• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 6323)
شنبه 8/5/1390 - 9:43 -0 تشکر 345424
تفسیر روزانه سوره واقعه

سلام

 

انشاءالله در این مبحث، روزانه تفسیر آیاتی از سوره ی واقعه رو خدمتتون قرار میدم. و البته در راستای ختم سوره ی واقعه در ایـــــــــــــــــــــــن تاپیک هم هست ؛ جهت یادآوری :)

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

سه شنبه 1/6/1390 - 0:38 - 0 تشکر 357166

بحث یمین و اصحاب یمین و اتلاق آن به امیرالمومنین و دوستان آن جای تفسیر و صحبت بیشتری دارد. اگر دوستان موافق باشند در پست بعدی قبل از پرداختن به آیات بعدی آنرا واشكافی كنیم.
یك كار دیگر هم می شود كرد . اینكه در یك تاپیك مجزا به آن پرداخت كه وقت تفسیر گرفته نشود...

دوستان نظرشون چیه؟

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

دوشنبه 7/6/1390 - 12:34 - 0 تشکر 359710

إِنَّا أَنشأْنَهُنَّ إِنشاءً(35

35 -ما آنها را آفرینش نوینى بخشیدیم.

سپس به اوصاف دیگرى از همسران بهشتى پرداخته ، مى‏گوید : ما آنها را آفرینش نوینى بخشیده‏ایم ( انا انشاناهن انشاءا). این جمله ممكن است اشاره به همسران مؤمنان در این دنیا باشد كه خداوند آفرینش تازه‏اى در قیامت به آنها مى‏دهد ، و همگى در نهایت جوانى و طراوت و جمال و كمال ظاهر و باطن وارد بهشت مى‏شوند كه طبیعت بهشت طبیعت تكامل و خروج از هر گونه نقص و عیب است.

و اگر منظورحوریان باشد خداوند آنها را آفرینش نوینى بخشیده به گونه‏اى كه هرگز گرد و غبار پیرى و ناتوانى بر دامان آنها نمى‏نشیند.

ممكن است كه تعبیر به انشاء ، اشاره به هر دو نیز بوده باشد.


فجَعَلْنَهُنَّ أَبْكاراً(36

36 -و همه را بكر قرار داده‏ایم.

سپس مى‏افزاید ما آنها را همگى بكر قرار دادیم ، ( فجعلناهن ابكارا ) و شاید این وصف همیشه براى آنها باقى باشد ، چنانكه بسیارى از مفسران به آن تصریح كرده‏اند و در روایات نیز به آن اشاره شده ، یعنى با آمیزش ، وضع آنها دگرگون نمى‏شود.


عُرُباً أَتْرَاباً(37)

37 -همسرانى كه به همسرشان عشق مى‏ورزند و خوش زبان و فصیح و هم سن و سالند.

و در اوصاف آنها باز مى‏افزاید : آنان نسبت به همسرانشان ، عشق مى‏ورزند و خوش سخن و فصیحند ( عربا).

عرب جمع عروبة ( بر وزن ضرورة ) به معنى زنى است كه وضع حالش حكایت از محبتش نسبت به همسر و مقام عفت و پاكیش مى‏كند ، زیرا اعراب ( بر وزن اظهار ) به همان معنى آشكار ساختن است ، این واژه به معنى فصیح و خوش سخن بودن نیز مى‏آید ، و ممكن است هر دو معنى در آیه جمع باشد.

وصف دیگرشان اینكه آنها هم سن و سال با همسرانشان هستند و همگى در خوبى و جمال ظاهر و باطن همانندند و یك از یك بهتر ( اترابا). اتراب جمع ترب ( بر وزن ذهن ) به معنى مثل و همانند است و بعضى گفته‏اند این معنىاز ترائب كه به معنى دنده‏هاى قفسه سینه است گرفته شده زیرا با یكدیگر شباهت دارند.

این شباهت و برابرى ممكن است در سن و سال نسبت به همسرانشان باشد ، تا به اصطلاح ، احساسات یكدیگر را كاملا درك كنند ، و زندگى با هم براى آنها لذتبخش‏تر باشد هر چند گاهى با تفاوت سن و سال نیز چنین است ولى در غالب چنین نیست ، و یا همانند در خوبى و زیبائى و حسن ظاهر و باطن ، درست شبیه تعبیر معروف كه مى‏گویند : آنها همه خوبند و یك از یك بهتر.


لأَصحَبِ الْیَمِینِ‏(38)

38 -اینها همه براى اصحاب یمین است.

سپس مى‏افزاید : همه این نعمتها براى اصحاب الیمین است ( لاصحاب الیمین).

و این تاكیدى است مجدد بر اختصاص این مواهب ( ششگانه ) به آنها .

این احتمال نیز داده شده است كه این جمله تكمیلى است براى جمله انا انشاناهن انشاءا یعنى ما آنها را آفرینش نوینى براى اصحاب الیمین دادیم.


ثُلَّةٌ مِّنَ الأَوَّلِینَ‏(39)

39 -كه گروهى از امتهاى نخستینند.

وَ ثُلَّةٌ مِّنَ الاَخِرِینَ‏(40) 

40 -و گروهى از امتهاى آخرین.

و در پایان این مقال مى‏فرماید : گروهى از آنان از امتهاى نخستینند ( ثلة من الاولین).

و گروهى از اقوام آخرینند ( و ثلة من الاخرین).

