تبیان، دستیار زندگی

مدیر مسوول روزنامه کیهان در یادداشت امروز خود نوشت: ۱-اوایل آبان ماه ۱۳۸۴- اكتبر ۲۰۰۵- خبرنگار «سی.ان.ان» كه برای تهیه گزارش و مصاحبه به كیهان آمده بود، با اشاره به حمله نظامی آمریكا به عراق و حضور همزمان نظامیان آمریكا در شرق و غرب ایران- افغانستان و عراق- نظر نگارنده را دراین باره جویا شد كه به وی گفته شد؛ «اگر آقای جرج بوش آدم جنایتكاری نبود وظیفه خود می دانستیم برای سلامتی و طول عمر وی دست به دعا برداریم»! و در مقابل ابراز تعجب خبرنگار سی.ان.ان كه در همان حال به دوربین دار و صدابردار برای ضبط دقیق صوت و تصویر تاكید می كرد به ایشان گفته شد «شما آمریكایی ها نمی دانید كه برخورداری از دشمن نادان چه امتیاز بزرگی است»! و در ادامه به نمونه هایی از دستاوردهای حمله نظامی آمریكا به عراق كه علی رغم خواست جرج بوش نصیب ایران شده بود اشاره رفت، چند ماه بعد از پخش این مصاحبه از شبكه تلویزیونی سی.ان.ان. «براون بك» سناتور جمهوریخواه از كانزاس كه به كینه توزی علیه جمهوری اسلامی معروف است و یكی از مدافعان سرسخت تحریم ایران بوده است نیز در یك كنفرانس خبری به مقایسه میان اهداف از قبل اعلام شده آمریكا در حمله به عراق و آنچه كه آن هنگام به دست آورده است پرداخت و با اشاره به سرنگونی رژیم صدام، حاكمیت اسلامگرایان در عراق، آسیب جدی گفتمان لیبرال دموكراسی در منطقه، تبدیل عراق به همپیمان استراتژیك جمهوری اسلامی ایران و... نتیجه گرفت كه هزینه های مالی و تلفات انسانی این حمله نظامی به آمریكا تحمیل شده است و دستاوردهای آن به حساب منطقه ای جمهوری اسلامی ایران ریخته شده.

سناتور براون بك در همین كنفرانس خبری با لحنی نیشدار گفت «مقایسه سود و زیان حمله نظامی آمریكا به عراق این تلقی را پیش می آورد كه حمله نظامی به عراق را جمهوری اسلامی ایران به پرزیدنت جرج بوش تحمیل كرده است»! این بخش از اظهارات سناتور براون بك با واكنش فوری و تند سخنگوی كاخ سفید روبرو شد كه آن را با منافع ملی آمریكا ناسازگار ارزیابی كرده بود و سناتور جمهوری خواه كانزاس توضیح داد كه در اظهارات خود جدی نبوده و قصد شوخی داشته است! و این در حالی بود كه براون بك شواهد محسوس و قابل مراجعه ای را به اظهارات خود پیوست كرده و نشان داده بود طرح حمله نظامی آمریكا به عراق «احمقانه»! بوده است.

۲- روز چهارشنبه ۴ آبان ماه جاری -۲۶ اكتبر ۲۰۱۱- خانم هیلاری كلینتون وزیر امور خارجه آمریكا در اقدامی غیرمنتظره كه با توجه به جایگاه و موقعیت سیاسی وی در هیئت حاكمه آمریكا، «بیرون از عرف دیپلماتیك» ارزیابی شده است، ابتدا با شبكه فارسی زبان «بی بی سی» و ساعتی بعد با شبكه فارسی زبان صدای آمریكا «VOA» به مصاحبه نشست و اظهارات سخیف و خنده داری درباره جمهوری اسلامی ایران بر زبان آورد كه با جرأت می توان گفت، نمایش قابل تقدیری! از یك دشمن احمق بود و جا دارد مردم ایران و همه ملت های مسلمان همنوا با حضرت سجاد علیه السلام، خدای مهربان را به خاطر ارزانی داشتن این دشمن نادان شاكر باشند، اگرچه به قول سعدی؛ «از دست و زبان كه برآید كز عهده شكرش به درآید»!

