• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 1472)
دوشنبه 20/8/1392 - 11:22 -0 تشکر 671043
علل همراه بردن خانواده به کربلا

یکی از سؤال‏هایی که معمولاً ذهن هر شیعه بلکه هر مسلمان یا هر انسان آگاه از حادثه کربلا را به خود مشغول می‏سازد این است که چرا امام حسین (ع) زنان، فرزندان خردسال، خواهران و... را به همراه خود به کربلا برد. با اینکه افراد در سختیها، خود سپر بلا می‏شوند و زنان را از حوادث سخت و تلخ دور نگه می‏دارند و خصوصاً افرادی که غیور هستند و نمی‏خواهند زن و فرزندان در معرض دید نامحرم یا مورد آزار و اذیت دیگران قرار گیرند، با کوچکترین احتمال خطر خانواده خود را به منطقه خطر خیز نمی‏برند یا اگر در منطقه خطر واقع شدند به هر راهی که شده تلاش می‏کند خانواده خود را از آن منطقه بیرون سازند.

اما می‏بینیم که در حادثه کربلا این چنین نشده است. ما حتی اگر علم غیب امام(ع) و پیشگوییهای پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) و رؤیاهای شخصی امام حسین(ع) در باره کشته شدن او در نزیکی کوفه را کنار بگذاریم و نادیده بگیریم باز از نظر تحلیل سیاسی و احتیاط کاری که یک مبارز سیاسی و یک رهبر و فرمانده معمولی باید داشته باشد نباید چنین کاری صورت می‏گرفت و احتیاط ایجاب می‏کرد که در زمینه‏ای که احتمال خطر وجود دارد زن و فرزندان خود را در خطر داخل نسازد.

بنابراین حتماً در این کار امام حسین(ع) رمز و رازهایی نهفته است و مطالبی وجود دارد که باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد و با یک یا دو جمله کوتاه نمی‏توان جوابش را بیان ساخت و مقاله‏ای تحقیقی در این راستا لازم است که شاید نوشته حاضر کمی از راه را بپیماید و چراغی فرا روی دیگران باشد تا بحث کامل گردد. این مقاله در دو بخش تنظیم شده است. بخش اول که پیش رو دارید به عنوان مقدمه‏ای است بر موضوع اصلی بحث که در شماره بعد خواهیم آورد.


دوشنبه 20/8/1392 - 11:39 - 0 تشکر 671056

پی نوشت بخش اول 

1. اشاره به حدیث متواتر ومعروفی است که شیعه و سنی با الفاظ و عبارتهای گوناگون نقل کرده‏اند: انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدی ابدا، کتاب الله و عترتی اهل بیتی؛ من در بین شما دو چیز گرانبها وا می‏نهم که اگر به آن دو تمسک جویید، هیچ‏گاه گمراه نمی‏شوید، کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم. (وسائل الشیعه، ج 27، ص 33، روایت 44/33، چاپ آل البیت) و در برخی احادیث آمده «احدهما اکبر من الاخر» یا «احدهما اعظم من الاخر». ر.ک: بحارالانوار، ج1، ص 158 و 369.


2. همان.


3. ر.ک: موسوعه کلمات الامام الحسین، 329.


4. همان.


5.


6. السیرة النبویه، ابن هشام، 3-4، ص 660، تاریخ طبری، 2/456، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت .


7. ر.ک: همان، همچنین ر.ک: تاریخ طبری، 2/458 و 459.


8. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، 16/211.


9. تاریخ طبری، 2/458.


10. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج17، ص 223، دار الکتب العلمیه، همچنین ر.ک: اسدالغابة 2/443، دارالکتب العلمیة، بیروت.


11. مروج الذهب، 2/303، دارالفکر، بیروت، شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏احدید، 17/222، فجاءة اسمش «ایاس بن عبدالله بن عبد یا لیل»(1) بود. «او نزد ابوبکر آمد و از او تقاضای سلاح کرد تا با مرتدان بجنگد، پس از گرفتن اسلحه به راه‏زنی و غارت اموال مسلمانان و مرتدان پرداخت و هر کسی را که می‏یافت می‏کشت، همانند کاری که خوارج - در زمان حضرت علی (ع) - می‏کردند».(2) ابوبکر «طریفة بن حاجر» را در تعقیب او فرستاد، طریفة و برادرش «معن» همراه «خالد بن ولید» بودند، «فجاءة» نیز با «نجبة» همراه بود، طریفه با نجبة جنگید و نجبة در حال ارتداد کشته شد. سپس طریفه حرکت کرد تا به فجاءه رسید و او را اسیر کرد و نزد ابوبکر فرستاد. ابوبکر نیز او را آتش زد.(3)


1. اسدالغابة، 3/73، ذیل طریفة بن حاجز.


2. شرح نهج‏البلاغه، ابن ابی‏احدید، 17/222، ایراد یازدهم به ابوبکر.


3. اسدالغابة، 3/73، ذیل طریفة بن حاجز.


12. لا یلسع المؤمن من جحر مرتین (من لا یحضره الفقیه، 4/378).


