• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خانواده > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خانواده (بازدید: 5429)
يکشنبه 25/9/1386 - 8:57 -0 تشکر 19450
آيا از ازدواج مي ترسيد؟

آيا از ازدواج مي ترسيد؟

لطفاً دلايل ترس يا عدم ترستون رو بنويسيد.

ممنون.

وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود

قلبم به چشم هم زدنی سنگ می شود

آقا ببخش گر که دلم گرم زندگی است

کمتر دلم برای شما تنگ می شود

جمعه 9/12/1387 - 23:37 - 0 تشکر 94052

به نام خدا

دوستان سلام

چرا ترس!

به دنیا بخند تا دنیا بروت بخنده.

دنیا رو سخت نگیر تا سخت نگذره.

با توكل به خدا امیدواریم تا این مرحله سرنوشت ساز زندگی با موفقیت سپری بشه.

اللَّهُــــــــمّے صَــــــلٌے  و سَلّـــــمّے علَےَ مُحمَّــــــــدْ وَ آلِےَ مُحمَّـــــــــدْ و عجِّـــــــلْ فرَجَهُــــــمّے
 
 
شنبه 10/12/1387 - 10:13 - 0 تشکر 94109

به نام او

سلام

بله من خیلی میترسم! خیلیی زیاد...طوری که گاهی فکر میکنم به کل باید قیدشو بزنم

چرا؟

1- با هر کسی نمیتونم بسازم... فوق العاده اخلاق ه بدی دارم... فقط کافی ه کسی رو دوست نداشته باشم...مگه میتونم تحملش کنم؟

*منظور از دوست داشتن دوست داشتن در حد خیلییی زیاد هست. وگرنه اصولا من همه رو دوست دارم

2- دیدن کوچک ترین ضعف ها به طور مکرر، برام میشه یه غول ه غیر قابل تحمل...هم ضعف ها هم عادت ها...

مثلا من واقعا با همه وجود از کسی که موقع ادامس جویدن ملچ ملوچ کنه بدم میاد!!!

چون حس میکنم طرف برام احترام قائل نیست...یه جورایی عدم احترام رو میرسونه این رفتار ها برای من....

یا مثلا چایی شو صدادار بخوره!

موقع راه رفتن پاشو بکشه رو زمین


اینا از اون مورادی ه که واقعا برای من میشه یه معضل بزرگ... و حتما اگر قصد ازدواج داشتم باید روشون کار کنم وحتی به یه روانپزشک مراجعه کنم!

3- به خاطر اینکه یه جورایی تک دختر فامیلم فوق العاده مطمئنم درد سر خواهم داشت...از کدورت های احتمالی میترسم

ادمهای مختلف و نظرات مختلف که باید به همشون احترام بذارم

مثلا انتخاب اسم بچم!! مطمئنم که اونا دوست دارن اسم بچه ی من رو اونا انتخاب کنن اما من نمیتونم.

چون سلیقمون زمین تا آسمون فرق میکنه

4- ترس از خانواده ی همسرم

من همیشه از اونا میترسیدم.... به هزار و یک دلیل که خیلی طولانی ه 

ولی بیشترین ترسم از شکسته...از اینکه پشیمون بشم...

از اینکه نتونم همسر خوبی باشم یا اون ادمی نباشه که من میخواستم

خلاصه که خیلی ترس داره

و استرس آور...

موید باشید

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
يکشنبه 11/12/1387 - 16:5 - 0 تشکر 94499

بنام خدا

سلام

Aansherly

در مورد دوست داشتن، اگه منظورتون اینه که اول دوسش دارین بعد میترسین دیگه دوسش نداشته باشین باید بگم شما باید عشقی در خودتون به وجود بیارین که مطمئن باشید طرف مقابل از اون نظر که بهش علاقه مند شدین تغییر نمیکنه.

این طوری شاید بعد از یه مدت زندگی خیلی چیزایی در اون به وجود بیاد که از اون چیزا خوشتون نمیاد. ولی چون اون مورد بخصوص که شما به خاطر اون بله رو گفتین در فرد مقابل تغییر نکرده میتونین بازم تحملش کنید

در مورد ضعفهای کوچیک میتونین خودتون رو از الان در اون موقعیتها قرار بدین و با کسانی نشست و برخاست کنید که این ضعفها رو دارن(منظورم از همین هم جنسهای خودتونه) تو فامیل هر کسی، حتماً کسانی هستن که از این عادت های بد داشته باشن.

 مثل ملچ ملوچ .

شما کنار این افراد بشینید و سعی کنید این رفتار رو تحمل کنید حالا برای بار اول مثلاً 5 ثانیه!!! و همین طور که تکرار کنین میتونید آستانه تحملتون رو به دقیقه و حتی ساعت هم برسونین.