پرداختن به تمامی اظهارات خانم هیلاری كلینتون در دو مصاحبه پی در پی او با شبكه های تلویزیونی فارسی زبان انگلیس و آمریكا اگرچه به نمایش گذاردن دست خالی مقامات آمریكایی در مقابله و چالش با ایران اسلامی است و امید است صدا و سیمای كشورمان متن كامل این دو مصاحبه را به جای یكی از برنامه های «رازبقا» پخش كند! ولی این مختصر را گنجایش آن پرحرفی نیست و از این روی به چند نكته گفتنی درباره مصاحبه های یاد شده بسنده می كنیم.

۳- وزیر امور خارجه آمریكا، ابتدا به پشتیبانی دولت آمریكا از فتنه ۸۸ و اینكه «دولت آمریكا، در حمایت از معترضان هرچه از دستش برمی آمد انجام داده است» اشاره كرده و از ناكامی این فتنه آمریكایی-اسرائیلی ابراز تأسف می كند. خانم كلینتون اعتراف می كند كه عوامل داخلی فتنه از آمریكا خواسته بودند «دولت آمریكا در حمایت از جنبش سبز(!) به گونه ای عمل كند كه عامل و حامی اصلی این جنبش تلقی نشود». تا اینجا وزیر خارجه آمریكا بی آن كه بخواهد و یا متوجه باشد كه دست به چه اعترافی زده است، یك گام بلند و سودمند به نفع جمهوری اسلامی ایران برمی دارد و برتمامی مستندات به دست آمده از فتنه ۸۸ و اعترافات بازداشت شدگان مهر تائید می زند و علی رغم تبلیغات گسترده رسانه های آمریكایی و انگلیسی و اسرائیلی كه عاملان و سران فتنه ۸۸ را بی تقصیر معرفی می كردند، خانم كلینتون از جایگاه وزیر خارجه آمریكا تصریح می كند كه فتنه گران «ستون پنجم» آمریكا در ایران اسلامی بوده اند و بدیهی است كه در تمامی سیستم های حقوقی دنیا، «ستون پنجم»ها به اشد مجازات محكوم می شوند.

۴-خانم هیلاری كلینتون، چنانكه گویی با هووی خود «خانم مونیكا» جرّ و بحث كرده و برای او خط و نشان می كشد در اظهاراتی سخیف و احمقانه می گوید اگر معترضان در ایران نیز مانند مردم لیبی از آمریكا درخواست كمك كنند، دولت آمریكا به كمك آنان می شتابد! این تهدیدهای ناشیانه در حالی است كه اولا؛ مردم لیبی با دخالت ناتو در انقلاب اسلامی آنان به شدت مخالف بودند. ثانیا؛ آمریكا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و اسرائیل را حامیان اصلی سرهنگ قذافی می دانستند و در تظاهرات پیوسته خود بیشترین اعتراض ها را علیه این چند كشور غربی كه مهره های اصلی «ناتو» هستند، سرداده بودند و نهایتا نیز علی رغم تلاش گسترده آمریكا و متحدانش با صراحت اعلام كردند كه خواستار برپایی یك نظام اسلامی در كشورشان هستند. ثالثا؛ خانم كلینتون فراموش كرده است كه مردم مسلمان ایران با چه قدرت و اقتداری گروهك های تروریستی مسلح را به زباله دان تاریخ فرستادند، بنابراین اگر نگاه كلینتون به مردم ایران است كه مردم ایران در جریان فتنه ۸۸، حماسه ۹ دی و حضور همه ساله ۲۲ بهمن و اخیراً در استقبال بی نظیر و مثال زدنی از رهبر معظم انقلاب در سفر ایشان به كرمانشاه كه در سراسر ایران اسلامی تكرارشدنی است و... نفرت و انزجار عمیق خود از آمریكا و متحدانش را به نمایش گذارده اند و اما، چنانچه منظور كلینتون، اصحاب اندك و كم شمار فتنه ۸۸ است كه باید گفت؛ «موز را زور و قوتی گر بود كمر خویش راست می فرمود»!

