• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 15087)
شنبه 17/9/1386 - 0:36 -0 تشکر 18782
چرا اسلام...؟

سلام

در این تاپیک قصد دارم تا اسلام رو بهتر بشناسم، در حقیقت قصد دارم اسلام رو نقد کنم، البته می دونم که اسلام برحقه ولی این دلیل نشد که چون برحقه ویا اینکه ما اعتقاد بر حقانیتش داریم دیگه نقدش نکنیم.

من می خواهم به کمک شما دوستان عزیز سوالها و ایراداتی که از دین اسلام در ذهن ها هست رو بیان کنم وهرکس که تونست با دلیل عقل و منطق ویا هر منبع دیگه ای بجز قرآن ، احادیث ، روایات و اعتقادات اسلامی، به اونها جواب بده.

پس لطفا نظرات و انتقادات خودتون رو بدون تعارف و کاملارُک و شفاف بیان کنید تا این سوال و جوابها کاملترو قانع کننده تر باشند. حتی اگر علاقه ای به این بحث ندارید حتما سوالی با موضوع نقد اسلام بنویسید، شاید سوال شما چراغی را در دل و دیده من یا هر خواننده دیگه ای روشن کنه.

این را هم بگویم که من نه طلبه ام ونه متدینی که بتوان نام مومن برویش گذاشت و همونطور که گفتم برای آگاهی و شناخت بیشتر اسلام این چنین بحثی رو راه انداختم.

اینجا هم من وهم شما سوال می پرسید و شما پاسخ می دهید و اگرهم احتمالا کسی نتوانست به سوالی جوابی قانع کننده  دهد از کسی که اطلاع کاملتری دارد سوال خواهیم کرد تا بحث هرچه داغتر و آموزنده تر شود.

خوب، شروع کنید...

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
جمعه 5/11/1386 - 1:19 - 0 تشکر 26505

به نام او که می داند درون سینه ها چه می گذرد

سلام دوستان

آفا مجتبی عزیز بازم از پیگیری و حسن دقت و توجه شما نسبت به مباحث مطرح شده تشکر می کنم.همچنین از شما و خانم صادقی به خاطر اطلاعات خوبتون،ممنونم.

اما درباره شک و تردید نسبت به پیامبر بودن زرتشت: این مطلب رو استاد تاریخ اسلاممون عنوان کرده بود و می گفت حتی کتاب اوستایی که دست زرتشتی هاست،تحریف شده است.چون کتاب اوستای اصلی بر روی چندین و چند پوست گاو نوشته شده بود که در حمله ای که به ایران شد(فکر کنم حمله مغول) این پوستها سوزانده شد و چند سال بعد عده ای از زرتشتیان جمع شدند و هر چه از اوستای اصلی رو حفظ بودن سر هم کردن و اوستای جدیدی نوشتند که نه تنها بسیار ناقص بود،بلکه بعضی از قوانین اون رو به نفع خودشون تغییر دادن و در حقیقت اونو تحریف کردن.

در مورد مقام آسمانی دادن به شاهان: دوست خوبم هر نوع شرکی به خدا در حقیقت اعتقاد به غیر خدا و یه نوع بت پرستیه،به خاطر همین هم عرض کردم "از دیدگاه بالاتر"،یعنی از لحاظ فلسفی.اما منظور شما بت پرستی به معنی عام اونه که اگه ملاکمون معنی عام باشه حرف شما کاملاً صحیحه.البته همون طور که عرض کردم توی کتابی خونده بودم،در گوشه و کنار ایران بت پرستی هم دیده می شد که البته باید اقلیت کوچکی بوده باشن و با توجه به اینکه عمده مردم ایران زرتشتی بودند،می شه این طور عنوان کرد که مردم اون دوره ایران بت پرست نبودن.

در مورد آسیبهای حمله مسلمانان:همون طور که خانم صادقی هم اشاره کردن این آسیب ها توسط افراد افراطی و تندرو صورت گرفت.البته باید توجه کنید که حمله به ایران در زمان عمر و به دستور او صورت گرفت،نه پیامبر و از عمر غیرمعصوم انتظار چنین خطاهایی هم می ره.در ضمن پیامبر از علم غیبش هر جایی استفاده نمی کنه و این علم هم،چون غیر علوم طبیعی وغیر عادیه،برای اون تکلیفی رو ایجاد نمی کنه.اگه این طور بود که پیامبر با علم غیبش باید جلوی هر آسیبی رو بگیره که دیگه اتفاق ناگواری طی مدت عمر شریفشون نباید براشون اتفاق می افتاد.درباره امامها  هم همین طور،مثلاً امام علی(ع) با توجه به علم غیبی که از پیامبر آموخته بود،می دونست که اگه به مسجد کوفه بره حتماً شهید می شه.خب به نظر شما حالا این عمل امام خودکشی محیوب می شه؟!مسلماً خیر،چون همون طور که گفتم علم غیب تکلیف آور نیست.