راستی یه چیزی

شما که از ملچ ملوچ بدتون میاد، حتماً از صدای جویدن قند هم که بعضیها موقع چایی خوردن قند میجوند هم بدتون میاد.

فکر کنم حتی بیشتر از ملچ و ملوچ

یا مثلاً دیدین بعضیها سوپ یا آش حتی ماکارونی که میخورن چه صدای چندش آوری از خودشون در میارن .

 مطمئنم از این رفتار هم خیلی بدتون میاد. نه؟!!!

در مورد اسم بچه به نظرم دیگه الان دخالتها مث قدیم نیست و خیلی کم شده شما در روبرو شدن با همچین اتفاقی فقط باید محکم رو حرفتون وایسین . اونا تا ببینند مرغ تون یه پا داره عقب نشینی میکنند

در آخر باید بگم تو ازدواج باید از چیزایی ترسید که دستمون تو تغییر دادنشون کمتر بازه

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
يکشنبه 11/12/1387 - 20:48 - 0 تشکر 94595

سلام

اول می خواستم خیلی قرص و محکم بیام بگم:نه، چرا ترس؟ از چی بترسم؟ اما یه ذره بیشتر که فکر کردم دیدم نه، یه جورایی منم می ترسم..اصلا شاید به خاطر همین ترس ه که دوست ندارم هیچ وقت راجع به خواستگاری وازدواج و...بحث بشه 

ولی انشرلی جان این مواردی که گفتین به فرهنگ طرف برمیگرده خب اشنایی و صحبت های قبل از ازدواج رو برا همین چیزا گذاشتن...مجبورت که نمی کنن با همچین ادمایی ازدواج کنی!

گرچه ترس منم یه جورایی به همین موضوع برمیگرده .اخه تو خواستگاری همه پسرا و دخترا بههههههترین مخلوقات زمینی اند.من از اینکه نتونم طرفم رو خوب بشناسم میترسم . میترسم ...راستشو بگم میترسم بهم دروغ بگه...یعنی نه دروغ واقعی ..از این قول هایی که اولش میدن بعد یادشون میره چی گفته بودن...میترسم چون می دونم ازادی ای که الان دارم رو بعد ازواج نخواهم داشت و خیلی محدودیت های دیگه..

غروب پنج فصل سال را در خنده مي گريم خدا قوت دهد اين چشم هاي مهربانم را
يکشنبه 11/12/1387 - 20:55 - 0 تشکر 94596

به نام خدا
سلام


جناب پارسا زاهد

از نظر من عشق رو نمیشه به وجود اورد
به وجود میاد


ببنیید کم کم موضوعاتی که روش حساسید روتون تاثیر میذاره
منفی ها ررنگ میشه و خوبی کمتر دیده میشه
و اگه دو طرف هر دو نخوان که بهبود بدن روابطشون رو زندگیشون میشه جهنم


ببنیید من خودم رو مثال زدم و بازم خودم رو مثال میزنم

من وقتی دبیرستان بودم کنار مدرسه داشتن ساخت و ساز میکردن
و مدام آهن مینداختن پایین و.....
این قضیه خیلی رو اعصاب من تاثیر گذاشت!
جوری که من رو هر صدایی حساسیت گرفته بودم
کوچکترین صدایی که آرامشم رو بهم بزنه

بنابراین تو خونه همه مراعات این قضیه رو میکردن
مثلا من از صدای النگو متنفرم چون واقعا عصبیم میکنه
مامان من یه جوری صدای النگوشو خفه میکرد!

بنابرین نمیتونم ببشینم تحمل کنم

واقعا نمیتونم
معمولا وقتی با همچین صحنه هایی که شما گفتید مواجه میشم اگه طرف از نزدیکانم باشه بهش میگم درست رفتار کن
اگه نه میذارم میرم

راستی امروزم یه همچین اتفاقی افتاد
استادمون مدام سر کلاس شیرینی و نسکافه میخوردو با دهن پر حرف میزد

وااااااای که کفری شده بودیم
من و ترانه 21

در حالی که خیلی ها عین خیالشون نبود
تازه تعریفم میکردن

بالاخره هر کسی یه حساسیتی داره دیگه


love,now and always

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
دوشنبه 12/12/1387 - 20:45 - 0 تشکر 94901

به نام خدا

سلام

من از خودم می ترسم.

اینکه امکاناتو شرایطو نتونم فراهم کنم.

اونطوری که می خواد من نباشم.

 من بپسندمش اون نپسنده و

از اینجور موارد...

 اگه ترسای بالا رو کنار بذارم میمونه ترس از خانواده اش.

