• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 1471)
دوشنبه 20/8/1392 - 11:22 -0 تشکر 671043
علل همراه بردن خانواده به کربلا

یکی از سؤال‏هایی که معمولاً ذهن هر شیعه بلکه هر مسلمان یا هر انسان آگاه از حادثه کربلا را به خود مشغول می‏سازد این است که چرا امام حسین (ع) زنان، فرزندان خردسال، خواهران و... را به همراه خود به کربلا برد. با اینکه افراد در سختیها، خود سپر بلا می‏شوند و زنان را از حوادث سخت و تلخ دور نگه می‏دارند و خصوصاً افرادی که غیور هستند و نمی‏خواهند زن و فرزندان در معرض دید نامحرم یا مورد آزار و اذیت دیگران قرار گیرند، با کوچکترین احتمال خطر خانواده خود را به منطقه خطر خیز نمی‏برند یا اگر در منطقه خطر واقع شدند به هر راهی که شده تلاش می‏کند خانواده خود را از آن منطقه بیرون سازند.

اما می‏بینیم که در حادثه کربلا این چنین نشده است. ما حتی اگر علم غیب امام(ع) و پیشگوییهای پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) و رؤیاهای شخصی امام حسین(ع) در باره کشته شدن او در نزیکی کوفه را کنار بگذاریم و نادیده بگیریم باز از نظر تحلیل سیاسی و احتیاط کاری که یک مبارز سیاسی و یک رهبر و فرمانده معمولی باید داشته باشد نباید چنین کاری صورت می‏گرفت و احتیاط ایجاب می‏کرد که در زمینه‏ای که احتمال خطر وجود دارد زن و فرزندان خود را در خطر داخل نسازد.

بنابراین حتماً در این کار امام حسین(ع) رمز و رازهایی نهفته است و مطالبی وجود دارد که باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد و با یک یا دو جمله کوتاه نمی‏توان جوابش را بیان ساخت و مقاله‏ای تحقیقی در این راستا لازم است که شاید نوشته حاضر کمی از راه را بپیماید و چراغی فرا روی دیگران باشد تا بحث کامل گردد. این مقاله در دو بخش تنظیم شده است. بخش اول که پیش رو دارید به عنوان مقدمه‏ای است بر موضوع اصلی بحث که در شماره بعد خواهیم آورد.


دوشنبه 20/8/1392 - 11:43 - 0 تشکر 671071

قسمت سوم: ویژگی ‏های مثبت


کوفه و مردم آن


علی‏رغم اینکه در سخنرانی‏ها و منبرها پیوسته بدی کوفه و مردم آن بیان می‏شود ولی از نظر تاریخی و تحلیلی این چنین نیست و ویژگی‏های مثبت فراوانی داشته ‏اند که در جای دیگری وجود نداشت که اگر از علم غیب و اخبار و پیشگویی‏هایی که پیامبر اکرم(ص) فرموده بود صرف نظر کنیم و آنان را نادیده بگیریم، یا به جای امام حسین(ع) فرد دیگری بیرق مخالفت با حکومت یزید را برمی‏ افراشت و می‏ خواست آن حکومت را ساقط سازد یا در مقابل آن، حکومتی قوی تشکیل دهد، تنها راه و عاقلانه‏ترین راه، هم‏دست شدن با مردم کوفه بود و در آن زمان بهترین یاوران آنان بودند و مناسب‏ترین سرزمین برای درگیری با حکومت مقتدر اموی، کوفه و اطراف آن بود.


1 ـ از زمانی که امام حسین(ع) با بیعت نکردن در مدینه، عَلَم مخالفت با بنی‏امیه را برافراشت و به سوی مکه هجرت کرد نامه‏های زیادی از کوفه برای حضرت فرستاده شد و او را به دیار خود دعوت کردند ولی هیچ کسی از هیچ جای دیگر نامه‏ای برای حضرت ننوشت و اعلام آمادگی برای پذیرایی از حضرت و دفاع از او یا دفاع از اسلام ننمود.


2 ـ مردم سایر شهرها در جریان امور نبودند تا به فکر تغییر حکومت و امثال آن بیفتند، همه حکومت مرکزی را قبول داشتند و با آن بیعت کرده بودند، شام و اطراف آن برای رسول اکرم(ص) خویشاوندی نزدیک‏تر از معاویه نمی‏شناختند! بصره که هیچ نامه‏ای به حضرت ننوشتند و حتی حضرت که به سران آنان نامه نوشت، برخی نامه‏ها را کتمان کردند و یکی از آنان از ترس اینکه این نامه دسیسه‏ای از سوی ابن‏زیاد باشد، نامه و نامه‏رسان را نزد ابن‏زیاد برد و او نیز نامه‏رسان را اعدام کرد.(27)


از بلاد یمن و غیره نیز خبری نبود، اگر چه گفته می‏شد که آنجا شیعیان علی(ع) هستند ولی شیعه بودنشان و محبت علی(ع) در دل داشتنشان به این جهت بود که حدود پنجاه و اندی سال قبل، پس از اینکه خالد بن‏ولید به آنان حمله کرده بود و اموال آنان را از بین برده بود و زیادی از آنان را کشته بود، حضرت علی(ع) به آن دیار رفت و تمامی خسارت‏های مادی و معنوی را جبران کرد(28) و دفعات بعدی نیز همین گونه عمل کرده بود. بنابراین هیچ مزیتی بر مردم کوفه نداشتند.