درباره وطن پرستی: خدا خودش تو قرآن گفته که ما شما رو فرقه و فرقه و دسته دسته با زبان های گوناگون در زمین پراکنده ساختیم،یعنی خدا به عمد و از روی حکمتش ما رو به سرزمین و وطنمون و همچنین زبان مشترک وابسته کرد تا هر قوم با توجه به این ویژگی های مشترک به آبادانی سرزمین خود و در نهایت آبادانی زمین بپردازد.در حقیقت این تعصبی که خدا در ما نسبت به وطنمون ایجاد کرده باعث می شه به وطنمون عشق بورزیم و از اون دفاع کنیم(به خاطر همینه که ملحدها هم حس وطن پرستی دارن).خدا با این کارش حس رقابت و برتری جویی آدمها رو تحریک می کنه که باعث پیشرفت هر چه بیشتر و سریعتر اونا می شه.از زاویه دیگه تفاوت اقوام و ملت ها رو می شه به آدمی تشبیه کرد که حالتها و استعدادهای متفاوتی داره و هر کدوم از این حالات و استعدادها یه بعد از اونو به کمال می رسونه.پس ملتها هم در تقابل با هم پیشرفت می کنن و به کمال نزدیک می شن.اینا رو گفتم که نتیجه بگیرم حس وطن پرستی حس خوب و سودمندیه.اما همون طور که عرض کردم، این حس وسیله ای جهت به کمال رسوندن انسانهاست،پس اگر در مواقعی این حس جلوی رسیدن به کمال ما رو بگیره،خودبخود بی ارزش می شه و باید اونو فدای حقیقت کنیم.یعنی نباید این وسیله ما رو از رسیدن به هدف اصلی خودش بازداره.اگه به این موضوع(که می دونم شما بهتر از من بهش پایبندید) توجه کنیم پاسخ خیلی از پرسش های ما داده می شه.

بازم ممنون از حسن توجهتون،با کمال میل منتظر شنیدن نظرات دوستان عزیزم هستم.

در پناه دوست مشترکمان موفق باشید.

شنبه 6/11/1386 - 1:54 - 0 تشکر 26686

سلام به همه دوستان

بازهم همونطور که گفتم میگم که من اینهمه نیستم اما ازت ممنونم آقا محمود.

بریم سر اصل مطلب...درباره مطالبی که در مورد اوستا نوشتید، من هم با شما موافقم و چیزهایی می دانستم اما این دلیل بر رد پیامبری زرتشت نیست... اوستا هم مانند همه کتابهای دیگر آسمانی مانند انجیل و تورات و زبور و... که مثلا در دوره ای معقول گراتر و انسانی تر آمده بودند کاملا طبیعی است که تحریف شود....... درمورد این قسمت سوالاتی دارم که اگر یادم نرفت آخر همین مطلب می پرسم...

در مورد مقامات آسمانی و آسیبهای مسلمانان (درواقع غیرمسلمان )مثل اینکه باهم هم عقیده ایم. پس با اجازه رد میشیم...از مطلبتون در مورد وطن پرستی هم ممنون... جالب بود...

و اما سوالات...

1. ذواقرنین کی بود؟ منظورم اسمش و اینجورچیزهاست... تو سوره کهف یه چیزایی درموردش خوندم اما نفهمیم...

2. آیا  ذواقرنین پیامبر بود یا نه؟ توی یه سری تفسیر گشتم نفهمیدم...

3. لطف کنید وکتابهای آسمونی ای رو که میشناسید اسم ببرید و بگیذ از کدوم پیامبره... من دقیقا از همش اطلاع ندارم...

و اما سوال این نوبه ما...

به گفته اسلام و بزرگان آن، این دین (اسلام) یک دین شاد است و شادی را پایه و اساس است.... سوالم اینه که این شادی اسلام کجاست که من و امثال من نمیبینن؟ این چه جور شادیه که دو ماه اول سال آن (منظورم سال قمری است که در اسلام تاریخ را با آن بیان میکردند) سوزناکترین و غمناکترین ماههای آن است؟ چرا اسرار بر شادی داره در صورتی که تعداد ایام سوگواریش از جشنهاش بیشتره؟ چرا مسلمانان برای مرده هر سال 40 روز عزاداری میکنن اما برای عروسی و سایر جشنها یک یا حداکثر دوروز پای کوبی میکنن؟ ووو...

پیشاپیش از جوابهاتون ممنونم....

این رو هم بگم که بحث قبلی تموم نشده، اگه مطلبی مد نظرتون هست که باید گفته بشه حتما بگید. این سوالها رو نوشتم تا اگه یکی رو نخواست جواب بده به یکی دیگش حتما جواب بده... نه این و نه هیچ کدوم از بحثهای قبلی مختومه نیست و هرکی هرچیزی یادش اومد حتما بنویسه، زمانش اصلا مهم نیست...

راستی آقا محمود میتونم بپرسم رشته و مقطع تحصیلیتون چیه؟ممنون

تا نوبه بعد...

یاحق

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
شنبه 6/11/1386 - 10:5 - 0 تشکر 26711

با سلام می پرسی چرا اسلام؟

چون آخرین دین خداست و کاملترین.  یک کلام و السلام

از یک تازه مسلمان چیزی یاد گرفتم که خیلی برام جالب بود.

می گفت : من مسیحی بودم و برادرم مسلمان شده بود. یک روز از او پرسیدم چرا اسلام؟ و او پاسخم را با یک سوال داد. پرسید: اگر مدیر تو وقتی تو نیستی چند یادداشت با تاریخهای متفاوت برایت بگذارد تو کدام را مدنظر قرار می دهی و بر اساس آن عمل می کنی ؟ جواب دادم: آخرین تاریخ را . چون آخرین تاریخ کاملترین و نهایی ترین حرف اوست. برادرم چواب داد: درست است همینظور است . اسلام هم همین است. آخرین یادداشت خدا برای بندگانش است. پس باید بر اساس آن عمل کرد.

