• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 7666)
دوشنبه 7/9/1390 - 14:26 -0 تشکر 393834
عشق است ابوالفضل

در این مبحث هر آنچه در وصف و سوگ آقا ابوالفضل العباس (ع) اعم از شعر و نثر کیلیپ دارید بیارید.

دوشنبه 7/9/1390 - 14:28 - 0 تشکر 393835

(برادرم ابوالفضل، پشت و پناه لشگر)
=========================
وقتی که تیردشمن،برمشک آبت نشست
همچون دل رقیه، قلب سکینه شکست
وقتی که بازوانت، از پیکرت جدا شد
در خیمه گه برادر، از ماتمت عزا شد
برادرم ابوالفضل،پشت و پناه لشگر(2)
=========================
عباس تویی امیدم،در دشت آتش وخون
بی رویت ای دلاور، حالم شود دگرگون
ای کوه عشق و ایثار، آب آور یتیمان
اهل حرم برادر، از مرگ تو هراسان
برادرم ابوالفضل،پشت و پناه لشگر(2)
=========================
بر چشم تو نشسته، تیر عدو برادر
آمد به بالین تو، پهلو شکسته مادر
بی تو چگونه روم، سوی حرم عباس
نعش ترا بگیرم ، من در برم عباس
برادرم ابوالفضل،پشت و پناه لشگر(2)
=========================
رفتی دگر ندارم، من یاوری ابوالفضل
بی تو حرم ندارد، آب آوری ابوالفضل
از تشنگی برادر، گشته سکینه بیتاب
قول داده ای که آری، بهر او قطره ای آب
برادرم ابوالفضل،پشت و پناه لشگر(2)

بهروز رها

دوشنبه 7/9/1390 - 16:26 - 0 تشکر 393846


*********************حاج علی انسانی*********************
ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
دست و علم و مشک سه حرف عشق است
افسوس، ز هم این سه جدا افتاده

*******************************************************

دوشنبه 7/9/1390 - 16:26 - 0 تشکر 393847



*********************حسن احمد زاده**********************
ای تشنه لبی که آب شرمنده ی توست
تا روز جزا سحاب شرمنده ی توست
در اوج عطش گذشتی از شط فرات
والله که انتخاب شرمنده ی توست


*******************************************************

دوشنبه 7/9/1390 - 16:42 - 0 تشکر 393849

سلام
چه تایپیک پرشوری و چه شعرهای قشنگی، دست گلتون درد نکنه.
یا علی

دوشنبه 7/9/1390 - 17:3 - 0 تشکر 393853

مثل گل خوش آمدی، آقا صفا آورده­ای!

خود، گلی؛ گل با خودت دیگر چرا آورده­ای؟

ماجرای دست­هایت ماجرایی آشناست

باز هم ما را به یاد کربلا آورده­ای

تا علی گردد علی، یک رکعت از او مانده بود

لطف کردی آمدی آن را به جا آورده­ای

قطره اشک علی بودی که در چاهی چکید

هان! وگرنه مشک خالی از کجا آورده­ای؟

ای تمام عشق بین چشم تا پیشانی­ات!

آمدی، خوش آمدی، آقا وفا آورده­ای!

رزیتا نعمتی

دوشنبه 7/9/1390 - 17:4 - 0 تشکر 393854

کسی از نام اباالفضل اگر دم بزند

عشق پیدا شود و خیمه به عالم بزند

دل، همان بس که به باغ تو شکوفا شود و

چشم بگذار که در وصف تو شبنم بزند

دست، هنگامه نقّاشی تو آه کشد

عشق، بگذار قرار همه بر هم بزند

دیده از نام اباالفضل چراغان شود و

تکیه بر کوچه آیین محرّم بزند

یک توسل به تو کافی است دری باز شود

عشق پیدا شود و خیمه به عالم بزند

رزیتا نعمتی

دوشنبه 7/9/1390 - 17:6 - 0 تشکر 393855

کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف

تاک­وش، شیشه به دست، از همه سو ریخته زلف

کیست این راز پریشانی من در موهاش

تکیه­گاه سر شوریده من بازوهاش

کیست این عطر غزل می­وزد از پیرهنش

ای صبا مرحمتی کن بشناسان به منش

این که می­خندد و می­خواند و می­رقصد و مست

می­رود بوی خوش پیرهنش دست به دست

نازپرداز همه نازفروشان زمین

ساقی، اما ز همه تشنه­لبان تشنه­ترین

نشئه­افزای دل و جان خماران مستی­ش

دستگیر همه خسته­دلان بی‌دستی‌ش

کیست این سروقدِ تشنه­لبِ مشک به دوش؟

این‌که بی­اوست چراغ شب مستان خاموش ؟

این‌که آتش لب و دریا دل و مشکین کُلَه است؟

کیست این شب همه شب ماه شب چارده است؟

گره واکردن از آن زلف سیه لازم نیست

حتم دارم که به جز ماه بنی­هاشم نیست

سعید بیابانکی

دوشنبه 7/9/1390 - 17:50 - 0 تشکر 393866

ز شرم روی ماهش آب شد آب
ز شوق دیدنش بی تاب شد آب

نه بر لبهای خود آبی رسانید
نه از لبهای او سیراب شد آب

دوشنبه 7/9/1390 - 19:23 - 0 تشکر 393895

دو چشمت شرمگین شد ماه و خورشید حضوری آتشین شد ماه و خورشید

حسین آمد به بالین برادر به یكدیگر قرین شد ماه و خورشید

سید حسن محمودی ثابت (سهیل )

