• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
زن ریحانه آفرینش (بازدید: 6867)
شنبه 23/8/1388 - 12:9 -0 تشکر 163607
" 2 تیـردراپ نـامـه "

سلام..سلامی چو بوی خوش آشنایی

خدمت همه دوستای گلم عرض کنم که به زودی " تیردراپ نامه 2 " در این مکان ثبت خواهد شد.

فعلاً خبرشو داشته باشید تا بعد.. درضمن بازدید برای عموم آزاد است... برای عموی من نه ها.. برای عُموم :)

و اما برای سهولت در دسترسی! لینک بقیه سفرنامه هامو هم میذارم تا شما زیاد دنبالشون نگردین!!

ماجراهای من و نصف جهان که فعلاً جدیدترینه و تازه شروع کردم به نوشتنش.

 تیردراپ نامه 1 که ماجرای سفر به مشهد مقدسه.

 سفرنامه نوروزی من که مال نوروز 88 ه!

    

خنجر آب‌دیده را زنگ عوض نمی‌کند
چهره انقلاب را جنگ عوض نمی‌کند
بگوی با منافقین به کوری دو چشمتان
پیرو خط رهبری رنگ عوض نمی‌کند

سه شنبه 26/8/1388 - 20:48 - 0 تشکر 164197

فرودگاه ابوظبی

.

.

فرودگاه ابوظبی 2

.

.

مهماندار

    

خنجر آب‌دیده را زنگ عوض نمی‌کند
چهره انقلاب را جنگ عوض نمی‌کند
بگوی با منافقین به کوری دو چشمتان
پیرو خط رهبری رنگ عوض نمی‌کند

چهارشنبه 27/8/1388 - 13:35 - 0 تشکر 164269

سلام

دوباره ابراز خوشحالی می كنم از بازگشت تون به سلامتی.

 سفرنامه زیبایی هسته.

چه خوب میشد حاجی هم قسمتی از سفر رو به موازات شما توی همین تایپیك شرح بدن (البته شما هم می تونین از زبون ایشون این كار رو انجام بدین).. چون نگاهها متفاوت هسته.

دو پست اولتون نوعی بود كه اضطراب رو میشد ازشون درك كرد. فكر میكنم موقع نوشتنشون هم اضطراب داشتین! چون شكلكها رو با كد نشون دادین و سعی می كردین سریع با وقایع رد بشین. اما چند پست قبلی آرامش بیشتری داشتین و شكلك هم گذاشتین. البته توام با شوخ طبعی.

ما هم چون تاحالا تحربه چنین سفرهایی (مخصوصا این یكی) رو نداشتیم برامون خیلی جالبه. پلیز عكس بیشتر بذارین. عكس اون پتو هه هم فراموش نشه.! از چینیها هم بیشتر عكس بذارین.

این عكس اخریه! رو صندلی های هواپیما اینترنت چسبوندن؟   تبیان هم باز می شد؟

اللَّهُــــــــمّے صَــــــلٌے  و سَلّـــــمّے علَےَ مُحمَّــــــــدْ وَ آلِےَ مُحمَّـــــــــدْ و عجِّـــــــلْ فرَجَهُــــــمّے
 
 
چهارشنبه 27/8/1388 - 15:42 - 0 تشکر 164285

سلام

ممنونم جناب سعیدان.. اینم عکس اون پتوهه جاست فور یو و بقیه دوستان!!

.

پتو1
.
پتو 2

    

خنجر آب‌دیده را زنگ عوض نمی‌کند
چهره انقلاب را جنگ عوض نمی‌کند
بگوی با منافقین به کوری دو چشمتان
پیرو خط رهبری رنگ عوض نمی‌کند

چهارشنبه 27/8/1388 - 20:37 - 0 تشکر 164331

سلام

تشكر

چه باكلاسه(البته بسته بندیش)

در اولین نگاهی كه پتو رو دیدم به یاد نمد هایی افتادم كه تو دهات درست می كنن. و استفاده های مختلفی داره. بعنوان زیر انداز یا گاها رو انداز و همچنین روی پشت چهارپایان و غیره.. این به خاطر رنگش بود

فكر می كنم از موی شتر درست شده باشه. شایدم این رنگی كردن كه بگن موی شتر هسته!