۵- یكی از خنده دارترین بخش از اظهارات هیلاری كلینتون، آنجاست كه درباره اتهام اخیر دولت آمریكا به جمهوری اسلامی ایران، سخن می گوید. این بخش از سخنان خانم كلینتون به اندازه ای بی پایه و اساس است كه مجری شبكه بی بی سی با پوزش از وی، می گوید؛ بسیاری معتقدند كه این اتهام و طرحی كه به ایران نسبت داده می شود «پیش پا افتاده» و «مبتذل» است- مجری از این اتهام با واژه BANAL یاد می كند- و خانم كلینتون كه از این سؤال به طور محسوسی عصبانی شده است به ادعانامه- كیفرخواست- دادستان كل آمریكا علیه «منصور ارباب سیار» اشاره می كند و به جای ارائه دلیل برای اثبات این ادعا می گوید «سپاه قدس سابقه اینگونه عملیات را دارد و این خود دلیل محكمی است بر این كه می تواند در توطئه قتل سفیر عربستان نیز دست داشته باشد»! و هیچ نشانه ای از سوابق مورد ادعای خویش ارائه نمی كند. خانم كلینتون كه انگار متوجه پریشان گویی خود شده است در ادامه پاسخ به سوال یاد شده می گوید «البته امیدواریم دولت آمریكا بتواند این اتهامات را در دادگاه ثابت كند»!

گفتنی است كه طی ۳۲ سال گذشته برای اولین بار است كه یكی از اتهامات دولت آمریكا به جمهوری اسلامی ایران نه فقط با مخالفت، بلكه با تمسخر بسیاری از مقامات رسمی و رسانه های معروف آمریكایی روبرو می شود. تا آنجا كه هفته نامه آمریكایی «تایم» علی رغم نزدیكی اعلام شده با كاخ سفید، این اتهام را مضحك و با سناریوهای تخیلی فیلم های هالیوودی قابل مقایسه دانسته است و «رابرت بائر» مأمور برجسته سیا در خاورمیانه اظهار می دارد: سطح كار نیروی قدس بسیار بالاتر از آن است كه چنین طرح های دم دستی داشته باشد و خطاب به دولتمردان آمریكایی می گوید: «با شناختی كه من از نیروی قدس دارم، اگر تصمیم بگیرد كه شما بمیرید، حتما خواهید مرد»!

هیلاری كلینتون كه فهمیده است پاسخ وی به پرسش یاد شده تا چه اندازه بی پایه و سخیف بوده است در مصاحبه بعدی با VOA- در همان روز- به فكر جبران می افتد و در پاسخ به همین سوال فقط می گوید «ما اسناد فراوانی در اختیار داریم كه در دادگاه ارائه خواهیم كرد»!

