تبیان، دستیار زندگی

یا یاد خدا

میگن همیشه جایی برای درددلای آدمی هست.

این تایپـــیک ،پاتـــوق احســـاس امروز شماست.

دست خستمو بگیر تا دیوار گلی رو خراب کنیم.
یه روزی هر روز ی باشه،
دیر و زود،
می رسیم با هم به اون رود بزرگ.
تنای تشنه مونو می زنیم به پاکی زلال رود.

حس زیاد جالبی ندارم!! فردا امتحان دارم و هنوز توی تبیان و نت هستم!!!!!!

حس امروزم رو اگر بگم احتمالا تا موقعی که تایید بشه فردا شده ، پس کسی نمیتونه بدادم برسه ... حس فردا هم اینه که دیگه به کسی احتیاج ندارم

یه حس تردید ! حس موندن سر دو راهی ... دوراهی موندنو رفتن ... بهدش : حس اینكه هنوز خستگی درس خوندنات درنیومده بازم باید بری سراغ درس !

به نام خدا سلام چند تا تا جمله رو حس می کنم. اولیش: خودش کرده که لعنت بر خودش و ایناااا دومی: از ماست که بر ماست سومی: شهر و بهم ریختی دیگه چی میخوای(جای شهر یه کلمه ی دیگه میزاریم) چهارمی: تا نخوردست سنگ به سر، سر بکوبانم به سنگ می خندیم:D

ساز گلهای دلم آهنگ توست ، حس نکردی یک نفر دلتنگ توست ؟

به نام خدا

حس های مبهم

حس ها ی که دلم می خواد فریادشون بزنممممممممممممم

اما نمی تونم

حس یه آدمی که نمی دونه باید چه کار کنه

حس اینكه چقدر الكی خوش تو این دنیا زیاده حس اینكه دیوارم كه ترك برداره بعضیا میگن زكی و می خندن حس اینكه آدم حسابی چقدر كم پیدا میشه

خدایا امروز هم روز تو بود عاقبتمان را ختم به خیر کن

حس این روزای من حس عجیبیه چرا ؟انگار دارم عادت می کنم که بد باشم.ذاره برام یه عادت میشه بدی انگیزه های قشنگ آدم شدن دارند کم می شوند...