أَ فَرَءَیْتُم مَّا تحْرُثُونَ(63)
63 -آیا هیچ در باره آنچه كشت مىكنید اندیشیدهاید ؟
ءَ أَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نحْنُ الزَّرِعُونَ(64)
64 -آیا شما آن را مىرویانید ، یا ما مىرویانیم ؟
لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنَهُ حُطماً فَظلْتُمْ تَفَكَّهُونَ(65)
65 -هرگاه بخواهیم آن را تبدیل به كاه درهم كوبیده مىكنیم به گونهاى كه تعجب كنید !
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ(66)
66 -(به گونهاى كه بگوئید : ) به راستى ما زیان كردهایم.
بَلْ نحْنُ محْرُومُونَ(67)
67 -بلكه ما به كلى محرومیم.
تفسیر : زارع خداوند است یا شما ؟!
تاكنون چهار دلیل از دلائل هفتگانهاى را كه در این سوره براى معاد ذكر شده خواندهایم.
آیات مورد بحث و آیات آینده به سه دلیل دیگر كه هر كدام نمونهاى از قدرت بى پایان خدا در زندگى انسان است اشاره مىكند كه یكى مربوط به آفرینش دانههاى غذائى و دیگرى آب و سومى آتش است ، زیرا سه ركن اساسى زندگى انسان را اینها تشكیل مىدهد ، دانههاى گیاهى مهمترین ماده غذائى انسان محسوب مىشود ، و آب مهمترین مشروب ، و آتش مهمترین وسیله براى اصلاح مواد غذائى و سایر امور زندگى است.
نخست مىفرماید : آیا هیچ در باره آنچه كشت مىكنید اندیشیدهاید ؟ ! ( أ فرأیتم ما تحرثون).
آیا شما آنرا مىرویانید یا ما مىرویانیم ؟ ( أ أنتم تزرعونه ام نحن الزارعون).
جالب اینكه در آیه اول تعبیر به تحرثون از ماده حرث ( بر وزن درس ) مىكند كه به معنى كشت كردن ( افشاندن دانه و آماده ساختن آن براى نمو است ) ودر آیه دوم تعبیر به تزرعونه از ماده زراعت مىكند كه به معنى رویانیدن است.
بدیهى است كار انسان تنها كشت است ، اما رویانیدن تنها كار خدا است ، و لذا در حدیثى از پیغمبر اكرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده كه فرمود : لا یقولن احدكم زرعت و لیقل حرثت ( فان الزارع هو الله ) : هیچیك از شما نگوید : من زراعت كردم ، بلكه گوید كشت كردم ( زیرا زارع حقیقى خدا است).
شرح این دلیل چنین است كه انسان كارى را كه در مورد زراعت مىكند بى شباهت به كار او در مورد تولد فرزند نیست ، دانهاى را مىافشاند و كنار مىرود ، این خداوند است كه در درون دانه یك سلول زنده بسیار كوچك آفریده كه وقتى در محیط مساعد قرار گرفت در آغاز از مواد غذائى آماده در خود دانه استفاده مىكند ، جوانه مىزند ، و ریشه مىدواند ، سپس با سرعت عجیبى از مواد غذائى زمین كمك مىگیرد ، و دستگاههاى عظیم و لابراتوارهاى موجود در درون گیاه به كار مىافتد و غوغائى برپا مىكند ساقه و شاخه و خوشه را مىسازد و گاه از یك تخم صدها یا هزاران تخم برمىخیزد.
دانشمندان مىگویند : تشكیلاتى كه در ساختمان یك گیاه به كار رفته از تشكیلات موجود در یك شهر عظیم صنعتى با كارخانههاى متعددش شگفتانگیزتر و به مراتب پیچیدهتر است .
آیا كسى كه چنین قدرتى دارد از احیاى مجدد مردگان عاجز است.
در آیه بعد براى تاكید روى این مساله كه انسان هیچ نقشى در مساله نمو و رشد گیاهان جز افشاندن دانه ندارد مىافزاید اگر ما بخواهیم این زراعت را تبدیل به یك مشت كاه درهم كوبیده شده مىكنیم به گونهاى كه تعجب كنید ! ( لو نشاء لجعلناه حطاما فظلتم تفكهون).
آرى مىتوانیم تندباد سمومى بفرستیم كه آنرا قبل از بستن دانهها خشك كرده درهم بشكند ، یا آفتى براى آن مسلط كنیم كه محصول را از بین ببرد ، و نیز مىتوانیم سیل ملخها را بر آن بفرستیم ، و یا گوشهاى از یك صاعقه بزرگ را بر آن مسلط سازیم ، به گونهاى كه چیزى جز یك مشت كاه خشكیده از آن باقى نماند ، و شما از مشاهده منظره آن در حیرت و ندامت فرو روید .
آیا اگر زارع حقیقى شما بودید این امور امكان داشت ؟ پس بدانید همه این بركات از جاى دیگر است.
حطام از ماده حطم ( بر وزن حتم ) در اصل به معنى شكستن چیزى است ، و غالبا به شكستن اشیاء خشك مانند استخوان پوسیده ، و یا ساقههاى خشك گیاهان اطلاق مىشود و در اینجا منظور كاه است .
این احتمال نیز داده شده است كه منظور از حطام در اینجا پوسیدن تخمها در زیر زمین و عدم رویش آنها باشد.
تفكهون از ماده فاكهة به معنى میوه است ، سپس فكاهت به مزاح و شوخى و گفتن لطیفهها كه میوه جلسات انس است اطلاق شده ، ولى این ماده گاهى به معنى تعجب و حیرت نیز آمده ، و آیه مورد بحث از این قبیل است.
این احتمال نیز وجود دارد همانگونه كه انسان به هنگام خشم گاهى مىخندد كه نام آنرا خنده خشم مىگذارند در هنگام مصائب سخت و سنگین نیز به شوخى مىپردازد بنابر این منظور شوخى به خاطر مصیبت است .
آرى تعجب مىكنید و به حیرت فرو مىروید و مىگوئید : به راستى كه ما زیان كردیم و سرمایه ز كف دادیم ، و چیزى به دست نیاوردیم ( انا لمغرمون ) و 3).
بلكه ما به كلى محروم و بیچاره هستیم ( بل نحن محرومون).
آیا اگر زارع حقیقى شما بودید چنین سرنوشتى امكانپذیر بود ؟ اینها نشان مىدهد كه اینهمه آوازهها از او است ، و هم او است كه از یك دانه ناچیز ، گیاهان پر طراوت و گاه صدها یا هزاران دانه تولید مىكند ، گیاهانى كه دانههایش خوراك انسانها ، و شاخ و برگش غذاى حیوانات ، و گاه ریشهها و سایر اجزایش درمان انواع دردهاست .
تفسیر نمونه