ثلة در اصل به معنى قطعه مجتمع از پشم است ، سپس به هر جمعیت انبوه درهم فشرده گفته شده است ، و به این ترتیب گروه عظیمى از اصحاب الیمین از امتهاى گذشتههستند و گروه عظیمى از امت اسلام ، چرا كه در میان این است صالحان و مؤمنان ، بسیارند ، هر چند پیشگامان آنها در قبول ایمان نسبت به پیشگامان امم سابق با توجه به كثرت آن امتها و پیامبرانشان كمترند.

بعضى گفته‏اند این دو گروه هر دو از امت اسلامند ، گروهى از اولین آنها و گروهى از آخرین آنها ، ولى تفسیر اول صحیحتر است.

نمونه

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

سه شنبه 8/6/1390 - 18:30 - 0 تشکر 360461

dehkade2010 گفته است :
[quote=dehkade2010;591792;359710]

إِنَّا أَنشأْنَهُنَّ إِنشاءً(35

35 -ما آنها را آفرینش نوینى بخشیدیم.

سپس به اوصاف دیگرى از همسران بهشتى پرداخته ، مى‏گوید : ما آنها را آفرینش نوینى بخشیده‏ایم ( انا انشاناهن انشاءا). این جمله ممكن است اشاره به همسران مؤمنان در این دنیا باشد كه خداوند آفرینش تازه‏اى در قیامت به آنها مى‏دهد ، و همگى در نهایت جوانى و طراوت و جمال و كمال ظاهر و باطن وارد بهشت مى‏شوند كه طبیعت بهشت طبیعت تكامل و خروج از هر گونه نقص و عیب است.

و اگر منظورحوریان باشد خداوند آنها را آفرینش نوینى بخشیده به گونه‏اى كه هرگز گرد و غبار پیرى و ناتوانى بر دامان آنها نمى‏نشیند.

ممكن است كه تعبیر به انشاء ، اشاره به هر دو نیز بوده باشد.


فجَعَلْنَهُنَّ أَبْكاراً(36

36 -و همه را بكر قرار داده‏ایم.

سپس مى‏افزاید ما آنها را همگى بكر قرار دادیم ، ( فجعلناهن ابكارا ) و شاید این وصف همیشه براى آنها باقى باشد ، چنانكه بسیارى از مفسران به آن تصریح كرده‏اند و در روایات نیز به آن اشاره شده ، یعنى با آمیزش ، وضع آنها دگرگون نمى‏شود.


عُرُباً أَتْرَاباً(37)

37 -همسرانى كه به همسرشان عشق مى‏ورزند و خوش زبان و فصیح و هم سن و سالند.

و در اوصاف آنها باز مى‏افزاید : آنان نسبت به همسرانشان ، عشق مى‏ورزند و خوش سخن و فصیحند ( عربا).

عرب جمع عروبة ( بر وزن ضرورة ) به معنى زنى است كه وضع حالش حكایت از محبتش نسبت به همسر و مقام عفت و پاكیش مى‏كند ، زیرا اعراب ( بر وزن اظهار ) به همان معنى آشكار ساختن است ، این واژه به معنى فصیح و خوش سخن بودن نیز مى‏آید ، و ممكن است هر دو معنى در آیه جمع باشد.

وصف دیگرشان اینكه آنها هم سن و سال با همسرانشان هستند و همگى در خوبى و جمال ظاهر و باطن همانندند و یك از یك بهتر ( اترابا). اتراب جمع ترب ( بر وزن ذهن ) به معنى مثل و همانند است و بعضى گفته‏اند این معنىاز ترائب كه به معنى دنده‏هاى قفسه سینه است گرفته شده زیرا با یكدیگر شباهت دارند.

این شباهت و برابرى ممكن است در سن و سال نسبت به همسرانشان باشد ، تا به اصطلاح ، احساسات یكدیگر را كاملا درك كنند ، و زندگى با هم براى آنها لذتبخش‏تر باشد هر چند گاهى با تفاوت سن و سال نیز چنین است ولى در غالب چنین نیست ، و یا همانند در خوبى و زیبائى و حسن ظاهر و باطن ، درست شبیه تعبیر معروف كه مى‏گویند : آنها همه خوبند و یك از یك بهتر.


لأَصحَبِ الْیَمِینِ‏(38)

38 -اینها همه براى اصحاب یمین است.

سپس مى‏افزاید : همه این نعمتها براى اصحاب الیمین است ( لاصحاب الیمین).

و این تاكیدى است مجدد بر اختصاص این مواهب ( ششگانه ) به آنها .

این احتمال نیز داده شده است كه این جمله تكمیلى است براى جمله انا انشاناهن انشاءا یعنى ما آنها را آفرینش نوینى براى اصحاب الیمین دادیم.


ثُلَّةٌ مِّنَ الأَوَّلِینَ‏(39)

39 -كه گروهى از امتهاى نخستینند.

وَ ثُلَّةٌ مِّنَ الاَخِرِینَ‏(40) 

40 -و گروهى از امتهاى آخرین.

و در پایان این مقال مى‏فرماید : گروهى از آنان از امتهاى نخستینند ( ثلة من الاولین).

و گروهى از اقوام آخرینند ( و ثلة من الاخرین).

ثلة در اصل به معنى قطعه مجتمع از پشم است ، سپس به هر جمعیت انبوه درهم فشرده گفته شده است ، و به این ترتیب گروه عظیمى از اصحاب الیمین از امتهاى گذشتههستند و گروه عظیمى از امت اسلام ، چرا كه در میان این است صالحان و مؤمنان ، بسیارند ، هر چند پیشگامان آنها در قبول ایمان نسبت به پیشگامان امم سابق با توجه به كثرت آن امتها و پیامبرانشان كمترند.