3 ـ مردم کوفه نیز دست‏پرورده علی(ع)، عاشق او و عاشق فرزندان او بودند و لااقل بیست ماه همراه علی(ع) با معاویه جنگیدند و پنج سال تحت نظارت مستقیم او بودند و نیز به سرزمین شام، مرکز حکومت امویان نزدیک‏تر بود از یمنی که رفتن به آنجا خودش نوعی فرار تلقی می‏شد.


بله مردم کوفه مشکلی داشتند که آن مشکل مختص به آنان نبود بلکه سراسر عالم اسلام را فرا گرفته بود و آن جهالت نسبی آنان و توجه نداشتن به توطئه‏های مخفی معاویه و دار و دسته بنی‏امیه بود که باعث شد از آنان خوارج به وجود بیاید که وصف آنان گذشت.


هر سیاستمداری ـ و از جمله امام حسین(ع) ـ احتمال می‏داد این نقیصه در طول بیست سال گذشته که مردم کوفه جنگی نداشته‏اند و فرصت کافی برای علم آموزی و ... داشته‏اند مرتفع شده باشد، خصوصاً که برخی از صحابه پیامبر(ص) و تابعان خوب و باوفا در کوفه بودند و آنان نامه به حضرت نوشتند.


بنابراین، انتخاب کوفه بهترین گزینه بود زیرا؛


الف: مردم آنجا اکثریتشان شیعه و دوستدار ائمه اطهار بودند.


ب: اکثر مردم آن جا به حضرت نامه نوشتند و از آن حضرت دعوت کردند در حالی که مردم هیچ شهری از وی دعوت نکردند.


ج: کوفه مرکز جنگجویان بود و همه طوایف، در آن طایفه و عشیره‏ای داشتند و اگر رزمنده و جنگجوی دیگری وجود داشت


می‏توانست با ورود به کوفه در قبیله و گردان مخصوص خود قرار گیرد.


د: مردم کوفه عدالت علی(ع) و بیست سال ظلم و جور معاویه را با تمام وجود حس کرده بودند، بنابراین عشق و علاقه‏شان به قیام و یاری حسین(ع) بیش از دیگران و دارای اصالت بود.


ه: با وجود افراد دانشمندی که در کوفه بودند، سطح فرهنگی آنجا از جاهای دیگر برتر بود، از توطئه‏هایی که در حال شکل‏گیری بود آگاه‏تر بودند، در نتیجه نمی‏شد امام حسین(ع) و اصحابش را در بین آنان با برچسب خارجی، بدنام جلوه داد. و این امتیازی بود که در جاهای دیگر وجود نداشت.


به همین جهت پس از کشتن امام حسین(ع) مردم شهرهای دیگر ورود اسرا را جشن گرفتند ولی مردم کوفه این چنین نکردند.


و: مردم کوفه در نزد اهل بیت بدسابقه‏تر از جاهای دیگر نبودند، اگر مردم کوفه پس از سه سال جنگ خسته شده بودند و نسبت به جنگ همراه حضرت علی(ع) سستی به خرج دادند، مردم مدینه، همان روزهای اول پس از رحلت رسول خدا(ص) به سراغ دیگران رفتند و حتی در گرفتن فدک حضرت علی(ع) و زهرا(س) را یاری نکردند و مردم بصره در ابتدای حکومت حضرت علی (ع) از یاوران طلحه و زبیر شدند.


دوشنبه 20/8/1392 - 11:44 - 0 تشکر 671073

خلاصه:


تنها سه گزینه برای حضرت اباعبداللّه(ع) وجود داشت:


1ـ پیشنهاد عبداللّه بن‏عمر، مبنی بر بیعت با یزید و برگشتن به مدینه، خانه و کاشانه خود و سازشکاری و دست برداشتن از تمامی اصول و مبانی خود.


2ـ ماندن در مکه و استفاده از امنیت حرم و مقاومت در درون شهر مکه، همان


گونه که ابن‏زبیر عمل کرد.


3ـ رفتن به کوفه، همان چیزی که انتخاب شد.


اما گزینه اول همان سازشکاری، قبول ذلت و فاتحه اسلام را خواندن بود، همان گونه که خود حضرت فرمود: «و علی الاسلام السلام اذ بلیت الامة براع مثل یزید».


گزینه دوم بر فرض مثمر بودن و مفید بودن، ثمری بیشتر از آنچه که برای ابن‏زبیر داشت برای امام حسین(ع) به همراه نداشت بلکه به مراتب ثمراتش برای امام حسین(ع) کمتر بود. زیرا یزید سال اول حکومتش امام حسین(ع) را شهید کرد و سال دوم به مدینه حمله کرد و سال سوم مکه را مورد تعرض قرار داد و به خانه خدا حمله کرد و حتی خود کعبه را به آتش کشید و در همان گیر و دار یزید مرد و محاصره مکه و خانه خدا شکسته شد.