13. ان السعید من وعظ بغیره (همان، 4/377 و 402؛ کافی، 8/72 و 81).


14. عن النبی(ص): مثل المؤمن مثل الخامة من الزرع، تکفئها الریاح تصرفها مرة و تعدلها اخری.... و مثل المنافق مثل الأرزة المجذیة التی لا یصیبها شی‏ء حتی یکون انجعافها مرة واحدة (بحار، 68/218، همچنین ر.ک: کافی، 2/257) آنچه در متن آمد، برگرفته و استفاده‏ای از حدیث است نه معنای مستقیم آن.


15. سوره شعراء، آیه 214.


16. ر.ک: کلیات مفاتیح الجنان، دعای عرفه .


17. نهج‏البلاغه، صبحی صالح، خطبه 61.


18. همان، خطبه59.

دوشنبه 20/8/1392 - 11:39 - 0 تشکر 671057

در مقدمه بیان شد که عمل امام حسین(ع) نیاز به تفسیر و تبیین دارد همان گونه که قرآن نیاز به آن دارد، نیاز به تفسیر و تحلیل داشتن یک عمل نشانگر رمز و رازدار بودن و پیچیده بودن آن می‏باشد به گونه‏ای که وقتی به آن نگاه می‏شود سؤال‏های متعددی برای ناظر به وجود می‏آید. کثرت سؤال از نیاز به تفسیر حکایت می‏کند و هر گونه پاسخ به آنها نوعی تفسیر و تبیین می‏باشد. تفسیرهای متنوع، عقل‏مدارانه، عشق‏مدارانه و ... تطابق یک عمل با چند گونه تفسیر، حکایت از جامع بودن و کامل

بودن آن عمل دارد.


در فصل اول انواع توطئه‏ها و برخوردهای حکومت‏های آن زمان با مخالفان یا منتقدان اجمالاً مطرح شد. این فصل در صدد بیان چگونگی برخورد امام حسین(ع) به عنوان یک مخالف که برای حکومت اموی مشروعیتی قائل نیست به گونه‏ای که بتواند انتقاد خود را بیان کند، راه و روش صحیح را آموزش دهد و از توطئه‏های گوناگون در امان بماند.


در ذهن هر مبارز سیاسی و هر تحلیل‏گر، تمامی احتمالات جمع می‏شود و معمولاً احتمال‏های قوی‏تر، در مرحله عمل، طلایه‏دار میدان خواهد شد ولی افراد دقیق، هوشیار، توانمند و خواستار پیروزی قطعی، تلاش می‏کنند، حتی المقدور، تمامی احتمالات را به حساب آورند و در هنگام عمل، از آنها غافل نشوند تا از راهی که هیچ فکرش را نکرده‏اند ضربه نخورند.


این بخش را در سه قسمت پی می‏گیریم. قسمت اول با عنوان «در مدینه» و قسمت دوم با عنوان «انتخاب مکه» و قسمت سوم «ویژگی‏های مثبت کوفه و مردم آن» می‏باشد و در پایان هر قسمت فواید همراه بودن خانواده را که در طول بحث جسته و گریخته مطرح شده به طور فهرست‏وار ذکر می‏کنیم .

دوشنبه 20/8/1392 - 11:40 - 0 تشکر 671059

یان احتمالات:


حکومت یزید ممکن است از تجربه گذشتگان استفاده کند و هر یک از طرح‏های ترور، مسموم ساختن، شکنجه، اتهام ارتداد خارجی بودن و محصور ساختن را در مورد امام حسین(ع) به کار برد یا چند طرح را با یکدیگر به اجرا گذارد و به هر حال به گونه‏ای عمل کند که بتواند با نابودسازی امام حسین(ع) باز خود را مسلمان، پیرو قرآن و دارای وجاهت قانونی قلمداد کند و در این راه از تمامی مشاوران قوی و پخته که در طول نیم قرن در سیاست بوده‏اند استفاده کند و نقشه‏ای بسیار دقیق برای نابودی امام(ع) طراحی کند.


و ممکن است به مقتضای جوانی، ناپختگی و سرمستی قدرت، دستور قتل صریح و بی‏پرده مخالفان خود از جمله امام حسین(ع) را صادر کند، تا به ندای درونی خود در کینه‏توزی بنی‏امیه با بنی‏هاشم پاسخ مثبت دهد تا برای هر جنایت و گناهی آزاد باشد و هیچ منتقدی را در مقابل نداشته باشد.


و عاقبت‏اندیشی و درس‏آموزی از حاکمان سابق را به کناری وا نهد. در این صورت نه تنها امام حسین(ع) به نحوی کشته می‏شود بلکه خانواده و زن و فرزند او نیز از تعرض در امان نمی‏مانند. زیرا جنگ‏های قبیله‏ای، در بین اعراب بادیه دارای سابقه طولانی است ولی دردناک‏ترین حادثه برای آنان این بود که علاوه بر مغلوب شدن در میدان نزاع و کشته شدن مردان، زنان نیز اسیر شوند و به دست دشمن بیفتند. و به همین جهت اعراب جاهلی، از دختردار شدن متنفر بودند و آنها را می‏کشتند یا زنده به گور می‏کردند تا زنی موجود نباشد که در جنگ‏ها به دست دشمنان اسیر شود!