بعضى گفته‏اند این دو گروه هر دو از امت اسلامند ، گروهى از اولین آنها و گروهى از آخرین آنها ، ولى تفسیر اول صحیحتر است.

نمونه

ممنون كه بحث این چند آیه رو كامل كردین

البته مختصری توضیح داده بودم در پستهای قبلیش. می تونستید برای اینكه سریعتر پیش بریم به آیات بعدی بپردازین...

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

پنج شنبه 10/6/1390 - 9:53 - 0 تشکر 361123

وَ أَصحْابُ الشِّمَالِ مَا أَصحْابُ الشِّمَالِ(41)

فىِ سمَومٍ وَ حَمِیمٍ(42)

وَ ظِلٍ‏ّ مِّن یحَمُومٍ(43)

لَّا بَارِدٍ وَ لَا كَرِیمٍ(44)

إِنهَّمْ كاَنُواْ قَبْلَ ذَالِكَ مُترْفِینَ(45(

در تعقیب مواهب عظیم گروه مقربان و گروه اصحاب الیمین به سراغ گروه سوم و عذابهاى دردناك و وحشتناك آن مى‏رود تا در یك مقایسه وضع حال سه گروه روشن گردد.

مى‏فرماید:" و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى" (وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ).

همانها كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى‏شود كه رمزى است براى آن كه گنهكار و آلوده و ستمگرند و اهل دوزخ، و همانگونه كه در توصیف مقربان و اصحاب الیمین گفتیم این تعبیر براى بیان نهایت خوبى یا بدى حال كسى است. سپس به سه قسمت از كیفرهاى آنها اشاره كرده مى‏گوید:

" آنها در میان بادهاى كشنده و آب سوزان قرار دارند" (فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ).

" و در سایه دودى شدید و آتش‏زا" (وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ).

باد سوزان كشنده از یك سو، و آب جوشان مرگبار از سوى دیگر، و سایه دود داغ و خفه كننده از سوى سوم، آنها را چنان گرفتار مى‏سازد كه تاب و توان را از آنان مى‏گیرد، و اگر هیچ مصیبت دیگرى جز این سه مصیبت را نداشته باشند براى كیفر آنها كافى است.

" سموم" از ماده" سم" به معنى باد سوزانى است كه در" مسام" (سوراخهاى ریز بدن انسان) داخل مى‏شود و او را هلاك مى‏كند

" یحموم" در اینجا به تناسب ظل (سایه) به دود غلیظ و سیاه و داغ تفسیر شده است.

سپس براى تاكید مى‏افزاید: سایه‏اى كه نه برودت دارد، و نه هیچ فایده" (لا بارِدٍ وَ لا كَرِیمٍ).

سایبان گاه انسان را از آفتاب حفظ مى‏كند، و گاه از باد و باران و یا منافع دیگرى در بردارد، ولى پیدا است این سایبان هیچ یك از این فوائد را ندارد.

تعبیر" كریم" از ماده" كرامت" به معنى مفید فایده است، و لذا در میان عرب معمول است كه وقتى مى‏خواهند شخص یا چیزى را غیر مفید معرفى كنند مى‏گویند:" لا كرامة فیه"، مسلم است سایه‏اى كه از دود سیاه و خفه كننده است جز شر و زیان چیزى از آن انتظار نمى‏رود" لا كرامه".

گرچه كیفرهاى دوزخیان انواع و اقسام مختلف و وحشتناكى دارد ولى ذكر همین سه قسمت كافى است كه انسان بقیه را از آن حدس بزند.

در آیات بعد دلائل گرفتارى اصحاب شمال را به این سرنوشت شوم و وحشتناك بیان می شود

تفسیر نمونه، ج‏23، ص: 230

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

شنبه 12/6/1390 - 12:7 - 0 تشکر 361993

وَ كانُوا یُصِرُّونَ عَلى الحِْنثِ الْعَظِیمِ‏(46

46 -و بر گناهان بزرگ اصرار داشتند.

وَ كانُوا یَقُولُونَ أَ ئذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظماً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‏(47)

47 -و مى‏گفتند : هنگامى كه ما مردیم و خاك و استخوان شدیم آیا برانگیخته خواهیم شد ؟

أَ وَ ءَابَاؤُنَا الأَوَّلُونَ‏(48)

48 -یا نیاكان نخستین ما ؟


قُلْ إِنَّ الأَوَّلِینَ وَ الاَخِرِینَ‏(49)

49 -بگو اولین و آخرین،


لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِیقَتِ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ‏(50)

50 -همگى در موعد روز معینى جمع مى‏شوند.

اصرار داشتند ( و كانوا یصرون على الحنث العظیم ) .


حنث در اصل به معنى هر گونه گناه است ، ولى در بسیارى از مواقع این واژه به معنى پیمان‏شكنى و مخالفت سوگند آمده ، به خاطر اینكه از مصداقهاى روشن گناه است.


بنابر این ویژگى اصحاب شمال تنها انجام گناه نیست ، بلكه اصرار بر گناهان عظیم است ، چرا كه گناه ممكن است ، احیانا از اصحاب یمین نیز سر زند ولى آنها هرگز بر آن اصرار نمى‏ورزند ، هنگامى كه متذكر مى‏شوند فورا توبه مى‏كنند.


جمعى حنث عظیم را در اینجا به معنى شرك تفسیر كرده‏اند ، چرا كه گناهى از آن عظیمتر وجود ندارد، همان گونه كه قرآن مى‏گوید : ان الله لا یغفر ان یشرك به و یغفر ما دون ذلك لمن یشاء خداوند هیچگاه شرك را نمى‏بخشد و كمتر از آنرا براى هر كس بخواهد مى‏بخشد.