بنابراین اگر امام حسین(ع) به کربلا نمی‏رفت، همان سال اول، در مکه مورد هجوم همه‏جانبه واقع می‏شد و او و عبداللّه بن‏زبیر هر دو در یک حادثه و با یک حمله کشته می‏شدند و مقاومت آنان بدون هیچ دستاوردی به شکست می‏انجامید و هزینه کمتری را برای یزیدیان به همراه داشت.


اما در مقابل امام حسین(ع) و سایر مبارزان هزینه بیشتری را پرداخته بودند زیرا حرمت خانه خدا شکسته بود و برچسب خارج یا مرتد یا فتنه‏گر به راحتی به دامان او می‏چسبید و اثر و نامی از نهضتش باقی نمی‏ماند. همان گونه که از ابن‏زبیر اثری و نامی نماند.


و احتمال اینکه حضرت در حال احرام، در مکه یا منا و عرفات ترور شود نیز بود که در این صورت بیشترین هزینه‏ها را امام حسین(ع) پرداخت کرده بود و هیچ بهره‏ای نبرده بود.


و علاوه بر اینها احتمال اینکه جاه‏طلبی‏های ابن‏زبیر و اینکه او می‏دانست با بودن امام حسین(ع) کسی با او بیعت نمی‏کند موجب شود که خود او برنامه ترور حضرت را پی‏ریزی کند یا درگیری خانوادگی و خطی پیش بیاورد، نیز منتفی نبود همان گونه که پدرش و طلحه، جنگ جمل را به جهت مقام‏طلبی، علیه حضرت علی(ع) تدارک دیدند. و در این صورت نیروهای مخالف حکومت بنی‏امیه خودشان با هم درگیر می‏شدند و بهترین موقعیت را برای سیطره حکومت اموی فراهم می‏کردند.


به هر حال، گزینه دوم ـ اگر نفعی داشت ـ که نداشت ـ برای ابن‏زبیر بود و برای امام حسین(ع) هیچ گونه نفعی را نمی‏توانست به همراه داشته باشد.


بنابراین تنها گزینه معقول و کم‏هزینه برای امام، گزینه سوم یعنی انتخاب کوفه بود، حتی اگر چه قطع داشت که در این مسیر کشته خواهد شد، زیرا باز حرمت خانه خدا شکسته نمی‏شد، نیروهای مخالف حکومت مرکزی با هم درگیر نمی‏شدند و دشمن را در چند مرحله و در چند نقطه مختلف مورد هجوم قرار می‏دادند، یکی خودش و اصحابش در کربلا، دوم، عبداللّه بن‏زبیر و یارانش در مکه و سوم مردم مدینه در مدینه.


علاوه بر اینکه ـ صرف نظر از اخبار غیبی ـ احتمال عقلایی وجود داشت که مردم کوفه بر توطئه‏ها پیروز شوند و امام پیروزمندانه وارد کوفه شود و حکومت حق و عادلانه‏ای تشکیل دهد و آنچه را در وصیت‏نامه نوشته بود، در خارج از کاغذ، بر صفحه وجود محقق سازد.


افزون بر اینها اگر امام حسین(ع) مسیر دیگری را انتخاب می‏کرد مثلاً به سوی یمن رهسپار می‏شد ولی قبل از وصول به آنجا فرماندار و سپاهیان یمن با لشکری در بیرون شهر به مصاف امام حسین(ع) می‏آمدند و یا


در صورت ورود به یمن کسی به سخنانش اعتنایی نمی‏کرد و از ترس یا دوستی تنها از حکومت اموی اطاعت می‏کردند، آیا جای اشکال به امام حسین(ع) باقی نبود که چرا کوفه با این ویژگی‏های مثبت را رها کردی و به یمن، مصر، نجد یا ... رفتی تا تو را خوار و ذلیل سازند؟


آیا در صورت رفتن به بلاد غیر کوفه، حجتی علیه مردم داشت تا بگوید من برای پاسخگویی به دعوت شما آمده‏ام؟ آیا سابقه مردم شهرهای دیگر در برخورد با اهل بیت از کوفه درخشان‏تر بود؟!


بنابراین تنها گزینه قابل انتخاب همان بود که حضرت سید الشهداء انتخاب نمود.

دوشنبه 20/8/1392 - 11:45 - 0 تشکر 671074

علل همراهی خانواده امام با وی ازمکه تا کربلا


اکنون که روشن شد، تنها گزینه برای امام حسین(ع) ـ کوفه بود ـ هر چند اینکه از علم غیب و اخبار پیامبر اکرم(ص) و یا از تحلیل سیاسی اوضاع، به ا ین نتیجه برسد که در این مسیر یا در کوفه یا پس از ورود به کوفه کشته می‏شود ـ این سؤال پیش می‏آید که چه ضرورتی داشت تا در این سفر، خانواده را همراه خود ببرد؟


چه اشکالی پیش می‏آمد که آنان را در مکه باقی گذارد تا در جوار خانه خدا عبادت کنند یا آنان را به همراه عبداللّه بن‏عباس به مدینه بفرستد؟


طرح سؤال به گونه ‏ای دیگر


افرادی که تاریخ امام حسین(ع) را خوانده‏اند به خوبی حس کرده‏اند که اوضاع کوفه تا قبل از رفتن عبیداللّه بن‏زیاد به آنجا به نفع امام حسین(ع) بود و هیجده هزار نفر با مسلم بن‏عقیل نماینده حضرت بیعت کردند و آمادگی خود را برای جهاد اعلام کردند و بقیه مردم عادی ـ غیر از حکومتیان و برخی سران