در ضمن در مورد سوالی که پرسیدید که چه نقدی به اسلام دارید. باید بگویم که به نظر من وارد کردن شبهه به موضوعی به این عظمت کار بسیار اشتباهی است ؟ اصلا جرا می خواهید شبهه وارد کنید و بعد آن را رفع کنید؟ اگر احساس می کنید با این کار دلتان قرص تر می شود و گامتان استوارتر باید بگویم در اشتباه بزرگی به سر می برید!!!!!!!!! وارد کردن شبهه به یک باور قلبی و فطری و غریزی و ... جنجال بزرگی در ذهن و فکر انسان ایجاد می کند که ممکن است قبل از پاسخگویی به آن غرق شویم. من خود این مسئله را تجربه کردم... و در مورد امام زمان (عج) شبهاتی بس بزرگ در یک وبلاگ خواندم که باعث شد درگیری ذهنی شدیدی پیدا کنم و تا مرز غرق شدن پیش رفتم.

پس بهتر نیست به جای شبهه و انتقاد به اسلام برای مجکم تر کردن پایه های دینی خود به مستندات و واقعیات بپردازیم؟ مثلا تطابق عجیبی که اسلام با فطرت انسان دارد خود بیانگر این نیست که به آن نقدی وارد نیست؟ اینکه علم روز تازه به چیزهایی می رسد که اسلام 1400 و اندی سال پیش به آن پرداخته و در قرآن بصورت مکتوب در دست ماست کافی نیست؟

يکشنبه 7/11/1386 - 16:57 - 0 تشکر 26985

سلام

ممنون aroma عزیز که نظرت رو اعلام کردی. از مطلبت هم خیلی ممنون، جالب بود. نظر همه دوستان و شما aroma برام محترمه اما بنظر من شبهه وارد کردن به اسلام نه تنها اشتباه نیست که حتی مجاز و وارده و حتی بنظر من ناچیز واجب.

مثل خودتون از مثال کمک میگیرم. اگه زمان مدرسه یادتون باشه و اگه جریمه شده باشین، باید یادتون بیاد که چقدر سر جریمه شدن غر میزدید و علتش رو میخواستین بدونین و چه بسا کسایی که اشتباها فکر میکردن معلم با اونا سر جنگ داره از اون درس میافتادن و یا ضعیف بودن. ویا مثال هایی مثل اینکه مادرتون به شما میگه برید فلان چیزها را بخرید تا ناهار درست کنم، شما می پرسید چی میخوای بپزی؟ ویا پدرتون میگه درس بخون شما میگی که چی بشه؟ لیسانسهاش هم بیکارن و اینجا منتظر یه جواب و دلیل خوب برای درس خوندن میشی که مثلا پدر میگه که اگه لیسانساش بیکارن تو بخون تا دکتر بشی و.... اینها رو گفتم تا بگم که سوال کردن قسمتی از انسان و عقل اونه واگه سوال کنه و جوابی نگیره (که قانع کننده باشه) عقل دستور به ترک اون اون سوال و موارد مربوط به اون میده و این یعنی سوال کردن هست، چه شبهه ناک باشه چه نه. منه مسلمون اگه از خودم نپرسم یه غیر مسلمون اینو می پرسه تا دین رو خراب  کنه و اگه به یکی که نمیدونه بگه اونم از اعتقادش برمیگرده. چه بهتر که مسلمون شبهات وارده به اسلام رو بدونه و بتونه از اون دفاع کنه، این قشنگ نیست.

در مورد اونیکه سر این شبهات گمراه میشه باید بگم که اون باید به دینش اعتقاد داشته باشه وگرنه گمراهی چیزیه که چیزهای غیر این شبهات هم میتونه باعثش بشه. من میگم مطالعه کنه چون باعث پختگیش میشه توی هر زمینه ای. در ضمن دشمنان اسلام، امروز سعی دارن دست رو همسن کوچیک ها و شبهات بذارن و برای این کار دارن مطالعه میکنن و خودشون رو به سلاح علم مجهز میکنن (به قول امام)، چه بهتر که ما هم مسلح و آماده باشیم.

اگه شما دوست عزیز مطالب و سوالات رو دنبال کرده باشید متوجه میشید که سوالات مطرح شده سوالاتیه که برای جوونای مسلمون امروز یه خورده مشکل دار و سنگ انداز شده ویا شاید اینطور فکر میکنم، اما رفعش توی یه همچین جایی و با کمک دوستان خوب تبیانی و بطور خلاصه و قابل درک و قانع کننده( حداقل سعیمون رو کردیم) برای من کم سواد که مطالعم هم کمه خیلی بهتر از گشتن تو کتابهای فقهی و گوناگونی که شاید هیچ وقت هم ندیده و نشناخته باشم خیلی مفیده.

بازهم از نظرتون ممنونم و ممنون میشم بازهم نظراتتون رو درباره سوالات و این مطلبم هم بیان کنین.درمورد سوالات آخرتون هم باید بگم یه فکرایی خیلی وقته که تو سرمه اما فعلا اساسی کمبود وقت دارد ممنون از یادآوریتون.

دوستان لطفا به سوالها جواب بدین ممنون.

تا نوبه بعد...

یاحق

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
سه شنبه 9/11/1386 - 18:28 - 0 تشکر 27365

سلام

درمورد سوالها: سوال کرده بودید در مورد ذوالقرنین .مسائل وموارد وکشفیات متعددی است بر اینکه ذوالقرنین پیامبر باشد یا نه؟ و در مورد اینکه چه کسی است دوباره طبق  اثبات های زیادی که شده می گن شاید کوروش کبیر باشد.در کتاب "کوروش پیام آور کبیر " این را اثبات کرده اند که هنوز هم مبهم مانده.بهت است که خودتون به این کتاب مراجع کنید.

واما سوال دوم که خیلی هم مهم است که پرسیدید چرا دین اسلام را دین شادی وسرور می دانند در صورتی که غم واندوه آن بیشتر است و . . .