بعضى نیز آنرا به دروغ كه از اعظم گناهان ، و كلید معاصى دیگر است تفسیر كرده‏اند ، مخصوصا هنگامى كه توأم با تكذیب انبیاء و قیامت باشد.


ولى ظاهر این است كه همه اینها مصداقهائى براى حنث عظیم محسوب مى‏شود.


و سومین عمل خلاف آنها این بود كه مى‏گفتند : آیا هنگامى كه مردیم و خاك و استخوان شدیم ، بار دیگر برانگیخته خواهیم شد ؟ و كانوا یقولون ء اذا متنا وكنا ترابا و عظاما ء انا لمبعوثون).


بنابر این انكار قیامت كه خود سرچشمه بسیارى از گناهان است یكى دیگر از اوصاف اصحاب الشمال مى‏باشد ، و تعبیر به كانوا یقولون نشان مى‏دهد كه در انكار قیامت نیز اصرار میورزیدند و پافشارى داشتند.


در اینجا دو مطلب قابل توجه است : نخست اینكه : هنگامى كه سخن از اصحاب الیمین و مقربین در میان بود ، شرح اعمال و كارهائى را كه سبب آن پاداشها مى‏شد نداد ( جز اشاره كوتاهى كه در مورد مقربان بود ) اما هنگامى كه نوبت به اصحاب الشمال مى‏رسد ، در این باره شرح كافى مى‏دهد تا هم اتمام حجتى باشد و هم بیان این حقیقت كه آن مجازاتهاى دردناك با اصل عدالت كاملا سازگار است .


دیگر این كه سه گناهى كه آیات سه‏گانه فوق به آن اشاره شده در حقیقت مى‏تواند اشاره به نفى اصول سه‏گانه دین از ناحیه اصحاب شمال باشد : در آخرین آیه تكذیب رستاخیز بود ، و در آیه دوم انكار توحید ، و در آیه نخست كه سخن از مترفین مى‏گفت اشاره‏اى به تكذیب انبیاء است ، زیرا همانگونه كه در آیه 23 زخرف مى‏خوانیم : و كذلك ما ارسلنا من قبلك فى قریة من نبى الا قال مترفوها انا وجدنا آبائنا على امة و انا على آثارهم مقتدون : اینگونه ما در هیچ شهر و آبادى پیامبرى قبل از تو نفرستادیم مگر این كه مترفین آنها گفتند ما نیاكان خود را بر آئینى یافتیم و به آثار آنها پایبندیم .


تعبیر به ترابا و عظاما ممكن است اشاره به این باشد كه گوشتهاى ما تبدیل به خاك و استخوانهاى ما برهنه مى‏شود ، با این حال آفرینش جدید چگونه ممكن است ؟ و چون فاصله خاك از حیات نوین بیشتر است در آغاز ذكر شده است.


و عجب اینكه آنها صحنه‏هاى معاد را با چشم خود در این جهان مى‏دیدند كه چگونه بسیارى از موجودات زنده مانند گیاهان مى‏پوسند و خاك مى‏شوند و بار دیگر لباس حیات در تن مى‏كنند ، و اصولا كسى كه آفرینش نخستین را كرده است چگونه تكرار آن براى او مشكل است ، با این حال آنها پیوسته روى انكار معاد اصرار داشتند.


آنها به این هم قناعت نمى‏كردند و براى اظهار تعجب بیشتر مى‏گفتند : آیا نیاكان نخستین ما كه هیچ اثرى از آنها باقى نمانده دوباره زنده مى‏شوند ؟ ! ( او آباؤنا الاولون).


همانها كه شاید هر ذره‏اى از خاكشان به گوشه‏اى افتاده است یا جزء بدن موجود دیگرى شده است ؟ ولى چنانكه در پایان سوره یس مشروحا گفته شد در برابر دلائل محكمى كه بر مساله معاد دلالت مى‏كند اینها یك مشت بهانه‏هاى واهى است .


سپس قرآن به پیامبر اسلام (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) دستور مى‏دهد كه در پاسخ آنها بگو : نه فقط شما و پدرانتان ، بلكه تمام اولین و آخرین ... ( قل ان الاولین و الاخرین).


همگى در موعد روز معین ( روز رستاخیز ) جمع مى‏شوند ( لمجموعون الى میقات یوم معلوم).


میقات از ماده وقت به معنى زمانى است كه براى كار یا وعده‏اى تعیین شده ، و منظور از میقات در اینجا همان وقت مقرر قیامت است ، كه در آن روزها همهانسانها در محشر براى رسیدگى به حسابهایشان اجتماع مى‏كنند ، گاهى نیز به صورت كنایه ، براى مكانى كه براى انجام كارى مقرر شده است به كار مى‏رود ، مانند میقاتهاى حج كه نام مكانهاى خاصى است كه از آنجا احرام مى‏بندند.


ضمنا از تعبیرات مختلف این آیه تاكیدهاى متعددى در زمینه رستاخیز استفاده مى‏شود ( ان - لام - مجموعون به صورت اسم مفعول - و توصیف یوم به معلوم بودن).


از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود كه معاد و رستاخیز همه انسانها در یك روز همراه هم انجام مى‏گیرد ، و همین معنى در آیات دیگر قرآن نیز آمده است.


و از اینجا به خوبى روشن مى‏شود آنهائى كه قیامت را در زمانهاى متعدد نسبت به هر امتى جداگانه پنداشته‏اند از آیات قرآن كاملا بیگانه‏اند.