حال امام حسین(ع) این احتمال را نیز می‏دهد که قدرت حاکمه به کشتن او اکتفا نکند، بلکه به خانه و کاشانه آن حضرت نیز تجاوز کند و به خاطر عمق کینه و نفرتی که از بنی‏هاشم دارد بر زن و فرزند او نیز هر جنایتی را روا دارد.


وقتی که احتمال دوم با تبعاتش پا به عرصه گذاشت باید برنامه‏ریزی بسیار دقیقی انجام گیرد به گونه‏ای که اگر حکومت یزید راهی چون دوران بیست ساله حکومت معاویه را پیمود، حضرت بتواند انتقاد خویش و خلاف قانون و مفاد صلح‏نامه بودن حکومت یزید را بیان کند و اعلام نماید که طبق صلح‏نامه امام حسن(ع) و معاویه قرار شد که معاویه کسی را جانشین خود قرار ندهد و امر خلافت به دست مردم باشد.(1) و اگر حکومت یزید راه مخالفت و قتل و غارت علنی را برگزید، حضرت بتواند، حتی المقدور خود و خانواده‏اش را حفظ کند و در میدان جنگ، با حکومتی مقتدر و دارای امکانات فراوان، کمترین هزینه را پرداخت کند و در عین حال بیشترین فعالیت را در راه معرفی اسلام صحیح، معرفی مفاسد حکومت، روشن‏گری مردم و ... انجام دهد.


جالب‏ترین قسمت بحث زندگی امام حسین(ع) آن است که روشن گردد امام، در تمامی فعالیت‏ها از اول تا آخر همه احتمال‏ها را در نظر می‏گرفت و به گونه‏ای عمل می‏کرد که راه احتیاط را از دست ندهد و در عین حال، دشمن بتواند در هر لحظه از کرده‏های خویش پشیمان شود و راه صلاح بپیماید و همچنین مردم در جانبداری از او، پیوستن به او و یا گسستن از وی آزاد باشند.


عمل امام حسین(ع) و سخن او هیچ گاه نشان نمی‏دهد که چون حکومت چنین و چنان کرده، دیگر صلح با او امکان ندارد و تنها حاکم، شمشیر است و یا چون دیگر لشکر و نیرویی ندارد، تنها راه تسلیم است، بلکه پیوسته جا را برای تمامی احتمالات باز گذاشته است.


از اولین جلسه‏ای که حاکم مدینه او را خواست تا آخرین لحظه از عمر شریفش پیوسته، همه احتمالات را در نظر می‏گرفت و برای تک تک آنها به مقتضای حال و مقال، زمان و مکان برنامه ریزی دقیق می‏نمود.

دوشنبه 20/8/1392 - 11:41 - 0 تشکر 671060

قسمت اول: در مدینه


وقتی خبر مرگ معاویه در اواخر رجب سال 60 ه··· .ق به ولید فرماندار مدینه رسید و در آن از او خواسته شده بود که از عبدالرحمن پسر ابوبکر(2)، عبدالله پسر عمر، عبدالله پسر زبیر و حسین پسر علی برای یزید بیعت گرفته شود و فرستاده ولید آنان را در مسجد کنار قبر پیامبر اکرم(ص) یافت و احضاریه را به آنان ابلاغ کرد، از آن جمع، تنها امام حسین(ع) بر ولید وارد شد.(3)


در گفتگو با ابن‏زبیر در باره اینکه چرا احضار شده‏اند امام(ع) فرمود: گمان می‏کنم طاغوتشان [معاویه] هلاک شده است؟ ولی احتمال اینکه خبر مهم دیگری اتفاق افتاده باشد را نیز منتفی ندانست. طبق احتمال اول احضار امام(ع) و ابن‏زبیر و ... برای بیعت گرفتن است و باید برنامه‏ریزی برای بیعت نکردن فراهم شود و به گونه‏ای عمل گردد که فرماندار نتواند مخفیانه و با تهدید بیعت بگیرد. و طبق احتمال دوم باید دید چه حادثه‏ای است تا عکس العمل مناسب صورت گیرد.


اما ابن‏زبیر، تنها یک طرف احتمال را گرفت و طبق آن عمل کرد، او گفت: «من غیر از مرگ معاویه احتمال دیگری نمی‏دهم.(4)»


و بنابراین در جلسه شرکت نکرد و همان شب به فکر آماده‏سازی مقدمات سفر شد و از راههای فرعی با برادرش به سوی مکه رفت.(5) اما امام حسین(ع) اعمال احتیاطی را انجام داد، نزد فرماندار رفت ولی سی نفر از اصحاب و یارانش را همراه خود برد و به آنان دستور داد که اسلحه‏هایشان را مخفی سازند و بیرون فرمانداری آماده باشند تا اگر امام از آنان یاری خواست وارد شوند.