واما جواب: اول اینکه کجای اسلام آوردن که واسه مرده چهل روز باید عزا گرفت این سنتی قدیمی ست پس اسلام نگفته ما در مورد عزا گرفتن در چهل روز تنها امام حسین (ع) را داریم که باید این نکته را متذکر شد که ما برای کشته شدن امام که عزا نمی گیریم پیام عاشورا باید آن قدر مهم وبا ارزش باشد که این همه ما بر آن تاکید می کنیم چون قرار بوده چندین قرن این جاودان بماند وبر ما آشکار و واضح باشد .هدف حسین. که چرا رفت.انشالله اگر فرصتی شد در این باب نیز سخن می گوییم.بله اینکه قرار بود نسل های آینده هم از آن بهره مند شوند باید گریه ی زینب سوگ زنان و فریاد "اخا ادرک اخا " ی عباس  "هل ناصر من ینصرنی "حسین بر ما آشکار شود پس یک ماه و دو ماه هم حتی باید بیشتر شود این عزاداری البته به اصطلاح عزاداری در چهل روز واسه کشته شدن امام ویارانش که نیست مگر حضرت عباس نمی دونست دارد می میرد که گفت :"برادر برادرت را در یاب." در صورتی که شب قبل امام به همه اعلام کرده بود که فردا همه می میرند.

پس این عزا داری برای چیز دیگری ست . انشالله بقیه مسائل در متن بعدی. یا علی.

پنج شنبه 11/11/1386 - 1:33 - 0 تشکر 27569

سلام

ممنون sokot2عزیز که به اینجا اومدی و جواب دادی.

درمورد ذوالقرنین مطالبی را پیدا کرده ام که دراولین فرصت در اختیار دوستان قرار میدهم اما آنها کامل نیست و واقعا محتاج کمکهایتان هستم. قبلا گفتم که من به آنصورت به کتب مختلف دسترسی ندارم و البته فعلا زیاد هم نمیتوانم این کتب را مطالعه کنم، این تاپیک را راه اندازی کردم تا به کمک شما عزیزان یه چیزهایی جمع آوری کنیم، اگر شما آن کتاب را دارید اگر زحمتی نیست لطفا همان قسمتهایی را که مربوط به این بحث است بطور خلاصه برایمان بنویسید،ممنون میشم، من هم سعی میکنم از میان تفاسیر و اطلاعاتی که دارم همراهی کنم و خودم رو برسونم اما همونطور که گفتم به کمکتون احتیاج دارم.

در مورد قسمت دوم گفته های شما؛ بله، من هم با شما در مورد هدف والای قیام امام حسین موافقم اما این دلیل بر غم و سیاحپوشی دوماهه نیست... بر فرض که این دو ماه دلیلی برای عزاداری داشته باشند دقیقا مشکل همینجا بوجود میاد؛ اینکه چطور اسلام با دارا بودن این مدت غم (یک ششم سال) بطور مداوم و بعضی عزاهای دیگر بصورت گسسته بازهم اسرار بر شاد بودن خود دارد؟

من سروپا گوشم تا پاسخ های همه دوستان رو بشنوم؛ واقعا خوشحال میشم وقتی که توی صندوق پیامهام یک پاسخ جدید رو به این بحث میبینم، آخه من توی مباحثم این دومین بحث مورد علاقه من است و البته طولانی ترین آنها... لطفا همکاری کنین...

یه چیز دیگه که قبلا هم گفتم رو جایز میدونم که دوباره بگم و اون اینه که من نمایندم و سعی میکنم بیشتر ایراد بگیرم اما در کنار این کار سعی به جوابگویی آنها هم دارم، چون این سوالها توی ذهن همه جوونها و البته مسلمونها هست از جمله من...پس اگه جایی قدری صریح و رک حرف میزنم ببخشید.

یاحق

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
پنج شنبه 11/11/1386 - 2:15 - 0 تشکر 27577

به نام تنها دلیل زندگی

سلام دوستان

ضمن تشکر ویژه از آقا مجتبی عزیز :

در مورد شک و تردید نسبت به پیامبری زرتشت: دوست خوبم من هم تحریف اوستا رو دلیلی برای رد پیامبری زرتشت عنوان نکردم،بلکه عرض کردم استاد معارفمون می گفت در پیامبری زرتشت شک و تردید هست؛دلایلی که عنوان کرد هم یادم نیست.

در مورد ذوالقرنین: تا جایی که من اطلاع دارم،پیامبر نبوده،اما از جانب خدا کرامتهایی به اون داده شده بود.با توجه به ظلم و فساد قوم یأجوج و مأجوج خدا اونو مأمور می کنه که سدی جلوی اونها ایجاد کنه تا مردم از دست اونا در امان باشن.ذوالقرنین هم با توجه به علم و تدبیر فراوانی که خدا بهش داده بود،کوهی از فلزات رو ذوب می کنه و سد مرتفعی در مقابل هجوم یأجوج و مأجوج ایجاد می کنه....اما می گن نزدیک قیامت که می شه،این سد به امر خدا شکسته می شه و این دو قوم وحشی هجوم خودشون رو شروع می کنن تا جایی که آب دریاها رو خشک می کنن و اون موقع وقتیه که عمر زمین و زندگی انسانها تموم می شه و باید منتظر مشاهده رستاخیز قیامت و حضور در پیشگاه الهی بود.