شاید نیاز به تذكر نداشته باشد كه منظور از معلوم بودن قیامت ، معلوم بودن نزد پروردگار است و گرنه هیچكس حتى انبیاء مرسلین و ملائكه مقربین از وقت آن آگاه نیست.

نمونه

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 12/6/1390 - 12:9 - 0 تشکر 361994

سلام.

جناب نیری.. ممنونم
:)

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

پنج شنبه 31/6/1390 - 12:47 - 0 تشکر 368789

ثمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ‏(51)

51 -سپس شما اى گمراهان تكذیب كننده.

لاَكلُونَ مِن شجَرٍ مِّن زَقُّومٍ‏(52)

52 -قطعا از درخت زقوم مى‏خورید

فَمَالِئُونَ مِنهَا الْبُطونَ‏(53)

53 -و شكمها را از آن پر مى‏كنید

فَشرِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الحَْمِیمِ‏(54)

54 -و روى آن از آب سوزان مى‏نوشید

فَشرِبُونَ شرْب الهِْیمِ‏(55)

55 -و همچون شترانى كه مبتلا به بیمارى عطش شده‏اند از آن مى‏آشامید

هَذَا نُزُلهُُمْ یَوْمَ الدِّینِ‏(56)

56 -این است وسیله پذیرائى از آنها در قیامت!

تفسیر : بخش دیگرى از مجازاتهاى این مجرمان گمراه

این آیات همچنان ادامه بحثهاى مربوط به كیفرهاى اصحاب الشمال است ، آنها را مخاطب ساخته چنین مى‏گوید : سپس شما اى گمراهان تكذیب كننده(ثم انكم ایها الضالون المكذبون).

از درخت زقوم مى‏خورید ( لاكلون من شجر من زقوم).

و شكمهاى خود را از آن پر مى‏كنید ( فمالئون منها البطون).

در آیات گذشته تنها از محیط زندگى اصحاب الشمال دوزخ سخن به میان آمده بود.

اما در اینجا سخن از ماكول و مشروب آنها است ، كه درست از این نظر نیز نقطه مقابل مقربان و اصحاب الیمین مى‏باشند.

قابل توجه اینكه مخاطب در این آیات گمراهان تكذیب كننده‏اند ، آنهائى كه علاوه بر گمراهى و ضلال داراى روح عناد و لجاج در مقابل حقند و پیوسته به این كار ادامه مى‏دهند .

زقوم چنانكه قبلا نیز گفته‏ایم گیاهى است تلخ و بد بو و بد طعم ، و شیره‏اى دارد كه وقتى به بدن انسان مى‏رسد ورم مى‏كند ، و گاه به هر نوع غذاى تنفر آمیز دوزخیان گفته شده است.

براى شرح بیشتر در باره زقوم به جلد 19 صفحه 70 ذیل آیه 62 سوره صافات ، و جلد 21 ذیل آیه 43 سوره دخان مراجعه كنید).

تعبیر به فمالئون منها البطون اشاره به این است كه آنها نخست گرفتار حالت گرسنگى شدید مى‏شوند به گونه‏اى كه حریصانه از این غذاى بسیار ناگوار مى‏خورند و شكمها را پر مى‏كنند.

هنگامى كه از این غذاى ناگوار خوردند تشنه مى‏شوند ، اما نوشابه آنها چیست ؟ قرآن در آیه بعد مى‏گوید : شما روى آن غذاى ناگوار از آب سوزان مى‏نوشید ! ( فشاربون علیه من الحمیم).

و چنان حریصانه مى‏نوشید همانند نوشیدن شترانى كه به بیمارى استسقا مبتلا شده‏اند ( فشاربون شرب الهیم).

شترى كه مبتلا به این بیمارى مى‏شود آنقدر تشنه مى‏گردد و پى در پى آب مى‏نوشد تا هلاك شود ، آرى این است سرنوشت ضالون مكذبون در قیامت.

حمیم به معنى آب فوق‏العاده داغ و سوزان است ، لذا به دوستان گرم و پر محبت ولىحمیم مى‏گویند ، حمام نیز از همین ماده مشتق شده است.

هیم ( بر وزن میم ) جمع هائم ( و بعضى آنرا جمع اهیم و هیماء مى‏دانند ) در اصل از هیام ( بر وزن فرات ) به معنى بیمارى عطش است كه به شتر عارض مى‏شود ، این تعبیر در مورد عشقهاى سوزان ، و عاشقان بیقرار نیز به كار مى‏رود.

بعضى از مفسران هیم را به معنى زمینهاى شنزار مى‏دانند كه هر قدر آب روى آن بریزند در آن فرو مى‏رود و گوئى هرگز سیراب نمى‏شود ! و در آخرین آیه مورد بحث بار دیگر اشاره به این طعام و نوشابه كرده ، مى‏گوید : این است وسیله پذیرائى از آنها در روز قیامت ! ( هذا نزلهم یوم الدین ) .

و این در حالى است كه اصحاب الیمین در سایه‏هاى بسیار لطیف و پر طراوت آرمیده‏اند ، و از بهترین میوه‏ها و چشمه‏هاى آب گوارا ، و شراب طهور ، مى‏نوشند و سرمست از عشق خدا هستند ، ببین تفاوت ره از كجاست تا به كجا ؟ ! واژه نزل چنانكه قبلا گفته‏ایم به معنى وسیله‏اى است كه با آن از میهمان عزیزى پذیرائى مى‏كنند ، و گاه به اولین طعام یا نوشیدنى كه براى میهمان مى‏آورند اطلاق مى‏شود ، بدیهى است دوزخیان نه میهمانند ، و نه زقوم و حمیم وسیله پذیرائى محسوب مى‏شود ، بلكه این یكنوع طعنه بر آنها است تا حساب كنند وقتى پذیرائى آنها چنین باشد واى به حال مجازات و كیفر آنان !.

