10. با حلال مخالفت نكنیم و مردم را در آن آزاد بگذاریم. چرا در مدرسهی دخترانه، باید خانمها لباس مشكی، سرمهای یا قهوهای بپوشند؟ آری، در خیابان لباس تار بپوشند كه جاذبه نداشته باشند. وقتی در مدرسهای پسر نیست؛ چرا روسری داشته باشند؟ چرا نخندند؟ چرا توپ بازی نكنند؟
مسئول حوزهی علمیهی یكی از شهرها میگفت: «ما به طلبههای جوان میگوییم والیبال بازی كنند؛ ولی روحانیان پیرمرد میگویند كه چرا در مدرسهی علمیه بازی میكنند؟». مگر نمیدانند كه كمر پیغمبر میدان ورزش بود. وقتی پیامبر به چرا سجده رفت كودكی روی كمرشان بازی میكرد، حضرت دید كمرش سنگین شده است، سجده را طولانی كرد. پس از نماز، مردم پرسیدند: «یا رسول الله، سجده را طولانی كردی؟» فرمود كه كمرم، میدان ورزش بود. میخواستم بازی این كودك، به هم نخورد. وقتی دین ما این است؛ چرا ما با امور حلال مخالفت كنیم؟
یكی از وعاظ میگفت: «شخصی، هنگام سخنرانی بنده، برخاست كه برود».
گفتم: «بنشین». دیدم گوش نمیدهد. گفتم: «با شما بودم، بنشین». برگشت و گفت: «آقا ادرار دارم. بخوان تا من بیایم». ادرار یك چیز طبیعی است، و باید تخلیه شود. یا میگوییم: «خانم بچه را ساكت كن». وقتی كودك جیغ میزند، مادرش چه كند؟ به هر حال، باید مردم را در اموری كه حلال است، آزاد گذاشت.
مقام معظم رهبری میفرمود: «آمدم مسجد نماز بخوانم. جوانی با لباس رنگارنگ در صف اول نشست». پیرمردی گفت: «خجالت نمیكشی؟ با این زُلفها و لباست، در صف اول ایستادهای؟» او هم خجالت كشید و عقب رفت. گفتم: «به چه دلیل او را بلند كردی؟» نباید به چیزهایی كه حرام نیست، حساسیت بیهوده نشان دهیم.