قبایل ـ نیز اگر چه بیعت نکرده بودند ولی از آمدن امام حسین(ع) خوشحال بودند به گونه‏ای که وقتی ابن‏زیاد با چند نفر همراه شبانه به کوفه وارد شد مردم به خیال اینکه او امام حسین(ع) است در هر کوی و برزن به او سلام می‏کردند و او را اکرام می‏نمودند تا به فرمانداری رسید و نعمان بن‏بشیر را عزل کرد و به جای وی نشست. آن گاه مردم فهمیدند که او ابن‏زیاد است و دیگر کار از کار گذشته بود. حال سؤال اصلی این است که اگر امام حسین(ع) همچون ابن‏زیاد عمل می‏کرد و زن و فرزندان را رها می‏کرد و با چند جوان بنی‏هاشم به کوفه وارد می‏شد و سپس بر مسند می‏نشست و به دنبال آن، مردمی که با او بودند، مخالفان و سران لشکر را دستگیر می‏کردند و حکومت کوفه به دست حضرت می‏افتاد، آن گاه کسی می‏فرستاد و زن و فرزندانش را به کوفه می‏آورد. چرا امام چنین نکرد و با صبر و متانت تمام، همراه با زن و بچه، آهسته آهسته حرکت کرد تا تمام موقعیت‏ها را از دست داد؟ به بیان دیگر آیا صرف نظر از علم غیب و عصمت امام حسین(ع) به حکومت نرسیدن ایشان، همچنین زجر کشیدن و اسیر شدن خانواده‏اش آیا ناشی از همین امر نبوده است؟

دوشنبه 20/8/1392 - 11:45 - 0 تشکر 671075

جو عمومی کوفه


گاهی انسان فکرهایی می‏کند و تصوراتی را در درون خود پرورش می‏دهد که در واقع، تنها بازی با خیالات است. مثلاً وقتی که گفته می‏شود در کوفه هیجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند، ممکن است به ذهن بیاید که کوفه در دست شیعیان بود، فرمانداری، اطلاعات نیروهای نظامی و انتظامی همه و همه با مردم بودند. مسلم بن‏عقیل در میدان عمومی شهر یا در مسجد جامع شهر نشسته بود و هیجده هزار نفر آمدند و با او بیعت کردند. در صورتی که چنین نیست. حکومت و


حکومتیان بر همه شهر مسلط بودند، رفت و آمدها را در نظر می‏گرفتند، مسلم بن‏عقیل به طور پنهانی وارد کوفه شد، ابتدا در خانه مختار بن‏ابی‏عبیده بود، سپس به خانه هانی بن‏عروه منتقل شد، مردم مخفیانه با چند واسطه، می‏توانستند مسلم را بیابند، همه این امور به دور از چشم حکومتیان بود و مخفیانه جنبش در حال گسترش بود و افراد با تهیه اسلحه و وسایل جنگی کم کم خود را آماده می‏ساختند.


با مردن معاویه، شیرازه حکومت از هم نپاشیده بود بلکه با پیش‏بینی معاویه اوضاع کاملاً عادی بود، او در کوفه افراد قوی و اطلاعاتی‏ها و جاسوس‏های کارکشته قرار داده بود، بنابراین اگر چه آنان نمی‏دانستند که دقیقا مسلم کجاست ولی از آماده شدن مردم خبر داشتند و سران ارتش و مزدوران حکومت به یزید نامه نوشته بودند و خواستار عزل نعمان بن‏بشیر و نصب کردن فرمانداری قوی و پرهیبت بودند. برخی از کسانی که به یزید نامه نوشتند عبارتند از: عمر بن‏سعد، عمارة بن‏عقبة و عبداللّه بن‏مسلم.(29)

دوشنبه 20/8/1392 - 11:46 - 0 تشکر 671077

تفاوت امکانات


امکاناتی که یزیدیان داشتند با امکانات امام حسین(ع) قابل مقایسه نبود. حکومتی‏ها تمامی مال‏ها و ثروت‏ها را در اختیار داشتند؛ فرمانداران، وزرا، اطلاعات، نیروهای نظامی و انتظامی، خطبای جمعه، رسانه‏های گروهی، همه و همه در اختیار حکومت بود و امام حسین(ع) یا ابن‏زبیر افرادی بودند که بیعت نکردند و حتی توان مقاومت در درون شهر و خانه، خود را نداشتند و حتی مردم مدینه که صحابه خاص رسول خدا(ص) و مرکز اسلام بودند از آنان حمایت نمی‏کردند و بنابراین مخفیانه به مکه آمدند و در مکه از امنیت برخوردار نبودند و احتمال برخورد شدید حکومت با آنان در هر وقتی منتفی نبود.


و یکی از انگیزه‏های امام برای ترک مکه، احتمال ترور بود.


