• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعلیم و تربیت (بازدید: 10744)
دوشنبه 8/1/1390 - 22:14 -0 تشکر 301892
اتفاقات شنیدنی کلاس

با نام خدا و سلام

این تاپیک برداشتی آزاد از یکی از تاپیکهای موجود در انجمن صندلی داغ است.در این تاپیک از اونایی که تو مدرسه اتفاق جالبی براشون یا برا دوستانشون افتاده میخوام اون را برای بقیه تعریف کنند.

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

چهارشنبه 17/1/1390 - 7:24 - 0 تشکر 304519

خدارا شکر که سیگار کشیدن رها کردی

چهارشنبه 17/1/1390 - 7:47 - 0 تشکر 304521

شهــــــــــــــــــــــــــــر مشهـــــــــــــــــــــــــــد

دبستــــــــــــــــــــــان شهــــــــــــــــید منوچهـــــــــــــــــــر رزاقــــــــــــــــی

روبروی بستنـــــــــــــــــــــــــی سفیـــــــــــــــــــــــد برفــــــــــــــــــــــی

* یادش بخیر اون زمونا

* من الان متولد 59 هستم

* این جریان مال سال دوم یا سوم دبستان هست

* زنگ تفریح خورد و رفتم تو حیاط یکی از بچه های کلاس چهارمی بهم یک شعری یاد داد که واقعا معنی بدی داشت

* من هم اون موقع معنی اون حرفها رو نمیدونستم اون شعر رو یاد گرفتم و رفتم سر کلاس

* زنگ انشا بود نوبت من بود که انشاء خودم رو بخونم چون دفترم رو نبرده بودم خلاقیت بخرج دادم واون شعرم رو برای خانم معلمم خوندم همین که بند اول رو خوندم و وارد بند دوم شدم معلممون گفت بسه نمیخواد بخونی و رفتم نشستم

* زنگ که خورد منو خواست که برم تو دفتر و این شعر رو با صدای بلند برای ناظمها و معلمهای دیگه بخونم

* اولش خجالت میکشیدم که با صدای بلند بخونم ولی بهم گفتن اگه بخونم بهم جایزه میدم

* همین که چند بیتی رو خوندم همه از خنده دلهاشون رو گرفته بودن و نمیتونستن جلوی خودشون رو بگیرن

* من خیلی خوشحال بودم گفتم الان جایزه منو میدن

* بعد که شعر رو تمام کردم گفتن این شعر رو از کی یاد گرفتی بگو تا به اون هم جایزه بدیم

* من با سادگی هرچه تمام تر اسم اون دانش آموز رو گفتم و وقتی آوردنش تو دفتر و ثابت شد که اون این شعر رو به من یاد داده با شلاق چرمی که اون زمان ناظم مدرسمون تو دستش بود چند تائی به دستش زدن

* بعد به من هم گفتن اگه تو هم جایزه میخوای بیا جلو و بگیرش

* من از ترس گریم گرفت ولی چون میدونستنن من چیزی حالیم نیست بخشیددن منو

* این شعر برای همین از اون زمان تو ذهنم موند

* این شعر رو توی یک زنگ تفریح 10 دفیقه ای یاد گرفتم

* خلاصه ای از این شعر رو براتون میگم

* ولی اگه میخوان بقیش رو ببینید به وبلاگم سر بزنید
http://tazeha59.blogdoon.com
* این هم دوبیت اول شعر
* نم نم بارون زیر پل کارون


* بقیش رو نمیگم چون اینجا جاش نیست
*

حامد

؟1359

ساکن مشهد

حسابداری خوندم

 

چهارشنبه 17/1/1390 - 9:21 - 0 تشکر 304540

سلام

توی دوره ی دبیرستان یکی از بچه ها خیلی شوخ بود یه روز یه کاغذ رو که روی اون نوشته بود (فروشی) چسبوند پشت معلم وقتی که استاد رو به تخته وی شد همه میزدند زیر خنده بعد بر می گشت و با عصبانیت به ما نگاه میکرد می گفت چیه بگید با هم بخندیم کسی حرفی نزد بعد دوباره رو به تخته میشد و به دنبال اون خنده بچه ها این کار تا اخر کلاس ادامه داشت

چهارشنبه 17/1/1390 - 11:1 - 0 تشکر 304575

سلام
سال سوم دبیرستان یه معلم کامپیوتر داشتیم که بدتر من درس دادنش ....توپ
هر روز اعتصاب داشتیم می موندیم سرکلاس وکارگاه نمی رفتیم میرفت تو کارگاه چند دقیقه می موند ومی اومد سر کلاس دنبالمون اخر مدیر وناظم می اومدن ....
دلم می سوزه بنده خدا رفت مالزی مسافرت وقتی اومد برای همه سوغاتی آورده بود(خمیر دندان و مسواک وبرای بعضی هام سنجاق سینه)ساده بود بچه ها هم دستش می انداختن ....
الان عذاب وجدان دارم انگلیسی اش خوب نبود منوی برنامه های کامپیوتر را بچه ها الکی می گفتن بخونه بعد بهش می خندیدن چون اشتباه می خوند....
مامان کلاس بودم...
ای کاش یه بار بشه همه دور هم جمع بشیم وسر همان کلاس ها بشینیم
الان کارمند بانکم
با این خاطرات یاد بچه های دیروز افتادم