۶- وزیر امور خارجه آمریكا در پاسخ به این سوال كه «شما از یكسو می گوئید طرفدار جدی مردم ایران هستید و از سوی دیگر دست به تحریم هایی زده اید كه آثار آن متوجه همین مردم است» می گوید «آمریكا چاره ای جز انجام این تحریم ها ندارد»! و هنگامی كه با پرسش بعدی مجری كه اشاره تلویحی به تناقض میان ادعای مردم دوستی آمریكا و تحریم علیه همین مردم روبرو می شود، یك برگ دیگر به نفع جمهوری اسلامی ایران رو می كند و بی آن كه متوجه باشد، اعتراف می كند كه هدف اصلی از تحریم ها و اتهام تروریستی اخیر به ایران، ایجاد تمایل در جمهوری اسلامی ایران به مذاكره با آمریكاست و با استیصالی كه آشكارا نشان می دهد آمریكا تا چه اندازه از این كه مورد تحقیر ایران قرار گرفته عصبانی است، ابراز امیدواری می كند كه ایران در پی این تحریم ها به مذاكره با آمریكا تن بدهد. به بیان دیگر، خانم كلینتون با صراحت به دست بالا و اقتدار جمهوری اسلامی ایران در چالش با آمریكا اعتراف می كند. اظهارات خانم كلینتون درباره انقلاب های اسلامی منطقه و ادعای حمایت از آنها در حالی كه خروش مردم در تمامی تحولات اخیر علیه دیكتاتورهای دست نشانده آمریكا نظیر حسنی مبارك، بن علی، عبدالله صالح، پادشاه اردن، آل سعود، آل خلیفه و... است نیز قبل از آن كه تعجب آور باشد خنده دار است و موارد دیگری از این دست كه در این وجیزه نمی گنجد و تنها می توان از ژرفای دل دست به دعا برداشت و از خدای مهربان، ادامه مسئولیت خانم هیلاری كلینتون در پست وزارت امور خارجه آمریكا را آرزو كرد!

۷- و بالاخره، نكته درخور توجه این كه در هیچیك از دو مصاحبه یاد شده هیچ پرسشی درباره جنبش فراگیر وال استریت و دامنه گسترده آن به بیش از ۱۲۰۰ شهر بزرگ از ۸۴ كشور جهان مطرح نمی شود و حال آن كه مردم آمریكا و سایر كشورهای اروپایی مخالفت جدی خود با نظام سرمایه داری را به صراحت فریاد می زنند و با شعار معروف «ما ۹۹ درصدیم كه تحت سلطه یك درصدی حاكمان آمریكایی و اروپایی قرار گرفته ایم» ضمن تاكید بر غیرمردمی بودن این حكومت ها از ادامه جنبش تا رسیدن به خواسته های مشروع خود سخن می گویند و به گفته تمامی صاحبنظران اروپایی و آمریكایی جنبش وال استریت، اصلی ترین، جدی ترین و بی سابقه ترین تهدید علیه دولت های غربی است. از این روی حضور شتابزده و غیرمنتظره هیلاری كلینتون در دو شبكه مورد اشاره برخلاف ظاهر آن، نشانه استیصال آمریكا در مقابل جنبش وال استریت، احساس ضعف و شكست از خیزش های اسلامی منطقه و سقوط پی درپی دیكتاتورهای دست نشانده است كه به اعتراف استراتژیست های معروف آمریكایی و اروپایی در تمامی این تحولات اثرپذیری از انقلاب اسلامی ایران به وضوح دیده می شود. مردم در آمریكا، انگلیس، ایتالیا، یونان و...خیزش خود را با حركت انقلابی مردم مصر در میدان «التحریر» مقایسه می كنند. در اقدام مضحك هیلاری كلینتون نباید وحشت آمریكا و متحدانش از حج امسال و فریاد برائت از مشركین ملت های مسلمان را كه این روزها به فریادی فراگیر تبدیل شده است، نادیده گرفت.
http://www.yalasarat.com/vdchvqnz.23nxqdftt2.html

وی با برشمردن عواملی که موجب متقاعد شدن نظام سلطه برای انجام انقلاب مخملی در سال ۸۸ شده است، گفت: این عوامل شامل:

۱- مسافرت های خارجی افرادی چون محمد خاتمی که اغلب تلاش برای متقاعد کردن طرف خارجی به اینکه میرحسین موسوی فردی مناسب برای پیش بردن پروژه تغییرات ساختاری در ایران است، اختصاص داشته است. اسناد موجود نشان می دهد در تونس، ترکیه، استرالیا برای ترغیب خارجی ها به حمایت از موسوی تلاش کرده و موفق نیز شده است.

۲- مسافرت مجموعه ای از عوامل اطلاعاتی خارجی در پوشش های مختلف به داخل ایران و برآورد اوضاع داخلی ایران به شناخت تاریخی از شخصیت میرحسین موسوی به دلیل حضور عوامل وابسته به سرویس های اطلاعاتی در کنار وی، مانند اردشیر امیرارجمند.