در مورد شاد بودن اسلام : دوست خوبم سؤال بسیار رایج و مهمی رو عنوان کردی.اما در مورد شاد بودن دین اسلام،ما نباید رفتار افراد رو ملاک قرار بدیم بلکه باید دیدگاه اسلام و رفتار پیامبر و ائمه رو به عنوان الگو و ملاک خودمون در نظر بگیریم، چرا که پیامبر ما همیشه چهره ای متبسم داشت و با رویی خندان در جمع مؤمنین حاضر می شد.اما برای پاسخ به این سؤال باید دید که شادی از نظر اسلام چه تعریفی داره.آیا شادی یعنی پایکوبی و برگزاری مراسمهای آنچنانی که ما رو از یاد خدا غافل کنه؟!آیا برای شاد کردن خود و دیگران می تونیم از هر روشی استفاده کنیم؟!راه های دست یابی به شادی از نظر اسلام چیه؟!...اولاً که جای جای دین ما سفارش شده که به دنیا دل نبندین و غم دنیا رو نخورین،خب این خودش یه جور احساس آرامش و شادی معنوی رو در انسان ایجاد می کنه که یاد خدا هم در اون نه تنها فراموش نمی شه،بلکه اصلاً با یاد خدا این آرامش و شادی ایجاد می شه.این شادی رو نمیشه با هیچ نوع شادی دیگه ای که کاذب و گذرا هست،مقایسه کرد.در مواردی هم که مراسم شادی چون ازدواج پیش میومد(مثل جشن ازدواج حضرت فاطمه(س) و امام علی(ع))،پیامبر زنهای مسلمون رو به فرستادن صلوات و کف زدن برای عروس و داماد تشویق کردن که باز هم یاد خدا و عدم افراط و تفریط توی اون رو میشه به وضوح دید و الگوبرداری کرد.توصیه اسلام به تلاش برای ایجاد رفاه مادی و بهره گیری از لذتها و تفریحات حلال هم نمود دیگری از توصیه به شادی در اسلامه.در جای دیگه پیامبر ما رو به خوشرویی و خوش اخلاقی دعوت می کنه که باز هم موجبات شادی رو برای ما فراهم می کنه.اسلام با هرگونه نا امیدی و افسردگی مخالفه و ناامیدی رو از کفر هم بدتر می دونه. در مورد ماه های غم و سوگواری در اسلام هم باید عرض کنم که باز هم هدف از این ایام غم مادی نیست،بلکه غمی است که بوسیله آن یاد خدا بیشتر شود.یعنی مثلاً غم شهادت امام حسین(ع) نباید فقط به گریه کردن عاطفی بینجامد،بلکه باید باعث شود ما به دنبال یافتن هدف امام از این شهادت طلبی و درک پیامهای عاشورا باشیم که متأسفانه این مورد از مواردیه که کمتر بهش توجه می شه و حتی باعث شده چهره اسلام چهره غمگین و ناشادی تصویر بشه،در صورتی که به هیچ وجه هدف اسلام این نیست.برای آشنایی با نظر اسلام در مورد شیوه برخورد با غم و شادی رایج زندگی به کلام نورانی مولا علی(ع) مراجعه می کنیم:

روش تبریک گفتن در تولّد فرزند

(در حضور امام، شخصى با این عبارت، تولّد نوزادى را تبریک گفت «قدم دلاورى یکّه سوار مبارک باد»«» چنین مگو بلکه بگو: خداى بخشنده را شکرگزار، و نوزاد بخشیده بر تو مبارک، امید که بزرگ شود و از نیکوکارى‏اش بهرمند گردى.

روش تسلیت گفتن

(مردمى را در مرگ یکى از خویشاوندانشان چنین تسلیت گفت) مردن از شما آغاز نشده، و به شما نیز پایان نخواهد یافت. این دوست شما به سفر مى‏رفت، اکنون پندارید که به یکى از سفرها، رفته، اگر او باز نگردد، شما به سوى او خواهید رفت.

روش تسلیت گفتن

(جهت تسلیت گفتن به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش) اى اشعث اگر براى پسرت اندوهناکى، به خاطر پیوند خویشاوندى سزاوارى، امّا اگر شکیبا باشى هر مصیبتى را نزد خدا پاداشى است. اى اشعث اگر شکیبا باشى تقدیر الهى بر تو جارى مى‏شود و تو پاداش داده خواهى شد و اگر بى تابى کنى نیز تقدیر الهى بر تو جارى مى‏شود و تو گناه کارى. اى اشعث پسرت تو را شاد مى‏ساخت و براى تو گرفتارى و آزمایش بود، و مرگ او تو را اندوهگین کرد در حالى که براى تو پاداش و رحمت است.

آیا هر روشی برای شاد کردن دیگران(مثلاً هر نوع شوخی) مجاز است؟

پرهیز از شوخى کردن

هیچ کس شوخى بیجا نکند جز آن که مقدارى از عقل خویش را از دست بدهد.

در نهایت می تونیم این طور نتیجه گیری کنیم که شادی و غم از نظر اسلام می بایست در جهت رضای الهی باشه و نباید باعث از یاد بردن خدا یا ایجاد یأس و ناامیدی در وجود ما بشه.