امام بر ولید وارد شد و به فرماندار با عنوان فرماندار، سلام کرد و چون مروان را آنجا دید و خبر از نزاع آن دو با یکدیگر داشت از جلسه آنان با یکدیگر ابراز خرسندی نمود و فرمود: «دوستی و ارتباط بهتر از دوری و جدایی است، خداوند نزاع‏های شما را اصلاح کند.»(6) اما آنان جوابی به این سخن حضرت ندادند و ولید نامه‏ای که خبر مرگ معاویه و فرمان گرفتن بیعت از او بود را برایش خواند.


امام پس از تسلیت خبر مرگ معاویه فرمود: افراد همانند من که مخفیانه بیعت نمی‏کنند و شما نیز به آن اکتفا نمی‏کنید بلکه می‏خواهید تا علنی شود و همه مردم بدانند. بنابراین هرگاه که در اجتماع مردم حاضر شدی و آنان را به بیعت دعوت کردی امر واحدی خواهد بود. ولید گفت: پیشنهاد خوبی است. کار را به فردا و در حضور مردم واگذار می‏کنیم. اما مروان به ولید گفت: یا همین الآن بیعت کند یا گردنش را بزن، یا او را حبس کن تا فردا در حضور مردم بیعت کند.(7) و سرانجام سخنان تندی بین آنان مطرح شد. و امام از فرمانداری بیرون آمد.

دوشنبه 20/8/1392 - 11:41 - 0 تشکر 671062

بررسی برخوردهای افراد


بررسی چگونگی برخورد امام با مسئله مردن معاویه و گرفتن بیعت برای یزید و برخورد عبدالله بن‏زبیر به عنوان مخالف دیگر حکومت یزید با همین مسئله در همین ابتدای کار، روش‏ها و خط‏مشی‏ها را مشخص می‏سازد.(8)


امام فرمود: «من گمان می‏کنم طاغوتشان هلاک شده باشد.» پسر زبیر گفت: «من غیر این گمان دیگری ندارم.» و چون هر کس طبق عقیده‏اش عمل می‏کند و عقل عملی از عقل نظری یاری می‏جوید ابن‏زبیر چون احتمال دیگری در ذهنش جای نمی‏گیرد، طبعاً یقین پیدا می‏کند که او را برای بیعت احضار کرده‏اند و باز چون یقین دارد که اگر به آنجا رفت و بیعت نکرد، زندانی یا کشته می‏شود از رفتن به فرمانداری خودداری می‏کند و پس از اینکه چندین مرتبه مأمور، در خانه‏اش می‏آید، برادرش را می‏فرستد.(9) و او با کلک و وعده دروغ، خانه را از محاصره مأموران در می‏آورد و شبانه و مخفیانه، بدون زن و فرزند، تنها همراه با برادرش جعفر از راه فرعی به سوی مکه می‏رود. که در این راه هم به دروغ متوسل شد، هم با شبانه حرکت کردن و از راه فرعی رفتن فرار خود را بر ملا ساخت و ....


اما امام حسین(ع) با اینکه خودش اولین کسی بود که احضاریه نابهنگام را تحلیل کرد و فرمود: «گمان می‏کنم طاغوتشان هلاک شده» ولی در عمل، احتمال دیگر را منتفی ندانست و هنگام ورود به فرمانداری و سلام بر فرماندار، سخنی از مرگ معاویه به میان نیاورد بلکه با سلام کردن به امیر و فرماندار(10) نه شخص ولید، به نوعی بر فرماندار بودن وی یا قبول داشتن آن اشاره کرد و سپس سخن از صلح و دوستی به میان آورد و ارتباط را بهتر از قطع رابطه دانست. (الصلة خیر من القطیعة)(11) و در مورد بیعت فرمود: افرادی همانند من مخفیانه بیعت نمی‏کنند و شما نیز بیعت مخفیانه به دردتان نمی‏خورد بلکه می‏خواهید تا پیش چشم مردم و به صورت علنی باشد [تا سایر مردم نیز بیعت کنند یا به بیعت خود دلگرم شوند.]


پاسخ مثبت به احضاریه و حضور در فرمانداری، سلام به عنوان فرماندار، سخن از دوستی گفتن و تشویق به آن و دعا برای اصلاح دعواهای مروان و ولید، همگی برای اعتنای عملی به احتمال دیگر ـ ارتباط نداشتن احضاریه با مرگ معاویه ـ می‏باشد.

دوشنبه 20/8/1392 - 11:41 - 0 تشکر 671063

تفاوت سازگاری با سازش ‏کاری


مناسب است تفاوت سازگاری با سازش‏کاری روشن گردد و معلوم گردد که با قاطعیت و تعصب بی‏جا چه رابطه‏ای دارند؟


سازش‏کاری آن است که انسان به خاطر دیگران و به هر دلیل از مواضع اصولی خود عدول کند و به خاطر آنان از عقاید و اصول اخلاقی خود دست بکشد ولی سازگاری آن است که انسان در عین رعایت امور اعتقادی و اخلاقی و باورهای اساسی خود، در عمل و رفتار تا آنجا که ممکن است با دیگران هماهنگ شود و تلاش کند که آنان را از خود نرنجاند بلکه علاوه بر آن تلاش کند رضایت آنان را نیز به دست آورد.


