به نام تنها دلیل زندگی
سلام دوستان
ضمن تشکر ویژه از آقا مجتبی عزیز :
در مورد شک و تردید نسبت به پیامبری زرتشت: دوست خوبم من هم تحریف اوستا رو دلیلی برای رد پیامبری زرتشت عنوان نکردم،بلکه عرض کردم استاد معارفمون می گفت در پیامبری زرتشت شک و تردید هست؛دلایلی که عنوان کرد هم یادم نیست.
در مورد ذوالقرنین: تا جایی که من اطلاع دارم،پیامبر نبوده،اما از جانب خدا کرامتهایی به اون داده شده بود.با توجه به ظلم و فساد قوم یأجوج و مأجوج خدا اونو مأمور می کنه که سدی جلوی اونها ایجاد کنه تا مردم از دست اونا در امان باشن.ذوالقرنین هم با توجه به علم و تدبیر فراوانی که خدا بهش داده بود،کوهی از فلزات رو ذوب می کنه و سد مرتفعی در مقابل هجوم یأجوج و مأجوج ایجاد می کنه....اما می گن نزدیک قیامت که می شه،این سد به امر خدا شکسته می شه و این دو قوم وحشی هجوم خودشون رو شروع می کنن تا جایی که آب دریاها رو خشک می کنن و اون موقع وقتیه که عمر زمین و زندگی انسانها تموم می شه و باید منتظر مشاهده رستاخیز قیامت و حضور در پیشگاه الهی بود.
در مورد شاد بودن اسلام : دوست خوبم سؤال بسیار رایج و مهمی رو عنوان کردی.اما در مورد شاد بودن دین اسلام،ما نباید رفتار افراد رو ملاک قرار بدیم بلکه باید دیدگاه اسلام و رفتار پیامبر و ائمه رو به عنوان الگو و ملاک خودمون در نظر بگیریم، چرا که پیامبر ما همیشه چهره ای متبسم داشت و با رویی خندان در جمع مؤمنین حاضر می شد.اما برای پاسخ به این سؤال باید دید که شادی از نظر اسلام چه تعریفی داره.آیا شادی یعنی پایکوبی و برگزاری مراسمهای آنچنانی که ما رو از یاد خدا غافل کنه؟!آیا برای شاد کردن خود و دیگران می تونیم از هر روشی استفاده کنیم؟!راه های دست یابی به شادی از نظر اسلام چیه؟!...اولاً که جای جای دین ما سفارش شده که به دنیا دل نبندین و غم دنیا رو نخورین،خب این خودش یه جور احساس آرامش و شادی معنوی رو در انسان ایجاد می کنه که یاد خدا هم در اون نه تنها فراموش نمی شه،بلکه اصلاً با یاد خدا این آرامش و شادی ایجاد می شه.این شادی رو نمیشه با هیچ نوع شادی دیگه ای که کاذب و گذرا هست،مقایسه کرد.در مواردی هم که مراسم شادی چون ازدواج پیش میومد(مثل جشن ازدواج حضرت فاطمه(س) و امام علی(ع))،پیامبر زنهای مسلمون رو به فرستادن صلوات و کف زدن برای عروس و داماد تشویق کردن که باز هم یاد خدا و عدم افراط و تفریط توی اون رو میشه به وضوح دید و الگوبرداری کرد.توصیه اسلام به تلاش برای ایجاد رفاه مادی و بهره گیری از لذتها و تفریحات حلال هم نمود دیگری از توصیه به شادی در اسلامه.در جای دیگه پیامبر ما رو به خوشرویی و خوش اخلاقی دعوت می کنه که باز هم موجبات شادی رو برای ما فراهم می کنه.اسلام با هرگونه نا امیدی و افسردگی مخالفه و ناامیدی رو از کفر هم بدتر می دونه. در مورد ماه های غم و سوگواری در اسلام هم باید عرض کنم که باز هم هدف از این ایام غم مادی نیست،بلکه غمی است که بوسیله آن یاد خدا بیشتر شود.یعنی مثلاً غم شهادت امام حسین(ع) نباید فقط به گریه کردن عاطفی بینجامد،بلکه باید باعث شود ما به دنبال یافتن هدف امام از این شهادت طلبی و درک پیامهای عاشورا باشیم که متأسفانه این مورد از مواردیه که کمتر بهش توجه می شه و حتی باعث شده چهره اسلام چهره غمگین و ناشادی تصویر بشه،در صورتی که به هیچ وجه هدف اسلام این نیست.برای آشنایی با نظر اسلام در مورد شیوه برخورد با غم و شادی رایج زندگی به کلام نورانی مولا علی(ع) مراجعه می کنیم:
روش تبریک گفتن در تولّد فرزند
(در حضور امام، شخصى با این عبارت، تولّد نوزادى را تبریک گفت «قدم دلاورى یکّه سوار مبارک باد»«» چنین مگو بلکه بگو: خداى بخشنده را شکرگزار، و نوزاد بخشیده بر تو مبارک، امید که بزرگ شود و از نیکوکارىاش بهرمند گردى.