خلاصه ...

هستیم

اللَّهُــــــــمّے صَــــــلٌے  و سَلّـــــمّے علَےَ مُحمَّــــــــدْ وَ آلِےَ مُحمَّـــــــــدْ و عجِّـــــــلْ فرَجَهُــــــمّے
 
 
پنج شنبه 28/8/1388 - 8:47 - 0 تشکر 164383

به نام خدا

سلام

خوش اومدین از سفر :)

همیشه این برام سئوال بوده که چرا اعراب (البته مردهاشون) به لباس سنتی شون اینهمه وفادارن و حتی عقال و دستار میذارن و خودشونو می پوشونن ولی خانمهاشون کاملاً برعکس هستن؟

این موضوع تو اروپایی ها هم دیده میشه.آقایون با کت و شلوار و خیلی پوشیده ولی خانوما برعکسش.

سعی می کنم بازم بیام بقیه شو بخونم.ما که اینترنت نداریم تا عکساشو ببینم :(   :)

oh!!!

سوغاتی ما کوش پس؟

 

  «همانا این دل ها همانند بدن ها افسرده می شوند، پس برای شادابی دل ها، سخنان زیبای حکمت آمیز را بجویید»

 

حکمت91.نهج البلاغه.امام علی (ع)

 

 

اگر در این روزگار مُردم، بگویید به او بگویند:

*مادرانه ها*

پنج شنبه 28/8/1388 - 9:9 - 0 تشکر 164390

سلام

من یه بار دیگه هم از دوستانی که اینجا ابراز لطف کردن تشکر میکنم.. جناب طهوری، پارسازاهد، رز صورتی عزیز، سعیدان و 2066 گرامی.. (اوه اوه داشتم گیاه شناسو جا مینداختم) و گیاه شناس خودم باتنیست عزیز.. از ابراز لطف همه تون ممنونم.

آممما! بیست شصت وشییییییش!!! یه بارم که شورشی یادش رفته تقاضای سوغاتی و شیرینی و اینا بکنه.. شما نمیذاری آدم روح و روانش آرامش داشته باشه؟  کم کم باید جاتونو عوض کنید.. شورشی که دیگه از دست رفت!! کاملاً هوایی شده.. فکر کنم شما بتونی جایگزین مناسبی واسش باشی.. بلکه دست راستشو گذاشت رو سرتو شمام رو صندلی داغ نشستی !!

جناب سعیدان! آفرین به این هوش و ذکاوت شما.. درست فرمودین رنگ این پتوهه به خاطر اینه که شتر رو به یاد آدم بیاره.. تو فرودگاه ابوظبی موقع برگشتنه به موردی برخوردم که مؤید همین مطلبه که به موقعش بهش اشاره میکنم.

    

خنجر آب‌دیده را زنگ عوض نمی‌کند
چهره انقلاب را جنگ عوض نمی‌کند
بگوی با منافقین به کوری دو چشمتان
پیرو خط رهبری رنگ عوض نمی‌کند

پنج شنبه 28/8/1388 - 9:29 - 0 تشکر 164393

به نام خدا

سلام

خانوم تیر دراپ! منم نگران بودم که نکنه یادتون رفته باشه :) خب حالا که یادتون نرفته سوغاتیم محفوظه ؟..  خیالم راحت شد :D

قضیه دست راست حسین چیه؟ شوخی بود یا جدی؟ با اینترانتم برا همین شکلکا لود نمیشن.