امکانات آنان به قدری کم بود که امام، مسلم بن‏عقیل را، تنها به سوی کوفه فرستاد. او چون راه را نمی‏دانست به مدینه آمد و دو راهنما از آنجا کرایه کرد تا وی را به کوفه برسانند، راهنماها راه را گم کردند و در بیابان، از داغی و تشنگی جان دادند. مسلم پس از فوت آنان فاصله زیادی را طی کرد تا به آب رسید. از آنجا طبق نقلی که البته جای تأمل دارد، نامه‏ای نوشت و از امام تقاضای استعفا کرد و امام نپذیرفت و به هر حال مسلم تک و تنها وارد کوفه شد.(30) مسلما وضع او و خبررسان او با حکومتی که برید (= اسب‏های تیزتک) دارد و با سرعت پیام‏ها را می‏رساند تفاوت داشت و اساسا قابل مقایسه نیست.


وسایل ارتباط جمعی نظیر روزنامه، تلفن، رادیو و ... و جود نداشته و اخبار را تنها پُستی‏های حکومتی و مسافران می‏رساندند. مثلاً مرگ معاویه که پانزده رجب واقع شد خبرش از طریق پستچی در بیست و چهارم یا بیست و پنجم رجب به مدینه رسید. به همین ترتیب خبر بیعت نکردن امام حسین(ع) در فاصله دورتری به کوفه رسید و به همین جهت نامه‏های مردم کوفه دهم، دوازدهم چهاردهم ماه رمضان در مکه به دست حضرت رسید.(31) یعنی حدود چهل روز پس از ورود امام به مکه.


حضرت برای اطمینان از اوضاع و راست بودن بیعت مردم، باید نماینده‏ای می‏فرستاد، کسی که به قول اشکال کننده، با سرعت خود را به کوفه برساند و اخبار را به دست آورد و سریع امام را باخبر سازد و مسلم چنین کرد و با توجه به اوضاع و احوال حدس می‏زد که امام در روز هشتم و یا نهم ذی الحجة حرکت کند و به همین جهت در وصیت خود به محمد بن‏اشعث گفت: من به حسین نامه نوشته‏ام که به کوفه بیاید و همین روزها حرکت می‏کند، به او نامه بنویسید که مردم کوفه نقض عهد کرده‏اند تا او از حرکت منصرف شود.(32)


زمان گفتن این سخنان از روز نهم ذی الحجة روز قتل مسلم می‏باشد و روز حرکت امام حسین(ع) روز هشتم ذی الحجة بوده است. بنابراین امام حسین(ع) در حرکت به سوی کوفه سستی و توانی نکرده است و بر فرض که بدون زن و بچه هم حرکت می‏کرد نمی‏توانست قبل از ابن‏زیاد به کوفه برسد. زیرا ظاهرا ابن‏زیاد در اواخر ذی‏القعده به کوفه رسیده و در این فاصله بر اوضاع مسلط شده و مردم را از گرد مسلم پراکنده ساخته و بالاخره در روز نهم ذی الحجة مسلم را شهید ساخته است.


بنابراین امام حسین(ع) با هر برنامه‏ای که حرکت می‏کرد نمی‏توانست قبل از ابن‏زیاد خود را به کوفه برساند تا بر اوضاع مسلط شود و آن گونه‏ای که شخص خیال‏پرداز فکر می‏کند پیروز شود و تنها مزاحم پیروزی، همراهی زن و فرزند با او باشد.


حال فرض کنیم چنین می‏شد و امام زودتر حرکت می‏کرد و به جای ابن‏زیاد، امام بود که وارد کوفه می‏شد و به سراغ فرمانداری می‏رفت. همین که وارد فرمانداری می‏شد مأموران حکومتی او و همراهانش را دستگیر و به عنوان اشغالگر و خارجی و یاغی اعدام می‏نمودند.


توجه شود که هر شمشیرکش علیه حکومت را در آن ایام با برچسب خارجی، محکوم به مرگ می‏کردند. حتی هانی بن‏عروه که در فرمانداری مورد ضرب و شتم ابن‏زیاد واقع شد، ریشش از خون‏های چهره‏اش رنگین شد، بینی‏اش شکست و ... همین که دست برد تا اسلحه مأموری را بگیرد تا از خود دفاع کند، ابن‏زیاد فریاد زد «أحروری؟!»(33) آیا تو از خوارج هستی و سپس گفت: «کشتن تو بر ما حلال شد.»(34)


بنابراین بر فرض امکان داشت که حضرت به دارالامارة (فرمانداری) وارد شود ثمره‏ای جز برچسب خارجی گرفتن و کشته شدن نداشت.


از سوی دیگر در فرمانداری نامه‏ها و سخنان فرمانروایان و بنی‏امیه اعتبار دارد نه شخصی خارج از حکومت و متعرض حکومت.


و اگر امام بین مردم می‏ماند کاری بیش از آنچه مسلم کرد انجام نمی‏داد یا نمی‏توانست انجام دهد، زیرا تا آنجا که امکان داشت باید مخفیانه مردم بیشتری را آماده سازد و برای مبارزه‏ای طولانی، ابتدا با مأموران و طرفداران حکومت، در کوفه انجام دهد و سپس با نیروهای تازه‏نفس شامی بجنگد و بعید بود که حادثه‏ای بهتر از صفین اتفاق بیفتد زیرا در آن زمان شهرهای بصره، کوفه، مکه، مدینه، یمن و تمامی ایران در اختیار حضرت علی(ع) بود و شام و فلسطین در اختیار معاویه. ولی در این زمان بر فرض رسیدن امام به کوفه، تنها توده مردم کوفه با امام حسین(ع) بودند و دشمنان به مراتب قوی‏تر از آن زمان، در جلوی رو داشتند.