فرض کنید چند نفر با هم به مسافرت می‏روند. برخی از آنان خواستند، در این مسافرخانه غذا بخورند ولی فعلاً یک نفر میلی به غذا خوردن ندارد اما برای همراهی با آنان در آنجا غذا می‏خورد، استراحت می‏کند و ... این به معنای سازگاری است و امری پسندیده و ممدوح است. اما گاهی آنان می‏خواهند در این مهمانخانه غذا بخورند و شخص می‏داند که غذای اینجا فاسد است و به هر دلیل نمی‏تواند یا نمی‏خواهد بگوید این غذا فاسد است یا اگر بگوید از وی قبول نمی‏کنند. در این صورت همراهی کردن با آنان و غذا خوردن، سازش‏کاری است و مورد مذمت می‏باشد.


بر عکس، این دو، یعنی همراهی نکردن در صورت اول، لجبازی، تعصب بی‏جا و یکدندگی نام دارد ولی همراهی نکردن در صورت دوم، دفاع از مواضع اصولی، قاطعیت، حق‏مداری و ... نام دارد.


از مشکلات بحثها این است که معمولاً افراد تفاوتی بین سازگاری با سازش‏کاری و همچنین بین یک‏دندگی و دفاع از مبانی


اساسی نمی‏گذارند.


مثلاً در بحث ما ممکن است یک شخص ـ صرف نظر از شیعه بودن ـ قاطعیت ابن‏زبیر، در نرفتن به مجلس ولید، و بی‏اعتنایی به احضاریه‏های وی و سرانجام با فریب از شهر خارج شدن را قاطعیت به حساب آورد و یا رفتن امام حسین(ع) در آن مجلس، و سلام بر امیر کردن، را نوعی سازش بداند و چون امام حسین(ع) را شخصی مبارز و سازش‏ناپذیر می‏داند در صدد تکذیب این امور برآید.


ولی اگر متوجه شود که راهبرد اصلی در این مرحله و هدف اصلی بیعت نکردن با یزید است و این موضع، باید حفظ شود، آن گاه روشن می‏شود که امام حسین(ع) و ابن‏زبیر هر دو بر موضع اصلی پای فشرده‏اند ولی امام(ع) علاوه بر قاطعیت، سازگاری نیز داشته و اخلاقی کریمانه و بزرگوارانه را به نمایش گذارده است. از رفع نزاع بین دو انسان خبیث و وابسته به حکومت اموی استقبال می‏کند و ... ولی عمل پسر زبیر این سازگاری‏ها را ندارد. و در برخی موارد نوعی لجبازی نیز از آن ظاهر می‏شود. اما در مقابل این هر دو، عمل پسر عمر که از مواضع اصولی دست برداشت و حاضر شد با حکومت امویان و حتی با پلیدترین کارگزار آنان، حجاج بن‏یوسف، بیعت کند و حتی به جای بیعت با دست، پای حجاج را ببوسد، سازش‏کاری نام دارد و مذموم است.


دوشنبه 20/8/1392 - 11:42 - 0 تشکر 671064

قسمت دوم: انتخاب مکه


در اینکه امام حسین(ع) باید مکه را به عنوان اولین مقصد انتخاب می‏کرد بحثی نیست و هیچ کس در این باره رأی دیگری نداده است زیرا در مدینه ماندن، بدون بیعت کردن، امکان‏پذیر نبود و به سوی هر سرزمینی که رهسپار می‏شد، از شهرها و مردم دیگر از او بی‏خبر می‏ماندند و او از آنان و شهرهای دیگر اگر در مسیر حرکت به شام بود حرکت به آنها زمینه‏سازی برای قیام مسلحانه به حساب می‏آمد و حکومت می‏توانست به حضرت برچسب یاغی و تجاوزکار بزند و اگر از مسیر شام و مرکز خلافت دور می‏شد، برچسب ترسو بودن و فرار به وی می‏خورد و حکومت را بر ظلم و تجاوز جری‏تر می‏نمود. به همین جهت انتخاب مکه بهترین انتخاب بود زیرا همه مسلمانان به عنوان عمره یا حج به مکه رفت و آمد داشتند، خبر بیعت نکردن حضرت از این طریق پخش می‏شد، نامه‏های حضرت به آنان می‏رسید و از جواب‏های آنان مطلع می‏گشت و مردم مکه طایفه بنی‏هاشم را شاخه‏ای از خود می‏دانستند که از بین آنان پیامبر اکرم(ص) ظهور کرد و آنان را بر همگان برتری بخشید و به خانه کعبه رونقی دوباره داد. پس مکه علاوه بر مرکز اجتماعی و اخبار، مرکز زیارت و طواف، وطن اصلی و آباء و اجدادی امام حسین(ع) نیز بود.