در ضمن دستش سنگین که نیست؟

بی خیال. ادامه شو بنویسید تا بخونیم. عکس هم بذارید بعدا همه شو یه جا میبینم

 

  «همانا این دل ها همانند بدن ها افسرده می شوند، پس برای شادابی دل ها، سخنان زیبای حکمت آمیز را بجویید»

 

حکمت91.نهج البلاغه.امام علی (ع)

 

 

اگر در این روزگار مُردم، بگویید به او بگویند:

*مادرانه ها*

پنج شنبه 28/8/1388 - 11:21 - 0 تشکر 164401

سلام علیكم و رحمه الله

انشا الله كه سفر پر باری بوده باشد

تو تصاویر دیدن جدیدترین عكس نرگس جان برام غافلگیركننده بود ماشا الله چقدر خانم شده

یا زهرا س

پنج شنبه 28/8/1388 - 11:25 - 0 تشکر 164402

...

دوباره باید کمربندهارو ببندیم (کجایی امیرجعفری) و آماده پرواز شیم.. اینبار به جای مهماندار، مونیتوره که آموزش چگونگی برخورد با مواقع اضطراری رو میده و بعد از اون هم کلیپ های زیبایی در تبلیغ پروازهای الاتحاد و زیبایی ها و جاذبه های توریستی ابوظبی و غیره و ذالک.

بالاخره نیم ساعت میکشه تا این بندوبساط تموم بشه و مارو به حال خودمون راحت بذارن..

 دوباره نوبت پذیرایی میرسه.. اول با نوشیدنی و قبل از اون به هر نفر یه منوی غذا با یه دستمال مرطوب میدن تا قبل از خوردن غذا دستامونو تمیزکنیم. نوشیدنی که معلومه ! هردومون آب پرتقال! بعد نوبت منوی غذا میرسه که من باید ترجمه ش کنم.. هم عربیه و هم انگلیسی.. 50 درصد عربی و 50 درصد انگلیسی بالاخره نتیجه این میشه که سالاد مرغ با پاستا و سبزیجات، مرغ کباب شده آبدار با برنج یاسمن (نفهمیدم یاسمن مارکشه یا مدلشه)و سبزیجات، کباب کوبیده با برنج نمیدونم چی چی، یه نوع غذای مدیترانه ای که همش وجتبلز بود(درست نوشتم؟) با روبیان!! (به گمانم همون میگوی خودمون باشه ولی در اندازه میکروسکوپی) و نوشیدنیهای مجاز و غیرمجاز! و همه هم طبق ضمانت پای منو.. حلااااال. نفهمیدم اون مشروب الکلیه چه جوری حلال شده بود!!!!

مام گفتیم بذار از هرکدوم یکیشو سفارش بدیم تا اقلاً چشممون به جمالشون روشن بشه ببینیم چه شکلین.. من غذای مدیترانه ای سفارش دادم.. واسه نرگس کباب و آقای همسر هم دجاجه! یا همون مرغ خودمون.. اه اه حیف از برکت خدا .. چجوری این غذاهارو میخورن؟ نه یه ذره خوشمزگی داشت نه قیافه نه عطر وبو .. هوووووووووووع

من ازقبل واسه یه همچین زمانی پیش بینی لازمه رو کرده بودم و باخودم دوتا خوراک مرغ آورده بودم تو هواپیما! نتیجه اینکه اون غذاهای هووووووووع رو گذاشتیم کنار و با آرامش کامل مشغول خوردن خوراک مرغ آماده وطنی خودمون شدیم.. آقایون همراه که هیچکدوم همسر دلسوزی مثل من همراهشون نبود.. مجبور شدن از زور گشنگی همون غذاهای هواپیمارو بخورن و مثل آدمی که داره زهرمار میخوره قیافه هاشون دیدنی بود.

