تبیان، دستیار زندگی

سلام..سلامی چو بوی خوش آشنایی

خدمت همه دوستای گلم عرض کنم که به زودی " تیردراپ نامه 2 " در این مکان ثبت خواهد شد.

فعلاً خبرشو داشته باشید تا بعد.. درضمن بازدید برای عموم آزاد است... برای عموی من نه ها.. برای عُموم :)

و اما برای سهولت در دسترسی! لینک بقیه سفرنامه هامو هم میذارم تا شما زیاد دنبالشون نگردین!!

ماجراهای من و نصف جهان که فعلاً جدیدترینه و تازه شروع کردم به نوشتنش.

 تیردراپ نامه 1 که ماجرای سفر به مشهد مقدسه.

 سفرنامه نوروزی من که مال نوروز 88 ه!

سلام

گویاجان! ویا به عبارتی قویا جان! به شدت به حضورت تو این سفر احتیاج داشتم وکاش واقعاً همراهمون بودی.. هزینه سفر که قابل تورو نداره .. تو جون بخواه، کیه که بده :دی

اتفاقاً گاهی به سرم میزد که به تو یا حسّ یا باتنیست زنگ بزنم ولی خب شماره تون روی سیم کارتم بود و برای مشاهده مجبور میشدم گوشی رو روشن کنم که اونوقت رومینگ بود که گریبان ما و آقای همسر را گرفته و جانمان را می ستاند! فلذا به همان انجلیزی دست و پاشکسته ی خودمان اکتفا کرده درموارد اضطراری از دست و پا و چشم و ابرو نیز مدد می جستیم.. یه موضوع جالبی در این رابطه هست که به موقعش واستون میگم :)

راستی الان دارم میرم خونه تون.. کاری نداری اونورا؟

سلام

رسیدن به خیر خانم تیر دراپ.......

ما تازه وقتی برگشتین فهمیدیم کجا رفته بودین.......سفر اونور آبو همین طور بی خبر میرن!!!!!

نگفتین ما اینجا تنهاییم؟!!!.....

اصلا من برای یه چیز دیگه اومده بودم اینجا......دستی در سفر نامه نویسی داریدااا......

گفته بودید باهاتون میومدیم.......این گویا که بلد نیست ترجمه سفر بعدی بگید خودم میام باهاتون.....

(چیکار کنیم سفر اونور آبه و زیر آب زنی).......

سلام

اندلس رود عزیز! اصلاً یه کاروان راه میندازیم همه باهم میریم ! خوبه خانومی؟

تازه میدونی چیه؟ آقای همسر داره این هفته میاد اهواز.. هرچی میگم ، منو نَوَیاره با خودش :(

سلام

فکر کنم بشه از این سفرنامه یه کتاب نوشت. باحاله و لذت می بریم از خوندشون.

و در مورد اون خط.. من اصلا حواسم به شکلکی که گذاشتین نبود ":(" با این حال از خوندن جملات این حس اضطراب بهم منتقل شد (ناخودآگاه) و اگه یاداوری نمی کردین متوجه نمیشدم!

سلام سلام سلام

اولین تیردراپ نامه ای که نمی رسم بخونمش اینه

خیلی دوست دارم وقت کردم این سفرنامه رو بخونم

ولی مجال نیست

سر یه فرصت بر می گردم و می خونمش

فعلا

دلتان شاد و لبتان خندان 

فرت

به نام خدا

سلام

بیاید ادامه شو بنویسید شاید خوندیم

شوخی کردم.تا اینجاشو که خوندم.خوب بود.

همه ی خانم ها رو جمع کردین  سری بعد با هم برید؟ خب آقای کلیف هم صحبت نمیخواد؟ بنده خدا کل سفر رو باید معذب تنها بشینه...به من چرا نگاه می کنید؟ من وقت ندارم بیام ..تازشم غذای چینی دوست ندارم..اصلا بابام اجازه نمیده، مامانیمم طاقت دوریمو نداره

راستی، قضیه دست راست جناب طهوری رو الان فهمیدم :)

سلام مامان تیر دراپ

خوبید؟ خوشید؟

خیلیییییییییییییییییییییییییییییی قشنگ و هیجانیه....بعد از یه مدت دوری از تبیان.....خیلی بهم چسبید

من بی صبرانه منتظر بقیه شم

برام خیلی دعا كنید

یا علی

سلام

ایییی وای فانوسسسسییییی...چقد سرگرم درسا شدی؟؟؟؟؟...کجایییی؟....اومممم

تیردراپ عزیز!!!!!

چشممون خشک شد به این تاپیک...ادامه چی؟؟...آخه خیلی قشنگ مینویسید :)