• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 2099)
چهارشنبه 2/10/1388 - 14:31 -0 تشکر 171591
ایمان خدیجه س وابوطالب ع؟؟؟؟!!!!!

به نام خدا

سلام

 

ابوطالب ع وحضرت خدیجه س چه کسانی بودند؟؟

ابوطالب ع وخدیجه س چه دینی داشتند ؟؟؟آیا بزرگترین حامیان پیامبر ص ابوطالب ع وخدیجه س بودند؟؟

ابوطالب وخدیجه س چه دینی داشتند ؟

در این تایپیک سعی میکنیم با زندگانی این دو بزرگوار آشنا شویم وبرای شبهاتی که در این زمینه هست

پاسخی بیابیم ......

 

ذکر چند نکته مهم :

1.این دو بزرگوار از یاران صدیق پیامبر ص بودند پس سعی کنیم رعایت احترام را داشته باشیم .

2. سعی کنید مطالبی که در این بحث قرار میدهید همراه با منبع باشد .

3.به قواعد بحث کردن در امور اسلامی وفقهی آگاهی لازم داشته باشیم .

4.در این بحث هم نظر موافقان وهم مخالفان قابل احترامه ...پس سعی میکنیم هر سوال وشبهه ای که باشه با همکاری وهمفکری وتحقیق در کتاب های اسلامی بیابییم ....

منتظر مطالب خوب وارزشمند شما هستم .

 

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

دوشنبه 21/10/1388 - 19:45 - 0 تشکر 175432

سلام گلها جان

من همراهت هستم و مطالب قشنگت رو میخونم

خیلی جالب و زیبا هستند

خدا خیرت بده  

سه شنبه 22/10/1388 - 22:7 - 0 تشکر 175649

به نام خدا

سلام

با تشکر از همراهی هاشمی گرامی وبزرگوار

ایمان ابوطالب پس از بعثت

هر چند پیرامون ایمان او به برادرزاده خود کتابهای فراوانی نوشته شده و حقیقت به نحو روشن، بازگو شده است ولی مشکل اذعان به ایمان او دو چیز است که یکی علاجپذیر و دیگری علاجپذیر نیست.

علت شک در ایمان برای ساده لوحان این است که چرا او مانند ابوذر و ابن مسعود در مسجد الحرام تظاهر به ایمان ننموده و فقط، سعی خود را مبذول میداشت که برادرزاده را از گزند دشمن حفظ کند.

در حالی که نکته تردید و یا انکار غیر این گروه این است که او پدر علی امیر مؤمنان است اگر ثابت شود که پدر او یک فرد مؤمن بوده در این صورت گذشته بر اینکه فضیلتی برای او ثابت میشود، سبب میگردد که دیگر خلفا از این فضیلت بیبهره شوند.

اگر جهت نخست از طریق دلائل تاریخی قابل رفع است، ولی جهت دوّم با بحث علمی برطرف نمیگردد، از این لحاظ ما در این جا دلائل ایمان او به نبوت برادرزادهاش را مینگاریم تا گروه نخست پس از دقت، شک را از دلها، بزدایند همچنانکه از خداوند «مقلب القلوب» خواستاریم، با ولایت تکوینی در دلهای گروه دوم تصرف کند و آنها را برای درک حقیقت آماده سازد و به آنان گوش شنوا و چشم بینا عنایت فرماید.

اینک دلائل ایمان ابوطالب:

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 22/10/1388 - 22:7 - 0 تشکر 175650

به نام خدا

سلام

دلائل سه گانه بر ایمان ابوطالب

بهترین و مطمئنترین راه برای کشف خصوصیات روحی یک فرد، دقت در امور سه گانه مربوط به او است:

1- گفتار او در این مورد.

2- رفتار او در این ماجرا.

3- سخنان نزدیکان وی در حق او.

ما برای کشف حقیقت هر سه را میپیمائیم، سرانجام ببینیم هر سه راه ما را به کجا رهبری میکنند.