بنابراین در حرکت به سوی مکه اتهام فرار و یا یاغی بودن به حضرت نمی‏چسبد، خصوصاً که حضرت با زن و فرزند خارج شد و یاغی، جنگجو و خارجی زن و کودک را با خود همراه نمی‏سازد، پس امام حسین(ع) بدون اینکه با کسی مطرح سازد با این عمل خود نشان داد که برای جنگجویی صِرف، و تنها برای بیعت نکردن و یا تنها برای حکومت به دست گرفتن، از مدینه خارج نشده است بلکه محل‏های دیگری نیز برای خروجش وجود دارد. خصوصاً که دو روز مانده به انتهای رجب از مدینه خارج شد و بنابراین درک ثواب عمره رجبیه را نیز در دفاع از حرکت خویش داشت.


شروع حرکت در شب بود تا از داغی هوا در امان باشد خصوصاً که آن مناطق گرمسیر است و طبق تطبیق تقویم شمسی با قمری زمان حرکت اوایل خرداد بوده که هوا نسبتاً گرم است و همچنین برای اینکه از دید مأموران حکومت مخفی باشد و آنان مزاحم حرکت او نشوند، تا مقداری از مدینه دور شود.


اما از سوی دیگر برای اینکه حکومتیان حرکت او را یک حرکت صرفاً زیارتی به مردم ننمایانند و با اسم اینکه او نیز با ما موافق است و کلمات آن شب حضرت، در نزد ولید و مروان را سازش‏کاری جلوه ندهند و قلمداد نکنند فراز «فخرج منها خائفاً یترقّب»(12) را ترنم کرد و نشان داد که اگر او مجبور نمی‏شد، اکنون به این سفر تن در نمی‏داد بلکه اجباری در کار بوده است و چونان حضرت موسی که از ترس کشته شدن، خانه و کاشانه‏اش را راه ساخت؛ او نیز از ترس کشته شدن به این سفر تن داده است و راه اصلی را پیش گرفت و از راههای فرعی حرکت نکرد تا او را ترسان و فراری قلمداد نکنند و گروههایی را برای تعقیب او نفرستند، همان گونه که هشتاد نفر را برای جستجوی ابن‏زبیر فرستادند.


محمد حنفیه را در مدینه باقی گذاشت تا او را از اوضاع باخبر سازد و وصیت‏نامه خود را به او تحویل داد تا مردم از هدف حرکت امام، آگاه شوند و آن را زیارتی صِرف یا حرکتی از روی بغی و ظلم جلوه ندهند و در وصیت خود صریحاً به یگانگی خداوند در رسالت حضرت محمد(ص) شهادت داد و به قیامت و بهشت و دوزخ و حشر و نشر اعتراف کرد تا علاوه بر عمل به استحباب، و آموزش آن به دیگران، خود را از اتهام احتمالی ارتداد مبرا سازد و کسی حرکت او علیه حکومت یزید را نوعی ارتداد قلمداد نکند و با بیان اینکه «انی لم اخرج اشراً و لا بطراً، و لا مفسداً و لا ظالماً، و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی‏علی بن‏ابی‏طالب»(13) اتهام یاغی بودن و خارجی بودن را از حرکت خود زدود خصوصاً که فرمود می‏خواهم به سیره جدم و پدرم با مردم رفتار کنم و همه می‏دانستند که جدش «رحمة للعالمین» لقب دارد و پدرش نوازش‏کننده یتیمان و در هم شکننده خوارج بوده است بنابراین حرکت او بر طبق حرکت آنان، است.


از آنچه گذشت معلوم شد، امام(ع) در ابتدای حرکت تمامی احتیاط‏های لازم را نمود و تمامی راههایی که احتمال خطر یا اتهامی متوجه او بود را مسدود ساخت و در عین حال در تمامی مراحل سازگاری و مداری خود را نیز به نمایش دارد.

دوشنبه 20/8/1392 - 11:42 - 0 تشکر 671065

خلاصه ‏ای از انگیزه‏های حضرت برای همراه بردن زن و فرزند از مدینه به مکه


از آنچه گذشت می‏توان برخی از انگیزه‏های حضرت، در همراه ساختن زن و فرزند در سفر به مکه را این گونه بیان کرد:


1 ـ پیشگیری عملی از متوجه ساختن اتهام یاغی، متمرد و خارجی به حرکت خود.


2 ـ نمایاندن اینکه به عمره رجبیه می‏رود و قصد آشوب بر پا کردن و جنگ و نزاع ندارد.


3 ـ حفظ زن و فرزند از تعرض‏های احتمالی که عمال حکومت ممکن بود به آنان روا دارند تا روحیه حضرت را آزرده‏خاطر سازند یا زن و فرزندش را اسیر بگیرند و زندانی کنند تا او خودش را تسلیم یازد.


