خواستم از خودم خاطره ای بگم،، دیدم خاطره ی عموم بهتره.
عموی من که الآن حدود 60 سال داره هنوزم هر جا میره ملت رو میخندونه.
اون قدیما که تو یه روستا میرفت مدرسه، یه روز سر کلاس نشسته بود که معلم وارد شد و شروع به درس دادن کرد. بعد از چند دقیقه متوجه شد ته کلاس، کلی پارچه و گونی به صورت یه تپه ریخته. از قضا تکون هم میخوره. فکر میکنین جریان از چه قرار بود؟
معلم گرامی بعد از بررسی مسئله، متوجه شد که یه الاغ زیر اون پارچه هاست! بله! عموی بنده اون روز یه الاغ برده بود تو کلاس!
معلم هم که عصبانی شده بود، فریاد زد: "تو این کلاس یا جای منه یا جای این الاغ!"