خلاصه: آمدن زن و بچه همراه امام حسین(ع) هیچ گونه نقش منفی در نهضت امام(ع) و به پیروزی رسیدن آن نداشته است.


آنچه مهم است اینکه آیا همراهی آنان با حسین(ع) تأثیر مثبتی برای اسلام یا برای خود آنان داشته است یا خیر؟


اگر فرض شود همراهی خانواده امام با وی هیچ نقش مثبتی در اسلام، نهضت و ... نداشته باشد باز بردن آنان به همراه خود، قابل توجیه است، زیرا که آنان خودشان خواستار همراهی با حضرت بودند و چندین بار که در طول مسیر اعلام کرد که هر کس می‏خواهد برگردد هیچ یک از آنان چنین خواسته‏ای را مطرح نکرد بلکه اگر در جاهایی امام می‏فرمود که همراهی آنان لازم نیست و می‏توانند برگردند آنان ناراحت می‏شدند. و حتی در کربلا و پس از آن هیچ یک نمی‏گفتند ای کاش به چنین سفری نمی‏رفتیم.


بنابراین بر فرضی که همراهی آنان با امام حسین(ع) هیچ نفع و ضرری نداشته باشد، باز رفتن آنان به همراه امام خواست شخصی آنان بوده و خودشان بر چنین مسافرت و چنین رنج و درد کشیدن‏هایی راضی و بلکه خوشحال بوده‏اند و ما نباید افراد را بر کاری که به دلخواه خود انجام داده‏اند و پدر به عنوان رئیس خانواده آنان را در خواستشان آزاد گذاشته و ضرر و زیانی برای دیگران نداشته، توبیخ یا محاکمه کنیم.


بلکه باید از امام حسین(ع) درس مهربانی و مدیریت بیاموزیم که چنان با خانواده و کودکان مهربانی کرده که حتی در سخت‏ترین شرایط، حاضر نیستند او را تنها بگذارند.


اوج عشق خانواده به امام حسین(ع) را می‏توان از کلام «جون» غلام ابوذر فهمید. او که غلامی سیاه و هدیه ابوذر به امام حسین(ع) بود وقتی حضرت او را مرخص کرد تا برود و زنده بماند به جای اینکه از آزادی خود خوشحال شود گریه افتاد و گفت: ... سوگند به خدا شما را رها نمی‏سازم تا خون سیاهم با خون‏های شما در آمیزد.(35) وقتی نوکر که همیشه خواستار آزادی است این چنین باشد، حساب دیگران و عشق و علاقه‏شان به حسین روشن است.


یا عبداللّه بن‏حسن که نوجوان بود و برای دفاع از عمویش از خیمه فرار کرد و وقتی شمشیری حواله حسین(ع) شد دست خود را جلو برد تا به این وسیله از امام دفاع کند و دستش قطع شد(36) نمونه دیگری از عشق به امام است که حاصل زحمات امام، خوش‏رفتاری او، احترام به افراد، آموزش آ نان و ... می‏باشد که همه قابل درس‏آموزی است.



دوشنبه 20/8/1392 - 11:46 - 0 تشکر 671078

فواید همراهی خانواده با امام


مسلم است که اگر امام بدون زن و فرزند بلکه با هفتاد یا صد یا پانصد مرد جنگی از مکه به سوی کوفه رهسپار می‏شد، به راحتی ممکن بود که به آنان برچسب یاغی، مفسد، خارجی و ... بزنند و در همان اولین برخورد در بیرون کوفه آنان را به عنوان خارجی و حَروُری از بین ببرند که در این صورت کشته می‏شدند و اثری از آنان در صفحه آن روز یا هر روز تاریخ باقی نمی‏ماند.


2ـ بعید نبود که حکومتیان به عنوان لشکر فاتح به مکه یا مدینه حمله کنند و برای درس عبرت گرفتن به دیگران هر جنایت فجیعی را در باره زن و فرزند امام مرتکب شوند، همان گونه که در واقعه حرة(37) با اهل مدینه چنین کردند.


3ـ خانواده امام حسین(ع) توانستند پیام‏رسان حادثه کربلا باشند و در کوفه، شام، مدینه و بین راه، تنها کافی بود که خود را معرفی سازند که نوه‏ها و فرزندان نوه‏های پیامبرند و لااقل شامیان بفهمند پیامبر اکرم(ص)، خویشاوندانی نزدیک تر از معاویه و یزید دارد که به فرمان یزید کشته و اسیر گشته‏اند.


