به نام خدا
سلام
خاک های بحث را می تکانیییییم!
خوب، می خواستم در پاسخ جناب 2066 چند کلمه ای بنویسم.
الآن بنده خدا مهندس ای وی بی! می گه من کی سؤال پرسیدم؟! کو؟ کجا؟!
پاسخ بنده هم اینه، توی همون مطلبی که من با جمع بندی این بحث نوشته بودم، همون مقاله هه دیگه. آهان، یادتون افتاد؟
اوکی حالا می گم.
من گفته بودم:
" لیکن تفکر و تحقیق و صحبت کردن و به بحث گذاشتن عادات و اخلاق و سلایق و اعتقادات طرفین، و در کنار آن شناخت متقابل خانواده ها، باعث می شود تا حد زیادی بتوانیم این تردیدها را در خود از بین برده به شناختی کامل تر نائل آییم تا درنهایت به تصمیمی درست تر نزدیک شویم. "
و شما پرسیده بودید:
کجا می تونیم این افکار و عقاید را به بحث بگذاریم.
خوب بنده هم در پاسختون عرض کنم که: باااااااید این کار انجام بشه، البته تحت نظارت خانواده.
توی یه محیط سالم مطمئناً می شه این کار رو کرد. وقتی خانواده ها در جریان باشند، خیلی راحت و بدون دغدغه می شه جوون ها درباره ی زندگی آینده شون صحبت کنند و ببینند به درد هم می خورن یا نه. این که گفتید کجا، واقعاً منظورتون سؤال درباره ی مکان خاصی بود؟!
خوب عمده ش که معمولاً توی خونه ی عروس خانومه، حالا این که چند جلسه باشه واقعاً بستگی به شرایط داره.
ضمناً بستگی به نوع آشنایی طرفین هم داره، بسته به این شرایط ممکنه بتونن توی جاهای مختلف حرف بزنن خب.
حالا می تونن خیلی هم این صحبت هاشون در دید عموم (عَموم نه، عُموم!) نباشه که بی خود اسمشون سر زبونا نیفته. مثلاً مجبور نیستن برن روی سِن تالار شهر قدم بزنن و حرف بزنن! یا مثلاً نمی خواد برن بشینن روی مجسمه ی وسط میدون اصلی شهر و صحبت کنن!! نیازی هم نیست بلندگو دستشون بگیرن! بلکه خیلی بی سر و صدا یه گوشه بشینن حرف بزنن دیگه!
دههه!
خداییش مهندس عجب سؤال هایی می پرسیدا!!
در مورد آشنایی متقابل خانواده ها هم، خوب باید تحقیق بکنن دیگه، به علاوه این که، خانواده ها هم باید با صحبت کردن بیشتر با هم آشنا بشن.
اوکی؟