تفسیر نمونه

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

چهارشنبه 6/7/1390 - 13:5 - 0 تشکر 370682

نحْنُ خَلَقْنَكُمْ فَلَوْ لا تُصدِّقُونَ‏(57)

57 -ما شما را آفریدیم ، چرا كه آفرینش مجدد را تصدیق نمى‏كنید ؟

أَ فَرَءَیْتُم مَّا تُمْنُونَ‏(58)

58 -آیا از نطفه‏اى كه در رحم مى‏ریزید آگاهید ؟

ءَ أَنتُمْ تخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الخَْلِقُونَ‏(59)

59 -آیا شما آن را ( در دوران جنینى ) آفرینش پى در پى مى‏دهید ، یا ما آفریدگاریم ؟

تفسیر : هفت دلیل بر مساله معاد


از آنجا كه در آیات گذشته سخن از تكذیب كنندگان معاد در میان بود ، و اصولا تكیه بحثهاى این سوره عمدتا روى مساله اثبات معاد ، است در این آیات به بحث و بررسى پیرامون ادله معاد مى‏پردازد ، روی هم رفته هفت دلیل بر این مساله مهم ارائه مى‏دهد كه پایه‏هاى ایمان را در این زمینه قوى كرده ، قلب انسان را به وعده‏هاى الهى كه در آیات گذشته پیرامون مقربان و اصحاب الیمین و اصحاب الشمال آمده بوده مطمئن مى‏سازد.

در مرحله اول مى‏گوید : ما شما را خلق كرده‏ایم ، چرا آفرینش مجدد را تصدیق نمى‏كنید ؟ ! ( نحن خلقناكم فلو لا تصدقون ) .


چرا از رستاخیز و معاد جسمانى بعد از خاك شدن بدن تعجب مى‏كنید ؟ مگر روز نخست شما را از خاك نیافریدیم ؟ مگر حكم الامثال واحد نیست ؟ این استدلال در حقیقت شبیه همان است كه در آیه 78 - 79 سوره یس آمده كه قرآن در پاسخ یكى از مشركان كه استخوان پوسیده‏اى را در دست گرفته بود و مى‏گفت چه كسى این استخوانها را زنده مى‏كند ! مى‏فرماید : و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من یحیى العظام و هى رمیم قل یحییها الذى انشاها اول مرة و هو بكل خلق علیم : او براى ما مثالى زد ، و آفرینش نخستین خود را فراموش كرد و گفت : چه كسى استخوانهاى پوسیده را زنده مى‏كند ، بگو : همان كس كه آنرا در آغاز آفرید ، و او از همه مخلوقات خود آگاه است .

در آیه بعد به دلیل دوم اشاره كرده مى‏فرماید : آیا از نطفه‏اى كه در رحم مى‏ریزید آگاه هستید ؟ ! ( أ فرأیتم ما تمنون).

آیا شما در طول مراحل جنینى آنرا آفرینشهاى مكرر مى‏دهید ؟ یا ما آفریدگاریم ؟ ! ( أ أنتم تخلقونه ام نحن الخالقون).

چه كسى این نطفه بى ارزش و ناچیز را هر روز به شكل تازه‏اى در مى‏آورد و خلقتى بعد از خلقتى ، و آفرینشى بعد از آفرینشى مى‏دهد ؟ راستى این تصورات شگفت‏انگیز كه اعجاب همه اولو الالباب و متفكران را برانگیخته از ناحیه شما است یا خدا ؟ آیا كسى كه قدرت بر این آفرینشهاى مكرر دارد از زنده كردن مردگان در قیامت عاجز است ؟ ! این آیه در حقیقت شبیه آیه 5 سوره حج است كه مى‏فرماید : یا ایها الناس ان كنتم فى ریب من البعث فانا خلقناكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة و غیر مخلقة لنبین لكم و نقر فى الارحام ما نشاء الى اجل مسمى ثم نخرجكم طفلا : اى مردم اگر در رستاخیز شك دارید ( به این نكته توجه كنید كه ) ما شما را از خاك آفریدیم ، سپس از نطفه ، و بعد از خون بسته شده ، سپس از مضغه ( چیزى شبیه به گوشت جویده ) كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل ، هدف این است كه براى شما روشن سازیم ( كه بر هر چیز قادریم ) و جنین‏هائى را كه بخواهیم تا مدت معینى در رحم مادران قرار مى‏دهیم ( و آنچه را بخواهیم ساقط مى‏كنیم ) بعد شما را به صورت طفلى بیرون مى‏فرستیم .

از اینها گذشته اگر آنچه را دانشمندان امروز در باره این قطره آب ظاهرا ناچیز دریافته‏اند در نظر بگیریم مطلب روشنتر مى‏شود چرا كه مى‏گویند آنچه باعث تولید نطفه انسان مى‏شود تركیبىاست از اسپرم ( نطفه مرد ) با اوول (نطفه زن ) و اسپرمها كرمكهاى بسیار كوچك ذره‏بینى هستند كه در هر مرتبه انزال ممكن است بین دو تا پانصد میلیون اسپرم در آن وجود داشته باشد ! ( یعنى به اندازه جمعیت چندین كشور جهان!).

