکهای گریه می باره
عمو عباس علمت کو عموی خوبم
عمو عباس تو نرو تا که پا نکوبم

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.