چهارشنبه 17/1/1390 - 17:46 - 0 تشکر 304752

در سال 1386 كه اول راهنمایی بودم یك روز صبح وقتی هیچ ناظمی در مدرسه نبود با سه تا از دوستانم شروع كردیم به درآوردن ادای معلمان.(چه كار زشتی!!!)متاسفانه یكی از بچه های حاضر بی جنبه و خبرچین بود و این كار را به ناظم مدرسه گزارش داد.ناظم هم ما را خواست و اشكمان را درآورد(البته با گفتارش نه با دستانش!) و تعهد گرفت. البته گریه هایمان كارساز بود چون اگر گریه نمیكردیم بیچاره مان میكرد. خدا را شكر شاگرد اول كلاس هم با ما بود!
ما یكی دیگر از بچه ها را كه كمی در این كار دست داشت را لو دادیم و جالب اینجا بود كه ناظم فكر كرد اصل كاری اون بیچاره بوده است! در حالی كه خودم این كار را شروع كردم!
زنگ بعد دبیرمان دو نفر را كه فقط شاهد ماجرا بودند را سر كلاس صدا زد و ازش آنها خواست كه ادایش را درآورند.
در غیر این صورت آنها باید پیش مدیر میرفتند. خدا را شكر آن دو نفر بزرگواری كردند و ما را لو ندادند.
سال پیش آن دبیر مشاور مدرسه بود و من و آن كسی كه همه كاره شناخته شده بود كمك دستش كارهای دیگر را انجام میدادیم. یك روز صحبت آن كار(ماجرای ادا در آوردن)پیش آمد و مشاور با خنده گفت:این غلامی(من)كه خودش را مظلوم گرفت و فكر كرد من نفهمیدم سردسته گروه او است!
حالا كی به او گفته بود نمیدانم،هنوز هم دنبال آن خبرچین هستم.

چهارشنبه 17/1/1390 - 21:9 - 0 تشکر 304806

سال 88 بود من سال سوم هنرستان بودم. یکبار زنگ تفریح داشتیم با بچه ها آب بازی میکردیم که من یکهو دیدم یکی از دوستانم یک نایلون بزرگ پفک رو پر آب کرده و داره میاد سمت من که بریزه روم! دویدم از دستش فرار کنم هرچی دویدم اومد دنبالم دیدم داره بهم میرسه دویدم توی دستشویی! در دستشویی ما هم اینطوری بود که نصفه بالاش شیشه ای مات بود. من که رفتم توی دستشویی دوستم دستش رو آورد بالا که توی آخرین لحظه نایلون آب رو روی من خالی بکنه اما چون من در رو سریع بستم دستش رفت توی شیشه در و... کل شیشه اومد پایین!! حالا من کلی ترسیدم که نکنه دوستم چیزیش شده باشه هی میگفتم وایسا ببینم سالمی اونم هی دست من رو میکشید که بدو تا کسی ندیده مون در بریم! خلاصه شانس آوردیم که کسی نفهمید کی شیشه رو شکسته و دست دوستم هم چند تا خراش جزئی برداشت اما تا آخر سال در دستشویی مدرسه مان شیشه نداشت!

چهارشنبه 17/1/1390 - 23:32 - 0 تشکر 304872

سلام حامد تنها جان
الان متولد 59 هستی؟
یعنی قبلا متولد یه سال دیگه بودی؟
موفق باشید

چهارشنبه 17/1/1390 - 23:46 - 0 تشکر 304878

سلام
یه بار یه اسلحه مرگ بار تو کلاس درست کردیم و استفاده ازش کلی حال میداد
اولش مرگ بار نبود ولی وقتی دیدیم چه کارایی از دستش بر میاد فهمیدیدیم می تونه خطر ناک باشه
این اسلحه سری الهام گرفته از لوله خودکار و کاغذ بود که برا شوخی معلم بی نصیب نمی موند البته از جانب بچه ها نه من
با پر گار درست شده بود و نوک تیز پرگار رو با استفاده از همون بالای پرگار که فنری بود پرتاب می کرد
نوک پرگار رو میذاشتیم توی سوراخ میز و زیر میز سنگر می گرفتیم تا به خودمون نخوره یه بار وقتی شلیک شد از کنار چشم مبصر رد شد و تا نصفه رفت تو دیوار نزدیک بود قلبم بایسته
دیگه ازش استفاده نکردم
موفق باشید

چهارشنبه 17/1/1390 - 23:59 - 0 تشکر 304886

با نام خدا و سلام
با تشکر از همه بابت خاطرات شیرین و گاها زشتشون!!!!
یه سال یه شاگرد مرزی(کم توان ذهنی)تو کلاسم بود یه روز معلم راهنما (بازرس)از اداره اومد بازدید و ارزشیابی از کلاسم.از قضا به محض ورود روی همون شاگردم زوم کرد و ازش خواست روی درس بخونه ولی بلد نبود. بعد ازش خواست همراه با خوندن دیگران خط ببره و کلمه ای را که میخوندن بهش نشون داد و انگشت اونو گرفت گذاشت رو کلمه و بهش یاد داد که چطوری خط ببره.من به بازرس با اشاره فهموندم که این شاگرد مشکل داره ولی اون ول کن نبود.خلاصه یکی از بچه ها از رو درس میخوندنصف درس رو که خوندن برگشتیم بالای سر همون شاگرد.دیدیم هنوز انگشتش رو کلمه اولی هست!!!!!
اینجا بود که بازرس به حرف من رسید و دیگه تا آخر سال دست از سر او برداشت.

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

پنج شنبه 18/1/1390 - 0:21 - 0 تشکر 304895

سلام
معلم هم معلمای قدیم
اجازه آقا به جای اینجا ما رو امیدوار کنی خاطرات قشنگ بگیم می گی خاطرات زشت
اینجوری پاک نا امید می شیم ها
موفق باشید

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.