و عجب اینكه این موجود بسیار كوچك بعد از تركیب با نطفه زن به زودى رشد مى‏كند و به طور سرسام‏آورى تكثیر یافته و سلولهاى بدن انسان را مى‏سازد و با اینكه سلولها ظاهرا همه مشابهند به زودى از هم جدا مى‏شوند ، گروهى قلب انسانى را تشكیل مى‏دهند ، و گروهى دست و پا ، و گروهى گوش و چشم ، و هر یك درست در جاى خود قرار مى‏گیرند ، نه سلولهاى قلب بجاى كلیه مى‏روند و نه سلولهاى كلیه به جاى قلب ، نه یاخته‏هاى گوش در محل یاخته‏هاى چشم قرار مى‏گیرند و نه بر عكس ، خلاصه اینكه نطفه در دوران جنینى عوالم پر غوغائى را طى مى‏كند تا به صورت طفلى متولد گردد ، و همه اینها در پرتو خالقیت مستمر و مداوم الهى است ، در حالى كه نقش ساده انسان در این خلقت فقط در یك لحظه تمام مى‏شود و آن لحظه ریختن نطفه است در رحم و بس ! آیا این خود دلیل زنده‏اى بر مساله معاد نیست ؟ كه چنین قادر متعالى قدرت بر احیاى مردگان را دارد ؟ ! .

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

چهارشنبه 6/7/1390 - 13:13 - 0 تشکر 370684

نحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَكمُ الْمَوْت وَ مَا نحْنُ بِمَسبُوقِینَ‏(60)

60 -ما در میان شما مرگ را مقدر ساختیم و هرگز كسى بر ما پیشى نمى‏گیرد.

عَلى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَلَكُمْ وَ نُنشِئَكُمْ فى مَا لا تَعْلَمُونَ‏(61)

61 -به این منظور كه گروهى را بجاى گروه دیگرى بیاوریم و شما را در جهانى كه نمى‏دانید آفرینش تازه بخشیم.

وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشأَةَ الأُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ‏(62)

62 -شما عالم نخستین را دانستید ، چگونه متذكر نمى‏شوید ( كه جهانى بعد از آن است).

سپس به بیان دلیل سوم پرداخته ، مى‏گوید : ما در میان شما مرگ را مقدر ساختیم ، و هرگز كسى بر ما پیشدستى نمى‏كند ( نحن قدرنا بینكم الموت و ما نحن بمسبوقین).

آرى ما هرگز مغلوب نخواهیم شد و اگر مرگ را مقدر كرده‏ایم نه به خاطر این است كه نمى‏توانیم عمر جاویدان بدهیم.

بلكه هدف این بوده است كه گروهى از شما را ببریم و گروه دیگرى را جاى آنها بیاوریم ، و سرانجام شما را در جهانى كه نمى‏دانید آفرینش تازه بخشیم ( على ان نبدل امثالكم و ننشئكم فیما لا تعلمون).

در تفسیر این دو آیه نظر دیگرى غیر از آنچه در بالا گفتیم نیز وجود دارد و آن اینكه آیه دوم بیان هدف آیه اول نیست بلكه دنباله آن است مى‏گوید : ما هرگز عاجز و مغلوب نیستیم از اینكه گروهى را ببریم و گروه دیگرى را جانشین آنها سازیم.

در مورد جمله على ان نبدل امثالكم نیز دو تفسیر وجود دارد :

یكى همان تفسیرى است كه در بالا ذكر كردیم كه در میان مفسران مشهور است ، و مطابق آن سخن از تبدیل اقوام در این دنیا است ،

تفسیر دوم مى‏گوید : منظور از امثال خود انسانها هستند كه در قیامت باز مى‏گردند ، و تعبیر به مثل به خاطر آن است كه انسان با تمام خصوصیاتش باز نمى‏گردد ، بلكه در زمان دیگر و كیفیات تازه‏اى از نظر جسم و روح خواهد بود . 

ولى تفسیر اول مناسبتر به نظر مى‏رسد ، و به هر حال هدف این است كه از مساله مرگ استدلالى براى رستاخیز بیان كند ، استدلال را مى‏توان به این صورت توضیح داد :

خداوند حكیم كه انسانها را آفریده و مرتبا گروهى مى‏میرند و گروه دیگرى جانشین آنها مى‏شوند هدفى داشته ، اگر این هدف تنها زندگى دنیا بوده سزاوار است كه عمر انسان جاودان باشد ، نه آنقدر كوتاه و آمیخته با هزاران ناملائمات كه به آمد و رفتش نمى‏ارزد .  بنابر این قانون مرگ به خوبى گواهى مى‏دهد كه اینجا یك گذرگاه است نه یك منزلگاه : یك پل است ، نه یك مقصد ، چرا كه اگر مقصد و منزل بود باید دوام مى‏داشت.

جمله و ننشئكم فیما لا تعلمون ( شما را مى‏آفرینیم به صورتهائى كه نمى‏دانید ) ظاهرا اشاره به آفرینش انسان در قیامت است كه مى‏تواند هدفى براى مرگ و حیات این دنیا باشد.

بدیهى است چون هیچكس سراى آخرت را ندیده ، از اصول و نظاماتى را كه بر آن حاكم است بیخبرند ، حتى بیان حقیقت آن در قالب الفاظ ما نمى‏گنجد تنها شبحى از آنرا از دور مى‏بینیم . 

ضمنا آیه فوق كاملا بیانگر این واقعیت است كه شما را در جهان نوین و با اشكال و شرائط تازه مى‏آفرینیم كه از آن خبر ندارید.