خب این پرواز قراره 7 هشت ساعت طول بکشه نمیشه که همش همینجوری سیخکی نشست روصندلی ! باید کاری کرد کارستون .. پرواز کاملاً پرنیست و صندلیهای آخر خالیه .. همراهامون میرن آخر هواپیما تا روی صندلیهای خالی بخوابن و نتیجه اینکه دوتا صندلی کناری میمونه واسه آقای همسر و من ونرگس هم به 4 صندلی میانی نقل مکان میکنیم. سر نرگس با تی وی روی صندلی گرم میشه.. مخصوصاً بعد از اینکه مهماندار به هرکدام از مسافرین یه هدست داد.. دیگه از جهت صدا هم مشکلی نبود. خیلی زود راه کارش دست نرگس میاد و میره تو قسمت بازیا و شروع میکنه به بازی کردن .. من اما مشغول چک کردن وضعیت پرواز و نقشه راه و غیره میشم. بعد از مدتی خسته شدم و تصمیم گرفتم که یه فیلم ببینم.. تقریباً همه مسافرا مشغول دیدن فیلم هستن.. نفر جلویی من داره عصر یخبندان سه می بینه .. خیلی کارتون قشنگیه ولی من چون تازگی دیدمش رغبتی به دیدن دوباره ش ندارم.. میرم سراغ کاسپر همون بچه روح مهربونی که همش خرابکاریای دوستاشو ماستمالی میکنه.. یه خورده کاسپرو نگاه میکنم ولی حوصله ام سر میره و یه فیلم دیگه رو می بینم.. از بین اون همه فیلم، هری پاتر نمیدونم چند!! هرچی هست تکراری نیست و فیلم قشنگیه .. منم که عاشق این جور فیلمای تخیلی هستم.. انتخاب زبان فیلم به حدود 8 زبان ممکنه و من انگلیسی رو انتخاب میکنم . هرچی باشه 4 تا کلمه انگلیسی بلدم و بهتر از آلمانی و چینی و فرانسه و غیره و غیره هستش. 

فیلم به زبان انگلیسی و زیر نویس عربی پخش میشه.. از هر 10 تا جمله 3 تا شو از انگلیسی می فهمم.. 3 تاشو از زیرنویس عربی و 4 تای دیگه رم خودم حدس میزنم  آخه کجایید بچه های انجمن زبان که دریابید مرا.. باید گوش یکی یکیتونو بکشم که هیچ کی منو دوس نداره! خب آخه صددفعه گفتم یکی دست منو بگیره ببره بشونه سرکلاس! من یه شاگرد فرّار هستم که باید حتماً زور بالاسرم باشه تا درس بخونم.. حالا تازه اول راهه و بازم یادتون میکنم تو این سفرنامه.

بالاخره هری پاتر تموم میشه .. نرگس هم خسته از بازی روی صندلی خوابش برده.. هرچی بهش گفتم که پاهاتو دراز کن رو صندلی راحت بخواب وگرنه یکی از این چشم بادومیا میاد اینجا میشینه گوش نداد و پاهاشو آویزن کرد.. نتیجه این شد که یه چشم بادومی از ردیف کناری بلند شد تا جارو واسه دوستش باز کنه .. و خودشم تشریف آورد کنارما .. خیلی محترمانه وسایل نرگسو از روصندلی خالی برداشت گذاشت پهلوی من! و خودش رو صندلی لالا فرمود .. حالا بیا بهش حالی کن که من خودم میخوام بخوابم این صندلیو لازم دارم.. بابا پاشو برو ته هواپیما اونهمه صندلی خالی افتاده ها.. نه خیر ! آقا طاقت دوری دوستشو نداره و میخواد همینجا بخوابه.. ملتمسانه به آقای همسرنگاه میکنم خررررررررر پففففففف.. گمان نکنم که کمکی از دست آقای همسر بربیاد .. نتیجه اینکه رضایت میدم روی صندلی بشینه.. از دست شما بچه های زبان!! اقلاً اگه زبان بلدبودم به مهماندار میگفتم که نذاره اونجا بشینه.. همش تخصیر شماستا.. حالا من کوتاهی میکنم، شما نباید دلتون واسه این مادر18+ بسوزه؟