در مورد رشته و مقطع تحصیلی:بنده مهندسی عمران خوندم و پارسال فارغ التحصیل شدم.شاید فکر کنید رشته تحصیلی من به بحث های دینی ربطی نداره؛اما به نظر من هدف اصلی ما از زندگی تکامله و لازمه اون شناخت هر چه بیشتر دین و بکارگیری عملی اون توی زندگیه.پس هر کسی در هر رشته تحصیلی باید شناخت و اطلاعات کافی از دینش داشته باشه .و البته تحصیل هم یکی از ابزارهای تکامله اما نباید با هدف اصلی اشتباه گرفته بشه.بنابراین ما باید علم رو در خدمت دین قرار بدیم نه برعکس.من اعتقاد دارم هر علمی اگه با دید معنوی همراه بشه می تونه باعث تقویت ایمان ما و افزایش شناخت ما نسبت به خدا و درک هر چه بهتر و ملموس تر حقایق بشه.با کلامی نغز و شیوا از مولا علی(ع) درباره همین موضوع سخن رو کوتاه می کنم:

اقسام علم

علم دو گونه است: علم فطرى و علم اکتسابى، علم اکتسابى اگر هماهنگ با علم فطرى«» نباشد سودمند نخواهد بود.

پنج شنبه 11/11/1386 - 2:20 - 0 تشکر 27578

اما در پاسخ دوست عزیزی که مخالف وارد کردن شبهه و ایجاد پرسش در مورد اسلام هستن،باید عرض کنم که با شما هم عقیده هستم که اسلام یه دین منطبق بر فطرت پاک انسانیه و آخرین و کاملترین راهنمای الهی بشره که هر انسان عاقل و حقیقت جویی به حقانیت اون پی می بره.اما دوست عزیز سؤالات مطرح شده در این بحث به هیچ وجه اصل اسلام و موارد اعتقادی درونی اون رو زیر سؤال نمی بره؛بلکه باعث افزایش آگاهی ما نسبت به دینمون و آمادگی ما برای دفاع از اون نزد افرادی میشه که به بهونه های مختلف به اون شبهه وارد می کنن و قصد تخریب چهره اسلام رو دارن.آیا اگه کسی این سؤالات رو در مورد اسلام از ما بپرسه وظیفه ما نیست که از اسلام دفاع کنیم و در صورت امکان اون فرد رو به اسلام دعوت کنیم؟!ما در حالی درباره این سؤالات بحث می کنیم که همه قلباً به حقانیت اسلام ایمان داریم و با به چالش کشیدن اون سعی می کنیم به ایمانمون نسبت به اون عینیت بیشتر و دید عمیق تری ببخشیم.آیا سؤالی که حضرت ابراهیم(ع) از خدا در مورد زنده شدن پس از مرگ پرسید،نیز دلیل بر بی ایمانی او نسبت به قیامت و قدرت خدا بود؟!مسلماً خیر.بلکه در جهت اطمینان محکم تر قلبی و افزایش درجه ایمان اون حضرت بود.مولا علی(ع) در حکمتی سراسر معرفت به این موضوع اشاره ای دارند:

4 اقسام دانش پژوهان

بدان که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانى انباشته است، اى کاش کسانى را مى‏یافتم که مى‏توانستند آن را بیاموزند آرى تیز هوشانى مى‏یابم امّا مورد اعتماد نمى‏باشند، دین را وسیله دنیا قرار داده، و با نعمت‏هاى خدا بر بندگان، و با برهان‏هاى الهى بر دوستان خدا فخر مى‏فروشند. یا گروهى که تسلیم حاملان حق مى‏باشند امّا ژرف اندیشى لازم را در شناخت حقیقت ندارند، که با اوّلین شبهه‏اى، شک و تردید در دلشان ریشه مى‏زند پس نه آنها، و نه اینها، سزاوار آموختن دانش‏هاى فراوان من نمى‏باشند. یا فرد دیگرى که سخت در پى لذّت بوده، و اختیار خود را به شهوت داده است، یا آن که در ثروت اندوزى حرص مى‏ورزد، هیچ کدام از آنان نمى‏توانند از دین پاسدارى کنند، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند، و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش مى‏میرد.

در پناه دوست مشترکمان موفق باشید

جمعه 12/11/1386 - 2:33 - 0 تشکر 27739

سلام به همه دوستان

وسلام و سلامتی به آقا محمود نظری، خیلی ممنون که همراهیم میکنی وممنونم که جواب میدی...

درمورد رد پیامبری زرتشت شما طوری نوشتید که من فکر کردم شاید دلیلتون همینه، اما حالا متاسفم که نظرتون رو اشتباه فهمیدم. واما اگه دلایلش رو یادتون اومد لطف میکنید اگه اونها رو برا من و دوستان بنویسید.

در مورد ذوالقرنین سوال زیاده. مثلا (علاوه بر سوالهای قبل) محدوده حکومتش کجا بوده؟ چون از مغرب به دریایی میرسیده که دریایش به آسمان میرسیده (هیچ خشکی ای توش دیده نمیشده) و از مشرق تا... دقیقا یادم نمیاد، ببخشید...

ویا همین سد، این سد کجا ساخته شده و بین کدام کوهها؟ آیا هنوز هست؟ (با توجه به برداشت من از قران نباید باشه ولی من هنوز به برداشتم مطمئن نیست و دنبال یه مدرکم، اما اینطور که از مطلب شما، محمود نظری عزیز، فهمیدم این سد هنوز هست و تا قیامت خواهد بود) با چه علمی در آن دوران توانسته چنان سد عظیمی بسازد (البته این زیاد چیز خاصی نیست اما در مورد جنس سد که از آهن و اگه اشتباه نکنم مس هست و تامین دمای مورد نیاز برای ذوب این فلزات یه همچین سوالی جایزه) وقتی میتونسته یه همچین سدی بسازه آیا قدرت ازبین بردن یاجوج و ماجوج رو نداشته؟

راستی منظورتون از "ین سد به امر خدا شکسته می شه و این دو قوم وحشی هجوم خودشون رو شروع می کنن تا جایی که آب دریاها رو خشک می کنن و..." چیه؟ منظورماینه که این مطلب رو خوب درک نکردمف میشه کاملتر و شفافتر بگید .