۳- پیشبرد پروژه شبکه سازی با همراهی گروه هایی چون حزب مشارکت و سازمان مجاهدین از سال ۸۸ به این سو، که اصلی ترین مکانیزم اجرایی آن برگزاری دوره های متعدد براندازی نرم در خارج از ایران برای گروه های برانداز داخلی و مسافرت بیش از چند صد نفر از چهره های شناخته شده جریان دوم خرداد به خارج از ایران به منظور شرکت در این دوره ها در فاصله سال های ۸۴ تا ۸۸.

وی در تشریح آخرین عاملی که پیام هایی را به غرب برای برگزاری فتنه در سال ۸۸ داده است، اظهار داشت: بر اساس اسناد موجود مهدی هاشمی نقشی عمده در ارسال پیام های خارج به ایران داشته و از جمله پیام های مستقیم وی برای آمریکا در اواخر سال ۸۷ موجب شد آمریکا پروژه مذاکرات هسته ای با ایران که اهمیت حیاتی برای آنها داشت را تعطیل کرده و انرژی خود را بر پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ۸۸ متمرکز نمایند.

فدایی افزود: آنچه به عنوان عوامل خارجی زمینه ساز فتنه ۸۸ مورد نظر است، صرفاً یک فاکتور تأثیرگذار بر سهل شدن بروز فتنه ۸۸ نیست بلکه می توان به جد گفت؛ طرف غربی در برنامه ریزی، سازماندهی و هدایت ناآرامی های اجتماعی به سمت و سوی مورد نظر خود نقش اصلی را بر عهده داشته فلذا مدیریت فتنه ۸۸ بر عهده طرف غربی بوده است.

وی تأکید کرد: در اثبات این موضوع شواهد بسیار قطعی در مواضع رسمی سکانداران غرب، مراکز تولید و توطئه آمریکایی و رسانه های دیداری و شنیداری غرب موجود است. آنچه در این بحث اشاره می شود، شواهد موجود از دخالت و مدیریت غربی ها در این ۳ مقطع است.

این عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس در ادامه به تشریح نقش غرب در فتنه ۸۸ پرداخت و اظهار داشت: بنیادهای غربی حامی براندازی ، به نتیجه نرسیدن جنگ سخت در ایران موجب شد نظام سلطه جهت پیگیری اهداف خود در ایران و خاورمیانه پرونده خاصی در اتاق های فکری خود برای ایران به وجود آورد. موید این موضع تعدد قابل ملاحظه تولیدات موسسات برانداز ایران است.

فدایی گفت: مرور پژوهش های انجام شده در بنیادهای غربی طی سال های نزدیک به ۲۰۰۹ نشان می دهد که تحلیلگران از عدم وجود یک استراتژی کلان نگر پیرامون ایران و غرق شدن در تاکتیک هایی همچون ایران منهای انرژی هسته ای نگران اند و به دنبال دستیابی به این استراتژی مدون هستند. به وجود آمدن چنین دیدگاهی موجب می شود که یکباره تعداد پژوهش ها پیرامون دستیابی به یک استراتژی کلان در برخورد با ایران و بازشناسی ارکان جمهوری اسلامی اوج گیرد.

 http://www.yalasarat.com/vdcayen6.49n0i15kk4.html

این ادعا و آن مأموریت ! (یادداشت روز)

