• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 16156)
پنج شنبه 10/1/1391 - 23:0 -0 تشکر 443445
اشک شعر

 شعرهایی که اشک و احساس را در هم آمیخته

سروده هایی که اشک را در خودش جای داده

و .....

سه شنبه 15/12/1391 - 17:47 - 0 تشکر 593148



بی قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را





بر ما و خود ستم کرد، هر کس ستود ما را







چون موجهٔ سرابیم، در شوره‌زار عالم




کز بود بهره‌ای نیست، غیر از نمود ما را







آیینه‌های روشن، گوش و زبان نخواهند




از راه چشم باشد، گفت و شنود ما را







خواهد کمان هدف را، پیوسته پای بر جا




زان در نیارد از پا، چرخ کبود ما را







چون خامهٔ سبک مغز، از بی حضوری دل




شد بیش روسیاهی، در هر سجود ما را







گر صبح از دل شب، زنگار می‌زداید




چون از سپیدی مو، غفلت فزود ما را؟







تا داشتیم چون سرو، یک پیرهن درین باغ




از گرم و سرد عالم، پروا نبود ما را







از بخت سبز چون شمع، صائب گلی نچیدیم





در اشک و آه شد صرف، یکسر وجود ما را



نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 15/12/1391 - 17:48 - 0 تشکر 593150



درون گنبد گردون فتنه بار مخسب





به زیر سایهٔ پل موسم بهار مخسب







فلک ز کاهکشان تیغ بر کف استاده است




به زیر سایهٔ شمشیر آبدار مخسب







ز چار طاق عناصر شکست می‌بارد




میان چار مخالف به اختیار مخسب







ستاره زندهٔ جاوید شد ز بیداری




تو نیز در دل شب ای سیاهکار مخسب







به شب ز حلقهٔ اهل گناه کن شبگیر




دلی چو آینه داری، به زنگبار مخسب







به نیم چشم زدن پر ز آب می‌گردد




درین سفینهٔ پر رخنه زینهار مخسب







گرفت دامن گل شبنم از سحرخیزی




تو هم شبی رخی از اشک تازه دار مخسب







به ذوق مطرب و می روزها به شب کردی




شبی به ذوق مناجات کردگار مخسب







بر آر یوسف جان را ز چاه تیرهٔ تن




تو نور چشم وجودی، درین غبار مخسب







ز نوبهار به رقص است ذره ذرهٔ خاک




تو نیز جزو زمینی، درین بهار مخسب







به ذوق رنگ حنا کودکان نمی‌خسبند




چه می‌شود، تو هم از بهر آن نگار مخسب







جواب آن غزل مولوی است این صائب





ز عمر یکشبه کم گیر و زنده‌دار، مخسب



نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 15/12/1391 - 17:49 - 0 تشکر 593151



دیوانهٔ خموش به عاقل برابرست





دریای آرمیده به ساحل برابرست







در وصل و هجر، سوختگان گریه می‌کنند




از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست







دست از طلب مدار که دارد طریق عشق




از پافتادنی که به منزل برابرست







گردی که خیزد از قدم رهروان عشق




با سرمهٔ سیاهی منزل برابرست







دلگیر نیستم که دل از دست داده‌ام




دلجویی حبیب به صد دل برابرست







صائب ز دل به دیدهٔ خونبار صلح کن





یک قطره اشک گرم به صد دل برابرست



نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 15/12/1391 - 17:50 - 0 تشکر 593153



مدتی شد کز حدیث اهل دل گوشم تهی است





چون صدف زین گوهر شهوار آغوشم تهی است






از دل بیدار و اشک آتشین و آه گرم



دستگاه زندگی چون شمع خاموشم تهی است





خجلتی دارم که خواهد پرده‌پوش من شدن



گر چه از سجادهٔ تقوی بر و دوشم تهی است





سرگذشت روزگار خوشدلی از من مپرس



صفحهٔ خاطر ازین خواب فراموشم تهی است





گفتگوی پوچ ناصح را نمی‌دانم که چیست



اینقدر دانم که جای پنبه در گوشم تهی است!





گرچه دارم در بغل چون هاله تنگ آن ماه را




همچنان از شرم، جای او در آغوشم تهی است

صائب تبریزی

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 15/12/1391 - 17:52 - 0 تشکر 593154



مکتوب من به خدمت جانان که می‌برد؟





برگ خزان رسیده به بستان که می‌برد؟







دیوانه‌ای به تازگی از بند جسته است




این مژده را به حلقهٔ طفلان که می‌برد؟







اشک من و توقع گلگونهٔ اثر؟




طفل یتیم را به گلستان که می‌برد؟







جز من که باغ خویشتن از خانه کرده‌ام




در نوبهار سر به گریبان که می‌برد؟







هر مشکلی که هست، گرفتم گشود عقل




ره در حقیقت دل انسان که می‌برد؟







سر باختن درین سفر دور، دولت است




ورنه طریق عشق به پایان که می‌برد؟







صائب سواد شهر مرا خون مرده کرد





این دل رمیده را به بیابان که می‌برد؟



نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 15/12/1391 - 17:53 - 0 تشکر 593155