>آثار ادبی که از او به یادگار مانده است (راه اول اثبات ایمان ابوطالب)

>راه دوم برای اثبات ایمان او

>آخرین راه

آثار ادبی که از او به یادگار مانده است (راه اول اثبات ایمان ابوطالب)

ما از میان قصائد طولانی وی، قطعاتی را چند انتخاب مینماییم و برای روشن شدن مطلب ترجمه آنها را نیز مینگاریم:

لیعلم خیار الناس ان محمداً

نبیّ کموسی و المسیح بن مریم

اتانا بهدی مثل ما اتیابه

فکل بامرالله یهدی و یعصم

«اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد بسان موسی و مسیح پیامبر است همان نور آسمانی را که آن دو نفر در اختیار داشتند، او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمائی و از گناه باز میدارند».

تمنیتم ان تقتلوه و انما

امانیکم هذی کاحلام نائم

نبی اتاه الوحی من عند ربه

و من قال لا، یقرع بها سن نادم

«سران قریش، تصور کردهاند که میتوانند بر او دست بیابند در صورتی که آرزوئی را در سر میپرورانند، که کمتر از خوابهای آشفته نیست او پیامبر است. وحی از ناحیه خدا بر او نازل میگردد و کسی که بگوید نه، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت».

الم تعلموا انا وجدنا محمداً

رسولا کموسی خط فی اول الکتب

و ان علیه فی العباد محبة

ولا حیف فیمن خصه الله بالحب

«قریش آیا نمیدانید که ما او (محمد) را مانند موسی پیامبر یافتهایم و نام و نشان او در کتابهای آسمانی قید گردیده است، و بندگان خدا محبت مخصوص به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبت او را در دلهائی به ودیعت گذارده ستم کرد».

والله لن یصلوا الیک بجمعهم

حتی اوسد فی التراب دفینا

فاصدع بامرک ما علیک غضاضة

وابشر بذاک و قرمنک عیونا

و دعوتنی و علمت انک ناصحی

ولقد دعوت و کنت ثم امینا

ولقد علمت ان دین محمد (ص)

من خیر ادیان البریه دینا

«برادرزادهام، هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت، و تا آن روزی که لحد را بستر کنم، و در میان خاک بخوابم، دست از یاری تو برنخواهم داشت، به آنچه مأموری آشکار کن، ازهیچ چیز مترس، و بشارت ده، و چشمانی را روشن ساز، مرا به آئین خود خواندی و میدانم تو، پند ده من هستی، و در دعوت خود امین و درستکاری، حقا که کیش «محمد» از بهترین آئینها است.»

او تؤمنوا بکتاب منزل عجیب

علی نبی کموسی او کذی النون

«یا اینکه ایمان، به قرآن سراپا شگفتی بیاورید که بر پیامبری مانند موسی و یونس نازل گردیده است».

هر یک از این قطعات، قسمت کوچکی از قصائد مفصل و سراپا نغز ابوطالب است که ما به عنوان نمونه، برجستههای آنها را، که صریحاً ایمان او را به کیش برادرزادهاش میرساند انتخاب نمودیم.

خلاصه سخن: هر یک از این اشعار در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آنها کافی است و اگر گوینده این ابیات یک فرد خارج ازمحیط اغراض و تعصبات بود همگی بالاتفاق به ایمان و اسلام سراینده آن حکم میکردیم ولی از آنجا که سراینده آنها «ابوطالب» است و دستگاه تبلیغاتی سازمانهای سیاسی اموی و عباسی پیوسته برضد آل ابوطالب کار میکردند، از این نظر گروهی، نخواستهاند یک چنین فضیلت و مزیتی را برای ابوطالب اثبات کنند.

از طرفی وی، پدر علی است که دستگاههای تبلیغی خلفا برضد او پیوسته تبلیغ میکردند، زیرا اسلام و ایمان پدر وی، فضیلت بارزی درباره او حساب میشد در حالی که کفر و شرکت پدران دیگر خلفا موجب کسر شأن آنها بود.