4 ـ حفظ زن و فرزند به عنوان یک وظیفه اخلاقی، انسانی، عربی و اطلاع دایم از وضع آنان؛


5 ـ پاسخگویی به عواطف آنان و عشق و علاقه آنان به حضرت. زیرا اکنون حدود بیست سال بود که حضرت دایماً با آنان بود و جنگ، تجارت، زیارت و سیاحتی در بین نبود که مدت زیادی از آنان دور باشد بنابراین رها ساختن آنان برای مدت طولانی، آنان را آزرده خاطر می‏ساخت و نیاز روانی آنان را نادیده می‏انگاشت که این با رعایت حقوق و عواطف آنان سازگار نبود.


6 ـ امام در طول بیست سال به آموزش و پرورش زن و فرزندان مشغول بود و مضمون «و انذر عشیرتک الاقربین»(14) را کاملاً رعایت می‏کرد و این آموزش و پرورش نباید با حرکت امام، تعطیل می‏شد.


از آنچه گذشت معلوم گشت که تنها نباید به کارها و رفتارهای امام حسین(ع) از جنبه سیاسی نگریست بلکه اگر چند انگیزه سیاسی برای همراه بردن زن و فرزند برای حضرت، مطرح بوده، چند انگیزه و علت غیر سیاسی نیز می‏توان برای آن پیدا کرد و مسلماً برای یک فرد پرورش‏یافته در مکتب علی(ع) و فاطمه(س) و پرورش‏یافته بر زانوی پیامبر رحمت(ص) انگیزه‏های عاطفی، روانی و اخلاقی، اگر کشش بیشتری نداشته باشد کشش کمتری ندارد، به ویژه با توجه به اینکه پس از صلح با معاویه، حضرت تمام این بیست سال را در مدینه کنار خانواده‏اش بود و سفرهای زیارتی حج یا عمره را نیز به اتفاق آنان طی می‏کرده است و زندگی مدنی حضرت، با زندگی مکّی تفاوت داشت زیرا زندگی مکّی، تجارت‏های طولانی‏مدت و امثال آن را به همراه داشت ولی در محیط مدینه از تجارت‏های آنچنان خبری نبود و مردم بیشتر به کشاورزی مشغول بودند.


و حضرت نیز در این مدت سیاه بیست ساله که هیچ گونه تبلیغی از اسلام نمی‏توانست انجام دهد، در درون خانه به پرورش دینی خانواده و اصحاب بسیار نزدیک مشغول بود که ثمره آن را بعداً در ضمن بررسی حوادث کربلا و حوادث پس از آن به اجمال اشاره خواهیم کرد.


امور تربیتی و خانوادگی اموری است که از دید اکثر تحلیل‏گران وقایع کربلا مخفی مانده و نوعا به این مسئله نپرداخته‏اند که چگونه شد زن و فرزندان حضرت، در کربلا و پس از آن روحیه خود را نباختند و تا آخر مقاوم و پا بر جا ایستادند.

دوشنبه 20/8/1392 - 11:42 - 0 تشکر 671067

امام حسین(ع) در مکه


حضرت اباعبدالله(ع) در اوایل شعبان به مکه رسید و هنگامی که وارد شد آیه «و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل»(15)را زمزمه می‏کرد و خودش و مردم مکه از آمدن امام حسین(ع) و سالم رسیدنشان، خوشحال بودند. تنها عبدالله بن‏زبیر در باطن ناراحت بود زیرا که می‏دانست با بودن امام، در مکه، کسی با او بیعت نمی‏کند و امام در نظر آنان باعظمت‏تر از ابن زبیر است.(16)


در مکه گروههای زیادی از مردم، اهل نظر و .... به ملاقات حضرت آمدند و از حرکت او ابراز خوشحالی نمودند و در باره وقایع آینده و حرکت بعدی تحلیل‏هایی نمودند. برخی پیشنهاد ماندن در مکه را مطرح ساختند، برخی پیشنهاد رفتن به یمن و امثال آن را مطرح ساختند، برخی پیشنهاد برگشتن به مدینه و بیعت با یزید را عنوان کردند.(17) ولی هیچ کس پیشنهاد رفتن به کوفه را مطرح نساخت. بلکه همه با تحلیل‏های خود یا حتی با گریه و زاری به نحوی حضرت را از رفتن به سوی کوفه باز می‏داشتند، همان طور که برخی از افراد در مدینه، یا در راه مکه، که حضرت را می‏دیدند از رفتن به کوفه نهی می‏کردند. و پس از حرکت حضرت به کوفه نیز این نهی‏ها ادامه داشت ولی حضرت سرانجام مسیر کوفه را انتخاب کرد و به آن سویی رهسپار شد که همه از آن می‏ترسیدند و حضرت را از آن باز می‏داشتند.


حال سؤال این است که چرا حضرت به تحلیل‏های آنان عمل نکرد و مسیر دیگری اعم از ماندن در مکه یا رفتن به سوی یمن و ... را انتخاب ننمود و تنها مسیری را که همه از آن نهی می‏کردند پیمود؟


مگر ایشان آیه «و شاورهم فی الامر»(18) را نخوانده بود؟ مگر از پدرش نشنیده بود که «من شاور الرجال شارکها فی عقولها».(19)


نیاز پاسخگویی به این پرسش با توجه به بحث‏های قبلی، به ویژه اینکه امام حسین(ع) همیشه جانب احتیاط را رعایت می‏کرد و احتمال‏های کم‏اهمیت را نیز بها می‏داد و علاوه بر اینها تلاش می‏کرد در عین حفظ مواضع اصلی خویش با دیگران و حتی با دشمنان سازگاری داشته باشد، بیشتر روشن می‏گردد.


