2. موج اعدام و ترور
انسانهای با ایمان، قوی و دارای سابقه طولانی، در اسلام و جهاد بودند که به هیچ نحو، برچسب ارتداد بر پیشانی آنان نمیچسبید و با خلیفه وقت نیز مخالف بودند و باید برای آنان فکری میشد.
اینان باز خودشان دو گروه بودند.
الف: گروهی که زمینه خلیفه شدن در آنان وجود داشت و این احتمال موجود بود که اگر مردم از خلیفه روی گردان شوند به سوی آنان متمایل گردند. نظیر حضرت علی (ع)، سعدبن عباده خزرجی و.... و گروهی زمینه خلیفه شدن نداشتند چون سلمان فارسی، مقداد، عمار، ابوذر، ابن مسعود و.. . که اکثرشان بردههای آزاد شدهای بودند که داری ایمان کامل بودند و خلیفه را فاقد صفات لازم برای خلافت میدانستند.
حاکمان فکر کردند که اگر گروه اول مورد تهدید جدی یا ترور واقع شوند بدیلی برای خلیفه باقی نمیماند و چشم گروه دوم نیز به خط حساب میافتد و برای اینکه هر دو گروه احساس کنند که تهدید جدی است، به برخی اعمال خشونت دست زندند، از جمله:
الف: همان لحظه اول پس از فوت پیامبر اکرم(ص) که ابوبکر را به خلافت برگزیدند با این استدلالها:
اسلام در خطر است، ممکن است روم و ایران به بلاد اسلام حلمه کنند، افرادی از دین برگردند، در شهرها آشوب شود و.... پس باید شخصی که هم سن و سال و همراه و یار غار پیامبر اکرم (ص) بوده است را به خلافت برگزینیم، درنگ جایز نیست و اختلاف در امر حکومت و شوراییسازی ای و «منّا امیر و منکم امیر» (6) گفتن به حال اسلام و مسلمانان زیانبار است و...
با چنین فضاسازیها خلیفه رسول خدا مشخص شد ولی میبایست در همان جلسه، گوشمالی به سعد بن عباده داده میشد تا دیگر برای همیشه فکر خلافت از سرش بیرون رود و بفهمد که تشکیل جلسه دادن، دور از چشم مهاجران و برنامه حکومتی ریختن و خود را نامزد خلافت دانستن، هزینه سنگینی دارد. به همین جهت در همان جلسه سعد را که از زور بیماری خود را در پارچهای پیچیده بود و در گوشهای نشسته بود پایمال و لگدکوب کردند که نزدیک بود جان دهد و هنگامی که گفته شد مواظب باشید، کشتیدش؛ عمر گفت: خدا او را بکشد.(7)
و با این کار چشم افراد زیادی به خط حساب افتاد. حتی خود سعد که گفت: «تا آخرین تیر در ترکش با شما میجنگم»، در عمل چنین کاری را نکرد، تنها عزلت کامل گزید و به جماعت و جمعشان حاضر نشد.
ب: امیرالمؤمنین علی (ع) که اولین فرد ایمانآورنده به پیامبر اکرم(ص) و شجاعترین، مبارزترین، عالمترین و فعالترین مسلمانان بود و به خاطر سابقه و همچنین معرفی در غدیر خم شایستهترین فرد برای خلافت رسول خدا بود و در حین انتخاب خلیفه به غسل و کفن و دفن پیامبر اکرم(ص) مشغول بود باید یا تسلیم محض میشد و عملاً تسلیم محض بودنش را نشان میداد یا ضربهای چونان سعد و بالاتر از آن میخورد که تا آخر، فکر رویارویی با خلیفه یا دسترسی به آن مقام را از سر بیرون کند!
حضرت علی(ع) که نتیجه معکوس مبارزه مستقیم و صریح سعد بن عباده را دیده بود و افزون بر آن دلیلهای دیگری نیز داشت که نمیخواست با خلیفه درگیر شود، تنها از بیعت با او خودداری کرد و با عذر اشتغال به کفن و دفن پیامبر(ص)، جمعآوری قرآن و... از شرکت در جماعت آنان خودداری میکرد و در جمعهای کوچک، سزاوارتر بودن خود به امر خلافت را گوشزد مینمود.
حاکمان ظاهراً برای فهمیدن مقدار التزام حضرت به اوامر حکومت و روشنتر شدن موضع وی، فدک را از همسرش حضرت زهرا(س) غصب کردند و کارگران وی را از آنجا بیرون انداختند تا اگر صدای مخالفت حضرت علی (ع) بلند شد وی را به دنیاخواهی و مالدوستی متهم سازند و بگویند در زمانی که مبارزه با کافران و مرتدان نیاز به کمک مالی دارد او از آن دریغ میورزد و زمینه برای تحقیر و توهین او فراهم شود و اگر مقاومت کرد، او را در هم بشکنند.