رئیس دوره ای «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات»! بی آن كه به تركیب این شورا اشاره ای داشته باشد و یا درباره وزن شورای یاد شده كه بعد از فتنه88 فقط پوسته ای بدون مغز از آن باقی مانده است سخنی گفته و توضیحی بدهد، در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا، اعلام كرد: «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات تصمیم گرفته است كه اصلاح طلبان در انتخابات شركت نكنند» اظهارات وی بلافاصله با مخالفت برخی از مدعیان اصلاحات روبرو شد كه نسبت به هویت شورای مزبور ابراز تردید كرده و آن را در جایگاهی نمی دانستند كه برای اصلاح طلبان تعیین تكلیف كند. به عنوان مثال آقایان محمدرضا تابش نماینده فراكسیون اقلیت و سخنگوی این فراكسیون، خباز، كواكبیان و چند تن دیگر در اظهارنظرهای مشابه در حالی كه از یكسو نمی خواستند صریحا به پوشالی بودن شورای موسوم به «هماهنگی جبهه اصلاحات» اعتراف كنند و از سوی دیگر با اعلام نظر شورای یاد شده به شدت مخالف بودند، سناریوی تحریم انتخابات را رد كرده و اعلام داشتند؛ «اظهارنظر شورای هماهنگی جبهه اصلاحات ربطی به فراكسیون اقلیت ندارد» و اینكه «فراكسیون اقلیت مجلس مستقل از شورای یاد شده است و ما در انتخابات شركت خواهیم كرد». این عده با تلویحی نزدیك به تصریح از فروپاشی جبهه موسوم به اصلاحات و بی اعتباری آن خبر داده و گفتند «چون اصلاح طلبان پرچم و تابلویی تحت عنوان اصلاحات ندارند، ما به عنوان فرد، در انتخابات پیش رو شركت می كنیم». كه در این باره گفتنی است؛
1- مدعیان اصلاحات، مخصوصا، سران و عوامل فتنه آمریكایی -اسرائیلی 88 به دلیل وطن فروشی آشكار و ایفای نقش ستون پنجم دشمنان بیرونی، نه فقط كمترین صلاحیتی برای شركت در انتخابات ندارند بلكه به عنوان مفسد فی الارض، مستحق اشد مجازات هستند، این عده اساسا در حلقه نظام تلقی نمی شوند چه رسد به آن كه درباره مسائل نظام، نظیر انتخابات حق اظهارنظر داشته باشند. فقط یكی از ده ها جنایت و خیانتی كه این عده مرتكب شده اند می تواند در تمامی سیستم های حقوقی و قضایی دنیا، مستحق اشد مجازات باشد.
2- آن عده از مدعیان اصلاحات كه خود در فتنه 88 حضور فعال نداشته ولی از آن حمایت كرده اند نیز صلاحیت نامزد شدن برای نمایندگی مجلس و یا نامزدی در هیچ انتخابات دیگری را ندارند، زیرا مطابق سوگندی كه نمایندگان مجلس مطابق اصل 67 قانون اساسی ملزم به ادای آن شده اند، «شرف انسانی»، «پاسداری از حریم اسلام»، «نگهبانی از دستاوردهای انقلاب اسلامی و مبانی جمهوری اسلامی» و... اصلی ترین شرایط برای حضور در خانه ملت است. بنابراین، كسانی كه از فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88 حمایت كرده اند، بر فرض كه در آن حضور فعال نداشته اند، نیز فاقد صلاحیت نمایندگی مجلس شورای اسلامی هستند و كمترین جرم آنها حمایت از پروژه براندازی بیگانگان است كه به تنهایی جرمی سنگین و در حد و اندازه «خیانت» تلقی می شود و چنانچه از مجازات آنها صرف نظر شود، خیانت آنان قابل چشم پوشی نیست.
3- شمار دیگری از مدعیان اصلاحات نیز قابل اشاره اند كه در فتنه 88 حضور نداشته و از آن، حمایت نیز نكرده اند. این عده را باید در دو گروه جداگانه جای داده و صلاحیت آنان را به ارزیابی نشست.