(بهتر نیست به جای ترس بگیم دل نگرانی؟)

 

  «همانا این دل ها همانند بدن ها افسرده می شوند، پس برای شادابی دل ها، سخنان زیبای حکمت آمیز را بجویید»

 

حکمت91.نهج البلاغه.امام علی (ع)

 

 

اگر در این روزگار مُردم، بگویید به او بگویند:

*مادرانه ها*

پنج شنبه 15/12/1387 - 7:29 - 0 تشکر 95573

به نام او

سلام

نه جناب A_V_B_2066، دل نگرانی جای خودش رو داره

ترس جای خودش رو داره

من همه ی اینایی که گفتم ترس ه ..نه دل نگرانی..

ترسسسسسس

پروردگارم
برای بردن نام تو دنبال بهونه نمی گردم
برای تکیه کردن به تو دنبال فرصت نمی گردم

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
يکشنبه 18/12/1387 - 12:40 - 0 تشکر 96388

به نام خالق یکتا

آیا از ازدواج می ترسید؟

من من من من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مثل .... (سخن مدیر: من یه روز نبودم اینو ویرایش کنم شما چرا خوندید؟!!! هه هه ... دور از جون جناب مسعود راد...دور از جون...نگید این حرفارو)

اصلا چرا نباید بترسیم؟؟؟؟؟

اگر منظورت خود ازدواج و فقط پیوند مقدس است که ترسی نداره!!!!!
ولی اگه منظورت آماده شدن و شرایط ازدواجه که همه می ترسند البته به غیر از خانم ها!!!!!!!!!

آخه آقایون بخت برگشته باید شرایط خودشون را تطبیق بدهند یعنی کار و خونه و ماشین را  اکی کنند پس بازم به این نتیجه می رسیم که تا اینجا هم ترسی وجود نداره ولی سختی بسیار است!!!!!
مرحله بعد تامین مخارج خانواده است که باز هم ترسی نداره و فقط مشقت می طلبه!!!!
مرحله بعد دردسر است که حسابی ترسناکه!!!!!! یوهوهو هو

از شوخی گذشته هیچ ترسی برای ازدواج وجود نداره و به جای این که ترس جلوی پای کسی باشه به اندازه یک کوه سنگ جلوی پای جوون های بدبخت مثل منه!!!!

حرف دیگه ای میمونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

MasOud RaD

PATH OF SUCCESS: TO REACH TO A BRIGHT FUTURE YOU HAVE TO TAKE YOUR WORKS SERIOUSLY AND ONLY CONSENTRATE ON BRIGHT SIDES OF ALL SUBJECTS ALSO YOU HAVE TO DETERMINE YOUR GOALS & START AS SOON AS POSSIBLE  .

سه شنبه 20/12/1387 - 7:53 - 0 تشکر 97003

به نام خدا

سلام

جناب masoud_rad بابا پست های قبلی رو بخونید، دخترا هم میترسن

خوبشم میترسن....

برای دخترا خیلی ترسناک تره

من همین الانشم داره یه مقاله مینویسم سر همین مسئله....(ترانه تو هم ازدباج! داری مینویسی؟!)

موضوعش این بود وحشتناک ترین چیزی که براتون تو دنیا وجود داره

ملت نوشته بودن مارمولک و فلان و فلان

من و ترانه میگفتیم ازدباج!

اینجوری هاست

برای ما هم ترسناک ه ه ه ه 

یا حق

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
سه شنبه 20/12/1387 - 11:57 - 0 تشکر 97078

به نام خدا

ب.................له!

انشرلی جان منم دارم رو همین موضوع کار می کنم ...(گرچه مخم هنگ ِ هنگ. می دونم چی بنویسم ولی می خواهم جدید باشه!)

ولی خب در مورد ترس فکر میکنم پسر ها بیشتر بترسند ، ولی اون ترسی که بیشتره ترس ِ از دست دادن مال و اموال شون ه. که نکنه یه وقت زندگیشون بهم بخوره یا عروس خانوم لحظه ی اخر بزنه زیر همه چیز و بره .اونوقت یک دنیا قرض می مونه و یه پسر تنهای بیچاره..... .

اماااا...ترس دختر ها عمرا از این چیز ها باشه...چون اصولا کاری به خرج و مخا رج ندارن.اونها بیشتر از جریحه دار شدن احساسات و رفتن ابرو و انگی ه که مردم جامعه بهشون میزنن.

البته این ها همه مال وقتیه که خیلی زود_1تا 2 سال_ متوجه بشن نه درد هم نمی خورند.

غروب پنج فصل سال را در خنده مي گريم خدا قوت دهد اين چشم هاي مهربانم را
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.