راستی من یه متن در مورد یاحوج و ماجوج دارم که بنظرم خیلی جالبه، اگه پیداش کردم حتما میذارم تا بقیه دوستان هم بخونن.

در مورد شادی و شاد بودن در اسلام کاملا با شما موافقم، البته متن شما خیلی کاملتر و قانع کننده تر و البته زیباتر از اونچیزی بود که من میخواستم بنویسم و این باعث شد که خیلی بدردم بخوره، واقعا ازتون ممنونم.

واما در مورد مجاز بودن این مبحث؛

«ولاتقف ما لیس لک به علم...» از آنچه بدان علم نداری پیروی نکن که از چشم و گوش و دل بازخواست خواهد شد.    اسرا 36

بنظر شما داشتن یه جواب برای بازخواست چیز کمیه...؟!!!

...

واما یه سوال که همین امشب بهش برخوردم... از دلایلی که برای تبلیغ دین چندین پیامبر آمدند یکی پایین بودن سطح درک انسانها اولیه بود و دیگری استمرار در دعوت. حالا سوال اینجاست که چرا خدا بعد از اسلام پیامبردیگری را نفرستاد و اسلام را آخرین و کاملترین حالت دین اعلام کرد؟ بنظر شما سطح درک انسانهای امروزی با این برتری ای که نسبت به انسانهای آن دوران (بخصوص اعراب آن دوران) دارد، اگه یه شکل از دین رو که با علم امروزی و با زبان امروزی بیان میشد رو میدید تاثیر بیشتر و پیروان بیشتری رو جذب نمیکرد؟ آیا با این کار استمرار در دعوت حالت کاملتری رو نمیداشت؟ با این کار قدری شکل دستورات دین (قرآن و احادیث) شیواتر و برداشت آن برای عوام راحتتر میشد، آیا همین از گمراهی جلوگیری نمیکرد؟

منظر جوابهاتون هستم.

ودر انتها یه خواهش... از همه دوستان که تو این مبحث تا اینجا همراهی و دنبال کردم واقعا ممنون و متشکرم،  و به امیدخدا و به کمک شما دوستان این مبحث همچنان ادامه خواهد داشت. اما یک خواهش که از شما دارم اینه که تو این مبحث تقریبا تنها من دارم سوال میپرسم و این باعث شده که دیگه سوالهام تموم بشه، البته نه کاملا بلکه تنها همونهایی که فعلا توی ذهنمه اما تا زمانیکه یک سوال جدید یادم بیاد آیا باید این مبحث چراغش خاموش بشه؟... اگر سوالی دارید لطف کنید و مطرح کنید... شاید خود شما جوابی برایش داشته باشید، خوب با جوابش بنویسید ولی بنویسید، حداقل سایر دوستان و البته من از اون بهره میبرم... بازهم ممنون

یاحق

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
يکشنبه 14/11/1386 - 21:7 - 0 تشکر 28172

به نام خدا

سلام علیکم!

شرمنده از اینکه من دیر جواب می دهم.به دلیل مشغله ی درسی ست که دارم برای کنکور می خوانم.و اما جواب های من برای سوال ها :

1 آقای مجتبی گفته بودید که:

چطور اسلام با دارا بودن این مدت غم (یک ششم سال) بطور مداوم و بعضی عزاهای دیگر بصورت گسسته بازهم اسرار بر شاد بودن خود دارد؟

من می خواهم بپرسم شما شادی را در چه می بینید؟ کدوم عزا وماتم اگر منظورتون محرم است که ما شاالله ما که در محرم کاملا آزاد هستیم.گوش موسیقی می دهیم.کارهای روزانه مان را انجام می دهیم.کی گفته ما غمگین هستیم .عزاداری های ما این طوریه که تا قبل از شهادت امام ، حسین حسین می کنن وتو سر وسینه می زنند وپس از دهه دیگر تمام.کدوم عزاداری وناراحتی؟ حتی تو محرم خواستگاری هم می روند فقط مراسم ازدواج با آن دنگ ودونگ را برگزار نمی کنند.با همه ی این مسائل آیا باز هم شما می گویید این دوماه تمام عزاست؟ تو این نه ماه تو عیش ونوش هستیم حالا این دو ماه را (آن هم به اصطلاح) بهانه می کنیم.در ضمن چه کسی گفته که اسلام دین صد در صد شادی وسرور است؟آقا ی نظری (اگر اشتباه نکنم فامیلشان را درست گفته باشم.) درست گفتند .شادی ای که مطابق با رای ونظر وموافق فرمان خداوند باشد.تا اینجا فکر کنم قانع شده باشید.گرچه می دانم همه ی اینها را می دانیدو همان طور که خودتان گفتید فقط به خاطر محکم کردن عقاید خود تان وهمه ی ما هستید.

اما سوال در مورد ذوالقرنین. این را بگویم که خیلی مفصل است وهنوز هم با تمام سنوات ،آن را برخی رد می کنند تا آنجا که بتوانم این مطالب را نقل می کنم.

" ان مکنا فی الارض واتیناه من کل شی ء سببا"

ما اورا در زمین تمکین وقدرت بخشیدیم واز هر چیز رشته ای به دست او دادیم.

                          قرآن کریم آیه 83 سوره کهف

خداوند درباره مسیح خود

وی پس از دیدن مجسمه

پادشاه نباید تجارت کند ونیز نباید در فکر جمع آوری زر باشد چون هرگاه پادشاه همت خود را صرف جمع آوری طلا نماید مردم سال به سال فقیر تر می شوند.