الف: كسانی كه هرچند از فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88 حمایت نكرده اند ولی در مقابل آن، سكوت كرده و موضع نیز نگرفته اند. این عده نیز برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی صلاحیت ندارند، چرا كه علت سكوت آنها از دو حال خارج نیست. اول آن كه از توان ذهنی و شعور لازم برای درك ماجرا برخوردار نبوده اند، كه در این صورت؛ باید گفت؛ خانه ملت جای افراد كندذهن و كم دان نیست.
ب: و اما، برخی از اصلاح طلبان نیز بوده اند كه نه فقط در فتنه 88 دخالتی نداشته و از آن حمایت نكرده اند، بلكه علیه آن موضع هم گرفته اند. این عده نشان داده اند كه به بهانه اختلاف سلیقه حاضر به وطن فروشی و یا سكوت در مقابل وطن فروشان نیستند و بدیهی است كه فقط همین عده از اصلاح طلبان شایستگی و صلاحیت نمایندگی مجلس شورای اسلامی را دارند و می توان گفت این عده با موضع گیری خود علیه فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88 كه علی رغم حضور آنها در جبهه اصلاحات بوده است، امتیاز مثبتی نیز در كارنامه سیاسی خویش ثبت كرده و نشان داده اند كه وقتی پای مبانی نظام و منافع ملی در میان باشد، قبیله گرایی نمی كنند.
4- اكنون با توجه به نكات یاد شده كه به یقین مدعیان اصلاحات از آن باخبرند و بارها نیز با تلویح و تصریح به آن اعتراف كرده اند، جای این سؤال است كه چرا شورای موسوم به «هماهنگی جبهه اصلاحات» اعلام می كند اصلاح طلبان تصمیم گرفته اند در انتخابات شركت نكنند و چرا برخی از نمایندگان فراكسیون اقلیت به گونه ای دوپهلو درباره این تصمیم اظهارنظر می كنند؟ پاسخ این سؤال را در چند محور زیر پی می گیریم؛
الف: جرج سوروس، سرمایه دار صهیونیست و از مدیران بیرونی فتنه 88 كه محمد خاتمی حداقل دو بار با وی ملاقات طولانی داشته و شماری دیگر از عوامل فتنه نیز به دیدار او رفته بودند، در یكی از دستورالعمل های مشترك خود با جین شارپ، ریچارد رورتی و هالوی تاكید می كند كه اگر انقلاب رنگی - بخوانید كودتای مخملی- با شكست روبرو شد، عوامل باقیمانده كودتا باید از عرصه واقعی- منظورش كف خیابان هاست- كه قابل اندازه گیری است به فضای مجازی كوچ كنند و توضیح می دهد كه در فضای مجازی می توان بدون نیاز به ارائه نشانه بر فراوانی طرفداران تاكیدكرد. گفتنی است كه بعد از حماسه 9 دی كه به قول «ریچارد هاس» مسئول شورای روابط خارجی آمریكا، نشان داد مهندسی معكوس فوكویاما در فتنه 88 نتیجه معكوس داده است، خانم هیلاری كلینتون در مصاحبه ای خطاب به سران فتنه توصیه كرد جنبش سبز(!) از خیابان ها به فضای مجازی برود و اعلام كرد آمریكا برای این جابه جایی مبلغ 400 میلیون دلار بودجه در نظر گرفته است.
بدیهی است اعلام حضور در انتخابات به معنای خروج از فضای مجازی و ورود به عرصه واقعی است و سران فتنه می دانند كه در این وزن كشی، بار دیگر و این بار به مراتب سخت تر از قبل شكست خورده و مفتضح می شوند. مردم در 9 دی نشان دادند كه به كمتر از اشد مجازات فتنه گران رضایت نمی دهند بنابراین چگونه ممكن است برای حضور در خانه ملت به آنان رای بدهند؟!
ب: اصلاح طلبان در صورت اعلام شركت در انتخابات بر سلامت انتخابات در ایران اسلامی و دروغ بودن ادعای تقلب كه آن همه از بیرون و درون روی آن سرمایه گذاری شده بود، اعتراف كرده اند. این نكته نیز علت دیگری است كه آنان را به اعلام عدم حضور می كشاند!
