وَ كانُوا یُصِرُّونَ عَلى الحِْنثِ الْعَظِیمِ(46
46 -و بر گناهان بزرگ اصرار داشتند.
وَ كانُوا یَقُولُونَ أَ ئذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظماً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(47)
47 -و مىگفتند : هنگامى كه ما مردیم و خاك و استخوان شدیم آیا برانگیخته خواهیم شد ؟
أَ وَ ءَابَاؤُنَا الأَوَّلُونَ(48) 48 -یا نیاكان نخستین ما ؟
قُلْ إِنَّ الأَوَّلِینَ وَ الاَخِرِینَ(49)
49 -بگو اولین و آخرین،
لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِیقَتِ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ(50)
50 -همگى در موعد روز معینى جمع مىشوند.
اصرار داشتند ( و كانوا یصرون على الحنث العظیم ) .
حنث در اصل به معنى هر گونه گناه است ، ولى در بسیارى از مواقع این واژه به معنى پیمانشكنى و مخالفت سوگند آمده ، به خاطر اینكه از مصداقهاى روشن گناه است.
بنابر این ویژگى اصحاب شمال تنها انجام گناه نیست ، بلكه اصرار بر گناهان عظیم است ، چرا كه گناه ممكن است ، احیانا از اصحاب یمین نیز سر زند ولى آنها هرگز بر آن اصرار نمىورزند ، هنگامى كه متذكر مىشوند فورا توبه مىكنند.
جمعى حنث عظیم را در اینجا به معنى شرك تفسیر كردهاند ، چرا كه گناهى از آن عظیمتر وجود ندارد، همان گونه كه قرآن مىگوید : ان الله لا یغفر ان یشرك به و یغفر ما دون ذلك لمن یشاء خداوند هیچگاه شرك را نمىبخشد و كمتر از آنرا براى هر كس بخواهد مىبخشد.
بعضى نیز آنرا به دروغ كه از اعظم گناهان ، و كلید معاصى دیگر است تفسیر كردهاند ، مخصوصا هنگامى كه توأم با تكذیب انبیاء و قیامت باشد.
ولى ظاهر این است كه همه اینها مصداقهائى براى حنث عظیم محسوب مىشود.
و سومین عمل خلاف آنها این بود كه مىگفتند : آیا هنگامى كه مردیم و خاك و استخوان شدیم ، بار دیگر برانگیخته خواهیم شد ؟ و كانوا یقولون ء اذا متنا وكنا ترابا و عظاما ء انا لمبعوثون).
بنابر این انكار قیامت كه خود سرچشمه بسیارى از گناهان است یكى دیگر از اوصاف اصحاب الشمال مىباشد ، و تعبیر به كانوا یقولون نشان مىدهد كه در انكار قیامت نیز اصرار میورزیدند و پافشارى داشتند.
در اینجا دو مطلب قابل توجه است : نخست اینكه : هنگامى كه سخن از اصحاب الیمین و مقربین در میان بود ، شرح اعمال و كارهائى را كه سبب آن پاداشها مىشد نداد ( جز اشاره كوتاهى كه در مورد مقربان بود ) اما هنگامى كه نوبت به اصحاب الشمال مىرسد ، در این باره شرح كافى مىدهد تا هم اتمام حجتى باشد و هم بیان این حقیقت كه آن مجازاتهاى دردناك با اصل عدالت كاملا سازگار است .
دیگر این كه سه گناهى كه آیات سهگانه فوق به آن اشاره شده در حقیقت مىتواند اشاره به نفى اصول سهگانه دین از ناحیه اصحاب شمال باشد : در آخرین آیه تكذیب رستاخیز بود ، و در آیه دوم انكار توحید ، و در آیه نخست كه سخن از مترفین مىگفت اشارهاى به تكذیب انبیاء است ، زیرا همانگونه كه در آیه 23 زخرف مىخوانیم : و كذلك ما ارسلنا من قبلك فى قریة من نبى الا قال مترفوها انا وجدنا آبائنا على امة و انا على آثارهم مقتدون : اینگونه ما در هیچ شهر و آبادى پیامبرى قبل از تو نفرستادیم مگر این كه مترفین آنها گفتند ما نیاكان خود را بر آئینى یافتیم و به آثار آنها پایبندیم .
تعبیر به ترابا و عظاما ممكن است اشاره به این باشد كه گوشتهاى ما تبدیل به خاك و استخوانهاى ما برهنه مىشود ، با این حال آفرینش جدید چگونه ممكن است ؟ و چون فاصله خاك از حیات نوین بیشتر است در آغاز ذكر شده است.
و عجب اینكه آنها صحنههاى معاد را با چشم خود در این جهان مىدیدند كه چگونه بسیارى از موجودات زنده مانند گیاهان مىپوسند و خاك مىشوند و بار دیگر لباس حیات در تن مىكنند ، و اصولا كسى كه آفرینش نخستین را كرده است چگونه تكرار آن براى او مشكل است ، با این حال آنها پیوسته روى انكار معاد اصرار داشتند.
آنها به این هم قناعت نمىكردند و براى اظهار تعجب بیشتر مىگفتند : آیا نیاكان نخستین ما كه هیچ اثرى از آنها باقى نمانده دوباره زنده مىشوند ؟ ! ( او آباؤنا الاولون).
همانها كه شاید هر ذرهاى از خاكشان به گوشهاى افتاده است یا جزء بدن موجود دیگرى شده است ؟ ولى چنانكه در پایان سوره یس مشروحا گفته شد در برابر دلائل محكمى كه بر مساله معاد دلالت مىكند اینها یك مشت بهانههاى واهى است .
سپس قرآن به پیامبر اسلام (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور مىدهد كه در پاسخ آنها بگو : نه فقط شما و پدرانتان ، بلكه تمام اولین و آخرین ... ( قل ان الاولین و الاخرین).
همگى در موعد روز معین ( روز رستاخیز ) جمع مىشوند ( لمجموعون الى میقات یوم معلوم).
میقات از ماده وقت به معنى زمانى است كه براى كار یا وعدهاى تعیین شده ، و منظور از میقات در اینجا همان وقت مقرر قیامت است ، كه در آن روزها همهانسانها در محشر براى رسیدگى به حسابهایشان اجتماع مىكنند ، گاهى نیز به صورت كنایه ، براى مكانى كه براى انجام كارى مقرر شده است به كار مىرود ، مانند میقاتهاى حج كه نام مكانهاى خاصى است كه از آنجا احرام مىبندند.
ضمنا از تعبیرات مختلف این آیه تاكیدهاى متعددى در زمینه رستاخیز استفاده مىشود ( ان - لام - مجموعون به صورت اسم مفعول - و توصیف یوم به معلوم بودن).
از این آیه به خوبى استفاده مىشود كه معاد و رستاخیز همه انسانها در یك روز همراه هم انجام مىگیرد ، و همین معنى در آیات دیگر قرآن نیز آمده است.
و از اینجا به خوبى روشن مىشود آنهائى كه قیامت را در زمانهاى متعدد نسبت به هر امتى جداگانه پنداشتهاند از آیات قرآن كاملا بیگانهاند.
شاید نیاز به تذكر نداشته باشد كه منظور از معلوم بودن قیامت ، معلوم بودن نزد پروردگار است و گرنه هیچكس حتى انبیاء مرسلین و ملائكه مقربین از وقت آن آگاه نیست.
نمونه