اما حضرت علی (ع) در این رابطه سکوت کرد و حضرت زهرا (س) خود به دنبال استیفای حق خود رفت و با خطبه معروفش ابوبکر و حکومت نوبینادش را به چالش کشید.(8)
پس از رفت و آمدهای مکرر حضرت زهرا(س) و استدلال و ارائه شاهد و گرفتن نامهای از ابوبکر مبنی بر مالکیت فدک، و باز پس گرفتن آن نامه از دست حضرت زهرا، توسط عمر، و پاره کردن آن، حضرت علی(ع) وارد معرکه شد و در جمع مهاجران و انصار در مسجد با ابوبکر به گفتگو پرداخت و برخی از کارهای خلاف شرعش را روشن نمود.
در اینجا بود که آنان به این نتیجه رسیدند که باید حضرت علی(ع) را از سر راه بردارند و به کارهایی دست زدند که نیازی به بازگو کردن آنها نیست.
ج: همان گونه که حاکمان و سلاطین پیوسته نشان دادهاند که «الملک عقیم» و برخی از آنان نیز همین را با صراحت اعلام کردند و برای آنکه حکومت از دستشان خارج نشود حتی اگر به فرزندانشان شک میکردند آنان را نابود میساختند، طبیعی بود که حاکمان وجود مخالفانی چون حضرت علی(ع) و سعد بنعباده را بر نتابند خصوصاً سعد که به هیچ نحو در نماز آنان شرکت نکرد و حتی در حج با آنان وقوف و کوچ نمیکرد(9) این بود که این بار به فکر ترور او افتادند ولی مخفیانه و به دور از چشم مردم. و چون مردم خیلی از جن سخن میگفتند و کارهای جنّیان در ذهنشان عجیب و خارق العاده بود، سعد را ترور کردند و از زبان جنیان شعری سرودند و در شهر مدینه، در شب تار خواندند.
نحن قتلنا سید الخزرج سعد بن عبادة
و رمیناه بسهمین فلم نخطأ فوآده
ما رئیس قبیله خزرج، سعد بن عباده را کشتیم به قلب او دو تیر نشانه رفتیم و در آن خطا نکردیم .
و در کتابها نیز به عنوان سروده جنیان نقل شده.(10)
این گونه کارها صورت میگرفت. برخی افراد با نفوذ را مخفیانه و با انواع حیله، و برخی افراد معمولی را علنی و در پیش چشم مردم میکشتند مثلاً خلیفه اول دستور داد که «فجاءة» را در پیش چشم مردم در بقیع به آتش بکشند و چون عکسالعمل منفی مردم را دید در آخر عمر، اعلام پشیمانی کرد و گفت «وددت انی لم اکن حرقت الفجاءة و اطلقته نجیحاً او قتلته صریحا(11) دوست داشتم که فجائة را آتش نمیزدم یا او را رها میساختم و یا میکشتم».
این گونه چنگ و دندان نشان دادنها موجب شد که مؤمنان، راه مبارزه را عوض کنند و به فکر چاره دیگری بیفتند. مؤمن که از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود(12)، او که دیگران موجب عبرت و درس آموزی وی میشوند(13)، او که در مقابل حوادث چون منافق، چوب خشک نیست تا شکسته شود بلکه چونان شاخه گیاه نرم و مستقیمی است که همراه طوفانهای سهمگین سر فرود میآورد و پس از بر طرف شدن طوفان دوباره، مستقیم و استوار راه خود را ادامه میدهد(14) و همو که با چراغ دین و دانش راه صحیح را میپیماید. امام حسین(ع) به عنوان یک مؤمن از این حوادث فرا گرفت که باید به گونهای عمل کند که هیچگاه زمینه ترور او فراهم نشود همان گونه که مواظب بود هیچگاه زمینه ارتداد به وی نیز فراهم نگردد و طوری عمل نکند که جاهلان ر ا علیه او بشورانند و علیه او جنگ مذهبی به راه بیندازند.
وصیت نامه حضرت و گواهی او به وحدانیت خدا، رسالت پیامبر اکرم، حقانیت قیامت، صراط و... یک علت آن پیشگیری از بروز هرگونه شبهه بیدینی و ارتداد از دامن خود و اهل بیتش بود.
حرکت کردن از راههای اصلی، و به طور علنی از مدینه و انتخاب مکه حرم امن الهی به عنوان اولین اقامتگاه، پس از خانه و کاشانه خود، افزون بر سایز فواید که در کتابهای مختلف بیان شده میتواند برای جلوگیری از ترور نیز باشد، تا نتوانند مخفیانه و دور از چشم دیگران او را ترور کنند و به جنیان یا حرامیان راهزن نسبت دهند.
بنابراین چون امام حسین (ع) حوادث قبلی اعم از ترور علنی و مخفی، نسبت ارتداد و... را دیده است، در عمل سعی کرده به گونهای رفتار کند که هیچ زمینهای برای هیچ یک از آن رفتارها پیش نیاید. که این مطلب را در فصل بعدی با توضیح بیشتری بررسی خواهیم کرد.