زیرا از نظر ظاهری نه تنها حضرت، احتمال خطر را نادیده گرفته بلکه خود را در دهان دشمن قرار داده است و مشاوران زیادی را نیز از خود ناراحت نموده است و سرانجام خود را به کشتن داده و زن و فرزندان خود را اسیر دشمن ساخته است. حداقل لازم بود که زن و فرزند خود را از مکه به کوفه نبرد و تنها ماندن یکی دو ماهه خانواده بهتر از برخورد با آن حوادث سهمگین و بودن در درون جنگ و درگیری بود تن دادن به این همه ریسک و خطر، خصوصاً با توجه به ارزش زیادی که امام برای خانواده‏اش قایل بوده، حتماً دارای مصالح و انگیزه‏هایی بوده که باید آنها را کشف کرد.

دوشنبه 20/8/1392 - 11:43 - 0 تشکر 671069

انگیزه افراد در نهی از حرکت به کوفه


به نظر می‏رسد پیشنهادهای افراد مختلف پیرامون نهی از رفتن حضرت، به سوی کوفه، یا نهی از بردن خانواده در این سفر، برخاسته از جوّ سیاسی و شناخت آنان از اوضاع سراسر مملکت اسلامی یا شناخت روحیه مردم کوفه نبوده است، بلکه همه برخاسته از احادیثی بوده که از پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع)، حضرت مجتبی(ع) و ... در باره کشته شدن امام حسین(ع) در نزدیکی کوفه سرزمین طف، نینوا و یا کربلا بوده است و آنان چون این احادیث را در ذهن داشتند و می‏دیدند که حضرت، با حکومت یزید بیعت نکرده و از مدینه خارج شده و به برخی نواحی نامه نوشته و سخنش بر سر زبان‏ها می‏گردد و احتمال دارد که پیشگویی‏های پیامبر اکرم(ص) در مورد او به وقوع بپیوندد، برای رهایی او از آنچه مقدر شده و پیامبر اکرم(ص) از آن خبر داده است، پیشنهادهای دیگر را مطرح می‏ساختند.


آنان فکر می‏کردند اگر امام به سوی کوفه نرود، می‏توان با اراده خداوند مقابله کرد تا او کشته نشود. آنان چه بسا خداوند را همانند بشری می‏دانستند که چون طرح عملیاتی‏اش فاش شود می‏توان به او رو دست زد و نقشه‏های او را خنثی ساخت!


اما امام حسین(ع) خوب می‏دانست که خبرهای پیامبر اکرم(ص) حتماً محقق می‏شود و ... و به خاطر اخبار غیبی نباید کار، تلاش، خرد، عقل، عشق، عاطفه و ... را به کناری نهاد. بلکه همه باید تلاش خود را به بهترین نحو انجام دهند و قضای الهی هم خواهد آمد.


و این کلام که قضای الهی همان گونه که هست محقق می‏شود را حضرت در موارد زیادی و در جواب افراد مختلفی به کار برده است و همین نشان می‏دهد که آنان می‏خواسته‏اند با پیشنهادهای خود، جلوی تحقق آن را بگیرند و حضرت می‏فرماید آن قضا قابل رفع و دفع نیست.(20)


بنابراین کسی نباید سخنان عبدالله بن‏عباس، عبدالله بن‏جعفر، عبدالله بن‏عمر، عبدالله بن‏زبیر، محمد حنفیه، مسور بن‏مخرمة، بوبکر بن‏عبدالرحمن، عمر بن‏علی بن‏ابی‏طالب، عبدالله العدوی،ام سلمه و ... را تحلیل سیاسی قلمداد کند زیرا اکثر اینان به خانواده عصمت نزدیک بوده و از پیشگویی‏های پیرامون قتل امام حسین(ع) خبر داشته‏اند و امام هم در مقابل به کلماتی چون: «اگر به آشیانه جانوری پناهنده شوم باز مرا بیرون می‏آورند و می‏کشند»،(21) «از خداوند در این باره طلب خیر می‏نمایم»،(22) «قضای الهی در هر کار واقع می‏شود»،(23) «اگر در دل سنگی باشم مرا خارج می‏سازند و می‏کشند»(24)، «خداوند خواسته مرا کشته ببیند»(25)، «خداوند آن گونه که دوست دارد حکم می‏کند.»(26) و ... تمسک کرده تا به آنان بفرماید نباید به فکر مخالفت با قضای حتمی الهی بود، بلکه هر کسی باید وظیفه خود را انجام دهد و به همین جهت آنان قانع می‏شدند و سکوت می‏کردند و گرنه تحلیل سیاسی را با قضای الهی پاسخ گفتن خطاست و امام(ع) چنین کاری را انجام نمی‏دهد.



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.