در آخرین آیه مورد بحث سخن از چهارمین دلیل معاد است مى‏فرماید : شما نشئه اولى ( این جهان ) را دانستید چگونه متذكر نمى‏شوید كه نشئه و عالم دیگرى بعد از آن است ( و لقد علمتم النشاة الاولى فلو لا تذكرون).

این دلیل را به دو گونه مى‏توان بیان كرد : نخست اینكه فى المثل اگر ما از بیابانى بگذریم و در آن قصر بسیار مجلل و باشكوهى با محكمترین و عالیترین مصالح ، و تشكیلاتوسیع و گسترده ، ببینیم ، و بعد به ما بگویند اینهمه تشكیلات و ساختمان عظیم براى این است كه فقط قافله كوچكى چند ساعتى در آن بیاساید و برود ، پیش خود مى‏گوئیم این كار حكیمانه نیست ، زیرا براى چنین هدفى مناسب این بود چند خیمه كوچك برپا شود.

دنیاى با این عظمت و اینهمه كرات و خورشید و ماه و انواع موجودات زمینى نمى‏تواند براى هدف كوچكى مثل زندگى چند روزه بشر در دنیا آفریده شده باشد ، و گرنه آفرینش جهان پوچ و بى حاصل است ، این تشكیلات عظیم براى موجود شریفى مثل انسان آفریده شده تا خداى بزرگ را از آن بشناسد معرفتى كه در زندگى دیگر سرمایه بزرگ او است .

این بیان در حقیقت شبیه همان است كه در آیه 27 سوره ص در باره معاد آمده است : و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا ذلك ظن الذین كفروا : ما آسمان و زمین و آنچه را در میان آنهاست بیهوده نیافریده‏ایم این گمان كافران است.

دیگر اینكه صحنه‏هاى معاد را در این جهان در هر گوشه و كنار با چشم خود مى‏بینید ، همه سال در عالم گیاهان صحنه رستاخیز تكرار مى‏شود ، زمینهاى مرده را با نزول قطرات حیاتبخش باران زنده مى‏كند ، چنانكه در آیه 39 سوره فصلت مى‏فرماید : ان الذى احیاها لمحى الموتى كسى كه این زمینهاى مرده را زنده مى‏كند هم او است كه مردگان را زنده مى‏كند ! در آیه 6 سوره حج نیز به همین معنى اشاره شده است.

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

چهارشنبه 6/7/1390 - 14:1 - 0 تشکر 370694

نكته : دلیلى براى اثبات حجیت قیاس

در اصول فقه ما این مساله مطرح است كه نمى‏توان احكام شرع را از طریق قیاس ثابت كرد ، فى المثل بگوئیم چون زن حائض روزه خود را قضا مى‏كند نماز خود را نیز باید قضا كند ( و به اصطلاح باید از كلى به جزئى راه پیدا كرد نه از یك جزء به جزئى دیگر ) هر چند علماى اهل سنت غالبا قیاس را به عنوان یكى از منابع تشریع در فقه اسلامى پذیرفته‏اند ، هر چند جمعى از آنها در مساله نفى حجیت قیاس با ما موافقند.

جالب اینكه بعضى از طرفداران قیاس از آیه فوق ( و لقد علمتم النشاة الاولى فلو لا تذكرون ) خواسته‏اند براى مقصود خود استدلال كنند ! چون خداوند مى‏گوید حال نشاة اخرى ( قیامت ) را بر نشاة اولى ( دنیا ) قیاس كنید.

ولى این استدلال عجیبى است زیرا اولا آنچه در آیه فوق آمده یك استدلال عقلى و قیاس منطقى است ، چون منكران معاد مى‏گفتند خدا چگونه قدرت دارد استخوان پوسیده را زنده كند ؟ قرآن در جوابآنها مى‏گوید : همان كسى كه قدرت داشت شما را در آغاز بیافریند بعدا نیز چنین قدرتى را دارد ، در حالى كه قیاس ظنى در احكام شرعى هیچگاه چنین نیست ، زیرا ما احاطه به مصالح و مفاسد تمام احكام شرع نداریم.

ثانیا آنها كه قیاس را ممنوع مى‏دانند قیاس اولویت را استثنا كرده‏اند فى المثل اگر قرآن مى‏گوید : نسبت به پدر و مادر كمترین سخن خشونت - آمیز نگوئید به طریق اولى مى‏فهمیم نباید آزار بدنى به آنها برسانیم ، آیه مورد بحث از قبیل قیاس اولویت است و ربطى به قیاس ظنى مورد نزاع ندارد چرا كه در آغاز كه هیچ چیزى وجود نداشت خداوند كره زمین و خاك را آفرید و انسان را از آن خاك خلقت كرد ، در آخرت حداقل خاكهاى انسان موجود است ، و لذا در قرآن مجید در آیه 27 روم مى‏خوانیم : و هو الذى یبدؤ الخلق ثم یعیده و هو أهون علیه او كسى است كه آفرینش را آغاز كرد سپس آنرا باز مى‏گرداند و این كار براى او آسانتر است .

این سخن را با حدیثى پایان مى‏دهیم كه فرمود : عجبا كل العجب للمكذب بالنشاة الاخرى و هو یرى النشاة الاولى ، و عجبا للمصدق بالنشاة الاخرة و هو یسعى لدار الغرور : بسیار شگفت‏انگیز است كار كسى كه نشاه دیگر را انكار مى‏كند در حالى كه نشاه اولى را مى‏بیند و بسیار تعجب آور است كسى كه به نشاه آخرت ایمان دارد اما تمام تلاش او براى دنیا است.

تفسیر نمونه

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.