روش تسلیت گفتن
(مردمى را در مرگ یکى از خویشاوندانشان چنین تسلیت گفت) مردن از شما آغاز نشده، و به شما نیز پایان نخواهد یافت. این دوست شما به سفر مىرفت، اکنون پندارید که به یکى از سفرها، رفته، اگر او باز نگردد، شما به سوى او خواهید رفت.
روش تسلیت گفتن
(جهت تسلیت گفتن به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش) اى اشعث اگر براى پسرت اندوهناکى، به خاطر پیوند خویشاوندى سزاوارى، امّا اگر شکیبا باشى هر مصیبتى را نزد خدا پاداشى است. اى اشعث اگر شکیبا باشى تقدیر الهى بر تو جارى مىشود و تو پاداش داده خواهى شد و اگر بى تابى کنى نیز تقدیر الهى بر تو جارى مىشود و تو گناه کارى. اى اشعث پسرت تو را شاد مىساخت و براى تو گرفتارى و آزمایش بود، و مرگ او تو را اندوهگین کرد در حالى که براى تو پاداش و رحمت است.
آیا هر روشی برای شاد کردن دیگران(مثلاً هر نوع شوخی) مجاز است؟
پرهیز از شوخى کردن
هیچ کس شوخى بیجا نکند جز آن که مقدارى از عقل خویش را از دست بدهد.
در نهایت می تونیم این طور نتیجه گیری کنیم که شادی و غم از نظر اسلام می بایست در جهت رضای الهی باشه و نباید باعث از یاد بردن خدا یا ایجاد یأس و ناامیدی در وجود ما بشه.
در مورد رشته و مقطع تحصیلی:بنده مهندسی عمران خوندم و پارسال فارغ التحصیل شدم.شاید فکر کنید رشته تحصیلی من به بحث های دینی ربطی نداره؛اما به نظر من هدف اصلی ما از زندگی تکامله و لازمه اون شناخت هر چه بیشتر دین و بکارگیری عملی اون توی زندگیه.پس هر کسی در هر رشته تحصیلی باید شناخت و اطلاعات کافی از دینش داشته باشه .و البته تحصیل هم یکی از ابزارهای تکامله اما نباید با هدف اصلی اشتباه گرفته بشه.بنابراین ما باید علم رو در خدمت دین قرار بدیم نه برعکس.من اعتقاد دارم هر علمی اگه با دید معنوی همراه بشه می تونه باعث تقویت ایمان ما و افزایش شناخت ما نسبت به خدا و درک هر چه بهتر و ملموس تر حقایق بشه.با کلامی نغز و شیوا از مولا علی(ع) درباره همین موضوع سخن رو کوتاه می کنم:
اقسام علم
علم دو گونه است: علم فطرى و علم اکتسابى، علم اکتسابى اگر هماهنگ با علم فطرى«» نباشد سودمند نخواهد بود.