به هر حال، علیرغم تمام این سرودهها و گفتارها و کردارهای صادقانه، گروهی به تکفیر وی برخاسته، حتی به آن اکتفا نکرده و ادعا کردهاند که آیاتی درباره ابوطالب که حاکی از کفر او است، نازل شده است تو گویی جهان اسلام مشکلی جز ابوطالب نداشت و باید آیاتی درباره او فرود آید و یا پیامبر از جایگاه او در دوزخ سخن بگوید.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 22/10/1388 - 22:7 - 0 تشکر 175651

به نام خدا

سلام

راه دوم برای اثبات ایمان او

راه دوم، طرز رفتار او با پیامبر، و نحوه فداکاری و دفاع او از ساحت اقدس پیامبر است و هر کدام از آن خدمات میتواند آئینه فکر و روشنگر روحیات او باشد، زیرا:

ابوطالب شخصیتی است که راضی نشد برادرزاده او دلشکسته شود، و علیرغم تمام موانع و نبود امکانات، زحمت بردن او را به شام همراه خود پذیرفت.

پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن پایه است که او را همراه خود به مصلی برد و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 22/10/1388 - 22:8 - 0 تشکر 175652

به نام خدا

سلام

وی در راه حفظ پیامبر از پای ننشست و سه سال دربدری و زندگی در شکاف کوه و اعماق دره را، بر ریاست و سیادت مکه ترجیح داد، تا آنجا که این آوارگی سه ساله، او را فرسوده ساخت و مزاج خود را ازدست داد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادی که به خانه و زندگی برگشت، بدرود زندگی گفت.

ایمان او به رسول خدا به قدری قرص و محکم بود، که راضی بود تمام فرزندان گرامی وی کشته شوند ولی او زنده بماند علی را در رختخواب وی میخوابانید، تا اگر سوء قصدی در کار باشد به وی اصابت نکند بالاتر از آن روزی حاضر شد که تمام سران قریش به عنوان انتقام کشته شوند، و طبعاً تمام قبیله بنیهاشم نیز کشته میشدند اینک شرح آن:

سران قریش در خانه ابوطالب با حضور پیامبر انجمنی تشکیل دادند سخنانی میان آنان رد و بدل گردید، سران قریش بدون اینکه نتیجهای از مصاحبه خود بگیرند از جای خود بلند شدند، در حالی که عقبة بن ابی معیط، بلند بلند میگفت: او را به حال خود باقی بگذارید، پند و نصیحت سودی ندارد و باید او را ترور کرد و به زندگی وی خاتمه داد.

ابوطالب از شنیدن این جمله، سخن ناراحت گردید ولی چه میتوانست بکند، آنان به عنوان میهمان وارد خانه او شده بودند اتفاقاً رسول گرامی همان روز از خانه بیرون رفت و دیگر به خانه برنگشت طرف مغرب، عموهای آن حضرت به خانه وی سر زدند، اثری از او ندیدند ناگهان ابوطالب، متوجه گفتار قبلی «عقبه» گردید، و با خود گفت حتماً برادرزادهام را ترور کردهاند و به زندگی او خاتمه دادهاند.

با خود فکر کرد که کار از کار گذشته، باید انتقام محمد را از فرعونهای مکه بگیرم تمام فرزندان هاشم و عبدالمطلب را به خانه خود دعوت کرد، دستور داد که هر کدام، سلاح برندهای را زیر لباسهای خود پنهان کنند، و دسته جمعی وارد مسجد الحرام گردند، هر یک از از آنها در کنار یکی از سران قریش بنشینند و هر موقع صدای ابوطالب بلند شد و گفت: «یا معشر قریش ابغی محمداً = ای سران قریش محمد را از شما میخواهم»، فوراً از جای خود برخیزند و هر کس شخصی را که در کنارش نشسته است ترور کند، تا به این وسیله جملگی به قتل برسند.