 

  قال رسول لله (ص)

طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

دوشنبه 7/9/1390 - 21:26 - 0 تشکر 393947

« بسم رب العباس (علیه السلام) »

این شعر . . . حتما تا آخرش بخونید

اذا زلزلت الارض زمین محشر عظمی ست،

چه شوری ست ، چه غوغاست ؛

از این حال زمین لرزه به دلهاست

نه پستی ، نه بلندی وَ نه دریاست!

رسیده ست همان روز قیامت ، همان لحظه موعود؛

که فرمود خدا : زود رسد زود...

خلایق همه در حال فرارند وَ بی تاب و قرارند

آرام ندارند ؛ که این روز ، همان روز حساب است

همان روز سوال است و جواب است ،

که مردم ، همه اینگونه پریش اند

نه در فکر پسر یا پدر و مادر و فرزند ، همه در پی خویشند

وَ مردم همگی مست ، همه بی خود و مدهوش

که ناگاه رسید از سوی حق نغمه چاووش

الا اهل قیامت همه ساکت وَ سرها هم پایین

وَ ای جمله خلایق همه خاموش ، شده گوش

سراسر همه ی عرصه ی محشر ، پر از آیه ی کوثر

ملائک همه در شور ،

غزل خوان ، همه سرمستِ شمیم گل حیدر ،گل یاس پیمبر(صلی الله)

چه حالی است ؟ خبر چیست ؟ مگر کیست ، قدم رنجه نموده ست به محشر؟

یگانه گهر حضرت داور

الله ُ اکبر ،‌ اللهُ اکبر !

یا حضرت زهرا (سلام الله علیها) ، صدیقه اطهر

ملائک همگی بال گشودند

وَ فرش قدم مادر سادات نمودند

آری خبر این است : امید همه آمد

جبریل صدا زد که : خلایق ، انگیزه خلق دو جهان فاطمه(سلام الله علیها) آمد

وَ مبهوت جلالش همه ی ناس

پیچید به محشر ، همه جا عطر گل یاس

زهراست وَ آن وعده شیرین شفاعت ؛

بر چشم ترش اشک نشسته ست چو الماس

بر دست کبودش ، اسباب شفاعت ، همان دست جدا از تن عبّاس(علیه السلام)

وَ زهرا (سلام الله علیها) شده گریان ابالفضل(علیه السلام)

همه گریه کن و نوحه سرای غمِ چشمان ابالفضل(علیه السلام)

مردم همه ساکت همه مبهوت وَ حیران ابالفضل(علیه السلام)

که این فاطمه(سلام الله علیها) ابر کرم و رحمت و عشق است

که از او شده جاری به لبِ خشک زمین بارش باران ابالفضل(علیه السلام)

ناگاه همه از دهن یاس شنیدند:

« الله ، قسم میدهمت جان ابالفضل

سوگند تو را حق دو دستان ابالفضل

بر فاطمه ات بار اِلها تو ببخشا

هرکس که زده دست به دامان ابالفضل »

وَ یاران ابالفضل همگی مات ، از هیبت عبّاس(علیه السلام)

انگار نه انگار که این روز حساب است؛

یکبار دگر روضه و گریه ،یکبار دگر سینه زنی، غربت عبّاس(علیه السلام)

زهراست کند نوحه سرایی،

آری شده برپا به قیامت ، یکبار دگر هیئت عبّاس(علیه السلام) !!

عبّاس(علیه السلام) همانی که قتیل العبرات است

هر قطره ی مشکش ، آبی ز حیات است

شرمنده ز شرمندگیَش ، آب فرات است

با گریه ی زهرا(سلام الله علیها) ،‌دیدند ملائک همگی اشک خدا ریخت

با نام ابالفضل(علیه السلام) وَ دستان شفیعش ،ترس از جگر اهل ولا ریخت

ناگاه در آن حالِ پریشانِ دلِ مادر سادات

آمد ز سوی حضرت موعود ندایی : که زهرا تو همه کاره ی مایی !

تا باز به چشم همه ی خصم رود خار

تا باز ببینند همه وعده ی دادار

تا کور شود هر که به دنیا ز حسد کرد ، حق تو و فرزند تو را ضایع و انکار

بخشم به تو هرکس که توئه فاطمه گویی

ای شیر زن حیدر کرار ،

خود دانی و چشمی که شده خیس ،به اندازه ی بال مگسی ، بهر علمدار !

از وصف چنین قصه به محشر ، یکپارچه در شورم و شینم

یکپارچه سرمست غرورم ، من گریه کن شیر زن شیر حنینم

بی خود شدم از خود وَ چنین نعره کشیدم

الله ، الله ، الله منِ زار ،‌

مست و خراب علمدار حسینم...

حق!

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.