جناب چینی نشست روی صندلی و خیلی ریلکس پتوی مارو برداشت و بازکردو انداخت روی خودش!! ای بابا گفتم چینیا خیلی خونگرمن ولی دیگه نه اینقدر! منم از ترس اینکه ایشون از یه صندلی به دو صندلی پیشرفت کنه و کم کم شصت پاشو بکنه تو چش ما! دسته صندلیشو خوابوندمو پاهای نرگسو دراز کردم روی صندلی.. الحمدلله فهمید که اون یکی صندلی خالی رو نمیتونه تصاحب کنه و باید یکم سختی بکشه ! حالا دیگه خوابم نمیبره.. من بیچاره دارم از بیخوابی بیهوش میشم .. ولی از ترس اینکه این چینیه خوابش ببره و ولو شه روصندلی مجبورم تا صبح پاسبونی بدم :( (آقای سعیدان نگی کد گذاشتی استرس داشتا! الان که اینارو مینویسم وصل نیستم واسه همینم گت اسمایلیم کار نمیکنه به صرفه تره که کد بذارم :دیی)

آقای چینی کم کم خوابش میبره و به سمت راهرو بین صندلیها آویزون میشه .. نرگس هم که مثل یه سد محکم بین صندلی من و چینی خوابیده و هرازگاهی یه لگدی هم به اون چینی بخت برگشته میزنه.. منهم (شمارو صدا نکردم ببخشید) منم کم کم پلکهام میفتن روی هم و چرتم میبره.. یک ربعی میچرتم و بیدار میشم ، ساعت 2 و نیم نیمه شب به وقت تهرانه.. من هنوز ساعتمو تغییر ندادم .. دوباره میخوابم و دوباره از خواب میپرم، ساعت مگه چنده؟ آفتاب تا وسط هواپیما اومده ومهماندارا مشغول پذیرایی هستن !! وووووووووی! ساعتمو نگاه میکنم .. مااااااااااااااااااااااا ساعت سه و ربعه !! برای لحظاتی گیج میشم ولی بعد یادم میاد که مقصد ما تقریباً چهارساعت ونیم از وقت تهران جلوتره .. یعنی اینجا الان ساعت 7 و چهل و پنج دقیقه س! جل الخالق .. کاش نخوابیده بودم تا این پدیده تغییرناگهانی شب و روزو  میدیدم (هرچند منکه نزدیک پنجره نبودم) 

...

    

خنجر آب‌دیده را زنگ عوض نمی‌کند
چهره انقلاب را جنگ عوض نمی‌کند
بگوی با منافقین به کوری دو چشمتان
پیرو خط رهبری رنگ عوض نمی‌کند

پنج شنبه 28/8/1388 - 14:24 - 0 تشکر 164420

به نام خدا

سلام

خب آبجی تیر دراپ عزیز، ما که پیگیر این سفرنامه ی شما هستیم، فقط نکته ای به ذهنم رسید گفتم بیام و بگم!

حیف نیست شما تا آبجی گلی مثل من دارید اون طوری مشکل مترجم پیدا کنید؟!

خب می خواستید یه ندایی بدید منم باهاتون بیام! اون وقت هم با هم فیلم می دیدیم، هم به اون آقا چشم بادومی ه حالی می کردم که جامون رو نگیره (دقت کردید که، گفتم جامون! یعنی خودم رو هم حساب کردم! :دی ). تازه احتمالاً در ادامه ی سفر هم بهم نیاز پیدا می کردید!!! تازههههه! کلی هم با من بهتون خوش می گذشت!

و ضمناً چون شما آشنا هستید و بار اولتون هم بود، ازتون که کارمزد نمی خواستم! فقط به پول بلیط و مخارج سفر بسنده می کردم! :دی

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.