ابوطالب عازم رفتن بود که ناگهان «زیدبن حارثه» وارد خانه شد، و آمادگی آنها را دید دهانش از تعجب بازماند، و گفت هیچ گزندی به پیامبر نرسیده، و حضرتش در خانه یکی از مسلمانان مشغول تبلیغ است این را گفت و بیدرنگ دنبال پیامبر دوید، و حضرت را از تصمیم خطرناک ابوطالب آگاه ساخت پیامبر نیز برق آسا، خود را به خانه رساند چشم ابوطالب به قیافه جذاب و نمکین برادر زاده افتاد در حالی که اشک شوق از گوشه چشمان او سرازیر بود، رو به وی کرد و گفت: «این کنت یا ابن اخی اکنت فی خیر؟ برادرزادهام کجا بودی؟ در این مدت شاد و خرم و دور از گزند بودی؟» پیامبر جواب عمو را داد و گفت: از کسی آزاری به من نرسیده است.

«ابوطالب» تمام آن شب را به فکر فرو رفته بود، و با خود می اندیشید و می گفت: اگر امروز برادرزادهام مورد هدف دشمن قرار نگرفت، ولی قریش تا او را نکشند آرام نخواهند گرفت صلاح در این دید که فردا پس از طلوع آفتاب موقع گرمی قریش، با جوانان بنیهاشم و عبدالمطلب، وارد مسجد گردد و آنها را از تصمیم دیروز خود آگاه سازد، شاید رعبی در دل آنها بیفتد و بعدها نقشهکشتن محمد را نشکند آفتاب مقداری بالا آمد، وقت آن شد که قریش از خانهها به سوی محافل خود روانه شوند، هنوز مشغول سخن نشده بودند که قیافه ابوطالب از دور پیدا شد و دیدند جوانان دلاوری به دنبال او می آیند همه دست و پای خود را جمع کردند و منتظر بودند که ابوطالب چه می خواهد بگوید، و برای چه منظوری با این دسته، وارد مسجد الحرام شده است؟.

ابوطالب در برابر محفل آنان ایستاد و گفت: دیروز محمد، ساعاتی از دیدههای ما غائب گردید من تصور کردم که شما به دنبال گفتار «عقبه» رفته، و او را به قتل رسانیدهاید از این رو تصمیم گرفته بودم با همین جوانان وارد مسجد الحرام شوم و به هر یک دستور داده بودم در کنار یکی از شماها بنشیند و هر موقع صدای من بلند شد همگی بیدرنگ از جای برخیزند و با حربههای پنهانی خود، خون شما را بریزند ولی خوشبختانه محمد را زنده یافتم و او را از گزند شما مصون دیدم، سپس به جوانان دلاور خود دستور داد، که سلاحهای پنهانی خود را بیرون آوردند، و گفتار خود را با این جمله پایان داد به خدا قسم اگر او را می کشتید، احدی از شما را زنده نمی گذاشتم و تا آخرین نیرو با شما می جنگیدم و...

شما ای خوانند گرامی، اگر صفحات تاریخ زندگی حضرت ابوطالب را از نظر بگذرانید، ملاحظه خواهید نمود که وی چهل و دو سال تمام پیامبر را یاری نمود و بالاخص در ده سال اخیر زندگانی او، که مصادف با بعثت و دعوت آن حضرت بود جانبازی و فداکاری بیش از حد در راه پیامبر از خود نشان داد یگانه عاملی که او را تا این حد استوار و پای برجا ساخته بود، همان نیروی ایمان و عقیده خالص او نسبت به ساحت مقدس پیامبر اسلام بوده است، و اگر فداکاریهای فرزند عزیز او علی را، به خدمات پدر ضمیمه کنید، حقیقت اشعار یاد شده در زیر که ابن ابی الحدید، در این باره سروده است برای شما روشن می شود اینک ترجمه بخشی از آن اشعار:

«هرگاه ابوطالب و فرزند او نبود، هرگز دین، قد، راست نمی کرد.