بعضی موبدان دین روش مرا نمی پسندیدند ومرا مورد نکوهش قرار می دادند که چرا به ادیان اقوام دیگر احترام می گذارم، ولی من چون می دانستم روش ام مقرون به صلاح است به ایراد آنها اعتنا نکردم وبه آنها گفتم صلاح سلطنت غیر از صلاح موبدان است ونتیجه عمل نشان داد که من درست فهمیده بودم.

در تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید که توسط خواجه عبدالله انصاری نگارش شده، مشاهده می شود که در ذیل تفسیر سوره کهف می نویسد. برخی مفسران ودانشمندان ذی القرنین را با دلایل موجهی

و دلایل بسیار بسیار زیادی ست مثل سد یاجوج وماجوج:

اکنون ببینیم سدی که

در سرزمین میان دریای خزر ودریای سیاه سلسله کوههای قفقاز به صورت دیواری طبیعی وجود دارد واین دیوار کوهستانی راههای میان شمال وجنوب را مسدود ساخته است مگر یک راه را که بازگشته وآن را همان تنگه ای است که در میان سلسله کوهها واقع است وشمال وجنوب را به هم متصل می سازد و این تنگه در عصر حاضر تنگه "

و تعداد زیادی سند ومدارک که اینجا دیگر نمی گنجد .وسوال کردید که چطور این سد را در آن زمان بنا کرده اند؟

همان طور که اهرام ثلاثه مصر وتخت جمشید ومجسمه های غول پیکر یونانی و. . .اما اگر منظور نبوغ ونوع تفکر او باشد باید گفت طبق تاریخ وزندگی نامه کوروش(البته اگر پذیرفتیم که ذوالقرنین کوروش باشد) وی از بچگی قدرت وتفکری عجیب داشت یا به اصطلاح نابغه بوده همان طور که وقتی استاد او در کودکی به مادر ناتنی اوکه زن یک چوپان بوده می گوید:این پسر نابغه است. پیش از اینکه من چیزی یادش دهم او یاد گرفته. و بقیه ی مطالب دیگر در این باب .اما هنوز مشخص نیست که آیا ذوالقرنین پیامبر بوده یا نه نمی شود به راحتی گفت که نبوده یا بوده.فکر نمی کنم زیاد هم مهم باشد فقط مهم است که بدانیم چگونه زندگی می کردند وسر انجامشان چه شد.تا درس عبرتی باشد برای ما.فکر می کنم آن قدر در دین اسلا م، قرآن ،و زندگی ائمه (علیهم السلام) سوال هست که دیگرچندان جایز نباشد از زرتشت و ذوالقرنین سوال پرسید البته باید تفکراتشان را بشناسیم و آن را مطابقت دهیم با پیامبر و تفکرات دین اسلام.اما بهتر است از سوال های حاشیه ای پرهیز کرد .فرصت بسیار است برای این سوال ها باید به سوالات اساسی رسید.مثلا اینکه یه سوال: فکر کنید من سنی هستم یا مثلا یک آدم با تفکرات کمونیستی هستم. اما سوال:

کوروش می گوید که دست راست اورا گرفتم تا به حضور وی ،امت ها را مغلوب سازم وکمر پادشاهان را بگشایم ودرها با حضور وی مفتوح ودروازه های دیگر بسته شود.                 تورات اشعیاء نبی باب 45،بند 1 کوروش خواهد آمد ومرا نجات خواهد داد.                                            دانیال نبی کوروش در پاسارگاد می گوید : هیچ شکی باقی نمی ماند که ذوالقرنین همین کوروش کبیر است نه ااسکندر.                                    مولاناابوالکلام آزاد                                                    کوروش راعی خدا ومسیح خدا ومجری اراده خداست.
                                       کتاب سفر اشعیاء کوروش کبیر کوروش کبیر کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی یکی می دانند وبر همین اساس نیز مولانا ابوالکلام آزاد وزیر معارف هند تفسیری بر قرآن نوشته است که با دلایل غیر قابل رد ثابت کرده که ذی القرنین همان کوروش کبیر بوده است.این قسمت از تفسیر را "دکتر باستانی پاریزی" ترجمه کرده است واصل آن در کتابخانه ملی موجود بوده وشایسته است هر ایرانی آن را مطالعه نماید.کوروش کبیر(ذوالقرنین) کوروش بنا نهاده کجا است؟ داریال" نامیده می شود ودر اطلس های موجود میان ولادی کیوکز"iadi kaukas" وتفلیس نشان داده می شود در همانجا که تاکنون دیوار آهنین باستانی موجود است وشک نیست که این دیوار همان سدی است که کوروش بنا نهاده است.زیرااوصافی که قرآن درباره سد ذوالقرنین بیان کرده کاملا بر آن منطبق است و همانطور که قرآن تذکر داده الواح آهنین در ساختمان آن به کار رفته است ومس گداخته برای بستن مفاصل ورخنه های آن استعمال شده ودر میان دو دیوار کوهستانی بنا شده است واین صفات همگی در تنگه داریال به عنوان یک سند محسوس بر حقانیت بیان قرآن موجود است.یکی از مدارک مهم در اثبات این موضوع نوشته های ارمنی است زیرا این نوشته ها از نظر نزدیکی با آن محل به منزله شهادت محلی محسوب می شود.در آثار باستانی ارمنی این دیوار بهاگ گورایی نامیده شده ومعنی این کلمه تنگه کوروش یا معبر کوروش است واین سند به خوبی نشان می دهد که بانی این سد کوروش بوده است.

" موفق باشید یا حق"               صادقی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.