4ـ مقاومت خانواده امام بر انجام واجبات الهی در باره احکامی را که می‏رفت تا مندرس شود، زنده ساخت که از جمله آنها می‏توان اصرار آنان بر حفظ حجاب، حفظ خود از نامحرمان، جلوگیری از مورد دید واقع شدن، جلوگیری از اختلاط زن و مرد نام برد که در مقاله‏ای جدا بیان کرده‏ایم.(38)


5ـ نشان دادن راه مبارزه به تمامی مبارزان، که اگر خانواده خوب تربیت شد و خوب آموزش دید، در بحبوحه کار، همراه، همگام و هماهنگ با نهضت است، سخنان زنان در تقویت مردان برای دفاع از امام حسین(ع) و برای دفاع از اهل بیت، نشان می‏دهد که کار کردن بر روی خانواده و تربیت آنان اثر مهمی در پیشرفت کار دارد. بی‏جهت نبوده که خداوند به پیامبر اکرم(ص) فرمود: «و انذر عشیرتک الاقربین»(39) و به اهل ایمان دستور داده است: «قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة».(40)


به هر حال امام نشان داد که در دوران فراغت باید به انسان‏سازی پرداخت تا در روز حادثه آن انسان‏ها با مقاومت و فداکاری انسان را در راه هدف یاری دهند.


6ـ نشان دادن قدرت روحی امام که حتی در بحبوحه جنگ، فشار دشمن، جراحت‏های زیاد، تشنگی و ... از زن و فرزند خود غافل نمی‏شود و این نشانگر اوج روحی و کمال روحی امام است، که باید در چنان صحنه‏هایی بروز کند.


زیاد دیده شده که در تصادفات و غیره، فرد از خانواده و فرزندانش غافل می‏شود و در لحظاتی تمام فکرش به خودش و نجات خودش معطوف است و گاهی حتی با نابودی آنان به دست خود، راه نجات خود را می‏پوید نشان دادن روحیه‏ای بر عکس، حتی در آخرین لحظات آن گونه که در رجزهای امام حسین(ع) و کلماتش ظاهر است اوج روحیه او را می‏رساند نظیر: «من حسین بن‏علی هستم، سوگند خورده‏ام که سر تسلیم فرو نیاورم، از خانواده پدرم دفاع کنم، بر دین پیامبر حرکت می‏نمایم.»(41)


یا کلام معروف امام حسین(ع) که خطاب به آنان فرمود: اگر دین ندارید و از معاد نمی‏ترسید در این دنیایتان آزادمرد باشید ... من با شما می‏جنگم و شما با من می‏جنگید و زنان گناهی ندارند، تا من زنده‏ام سرکشان، یاغیان و جاهلانتان را از تعرض به خانواده‏ام باز دارید. با این کلمات نشان داد که غیرت و مردانگی در هر حالی و لو آخرین لحظه حیات باشد، خوب است، اگر زن و فرزند همراه او نبودند چنین پیامی را نمی‏توانست به این زیبایی بیان کند.


7ـ آموزش اینکه دفاع از کیان اسلام و دفاع از عقیده و آرمان زن و مرد نمی‏شناسد و هر کس در حد توان خود می‏تواند در این امر مهم شریک باشد.


8ـ نمایاندن چهره واقعی دشمن، که در راه رسیدن به مقام، حتی ناجوانمردانه‏ترین شیوه‏ها را به کار می‏برد و زن و کودکان که از تعرض مصونند و در جنگ‏ها نباید مورد آزار و اذیت یا کمبود امکانات قرار گیرند را در معرض شدیدترین تضییقات قرار داد و حتی آنان را از آب منع کرد و علاوه بر مردان که تشنه جان دادند زنان نیز در حالت تشنگی شدید به سر می‏بردند.


خاتمه

آنچه که بر قلم جاری شد تنها برای ارائه راه و مقدمه‏ای برای کار و تلاش بیشتر در این راه است تا ابعاد گوناگون نهضت حسینی شناخته شود.

دوشنبه 20/8/1392 - 11:47 - 0 تشکر 671079


پی ‏نوشتها:


1. ر.ک: بحارالانوار، 44/65.


2. در تاریخ طبری و برخی از کتاب‏های تاریخی اسمی از عبدالرحمن پسر ابوبکر برده نشده است.


3. ر.ک: موسوعة کلمات الامام الحسین، 281، معهد تحقیقات باقر العلوم، ناشر، دارالمعروف، 1373ه··· .ش، ر.ک: تاریخ الطبری، 4/251.


4. تاریخ الطبری، 4/251.


5. ر.ک: تاریخ الطبری، 4/252، مؤسسة الاعلمی، بیروت.


6. الصلة خیر من القطیعة اصلح الله ذات بینکما، همان، ص351.


7. تاریخ الطبری، همان.


8. اسم نبردن از عبدالرحمن بن‏ابوبکر و عبدالله بن‏عمر، به این جهت است که در تاریخ طبری و برخی دیگر از همان ابتدا اسم پسر ابوبکر ذکر نشده و معلوم نیست که یزید دستور داده باشد که از او نیز بیعت شدید گرفته شود. و عبدالله بن‏عمر، همان گونه که مروان برای ولید تحلیل کرده اهل جنگ نیست و اگر حکومت بدون جنگ، به دست او بیاید آن را خواهد پذیرفت.(*) پس بیعت کردن یا نکردنش خیلی مهم نیست.


* تاریخ الطبری، 4/251.


9. ر.ک: تاریخ الطبری، 4/251.


10. ر.ک: تاریخ الطبری، 4/251.


11. همان.