وی در مکه پناه داد و حمایت کرد، و فرزند او در «یثرب» در گردابهای مرگ فرو رفت.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 22/10/1388 - 22:8 - 0 تشکر 175653

به نام خدا

سلام

وصیت ابوطالب هنگام مرگ

وی هنگام مرگ به فرزندان خود چنین گفت: من «محمد» را به شما توصیه میکنم، زیرا او امین قریش و راستگوی عرب، و حائز تمام کمالات است آئینی آورده که دلها بدان ایمان آورده، اما زبانها از ترس شماتت به انکار آن برخاسته است من اکنون میبینم که افتادگان و ضعیفان عرب، به حمایت او برخاسته و به او ایمان آوردهاند، و محمد با کمک آنها بر شکستن صفوف قریش قیام نموده است، سران قریش را خوار، خانههای آنان را ویران، و بی پناهان آنها را قوی و نیرومند و مصدر کار نموده است سپس گفتار خود را با جملههای زیر پایان داد:

ای خویشاوندان من، از دوستان و حامیان حزب او (اسلام) گردید هر کسی پیروی او را نماید، سعادتمند میگردد، هرگاه اجل مرا مهلت میداد، من حوادث روزگار را از او دفع مینمودم.

ما شک نداریم که وی در این آرزو راستگو بوده، زیرا خدمات و جانفشانیهای ده ساله او، گواه صدق گفتار او است چنانکه گواه صدق، وعدهای است که وی در آغاز بعثت به محمد (ص) داد، زیرا روزی که پیامبر (ص) تمام اعمام و خویشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آئین اسلام را به آنها معروض داشت، ابوطالب به او گفت: برادرزادهام قیام کن، تو والا مقامی حزب تو، از گرامیترین حزبها است تو فرزند مرد بزرگی هستی، هرگاه زبانی تو را آزار دهد، زبانهای تیزی به دفاع از تو بر میخیزند، و شمشیرهای برندهای آنها را میرباید به خدا سوگند اعراب، مانند خضوع حیوان نسبت به مادرش، در پیشگاه تو خاضع خواهند شد.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 22/10/1388 - 22:9 - 0 تشکر 175654

به نام خدا

سلام

آخرین راه اثبات ایمان ابوطالب ع

خوب است ایمان و اخلاص ابوطالب را از نزدیکان بی غرض او بپرسیم زیرا، اهل خانه به درون خانه و آنچه در آن میگذرد داناترند.

1- وقتی علی خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر داد، وی سخت گریست و به علی دستور غسل و کفن صادر نمود، و از خدا برای او طلب مغفرت نمود.

2- امام باقر میفرماید: ایمان ابوطالب، بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و به امیر مؤمنان دستور میداد از طرف وی حج بجا آورند.

3- امام صادق فرمود: حضرت ابوطالب بسان اصحاب کهف است، که در دل ایمان داشتند، و تظاهر به شرک مینمودند، از این جهت دو بار مأجور خواهند بود.

نظر دانشمندان شیعه

علما امامیه و زیدیه، به پیروی از اهل بیت همگی اتفاق دارند که: ابوطالب یکی از افراد برجسته اسلام بوده و روزی که جان از بدنش خارج گردید، دلی مالامال از ایمان و اخلاص به اسلام و مسلمانان داشت و در این باره کتابها و رسالههای زیادی نوشتهاند از اعصار گذشته تاکنون هیجده کتاب پیرامون ایمان ابوطالب به رشته تحریر درآمده است برای آگاهی بیشتر به کتاب «الغدیر» ج 7 ص 402 - 404 چاپ نجف مراجعه بفرمائید.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 22/10/1388 - 22:9 - 0 تشکر 175655

به نام خدا

سلام

بررسی حدیث ضحضاح

برخی از نویسندگان مانند بخاری و مسلم، از راویانی چون: سفیان ابن سعید ثوری، عبدالملک ابن عمیر، و عبدالعزیز ابن محمد درآوردی، به پیامبر گرامی چنین نسبت دادهاند:

«وجدته فی غمرات من النارفاخرجته الی ضحضاح».

