به نام خدا
سلام
شاید ترسی که از ازدواج وجود داره یکی به خاطر مشکلاتی باشه که سر راه ازدواج هستن، و یکی دیگه هم به این خاطر باشه که انتخاب به هرحال خیلی سخته، اونم یه همچین انتخابی که واقعاً مهمه و همه ی زندگی انسان به اون بستگی داره.
نمی دونم چقدر این ترس از سختی ِ انتخاب درسته، یعنی تا چقدر باید بهش بها داد. اما چیزی که هست اینه که باید با فکر و تحقیق و صحبت، یک راه از راه های این دوراهی سخت رو انتخاب کرد.
اما به هر حال این کمی ترس برانگیزه... این که آیا واقعاً انتخابم درسته؟ آیا با وجود تحقیقاتی که کردم، با توجه به این که فکر می کنم به اون شناخت لازم رسیدم، آیا بازم ممکنه مشکلی پیش بیاد؟ نکنه اشتباه کرده باشم؟ نکنه به مشکلی بربخورم؟ نکنه پشیمون بشم؟ نکنه این فرد اونی نباشه که فکر می کردم؟ نکنه...
و خیلی سوال های این مدلی دیگه که به سراغمون می یان.
مسلماً در این حال باید به خدا توکل کرد، اما به هر حال این اضطراب در خیلی ها وجود داره.
و هر چی هم که سن بالاتر می ره این تردیدها بیشتر می شن، چون آدم کمی از هیجانات نوجوانی فاصله می گیره و خیلی بیشتر به زندگی و حقایق اون فکر می کنه. و همین فکر کردن زیاد (که کار اشتباهی هم نیست، گرچه شاید همیشه هم صد در صد درست نباشه)، همین آدم رو به تردید می ندازه. من این رو بیشتر در آقا پسرها دیدم، گرچه خانم ها هم تا حد زیادی این طوری هستن.
شاید بد نباشه به این حالت نگیم ترس از ازدواج، بلکه بگیم تردید پیش از ازدواج.
اما اگر ترس از مشکلاتی باشه که سرراه جوون هاست، خوب اون دیگه بحث جداگانه ای رو می طلبه؛ این که برای این مشکلات چه باید کرد و...
چه تاپیک جالبیه! چرا تا حالا ندیده بودمش؟ نکنه تازه رفته توی بحث های منتخب؟ یا من ندیده بودمش؟!