12. سوره قصص، آیه 21. «[موسی [ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت.»


13. ر.ک: موسوعة کلمات الامام الحسین(ع) 290 و 291، من از روی سرمستی، گردنکشی، فسادانگیزی و ستمگری خارج نشدم بلکه تنها خارج شدم تا خواستار اصلاح در امت جدم باشم، می‏خواهم به امور پسندیده امر کنم و از امور ناپسند نهی کنم و به روش جدم و پدرم علی بن‏ابی‏طالب سیر کنم.


14. سوره شعراء، آیه 214، «و خویشان نزدیکت را هشدار بده.»


15. سوره قصص، آیه 22، «و چون به سوی [شهر] مدین رو نهاد، گفت امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.


16. رک: موسوعة کلمات الامام الحسین، 305.


17. این پیشنهاد از سوی عبدالله بن‏عمر مطرح شد و حضرت شدیداً در مقابل آن موضع گرفت. رک: موسوعة کلمات الامام الحسین، 307.


18. سوره آل‏عمران، آیه 159 و با آنان مشورت کن.


19. نهج البلاغه، کلمات قصار، 161، هر کسی با مردان مشورت کند در عقل‏هایشان شریک شده است.


20. در جای خود بحث شده که علم الهی با اختیار انسان و با تکلیف داشتن او منافاتی ندارد و انسان باید وظیفه فعلی و تکلیف خود را انجام دهد.


21. موسوعة کلمات الامام‏الحسین،290.


22. همان، 288.


23. همان، 289.


24. همان، 290.


25. همان، 292.


26. همان، 302.


27.


28. بحارالانوار، 21/142؛ الکامل فی التاریخ، ابن‏اثیر، 1/620.


29- ر.ک: تاریخ الطبری، 4/265.


30- تاریخ الطبری، 4/263.


31- موسوعة کلمات الامام الحسین، 311، تاریخ الطبری، 4/262.


32- تاریخ الطبری، 4/280.


33- تاریخ الطبری، 4/274.


34-همان.


35- موسوعة کلمات الامام الحسین، 452.


36-همان، ص 507.


37- فرماندار مدینه گروهی از اشراف مدینه را به ملاقات یزید فرستاد، یزید آنان را اکرام کرد و جوایز فراوانی به آنان داد ولی آنان که فرزندان مهاجرین و انصار بودند و از فسادهای یزید خبر نداشتند وقتی شراب‏خواری، سگ‏بازی، و مجالس ساز و آواز او را دیدند پس از ورود به مدینه به بدگویی از یزید پرداختند و او را از خلافت عزل کردند و پسر حنظله غسیل الملائکه را به سرپرستی برگزیدند و بر بنی‏امیه سخت گرفتند و آنان را در خانه مروان محصور ساختند. این حوادث در اواخر سال 62 ه··· .ق صورت گرفت. امویان به یزید نامه نوشتند و تقاضای کمک کردند. لشکری از شام به فرماندهی مسلم بن‏عقبه به سوی مدینه آمد. طبق دستور یزید، سه روز به آنان مهلت داد و وقتی آنان تسلیم نشدند مردم شهر را از دم تیغ گذراند و رزمندگان آنان را کشت. سپس طبق دستور یزید، سه روز همه چیز را مباح کرد و آ نان به اموال، اعراض و ناموس مردم تجاوز کردند و آنچه که وصفش ناگفتنی است انجام دادند. بعد از آن واقعه بچه‏های بسیاری که پدرانشان ناشناخته بودند به دنیا آمدند و ...


در این واقعه اهل بیت عصمت و طهارت سالم ماندند و ضربه‏ای نخوردند زیرا اولاً امام سجاد(ع) با پسر حنظله و شورشیان همکاری نکرد و زن و فرزند خود را به دهکده ینبع برد. ثانیا یزید به هر علت در نامه خود به مسلم بن‏عقبه نوشته بود که متعرض علی بن‏الحسین و اهل او نشوند. (ر.ک: تاریخ الطبری، 4/367 تا 379)


حال اگر امام حسین(ع)، تنها با جوانان هاشمی به جنگ یزیدیان می‏رفت کاری چون اهل مدینه انجام می‏داد و در پی آن اهل بیتش مورد تعرض قرار می‏گرفتند ولی این کار امام حسین(ع) و همراه بردن آنان، اگر چه سختی‏ها و ناهنجاری‏هایی برای آنان داشت ولی آنان را از هر گونه تعرض و هتک حرمت حفظ کرد. و شاید به همین جهت به آنان فرمود: بعد از این خواری نمی‏بینید.


لاترون هونا بعد هذا الیوم ابدا.


38- ر.ک: پیام زن، شماره 69، عاشورا، حفظ کرامت و حجاب زن.


39- سوره شعراء، آیه 214. «و خویشان نزدیکت را هشدار ده.»


40- سوره تحریم، آیه 6، خود و خانواده‏تان را از آتشی که سوخت آن مردم و سنگ است حفظ کنید.»


41- ر.ک: موسوعة کلمات الامام الحسین، 499. انا الحسین بن‏علی آلیت ان لا أنثنی احمی عیالات ابی امضی علی دین النبی.

پدیدآورنده:احمد عابدینی
سایت: حوزه

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.