«او (ابوطالب) را در انبوه آتش یافتم، پس وی را به ضحضاح (پایاب) منتقل نمودم».

«لعله تنفعه شفاعتی یوم القیامه فیجعل فی ضحضاح من النار یبلغ کعبیه یغلی منه دماغه».

«شاید که شفاعت من به او (ابوطالب) در رستاخیز سودی رساند پس در پایابی از آتش قرار گیرد که آتش بر، برآمدگی پاهای وی برسد به طوری که مغز او به جوش آید».

گرچه انبوه روایات اسلامی یاد شده و دلائل روشنی که بیان گردید، بیپایگی «حدیث ضحضحاح» را اثبات مینماید، لکن به منظور روشنتر شدن مسأله در دو زمینه، به بررسی آن میپردازیم:

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 22/10/1388 - 22:10 - 0 تشکر 175656

به نام خدا

سلام

متن حدیث ضحضاح، با کتاب و سنت، مخالف است

در حدیث یاد شده به رسول خدا چنین نسبت دادهاند که آن حضرت ابوطالب را از انبوه آتش دوزخ، به پایابی از آتش منتقل نموده و بدین سان، موجب تخفیف عذاب وی گردید، و یا آرزو نموده که تا روز رستاخیز از وی شفاعت نماید. در حالی که قرآن مجید و سنت پیامبر گرامی (ص) تخفیف عذاب کافران و شفاعت شخص دیگری از آنان را نفی مینماید بنابراین، اگر ابوطالب کافر بود، هرگز پیامبر (ص) نمیتوانست موجب تخفیف عذاب وی گردد و یا برای او آرزوی شفاعت نماید و بدین سان بیپایگی محتوای حدیث ضحضاح نیز، به ثبوت میرسد.

اینک دلائل روشن این مسأله را در پرتو کتاب و سنت، از نظر شما میگذارنیم:

الف - قرآن کریم در این زمینه چنین میفرماید:

«والذین کفروا لهم نارجهنم لا یقضی علیهم فیموتوا ولا یخفف عنهم من عذابها کذلک نجزی کل کفور».

«آتش دوزخ برای کافران است نه مرگ آنان فرا میرسد که بمیرند و نه عذاب آنان تخفیف داده میشود ما کافران را این چنین، کیفر میدهیم».

ب - سنت پیامبر (ص) نیز شفاعت برای کافران را نفی میکند که به عنوان نمونه به برخی از این احادیث، اشاره مینمائیم:

1- ابوذر غفاری از پیامبر گرامی (ص) چنین روایت میکند:

«اعطیت الشفاعه و هی نائله من امتی من لا یشرک بالله شیئا».

«به من شفاعت عطا گردید و آن برای کسانی از امت من است که به خدا مشرک نباشند».

2- ابوهریره نیز از رسول خدا (ص) چنین روایت میکند:

«و شفاعتی لمن شهدان لا اله الا الله مخلصا و ان محمداً رسول الله یصدق لسانه و قلبه و قلبه لسانه».

«شفاعت من برای کسی است که با اخلاص به یگانگی خدا گواهی دهد و بگوید: اشهد ان لا اله الا الله و به رسالت پیامبر (ص) نیز شهادت دهد و بگوید اشهد ان محمداً رسول الله (ص) به طوری که سخن او با ایمان قلبی وی هماهنگ باشد».

آیات و روایت یاد شده به روشنی بی پایگی متن حدیث ضحضاح را به ثبوت میرسانند.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 22/10/1388 - 22:10 - 0 تشکر 175657

به نام خدا

سلام

نتیجه

در پرتو آنچه گذشت، معلوم گردید که حدیث ضحضاح، از نظر سند و از جهت متن و محتوا، هیچ پایه و اساس ندارد و نمیتوان بدان استدلال نمود و بدین سان استوارترین دژی که دشمنان ابوطالب به منظور مخدوش ساختن ایمان نیرومند ابوطالب به آن پناهنده میشدن فرو میریزد.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.