ج: و اما، تصمیم اعلام شده از سوی مدعیان اصلاحات به معنای تحریم انتخابات است و مفهوم دیگر آن اعتراف اصلاح طلبان به خروج از نظام خواهد بود و این در حالی است كه آنان به دو علت عمده و اصلی سعی در اجتناب از آن دارند.
اول؛ مدعیان اصلاحات اگرچه به دلایل پیش گفته از حلقه نظام خارج شده اند ولی با این احتمال كه شماری از آنها امكان ادامه حیات سیاسی داشته باشند، حاضر نیستند رسما به ضد انقلابی بودن و خروج از نظام اعتراف كنند.
دوم؛ شواهد و قرائن موجود حكایت از آن دارند كه مدیریت بیرونی جبهه اصلاحات در انتخابات پیش روی ماموریت جدیدی به این جبهه داده است. لازمه انجام این ماموریت به گونه ای كه بعدها توضیح بیشتری خواهیم داد و در این وجیزه به اشاره ای اكتفا می كنیم، اعلام حضور و شركت در انتخابات است. بخوانید؛
5- در جریان فتنه 88، تضعیف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و در صورت امكان، زمینه سازی برای براندازی آن نیاز آمریكا و متحدانش و اهداف پلكانی فتنه بود كه با شكست سختی روبرو شد و حماسه 9 دی ایستگاه آخر آن بود. امروزه اما، نیاز مبرم مثلث آمریكا، انگلیس و اسرائیل، مخدوش كردن الگوی انقلاب اسلامی در میان ملت های مسلمان و انقلابی منطقه است و به گفته صریح هیلاری كلینتون وزیر خارجه آمریكا و براساس گزارش مشترك «آمریكن اینترپرایز»، «آیپك» و ده ها اظهارنظر صریح دیگر از سوی مقامات رسمی آمریكایی، انگلیسی و صهیونیستی، انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی به عنوان مناسب ترین فرصت برای این منظور معرفی شده است. برپایه همین شواهد و اسناد، یكی از ماموریت های تعریف شده جبهه اصلاحات، دمیدن دوباره بر شیپور فریب تقلب در انتخابات است كه رسانه های آمریكایی و اروپایی و صدها سایت و نشریه وظیفه انعكاس انبوه آن را برعهده دارند. از این روی جبهه اصلاحات برای انجام ماموریت یاد شده نیاز به حضور در انتخابات و سپس ادعای تقلب در آن را دارد و تحریم انتخابات با انجام ماموریت مورد اشاره همخوانی ندارد.
6- به نظر می رسد- و برای آن شواهدی در دست است- كه اعلام تحریم انتخابات از یكسو و اعلام حضور در انتخابات از سوی دیگر، ترفندی دوسویه برای عبور از بن بست یاد شده است. در اظهارنظر برخی از مدعیان اصلاحات- تاكید می شود كه فقط برخی از آنها- درباره شركت و حضور خود در انتخابات دقت كنید. این عده به گونه ای هماهنگ ضمن تاكید بر وابستگی خود به جبهه اصلاحات، تصمیم شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مبنی بر شركت نكردن در انتخابات را رد می كنند! در این باره گفتنی های دیگری است كه به بعد موكول می كنیم و در پایان تنها این نكته را گفتنی می دانیم كه برخی از عوامل نشان دار فتنه برای انجام ماموریت یادشده و هماهنگی با مدیریت بیرونی به آمریكا و چند پایتخت اروپایی از جمله لندن، پاریس و بروكسل اعزام شده اند. به عنوان مثال؛ در بروكسل پایتخت بلژیك تعداد بسیار اندكی از عناصر ضد انقلاب حضور دارند و ظاهرا اعزام آقای رجبعلی مزروعی و اقامت وی در بروكسل قابل توجیه به نظر نمی رسد ولی باید توجه داشت كه دفتر و پایگاه اصلی اتحادیه اروپا در بروكسل است و مزروعی اگرچه در میان فتنه گران نیز به كم هوشی معروف است ولی در بروكسل فقط نقش رابط میان اتحادیه اروپا و شورای داخلی فتنه را برعهده دارد و موارد دیگری كه به آن خواهیم پرداخت.
حسین شریعتمداری

 http://www.kayhannews.ir/900928/2.htm#other200