پیرانه‌سر همای سعادت به من رسید





وقت زوال، سایهٔ دولت به من رسید







پیمانه‌ام ز رعشهٔ پیری به خاک ریخت




بعد از هزار دور که نوبت به من رسید







بی‌آسیا ز دانه چه لذت برد کسی؟




دندان نمانده بود چو نعمت به من رسید







شد مهربان سپهر به من آخر حیات




در وقت صبح، خواب فراغت به من رسید







صافی که بود قسمت یاران رفته شد




درد شرابخانهٔ قسمت به من رسید







مجنون غبار دامن صحرای غیب بود




روزی که درد و داغ محبت به من رسید







این خوشه‌های گوهر سیراب، همچو تاک





صائب ز فیض اشک ندامت به من رسید



نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 15/12/1391 - 17:54 - 0 تشکر 593156



در کشاکش از زبان آتشین بودم چو شمع





تا نپیوستم به خاموشی نیاسودم چو شمع







دیدنم نادیدنی، مدنگاهم آه بود




در شبستان جهان تا چشم بگشودم چو شمع







سوختم تا گرم شد هنگامهٔ دلها ز من




بر جهان بخشودم و بر خود نبخشودم چو شمع







سوختم صد بار و از بی‌اعتباریها نگشت




قطرهٔ آبی به چشم روزن از دودم چو شمع







پاس صحبت داشتن آسایش از من برده بود




زیر دامان خموشی رفتم، آسودم چو شمع







این که گاهی می‌زدم بر آب و آتش خویش را




روشنی در کار مردم بود مقصودم چو شمع







مایهٔ اشک ندامت گشت و آه آتشین




هر چه از تن‌پروری بر جسم افزودم چو شمع







این زمان افسرده‌ام صائب، و گرنه پیش ازین





می‌چکید آتش ز چشم گریه آلودم چو شمع



نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 15/12/1391 - 17:54 - 0 تشکر 593157



به دامن می‌دود اشکم، گریبان می‌درد هوشم





نمی‌دانم چه می‌گوید نسیم صبح در گوشم







به اندک روزگاری بادبان کشتی می شد




ز لطف ساقیان، سجادهٔ تزویر بر دوشم







ازان روزی که بر بالای او آغوش وا کردم




دگر نامد به هم چون قبله از خمیازه آغوشم







به کار دیگران کن ساقی این جام صبوحی را




که تا فردای محشر من خراب صحبت دوشم







ز چشمش مستی دنباله‌داری قسمت من شد




که شد نومید صبح محشر از بیداری هوشم







من آن حسن غریبم کاروان آفرینش را




که جای سیلی اخوان بود نیل بناگوشم







کنار مادر ایام را آن طفل بدخویم




که نتواند به کام هر دو عالم کرد خاموشم







ز خواری آن یتیمم دامن صحرای امکان را




که گر خاکم سبو گردد، نمی‌گیرند بر دوشم







فلک بیهوده صائب سعی در اخفای من دارد





نه آن شمعم که بتوان داشت پنهان زیر سرپوشم



نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 15/12/1391 - 17:56 - 0 تشکر 593158



ازباد دستی خود، ما میکشان خرابیم





در کاسه سرنگونی، همچشم با حبابیم







با محتسب به جنگیم، از زاهدان به تنگیم




با شیشه‌ایم یکدل، یکرنگ با شرابیم







آن‌جاکه میکشانند، چون ابر تر زبانیم




آن‌جاکه زاهدانند، لب خشک چون سرابیم







در گوش عشقبازان، چون مژدهٔ وصالیم




در چشم می‌پرستان، چون قطرهٔ شرابیم







با خاص و عام یکرنگ، از مشرب رساییم




بر خار و گل سمن ریز، چون نور ماهتابیم







آنجاکه گل شکفته است، شبنم طراز اشکیم




آنجاکه خار خشک است، چشم تر سحابیم







چون می به مجلس آید، از ما ادب مجویید




تا نیست دختر رز، در پردهٔ حجابیم







در پلهٔ نظرها، هرگز گران نگردیم





ما در سواد عالم، چون شعر انتخابیم


صائب تبریزی



نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 15/12/1391 - 17:56 - 0 تشکر 593159



اشک است، درین مزرعه، تخمی که فشانیم





آه است، درین باغ، نهالی که رسانیم







از ما گلهٔ بی‌ثمری کس نشینده است




هر چند که چون بید سراپای زبانیم







بیداری دولت به سبکروحی ما نیست




هر چند که چون خواب بر احباب گرانیم







چون تیر مدارید ز ما چشم اقامت




کز قامت خم گشته در آغوش کمانیم







گر صاف بود سینهٔ ما، هیچ عجب نیست




عمری است درین میکده از درد کشانیم







موقوف نسیمی است ز هم ریختن ما




آمادهٔ پرواز چو اوراق خزانیم







از ما خبر کعبهٔ مقصود مپرسید




ما بیخبران قافلهٔ ریگ روانیم







عمری است که در خرقهٔ پرهیز چو صائب





سرحلقهٔ رندان خرابات جهانیم



نصرالدین کریمی(مُبین)
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.